واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
سرقت پس از عروسی؛
از مراسم پاتختی تا دستگیری در خواب!
دزدي تازه داماد بعد از مراسم پاتختي، دزديهاي سريالي دو برادر و خوابيدن در ويلاي فريدونكنار بعد از سرقت از اقرارهاي سارقان در روز گذشته است.
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز، دزدي تازه داماد بعد از مراسم پاتختي، دزديهاي سريالي دو برادر و خوابيدن در ويلاي فريدونكنار بعد از سرقت از اقرارهاي سارقان در روز گذشته است. صبح ديروز 106 سارق و مالخري كه در عمليات پليس آگاهي پايتخت دستگير شده بودند در شعبههاي دادسراي ويژه سرقت بازجويي شدند.
يكي از متهمان به نام سهيل كه صبح ديروز در شعبه اول بازپرسي از سوي قاضي نصرتي مورد بازجويي قرار گرفت، تازه دامادي بود كه در روز پاتختي به همراه برادرش امين نقشه سرقت 37 ميليوني را طراحي و اجرا كرده بودند.
متهم گفت: بهمن ماه سال قبل با دختر مورد علاقهام ازدواج كردم. من هر چه پول و پس انداز داشتم در عروسيام خرج كردم به طوري كه دستم كاملاً خالي شد. صبح روز بعد از عروسي در حالي كه بستگانم همه به همراه عروس در مراسم پاتختي بودند با برادرم تصميم گرفتيم تا به سرقت برويم. روز حادثه با موتورسيكلت مقابل بانكي حوالي چهار راه يافت آباد رفتيم و در حالي كه برادرم سوار بر موتور آماده حركت بود، من به داخل بانك رفتم و زاغزني كردم. در بانك متوجه شدم مردي 37 ميليون تومان پول از حسابش برداشت كرد و به بيرون آمد. او وقتي سوار خودروي 206 خود شد به صورت مخفيانه خودم را به خودرو نزديك كردم و يكي از لاستيكهايش را با چاقو سوراخ كردم. راننده به راه افتاد و ما هم به تعقيبش پرداختيم تا اينكه بعد از مسافت كوتاهي متوجه پنچري لاستيك خودرواش شد و توقف كرد. وي در حال تعويض لاستيك بود كه خودم را به 206 رساندم و كيف پولش را برداشتم و با برادرم فرار كرديم. بعد از اين پولها را تقسيم كرديم و هر كدام با پول سرقتي خودرويي خريديم. ما تحت تعقيب پليس بوديم تا اينكه نيمههاي شب در خواب بازداشت شديم. برادرم در تقسيم پول سرقتي سر من كلاه گذاشت
امين گفت: بعد از اينكه سرقت كرديم برادرم به من گفت كه پول سرقتي 27 ميليون است و 13 ميليون و 500 هزار تومان به من داد اما بعد فهميدم كه پولهاي سرقتي 37 ميليون بوده و برادرم سر من كلاه گذاشته است. هنگام سرقت تصوير ما در دوربينهاي مداربسته ثبت شده بود به همين دليل در اين مدت هميشه مخفيانه زندگي ميكرديم اما پليس در خواب ما را غافلگير كرد. سرقت 12 ميليون تومان از شاكي ديگري
همچنين شاكي ديگري كه به شيوه زاغزني در بانك از سوي سه متهم مورد دستبرد قرار گرفته بود، سهيل را شناسايي كرد. شاكي در طرح شكايت خود گفت: اواخر سال قبل به بانكي در شعبه زامياد در جاده قديم كرج رفتم و 12 ميليون تومان از حسابم برداشت كردم. بعد از خروج از بانك اين مرد كه سهيل نام دارد، كيفم را قاپيد و سوار خودرويي شد كه داخل آن دو مرد ديگر بودند و به سرعت از محل گريختند. دو برادر سارق در بازجوييها اعتراف كردند كه چندين سابقه سرقت و درگيري در كارنامهشان ثبت شده است. فروش 35 ميليون تومان طلاي سرقتي
يكي ديگر از متهماني كه در شعبه چهارم بازپرسي از سوي قاضي عموزاد مورد بازجويي قرار گرفت، زن جواني به نام سهيلا بود. متهم اعتراف كرد كه 35 ميليون طلاي سرقتي را براي سارق سابقهداري فروخته است و تنها 800 هزار تومان دستمزد گرفته است. وي گفت: من دو دختر هشت ساله و 11 ساله و يك پسر چهار ساله دارم. مدتي قبل شوهرم به خاطر سرقت به زندان افتاد. پس از اين براي پيگيري پرونده شوهرم به دادسرا رفت و آمد داشتم كه با پسر جواني به نام داريوش كه از سارقان حرفهاي بود، آشنا شدم. داريوش يك بار حدود 6 ميليون تومان طلا به من داد و گفت كه با همدستي مرد جوان ديگري به خانهاي در كرج دستبرد زده و با تهديد قمه و چاقو اين طلاها را سرقت كرده است.
او از من خواست تا طلاها را در طلافروشي بفروشم و من هم قبول كردم. پس از اين دوباره داريوش مقدار زيادي طلا به من داد كه فهميدم با همدستش به مراسم جشني رفتهاند و با زور قمه و چاقو طلاهاي زنان را سرقت كردهاند. من اين بار طلاها را به مبلغ 29 ميليون تومان فروختم و داريوش هم 800 هزار تومان به من دستمزد داد. وي در پاسخ به سؤال قاضي كه چرا دستت باند پيچي است، گفت: وقتي شوهرم از زندان آزاد شد و فهميد با داريوش ارتباط دارم با چاقو به من حمله كرد و تاندوم دستم را پاره كرد. داريوش وقتي دستگير شد مرا لو داد و مأموران در خواب مرا دستگير كردند. دستگيري در ويلاي فريدونكنار
فرشاد 25 ساله متهم ديگري بود كه در بازجوييها به جرم خود مقابل قاضي عموزاد اعتراف كرد. وي كه يكي از كيفقاپان حرفهاي پايتخت است با پولهاي باد آورده براي خوشگذراني به همراه چهار نفر از دوستانش به ويلايي در شهر فريدونكنار رفته بود كه ناگهان مأموران پليس پايتخت با حكم قضايي بر سرشان خراب شدند و جشنشان را ناتمام گذاشتند. فرشاد گفت: سال قبل به همراه دو نفر از دوستانم در سطح شهر كيفقاپي ميكرديم. اواخر سال گذشته همدستانم دستگير شدند و اعتراف كردند كه در 30 فقره كيفقاپي با آنها همدست بودم. پس از اين من فراري شدم و هر روز مخفيگاهم را تغيير ميدادم تا اينكه نامزد كردم. چند روز قبل متوجه شدم طرح دستگيري سارقان است به همين دليل تصميم كردم به شمال بروم و با پولهاي سرقتي در ويلايي كه اجاره كرده بودم، خوشگذراني كنم و پس از اينكه آبها از آسياب افتاد دوباره به تهران برگردم. من به نامزدم گفتم با چند نفر درگير شدهام و چند روزي به شمال ميروم چون اگر متوجه ميشد كه سارق هستم، نامزدياش را با من به هم ميزد. پس از اين با چهار نفر از دوستانم كه آنها هم سابقهدار هستند به شمال آمديم. دو روز به خوبي خوشگذراني كرديم تا اينكه نيمههاي شب در خواب همچون كابوسي مأموران پليس را بالاي سر خود ديديم و دستگير شديم. دستگيري متهمي كه مدعي است واردكننده لوازم خودرو است
يكي ديگر از متهماني كه در جلسه بازجويي گريه امانش نميداد، پسر جواني بود كه مدعي بود او را به اشتباهي گرفتهاند و هنگامي كه به ديدن برادر سابقهدارش آمده از سوي پليس دستگير شده است. وي در ادعايي گفت: من نه سارق هستم و نه مالخر.
من چندين سال است كه در كار واردات لوازم خودرو هستم و هر سال چندين بار به كشور امارات ميروم و لوازم خودرو وارد ميكنم. وي ادامه داد: شب دوشنبه براي ديدن برادرم كه سابقه سرقت دارد به خانه پدريام رفتم. هنوز لحظاتي از آمدن من نگذشته بود كه مأموران پليس براي دستگيري برادرم با حكم قضايي وارد خانه پدريام شدند. آنها مرا هم بازداشت كردند. ارجاع پرونده دو متهم 16 ساله به دادسراي اطفال
دو پسر 16 ساله كه صبح ديروز پروندهشان با قرار عدم صلاحيت به دادسراي اطفال فرستاده شد، مدعي بودند كه هيچ گونه سرقت يا زورگيري مرتكب نشدهاند. يكي از متهمان گفت: پدر من نابينا است و من خرجي زندگي پدر و مادرم را ميدهم به همين خاطر در بنگاه املاك كار ميكنم. وي ادعا كرد: من و دوستم هر دو كار ميكنيم و هيچ سرقتي هم انجام ندادهايم اما تنها اشتباهي كه مرتكب شدهايم اين است كه مدتي ما با اوباش و سارقان محل رفت و آمد داريم و با آنها دوست شدهايم. ما چندين بار به پاتوق آنها رفت و آمد داشتيم و وقتي تعدادي از آنها دستگير شدند، اعتراف كردند كه در زورگيريها ما دو نفر هم با آنها بودهايم.
نكته جالبي كه در اين بازجوييها متهمان اقرار كردند اين بود كه همگي آنها در خواب دستگير شده بودند به طوري كه مأموران پليس خواب آرام آنها را به كابوسي وحشتناك تبديل كردند. جوان/ 2009
۰۸/۰۵/۱۳۹۴ - ۱۲:۰۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 63]