تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 3 آذر 1403    احادیث و روایات:  
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1832532816




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

عشق به زن قاچاقچی مرا قاتل کرد


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:

عشق به زن قاچاقچی مرا قاتل کرد 32 سال دارد و برای این‌که فرار نکند او را با دستبند و پابند به دادسرا آورده‌اند. وقتی با او هم صحبت می‌شوم خود را بهروز معروف به بهروز عشقی معرفی می‌کند و جرمش را قتل پسر جوانی به‌خاطر یک زن 30 ساله عنوان می‌کند.
 

خودت را معرفی کن؟ بهروز 32 ساله هستم وتا دیپلم بیشتر درس نخواندم. بچه سرآسیاب دولاب در انتهای خیابان پیروزی هستم و چند وقتی مسافرکشی کردم و بعد هم بیکار شدم. چرا بیکار شدی؟ اوایل با دوستانم تفریحی مواد مصرف می کردم تا این که بعد از گذشت زمان وقتی به خودم آمدم دیدم در باتلاق اعتیاد افتادم و در حال مصرف مواد هستم. در این سه سالی که معتاد شدم انواع مواد مخدر را مصرف کردم. علف، حشیش، تریاک، شیشه و هروئین و به همین خاطر مزه تمام موادها را چشیدم و زندگی ام را نابود کردم. برای تهیه مواد به خانه زنی به نام نسرین می رفتم. 30 سال داشت و از همسرش جدا شده بود. نسرین فروشنده شیشه بود و برخی از معتادان نیز در خانه او مواد مصرف می کردند و با این کار او از آنها پول بیشتری می گرفت. من هم در این دام افتادم و کم کم رفت و آمدم به خانه این زن زیاد شد. هفته ای دو سه بار می رفتم و مواد مصرف می کردم اما ناگهان اتفاقی رخ داد که مسیر زندگی ام تغییر کرد. چه اتفاقی رخ داد؟ من عاشق نسرین شدم. او معتاد نبود و فقط مواد می فروخت. من عاشق او شده بودم و کنترلی روی میزان عشقم به نسرین نداشتم. موضوع را با پدر او هم درمیان گذاشتم. برای این که به زن جوان برسم تصمیم گرفتم مواد را ترک کنم. به همین خاطر هفت ماه است که لب به هیچ مخدری نزدم. بعد چه شد؟ وقتی مواد را ترک کردم رابطه ام با نسرین خوب شد و زیاد به خانه او رفت و آمد داشتم. به همین خاطر بچه محل ها اسمم را بهروز عشقی گذاشتند. چند ماهی با نسرین رابطه داشتم تا این که متوجه شدم او بر خلاف قول هایش بازهم مواد می فروشد و افراد غریبه به خانه اش رفت و آمد دارند. ابتدا سعی کردم با او حرف بزنم اما فایده نداشت و او کار خودش را انجام می داد تا این که آن روز لعنتی فرا رسید. روز حادثه از خانه زن جوان بیرون آمدم که چند مرد قوی هیکل سد راهم شدند و ادعا کردند بچه محل نسرین هستند و به رفت و آمد من به خانه او اعتراض کردند. آنها با گاز اشک آور، قمه و تبر به من حمله کردند و مرا مورد ضرب و شتم قرار دادند و فرار کردند. وقتی موضوع را به نسرین گفتم فهمیدم آنها از مشتریان مواد مخدر او هستند. از روز قتل بگو؟ من عاشق واقعی بودم و به همین دلیل تصمیم به انتقام از آنها گرفتم. به همین خاطر سه روز بعد پسر جوان را در حوالی خانه نسرین دیدم و با او درگیر شدم. ابتدا می خواست با مشت و لگد و شمشیر مرا بزند اما یک لحظه با چاقویی که همراهم بود ضربه ای به گردنش زدم و او غرق در خون روی زمین افتاد. بعد هم از ترس سوار موتور شدم و فرار کردم. چند روز بعد شنیدم رضا جانش را از دست داده به همین خاطر عذاب وجدان گرفتم و خودم را معرفی کردم. از این که مرتکب قتل شدی پشیمان نیستی؟ اگر می دانستم عاقبت عشق به نسرین این می شود هیچ وقت سمت او نمی رفتم. من عشق اشتباهی را انتخاب کردم و زندگی ام نابود شد. دیگر آینده ای ندارم و باید تمام عمر پشت میله های زندان انتظار لحظه اعدام را بکشم. باور کنید نمی خواستم پسر جوان را بکشم و حال پشیمانم که این اتفاق افتاده است. یک لحظه کنترلم را از دست دادم و برای این که خودم را بزرگ نشان دهم آینده ام را خراب کردم. جالب اینجاست که پس از دستگیری من نسرین زیر همه قول و قرار ها زد و مدعی شد من را نمی شناسد. اما وقتی متوجه دلایل پلیسی شد، ادعا کرد فقط مشتری او بودم و چند بارهم مزاحمش شده ام. فکر می کردم حالا که به خاطر او مرتکب قتل شده ام از من حمایت می کند و کنارم خواهد بود. مجید غمخوار / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)


 


جمعه 5 تیر 1394 ساعت 13:33





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 58]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


حوادث

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن