تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):پرهيزكارى منافق جز در زبانش ظاهر نمى شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831007509




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

اشعاری در مدح و رثای حضرت خدیجه (س)


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:


عرض تسلیت به محضر امام زمان(ع)
اشعاری در مدح و رثای حضرت خدیجه (س)
اشعاری را در مدح و رثای حضرت ام المومنین حضرت خدیجه (س) تقدیم می کنیم.



به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز، اشعاری را در مدح و رثای حضرت ام المومنین حضرت خدیجه (س) تقدیم می کنیم.     اى داده به عصمت شرف و نام خدیجه اى بسته بطوفت فلك احرام خدیجه‏   اى همسر پیغمبر اسلام خدیجه‏ اى عصمت حق فاطمه را مام خدیجه‏   اى ختم رسل را ز شرف نور دو دیده پیش از شب بعثت به مُحمّد گرویده   اى بر تو سلام آمده از داور هستى‏ بگذشته در آئین نبى از سر هستى‏   دل داده و دل برده ز پیغمبر هستى‏ زیبد كه بخوانند ترا مادر هستى‏   الحق كه خدا دولت حق را به تو داده اُمّ النجباء فاطمه زهرا به تو داده   اسلام ز اموال تو سرمایه گرفته‏ دین در كنف عزّت تو سایه گرفته‏   توحید ز اخلاص تو پیرایه گرفته‏ اخلاص ز حسن عملت پایه گرفته‏   همت سر تسلیم به دیوار تو سوده پیش از تو زنى لب به شهادت نگشوده   تو در دل سختى به پیمبر گرویدى‏ هر بار بلا را به سر دوش كشیدى‏   بر یارى اسلام بهر سوى دویدى‏ بس زخم زبانها كه ز كفّار شنیدى‏   اى قامت مردان جهان خم به سجودت اى تكیه كه ختم رسل نخل وجودت   اى مكه ز خاك قدمت خلد مخلد از عصمت معبود و امید دل احمد   اسلام بپا خاست و گردید مؤید از ثروت تو، تیغ على، خُلق مُحمّد   تا حشر خلایق كه خدا را بپرستند مرهون فداكارى و ایثار تو هستند   آن روز كه پیغمبر اسلام شبان بود در سینه او سر خداوند نهان بود   پیش از همه پیغمبریش بر تو عیان بود ایمان تو پروانه آن شمع جهان بود   حق بر همه زنهاى جهان سروریت داد با خواجه عالم شرف همسریت داد   زین واقعه زنهاى قریش از تو بریدند یكباره ز بیت الشرفت پاى كشیدند   با چشم حقارت به مقامت نگریدند قدر و شرف و عزّت و جاه تو ندیدند   چشم و دلشان بود به سوى زر و سیمى گفتند خدیجه شده مشتاق یتیمى   تنها نشدى همسر و دلدار مُحمّد در سخت‏ترین روز شدى یار مُحمّد   در شدت غم گشته ‏اى غمخوار مُحمّد پیوسته دلت بود گرفتار مُحمّد   درپیش رویش گشت وجودت سپر سنگ باشد كه‏ كنى در ره‏ او چهره ز خون رنگ   آنروز كه بر دخت نبى حامله بودى‏ هم صحبت زهرات به هر قائله بودى‏   از غربت و از درد درونت گله بودى‏ بى همدم و بى یاور و بى قابله بودى‏   از درد ببالش گل رخسار بهشتى گشتند ترا قابله زنهاى بهشتى   برخاست فروغ ازلى از در و بامت‏ از چار طرف بوى خوش آمد به مشامت‏   زنهاى بهشتى همه دادند سلامت‏ پروانه بدار الشرف عرش مقامت‏   گفتند مخور غم كه چو ما خادمه دارى كى گفته تو تنهایى، تو فاطمه دارى   این است كه شیرینى جان در بدن تست‏ این جان جهان است و هم اغوش تن تست‏   این یار بهر خلوت و هر انجمن توست‏ این است كه در حاملگى همسخن توست‏   كى مثل تو از هستى خود چشم بپوشد؟ تا فاطمه از سینه او شیر بنوشد   آنروز كه افتاد خزان در چمن تو پرزد به جنان طوطى روح از بدن تو   تا بوى گل احمدى آید ز تن تو شد جامه ‏ پیغمبر اكرم كفن تو   با مرگ تو آغاز شد اى عصمت سرمد بى مادرى فاطمه، تنهایى احمد   بردار سر از خاك و ببین همسر خود را بنگر هدف سنگ سر شوهر خود را   باز آ و ببین اشك فشان دختر خود را برگیر به بر دختر بى مادر خود را   بى ‏روى توگردون بنظرتیره چو دود است برخیز كه بى مادرى فاطمه زود است   برخیز كه بر ختم رسل فخر زمانه‏ خانه شده غمخانه ‏اى اى بانوى خانه‏   بر گیسوى زهرا كه زند بعد تو شانه؟ بى تو شده از هر مژه‏اش سیل روانه‏   پیغمبر اكرم ز غمت زار بگرید خون است دل فاطمه مگذار بگرید   اى جامه‏ احمد كفنت بر بدن پاك‏ كن بهر حسینت به جنان جامه ز غم چاك‏   تو بر سر دست نبى و او به سر خاك‏ سر تا به قدم چون گل پرپر شده صد چاك‏   «میثم» ز غم نور دو عین تو بگرید تا صبح قیامت به حسین تو بگرید   استاد سازگار   ***
از ماتم تو فاطمه جان گریه می کنم بی صبر می شوم و چنان گریه می کنم   یا اینکه در مصیبتت از دست می روم یا اینکه با تمام توان گریه می کنم   زهرا به یاد غربت تو زار می زنم با قلب خسته و نگران گریه می کنم   در التهاب نالة تو آب می شوم مانند شمع از دل و جان گریه می کنم   در پشت در به رنگ گل لاله می شوی پهلو شکسته ! ناله زنان گریه می کنم   با روضه های پهلو و بازو و چهره ات با روضة بلال و اذان گریه می کنم   اصلاً ببین که با همة روضه های تو اندازة زمین و زمان گریه می کنم   بانوی بی حرم به خدا من به یاد آن .... .... قبر بدون نام و نشان گریه می کنم   آه ای خدیجه مادر غم ! نه فقط شما من هم به یاد مادرمان گریه می کنم   شاعر:یوسف رحیمی   ***   می­سوزم از شرار نفس های آخرت از لحن جانگداز وصایای آخرت   دستم به دست بی رمقت می­شود دخیل در پیش دیدگان گهربار جبرئیل   دستم شبیه دست تو تبدار می­شود دیوار غصه بر سرم آوار می­شود   رحمی نما به حال پریشان دخترت مادر مکش عبای پدر را تو بر­ سرت   دلواپس غروب توام،آفتاب من بر روزهای روشن من،رنگ شب مزن   در جام لحظه های خوشم شوکران مریز مادر نمک به زخم جگرهایمان مریز   محزون رنج های پدر می­شوم مرو من شاهد عزای پدر می­شوم مرو   مادر بمان کنار گل یاس باغ خود آتش مزن به حاصل خود با فراق خود   فصل بهار خانه مان را خزان مکن مادر بمان و نیت ترک جهان نکن   مادر حلال کن که دعایم اثر نکرد شرمنده ام قنوت عشایم اثر نکرد   اشک غمت به ساحل پلک ترم نشست سنگ فراق شیشه ی قلب مرا شکست   امن یجیب خواندن من بی­نتیجه ماند زهرا یتیم گشت و پدر بی­خدیجه ماند شاعر: وحیدقاسمی    



۰۶/۰۴/۱۳۹۴ - ۱۹:۳۴




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 185]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن