واضح آرشیو وب فارسی:الف: آسیبهای جریانات خط سوم در سپهر سیاسی جمهوری اسلامی
میثم ظهوریان، 16 تیر 94
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۶ تير ۱۳۹۴ ساعت ۰۶:۱۳
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی در کشور به تدریج اختلافات میان جریانات سیاسی شکل آشکارتری به خود گرفت. این اختلافات که در یک سوی آن جریان مکتبی و در سوی دیگر جریان روشنفکری لیبرال قرار داشت اگر چه در زمان نخست وزیری مرحوم بازرگان نیز وجود داشت؛ اما با روی کار آمدن بنیصدر شکل شفاف و آشکارتری به خود گرفت.در این میان به تدریج و متاثر از فعالیتهای تبلیغاتی قدرتمند جریان لیبرال عدهای از شخصیتهای ارزشمند جریان مکتبی با مطرح کردن ایده خط سوم سعی در ایجاد جریانی جدید در میان جریانهای سیاسی کشور نمودند. این جریان که میانه روی را در اتخاذ موضعی بینابین جریانهای موجود تعریف میکرد، اگر چه تلاش داشت فاصله خود را با جریان لیبرال حفظ کند، اما در برابر جریان مکتبی نیز موضع طردکنندگی اتخاذ نمود. یکی از مهمترین مصادیق این مساله را میتوان در واکنش شدید این جریان به نمایندگانی مانند شهید دیالمه و شهید آیت به واسطه انتقادات تند این افراد به بنیصدر دانست که جریان مذکور با استناد به حمایتهای امام از دولت وقت و تعاریف ایشان از بنیصدر این اقدامات را با استدلالها و برچسبهایی مانند تندروی، جلوتر حرکت کردن از امام، افراطیگری و ... نفی مینمود. در واقع این جریان موضع امام در برابر بنیصدر را نه در بستر خود و معطوف به جایگاه و مسئولیت امام و حمایت از رییس جمهور قانونی کشور بلکه با برداشتی ظاهرگرایانه به عنوان حمایت عینی امام از وی تلقی میکردند و این در حالی بود که جریان انقلابی با برداشت تضاد گفتمانی رییس جمهور وقت با رهبری نظام تاکید بر ظرفیتسازی اجتماعی برای بستر سازی عمل امام داشت.اگر چه استیضاح و در نهایت برکناری بنیصدر موجب محو تدریجی جریان مذکور شد، اما ایده خط سوم منشا شکلگیری جریانهای مختلفی در تاریخ سیاسی انقلاب شد که جمعیت دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی، جریان دفتر تبلیغات اسلامی در نیمه دوم دهه ۷۰، جریان کارگزاران سازندگی، جریان دکتر محسن رضایی و ... بخشی از گروههایی هستند که اگر چه با تفکرات مختلف اما همگی در قالب این ایده مسیر فعالیت خود را برگزیدند.از یک نگاه آسیبشناسانه مهمترین اشکال وارد بر جریانهای مبلغ خط سوم (که در بسیاری از موارد متشکل از افراد دغدغهمند انقلابی بودهاند) از ابتدای انقلاب تا کنون این بودهاست که اغلب این جریانها به دلیل این که فاقد گفتمان مشخصی بودند و گفتمان خود را صرفا در رابطه با دو جریان اصلی حاکم بر سیاست در کشور تعریف کردهاند نتوانستهاند از تاثیرگذاری پایداری برخوردار شوند. در واقع این جریانها معمولا با توسل به یکی از سیاستهای نه این و نه آن (مبتنی بر نفی هر دو جریان سیاسی غالب کشور)، هم این و هم آن (مبتنی بر اتخاذ خطی نزدیک به هر دو جریان) ، گاهی این، گاهی آن ( حمایت و تقریب زیگزاگی به یکی از دو جریان)، بین این و آن (گرفتن موضعی بینابین دو جریان غالب) سعی در گرفتن دالهایی از هر یک از گفتمانهای غالب و ترکیب آنها نمودهاند تا از طریق هویتسازی برای خود و جذب نیرو از حلقههای ضعیفتر این جریانها به حیات خود ادامه دهند. البته همین مسئله و عدم قابلیت ارائه یک منظومه گفتمانی منسجم نیز مهمترین عاملی بودهاست که اغلب این جریانات که عمدتا به دلیل فقدان گفتمان ذیل فرد یا افراد خاصی منسجم میشدهاند یا به مانند جمعیت دفاع از ارزشهای انقلاب بعد از مدت کوتاهی از صحنه سیاست ناپدید شوند یا مانند جریان دکتر محسن رضایی برای ادامه بقا به پایگاه قومی و نژادی توسل جویند و یا مانند احزاب اعتدال و توسعه و کارگزاران به تدریج در یک طیف جذب شوند.البته ایجاد جریانهای سیاسی جدید و متمایز از خطوط غالب موجود میتواند نقش مهمی در سالمسازی فضای سیاسی دو قطبی کشور داشته باشد، اما توجه به این نکته بسیار مهم است که خط سوم در سپهر سیاسی جمهوری اسلامی تنها در صورتی واجد اثرگذاری مثبت خواهد بود که بتواند هویت خود را از طریق ارائه یک منظومه گفتمانی مشخص فارغ از غیریتسازی با جریانهای موجود تعریف کند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 31]