واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فارس از قلعهگنج گزارش میدهد
زخم دیرینه فقر بر محله «زرگل بزرگ»+ تصاویر
رنگ و روی کپر و خانه گلی نشان از زخم دیرینه فقر در پهنه این منطقه یعنی «زرگل بزرگ» محلهای در شهر قلعهگنج دارد.
به گزارش خبرگزاری فارس از قلعهگنج، ماه پربرکت رمضان اگر چه ماه خودسازی است و بهترین فرصت عاشقی با معبود است، اما با توجه به روایات متعدد و سیرت علوی و فاطمی میطلبد همسایه خود را نیز شریک سفره رنگین افطار کنیم. جای دوری نمیخواهد برویم به سرتک زرگل بزرگ محلهای در شهر قلعهگنج میرویم که از نامش مشخص است که قد بلندی در تاریخ سرزمینم دارد و یادگار باستانی آن تلی از خاک شده و میراثداران بیخیال و میتوان از این فراموششدگی حکمرانان فرهنگی و تاریخی فهمید که قصه اول همسایه سپس خانه دیگر قصه دوری و دوستی است.
در کنار نخلستانهای بلند و سرسبز و کمآب زرگل بزرگ به چهار خانه گلی و کپری میرسیم که چهار خانواده مظلوم را در خود جای داده است. معلمی که در همسایگی آنهاست با ما هماهنگ میکند تا صدای محرومیت و نداری این مستمندان را به گوش دیگران برسانیم. این معلم که خواست نامی از وی برده نشود به خبرنگار فارس گفت: برای کمک و ساخت حداقل حمام و سرویس بهداشتی مناسب به همه جا سر زدهایم و در حد توان خود به اینها کمک میکنیم اما با حقوق فرهنگی که نمیشود زندگی خودت را سامان بدهی، چگونه درد همسایه را تسکین دهیم. به همراه این معلم دلسوز بهسراغ این خانوادهها میرویم دو پیرزن جلوی کپرهایشان نشستهاند به امید افطار و دو جوان رعنا هم در حال ساخت جایگاهی برای خواب شبانه هستند. دختر یکی از پیرزنها جلو آمد و گفت: شاید باورتان نشود، اما یخچال و کولرمان سوخته است و مستمری کمیته امداد هم کفاف نمیکند تا آنها را تعمیر کنیم. خانهاش گلی بود و ساده و محقر و سقفش چوب درخت خرما، زیراندازش فرشی کهنه و دلش هنوز امیدوار... خانهای نیمهکاره در کنارش رها شده بود.
وی ادامه داد: از کمیته امداد امام خمینی تشکر میکنیم، اما وقتی کاری را تمام نمیکنند، نمیتوان در خانه جدید نشست هیچ فایدهای ندارد، حمام ما چند برگ درخت خرماست و... . به سراغ دو جوان در حال کار رفتم و حالشان را پرسیدم، یکی از آنها گفت: کار ما فقط در فصل خرماست و باقی سال کسی به ما کار نمیدهد و از پس خرجی خانواده برنمیآییم. آن دیگری هم جلو آمد وقتی دستش را لمس کردم، خجالت کشیدم و به یاد خرمای افطار افتادم که دستهای ترکخورده این جوان و سایر کارگران آن را جمعآوری کردهاند. این جوان گفت: سه سال پیش یکی از سرمایهداران شهر با من تصادف کرد و از کتف آسیب جدی دیدم، اما او دیه مرا هم نداد و... . میگفتند، برق در این گرما نتوانست کولر و خنکی خانههای ما را ببیند و از حسادت آنها را سوزاند و مجبوریم شبها بر روی این کاوار بخوابیم. رنگ و روی کپر و خانه گلی نشان از زخم دیرینه فقر در پهنه این منطقه دارد جاهایی که هنوز در سکوت مسئولان و چشم بسته آنها اینگونه زجر میکشند. انتهای پیام/80004/ط20
94/04/14 - 11:06
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 57]