واضح آرشیو وب فارسی:فارس: در میانه اجرای طرح امداد تابستانی
آتش عشق است کاندر نی فتاد..
این روزها در آخرین لحظات ماه میهمانی خدا، طرح امداد تابستانی در جمعیت هلال احمر همدان با قوت تمام و همت عالی امدادگران، نجاتگران، نیروهای عملیاتی و کارکنان این جمعیت در حال اجراست.
به گزارش خبرگزاری فارس از همدان، شمیم روح خدا در وجود انسان که به مشام برسد، بیآنکه خود بداند چرا، یقین پیدا میکند که «عبادت به جز خدمت خلق نیست» و شتابان به سوی خادم شدن در کره خاکی گام برمیدارد. خدمت به انسانها ساز و برگ خاصی نمیطلبد اما پای در این راه که نهادی باید به معنای واقعی کلمه؛ جاننثار شوی. جمعیت هلال احمر محل گردهمایی چنین داوطلبان و جاننثارانی شده که گاه بیهیچ چشمداشت دنیوی و یا اجر مادی، بهترین ساعتهای شبانهروز خود را به نام «بشردوستی» سند زدهاند و گاه نیز به طور رسمیتری، در فرماندهی فعالیتهای بشردوستانه امدادی و سازماندهی نیروهای داوطلب و عملیاتی نقش ایفا میکنند. جمعیت هلال احمر استان همدان نیز همگام با شعب سایر استانهای کشور از نعمت حضور این نیروهای از جان گذشته در اجرای طرحهای مختلف امدادی از جمله امداد و نجات تابستانی بیبهره نمانده است. در همین زمینه با مسئول ترابری اداری این جمعیت که کتابخانه سیاری را در خودروی خود دایر کرده است، به گفتوگو نشستهایم: لطفاً خودتان را معرفی بفرمایید: مجید وفایی هستم، 32 ساله و مدت 10 سالی میشود که به پیشنهاد دوستان، فعالیت در هلالاحمر همدان را آغاز کردهام. چه دورههایی را در هلالاحمر گذراندهاید؟ از فراگیری کمکهای اولیه مقدماتی آغاز کردم، در دورههای تخصصی نجات در جاده، جستجو و نجات در بناهای فروریخته، اسکان اضطراری و جستجو در سیلاب نیز شرکت کرده و در حال حاضر دانشجوی سال آخر کارشناسی در رشته مدیریت امدادونجات هستم، مسئولیت ترابری اداری این جمعیت را نیز برعهده دارم. شما کتابخانه کوچکی در خودروی هلال احمر به راه انداختهاید، انگیزه خود را میفرمایید: بارها پیش میآمد که برای رساندن مدیر، معاونین یا کارکنان جمعیت هلال احمر به محلهای مأموریت خارج از استانی، ساعتهای زیادی را با آنها همسفر بودم. تصمیم گرفتم از این فرصت به اصطلاح سوخت شده استفاده کرده و در ابتدای امر، چند جلد کتاب که در خانه داشتم را برای مطالعه همکاران در خودرو قرار دادم. وقتی این اقدام مورد استقبال قرار گرفت، تعداد کتابها را افزایش دادم و جعبه مانندی برای قراردادن آنها در کنار دو در خودرو تعبیه کردم. در حال حاضر با توجه به کوچک بودن کتابخانه، در هر مأموریت حواسم هست که کتابهای تکراری را با کتابهای جدید در حوزههای روانشناسی، فلسفی، دینی و علمی عوض کنم. به این ترتیب فرصت یادگیری تازه یا بازآموزی برای کارکنان ایجاد شد که البته امیدوارم تمام خودروهای جمعیت به چنین کتابخانههای سیاری مجهز شوند. از خاطرات خود هنگام انجام وظیفه برایمان بگویید: تک تک لحظههایی که در این نهاد مقدس گذراندهام جزو خاطرههای شیرین زندگیام محسوب میشوند اما به عنوان نمونه: شبی حین مأموریت در یکی از جادههای کشور، متوجه شدم خودروی پرایدی با انحراف به سمت گاردریل و سرعت زیاد از کنارم رد شد. ناخودآگاه احساس کردم راننده دچار خوابآلودگی شده و احتمال واژگونی آن زیاد است. نتوانستم بیتفاوت بمانم. سرعتم را کمی بیشتر کرده و فلاش نور بالا زدم. بالاخره متوجه علامتهای من شده و در کنار جاده توقف کرد. پیاده شدیم. زیراندازی که در صندوق عقب ماشین داشتم را پهن کرده و از فلاکس چایی که همراهم بود، برایش یک چای داغ ریختم، بعد از چند دقیقه استراحت، وقتی مطمئن شدم، فعلاً خواب از سرش پریده او را به خدا سپرده و به سمت مقصد حرکت کردم. آثار سوختگی بر روی دست شما به چه دلیلی برجای مانده است؟ (به دستهایش نگاه میکند) ساعت چهار و نیم صبح یازدهم فروردین سال 93 بود که پس از دریافت گزارشی مبنی بر وقوع یک تصادف دلخراش در محور مواصلاتی همدان به تهران، سریع به همراه نجاتگران با یک آمبولانس به محل حادثه اعزام شدیم. بارندگی و بوران شدیدی بود. پس از امدادرسانی به حادثهدیدگان به محل پایگاه سیار امداد و نجات برگشتیم. نفر اول وارد کانکس شدم که به علت تجمع گاز با زدن کلید برق، کانکس آتش گرفت و بالطبع من نیز دچار آتشگرفتگی شدم. طی این حادثه تلخ که به علت اهمیت حفظ زمان طلایی برای نجات جان مصدومین و اندکی بیاحتیاطی به وقوع پیوست صورتم و سایر اعضای بدنم دچار سوختگی شده و مدت هفت ماه در حال مداوا بودم. خداراشکر اثرات سوختگی بر صورتم باقی نماند ولی بر دستانم به جا ماند. این اتفاق احساس شما را نسبت به خدمت در جمعیت هلال احمر تغییر نداد؟ اصلاً و ابداً، اولاً چنین حوادثی در شرایط عادی هم امکان وقوع دارند، ثانیاً از همان روزی که با توکل به خدا، لباس مقدس امداد را بر تن کردم میدانستم که نجات جان انسانها گاه به از جان گذشتگی نیاز دارد. رضایت درونی، هر لحظه اشتیاق مرا برای خدمت صادقانه در این نهاد مردمی بیشتر میکند. حرف آخر؟ قبل از هر چیز خدا را بابت شناخت جمعیت هلالاحمر و انجام وظیفه در آن شکر میکنم چرا که تأثیر مثبت آن را در جای جای زندگی شخصیام هم حس میکنم. از مدیرعامل جمعیت هلال احمر استان، معاونت اداری و سایر مسئولان این نهاد که در دوران نقاهت، پیگیر مراحل درمانیام بودند نیز به طور ویژه سپاسگزارم. ------------------------------------ گفتوگو از: معصومه سلیمانی ------------------------------------ انتهای پیام/89034/ق40
94/04/28 - 12:51
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]