تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سنگین ترین چیزی که روز قیامت در ترازوی اعمال قرار داده می شود صلوات بر محمد و اهل...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833500690




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بُمرانی: با همه شوخی داریم!


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: ساده انگاری به شیوه نسل سوم
بُمرانی: با همه شوخی داریم!




می گویند که نحوه ساختن آهنگ هایشان هم مانند اسم آخرین آلبوم شان بوده. توافق ایده های شخصی که حاصلی شده به نام «مخرج مشترک». گروهی که انگار کل زندگی را در موزیک به شوخی گرفته اند.











مجله خط خطی - مینا مهری: خودشان هستند. دقیقا همانی که در آهنگ هایشان می شنوی. نه ادا درمی آورند و نه اصراری دارند به متفاوت دیده شدن. راحت با مخاطبان شان حرف می زنند و در حرف هایشان هم انرژیک هستند و خودمانی. نه تعارف، نه تکلف و نه خودسانسوری. کارشان، حاصلِ حالِ خوب چند جوانی است که موسیقی را دوست دارند و حالا می خواهند این حالِ خوب را با مخاطبانشان قسمت کنند.

می گویند که نحوه ساختن آهنگ هایشان هم مانند اسم آخرین آلبوم شان بوده. توافق ایده های شخصی که حاصلی شده به نام «مخرج مشترک». گروهی که انگار کل زندگی را در موزیک به شوخی گرفته اند: بُمرانی.


بُمرانی: با همه شوخی داریم!



چی شد اینجوری شد؟

- مانی: ببین من اینو همه جا می گم که... (می خندد و می گوید که بهزاد که این مدلی مصاحبه را شروع می کند) یک روزی بهزاد می خواهد یک ایمیل آدرس بسازد. برای آن که اسم آی دی را یاهو قبول کند، مجبور می شود یک «B» اول فامیلی اش اضافه کند. در حقیقت اسم آدرس آیدی می شود «bomrani». این اسم روی بهزاد می ماند و حتی آدم ها بهزاد را در چت کردن به اسم بُمرانی صدا می زندند. بهزاد زمانی که در ایران بود، چندتا شعر داشت که می خواست برای آنها آهنگ بسازد. بعدها با کمک گرفتن از استاد گیتارش، برای آنها آهنگ نوشت و آنها را در یک آلبوم جمع کرد و اسم البوم را گذاشت: «بُمرانی».

چطور با هم دوست شدید؟

- مانی: استاد گیتار بهزاد و جهان یکی بود و همان شخص به من ساز دهنی یاد می داد. ما سه نفر از آنجا با هم دوست شدیم. کیارش و آرش هم که پسرعموهای بهزاد هستند. سال 87 بهزاد یک آهنگی داشت که می خواست به ترکیب سازهای آن، سازدهنی را نیز اضافه کند، برای همین با من تماس گرفت. جهان هم برایمان گیتار زد و اینطوری شد که سه تایی یک گروه شدیم. چند وقت بعد از ضبط آن آهنگِ گروهی، آرش به بهزاد زنگ زد و گفت کافه ای در تهران هست که در آن امکان اجرا گذاشتن وجود دارد. بنابراین من، آرش، جهان و بهزاد شروع کردیم در آن کافه به آهنگ اجرا کردن. این روند ادامه داشت و ما هر چند ماه در یک کافه ای اجرا می گذاشتیم و چون اجراهای کافه ای مان دیگر خیلی داشت شلوغ می شد، شروع کردیم به اجرای پژوهشی گذاشتن! در حقیقت ما فقط دورِ هم ساز زدیم.

پس team work نیست، کار شما دیگر home work است.

(تمامشان بلند می خندند) جهان: آره دقیقا.


بُمرانی: با همه شوخی داریم!



حرف آخر را چه کسی در گروه می زند؟

- جهان: هر کس که بتواند بقیه را قانع کند!

- آبتین: اگر خیلی به بن بست برسیم، در نهایت رأی گیری می کنیم.

- مانی: هر کدام مان در یک زمینه ای حرف آخر را می زنیم.

- جهان: بستگی دارد ایده اولیه آن کار برای کدام مان باشد. آن نفر خودش حرف آخر را می زند.

- مانی: سیستم جنگ و دعوا خیلی داریم! یعنی هر کس در گروه سعی می کند که حرف خودش را به کرسی بنشاند. در حقیقت برای تصویب ایده هایمان «تیم کشی» می کنیم. (خنده)

- آرش: اختلاف برای زمانی است که چیزی سر جای خودش نیست و به اصطلاح در آن آهنگ «جواب» نمی دهد که در آن مواقع، تصمیم نهایی از فیلترِ «سلیقه جمع» عبور می کند.

از زیرزمین تا روی زمین چندتا پله بود؟

-کیارش: هفت تا!

- جهان: آسانسور داشت.

- مانی: اول باید زیرزمین را تعریف کنیم که منظور از آن چیست. اگر مثلا مجوز را سطح زمین در نظر بگیریم یک روند شانسی برای گروه مان اتفاق افتاد. به این صورت که ما سال 92 به قول تو یک گروه زیرزمینی بودیم، در گزارش سالانه تئاتر شهر به عنوان پرکارترین گروه موسیقی فعال در زمینه تئاتر شناخته شدیم. در حقیقت مجوز برای ما اتفاق افتاد!


بُمرانی: با همه شوخی داریم!



ما ایرانی ها می توانیم برای طولانی مدت کار تیمی انجام بدهیم؟

- جهان: فکر می کنم بله و البته این را از تئاتر یاد گرفتیم. برای روی صحنه بردن یک اجرا مهم نیست که هر کسی چه کاری انجام می دهد. هر کدام از اعضای گروه ممکن است به جز نقش و وظیفه خودشان، کارهای دیگری را هم برای گروه انجام دهند.

- کیارش: ما به مرحله ای رسیدیم که هر کدام مان بهترین کار را برای گروه انجام می دهد. در حقیقت الان منافع گروه بُمرانی به سلیقه تک تکِ ما ارجحیت دارد!

- مانی: بمرانی برای ما جایی بوده که سلیقه های مختلف را در آن آوردیم و از آن خروجی واحد و مشترک گرفتیم. مثلا اوایلِ کار من و کیارش بیشترین اختلاف نظر را با هم داشتیم که الان اصلا اینطور نیست. با هم خیلی دعوا می کنیم اما به دو دقیقه نرسیده آشتی می کنیم.

حس طنز کار از کجا می آید؟ شخصی است یا یک رویکرد فکر شده؟

- مانی: خیلی «زور» می زنیم که برای ساختن کاری «زور نزنیم». در کل شوخ طبیعیِ «سیستم» زندگیِ خودمان هم همین است. این «طنز» یک ویژگی شخصیتی اعضای گروه بوده که حالا برای بمرانی شده است. ما هیچ برنامه ریزی خاصی نکردیم. فقط همه چیز را راحت گرفتیم.

اگر قرار باشد تیتراژ یک کارتون یا فیلم کمدی را بخوانید، کدام را انتخاب می کنید؟

- آبتین: سیمپسون ها

- کیارش: باب اسفنجی

- مانی: یک کارتونی هست به اسم: «فلپ جک». من آن را خیلی دوست دارم چون گرافیک خیلی عجیب و غریبی دارد.

- آبتین: لوک خوش شانس هم خیلی خوبه.

- جهان: «سیمپسون ها» را من هم خیلی دوست دارم.

- آرش: یک سریالی بود که اکبر عبدی در آن بازی می کرد و الان اسمش یادم نیست. موسیقی آن سریال را خیلی دوست داشتم اما برایش آهنگ نمی ساختم. (خنده!)


بُمرانی: با همه شوخی داریم!



در ماشین چه آهنگی گوش می دهید؟

- جهان: من ماشین ندارم ولی دیشب که با بهزاد می رفتیم خانه، در ماشین «johny cash» گوش کردیم که خیلی حال داد.

- مانی: من الان که داشتم می آمدم «بیروت» گوش دادم.

- آبتین: معمولا تکراری گوش می دهم...

- مانی: من به جای آبتین جواب بدهم؟

- آبتین: آن آهنگ ها برای من نیست!

- مانی: فلش آبتین در ماشین من جا مانده بود که یکسری آهنگ هایی داشت که مختص سلیقه آبتین است؛ آهنگ هایی مثل سانتانا و یکسری موسیقی های قدیمی ایرانی مانند 127 اما خب آهنگی که تا فلش را به دستگاه ضبط ماشین وصل کردم پخش شد، چارتار بود! (خنده جمع!)

- آبتین: فلش مال من نبود!

- آرش: آبتین البته فکر می کنم سی دی چارتار را خریده بودی؟ درسته؟

- مانی: نه، دانلود کرده بود. (بلندتر از همیشه می خندند.) ولی جدی من و آبتین سی دی چارتار را در رونمایی آلبوم شان خریدیم.

- کیارش: من جدید یاد گرفته ام که پروژه ای آهنگ گوش بدهم. آهنگ هایی که قبلا نمی توانستم گوش دهم را دوره ای می شنوم. آخریش دیسکوگرافی «بیتلز»

- کیارش: یک تِرکی ساختیم که هر کاری می کردیم تمام نمی شد، البته هنوز هم درست تمام نمی شود (خنده) ولی خب با ایده گرفتن از اینکه موسیقیدان های خوب یک همچین مشکلی را چون حل کرده اند، قضیه حل شد.

- جهان: من خیلی «مودی» موسیقی گوش می دهم. یک دوره متال و یک دوره سنتی. کلا خیلی سیستم آهنگ گوش دادنم عجیب است و بستگی به حس و حالم دارد.

حمام چه نقشی در خواننده شدن شما داشت؟

- بهزاد: حمام؟ (بلند می خندد) خیلی نقشی نداشت!

- جهان: ولی من در حمام می خوانم. اصلا همین که به حمام می روم می زنم زیر آواز.

- مانی: ولی خواننده نشدی جهان.

- بهزاد: من زمان دانشجویی در حمام، آواز می خواندم چون در تمام کابین های حمام دانشجویان آواز می خواندند و اینطور بود که یکی می خواند و دیگری از کابین بغل می گفت: «به به! نازِ نفست!»


بُمرانی: با همه شوخی داریم!



از پشت چراغ قرمز تا حالا CD موسیقی خریده اید؟

- آبتین: من و مانی از پمپ بنزین CD آهنگ خریدیم که «گلچین شاد» و آهنگ های «متین دو حنجره» از آب درآمد.

- بهزاد: من برای برادرم از پشت چراغ قرمز یک سی دی آهنگ خریدم که دقیقا همانی بود که می خواست. کاملا برادرم را راضی کرد.

- آرش: من رفته بودم شهرکرد و از سوپرمارکت های آنجا CD آهنگ خریدم که خیلی خوب بود.

تا حالا رو استیج سوتی هم داده اید؟

(بلند می خندند)

- بهزاد: اصلا کلکسیون سوتی هستیم ما.

- آبتین: ولی آخرش سوتی هایمان جمع شده به هر حال!

- کیارش: نه! همیشه هم جمع نشده!

- بهزاد: من یک سوتی خوب از آبتین می توانم تعریف کنم. آبتین همیشه یک کیف «استیک» همراهش است که اگر برای یکی از استیک هایش اتفاقی افتاد، بتواند از استیک دیگری استفاده کند. وسط اجرا، همانطور که آبتین مشغول زدن بود، یک استیک از دستش افتاد. همینطور که با یک دست مشغول زدن بود به سمت کیف استیک های ذخیره اش رفت تا یکی دیگر را بردارد که خب زیپ آن را بسته بود! خلاصه که آن آهنگ با هزار بدبختی و تنها با یک دست تمام شد. یک بار هم یک اجرای پژوهشی داشتیم که وسط اجرا برق رفت.

- آرش: ولی خب آن اجرا جمع شد آخرش.

- آبتین: یک سوتی خیلی رایج مان این است که ترک را شروع می کنیم اما گیتارها کوک نیستند! و بچه ها باید وسط اجرا همانطور که مشغول آهنگ زدن هستند، گیتارشان را هم کوک کنند!


بُمرانی: با همه شوخی داریم!



بزرگترین آرزوی تان برای بُمرانی چیست؟

- بهزاد: اینکه ببینیم یک روز خیلی سن مان بالا رفته است اما همچنان مشغول ساز زدن برای بمرانی هستیم و دور هم جمعیم.

- کیارش: بهزاد نمی دانم چرا اینکه گفتی هارلی دیویدسن را آورد جلوی جشمم!

- آبتین: آرزو... چه کلمه خوبی!

- کیارش: من می دانم آرزویش چیست اما نمی توانم بگویم!

- بهزاد: آرزوی آبتین خیلی درون گروهیست. (خنده)

- آرش: آرزوی بهزاد خیلی خوب بود.

جالب ترین فیدبکی که از مردم گرفته اید چه بوده؟

- بهزاد: ما در فضای موسیقی یکهو از یک غاری بیرون آمدیم و همین باعث شد فیدبک های زیادی بگیریم که خب 90 درصد از آنها هم به سمت خواننده است.

- جهان: به نظرم کامنت را عینا برایتان بخوانم بهتر است.

- آبتین: این کامنتی که جهان می خواهد برایتان بخواند، به نظرمان جالب ترین فیدبکی بوده که تا به حال گرفتیم.

- مانی: در پرانتز بگویم فیدبک های مثبتی هم داشته ایم ها! (خنده جمع)

- بهزاد: در کامنت ها لپ ما را نمی کشند!

- مانی: خب من کامنت را عینا برایتان می خوانم: «من اسمم عماد است و از سال 85 بلوز و کانتری کار می کنم. این متن را خطاب به کسانی می نویسم که می گویند کانتری ضعیف تر از رپ است. دوستان محترم از نظر موسیقیایی و نوآوری، بُمرانی گروه خوبیه که وارد فضای جدید موسیقی شده و گوش مردم رو با اصوات جدید آشنا کرده ولی از نظر محتوای اشعار و صدای خواننده، بسیار گروه ضعیفی است که البته بنده این را کاملا به حساب بی استعدادی آقای «بهزاد عمرانی» می گذارم و نه ایراد داشتن سبک کانتری. این حاصل بی استعدادی فردیست نه سبک کلی کارِ گروه. (خنده جمع!)

- مانی: البته آخرین کامنت هم 15 ساعت پیش آقای مازیار برایمان گذاشته که این است: «خجالت نمی کشن اینها؟» (باز هم بلند می خندند)


بُمرانی: با همه شوخی داریم!



با کدام یک از چهره های فرهنگی رفاقت دارید؟

- (همه با هم جواب می دهند): هوتن شکیبا.

با او شوخی هم دارید؟

- بهزاد: ما با هر کی رفیقیم شوخی داریم.

- آبتین: با غیر رفیقامون هم شوخی داریم!

اگر قرار باشد فقط یکی از ترک هایتان را برای استاد شجریان پلی کنید، کدام کارتان را انتخاب می کنید؟

- جهان: «خورشید دزد»

- مانی: «کی چراغ ها رو خاموش می کنه؟»

- آرش: چرا باید این کارو کنم؟ نمی کنم.

- کیارش: آرش اگر خود استاد از تو خواست که یکی از آهنگ هایمان را برایش بگذاری چی؟

- آرش: آن موقع مجبور می شوم دیگر!

- بهزاد: من آهنگ «مردی که لب نداشت» را برای استاد شجریان می گذارم.

- آبتین: من احتمالا از CD آلبوم اول مان می گذارم که نصف آلبوم خام است که بتوانم بگویم: «ای وای! چرا پلی نشد پس؟» (می خندد). ولی جدی اگر قرار به انتخاب یک آهنگ باشد، «آواز جنگ واقعی» را انتخاب می کنم.

- کیارش: انتخاب من هم آهنگ «چرا می ری؟» است.


بُمرانی: با همه شوخی داریم!



فکر کنید جایزه گِرمی را برده اید. وقتی روی سن رفتید چه جمله ای می گویید؟

- کیارش: حالا وقت برای فکر کردن به آن جمله زیاد است و بعدا فکرش را خواهیم کرد اما فعلا به نبردن جایزه فکر کرده ایم و دقیقا می دانیم که اگر جایزه را نبریم چه کنیم! اول همه با چهره هایی مضطرب، منتظر اعلام نتیجه می مانیم. بعد که اسم مان به عنوان برنده اعلام نشد، اول سر تاسف تکان می دهیم و بعد برنده را تشویق می کنیم.

- بهزاد: ما کلا روی نبردن ها خیلی تمرین کرده ایم. (خنده)

دیرترین ساعتی که از خواب بیدار شدید، چه ساعتی بوده؟

- جهان: رکورد دیر بیدار شدن از خواب، قطعا دست کیارش است؛ آن هم با اختلاف!

- کیارش: من تمام ساعت های شبانه روز از خواب بیدار شدم، رکوردم اما 11 شب است.

- جهان: مثل رونالدو که در تمام دقایق بازی گل زده، کیارش هم در تمامی ساعت های شبانه روز از خواب بیدار شده است.

- بهزاد: رکورد من و جهان ساعت 7 عصر است.

- آبتین: ساعت یک بعدازظهر.

- مانی: ساعت 11 صبح.

- آرش: نهایت تا ساعت 10 یا 11 می خوابم.








تاریخ انتشار: ۱۱ تير ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۷





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن