تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):نزدیکترین حالات بنده به پروردگارت حالت سجده است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820728140




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

عناوین سوم و چهارم ایستگاه رمان منتشر شدند


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: چاپ ۳ رمان جدید ایرانی؛
عناوین سوم و چهارم ایستگاه رمان منتشر شدند

انتشارات بوتیمار


شناسهٔ خبر: 2784524 - دوشنبه ۱ تیر ۱۳۹۴ - ۱۱:۱۷
فرهنگ > تازه های نشر ایران

انتشارات بوتیمار ۲ عنوان جدید از مجموعه «ایستگاه رمان» و یک عنوان از مجموعه «رمان فارسی» را منتشر و راهی بازار نشر کرد. به گزارش خبرنگار مهر، «دوربین» نوشته اشکان شریعت و  «خاک سور» نوشته حسین فاضلی، دو عنوانی هستند که در قالب مجموعه ایستگاه رمان چاپ شده اند. این دو کتاب به ترتیب سومین و چهارمین عناوین این مجموعه هستند.رمان «دوربین» ۲۴ فصل دارد. داستان این رمان درباره مردی است که می خواهد از همسرش در باغ وحش و کنار قفس خرس ها با دوربین عکس بگیرد. مرد در کنار لبخند تصنعی و یخ زده همسرش که سعی می کند خود را خوشحال نشان بدهد، به خرس می رسد و نگاهش با نگاه او گره می خورد. مرد با خود فکر می کند همه در عکس ها دروغ می گویند. حتی حیوانات...در قسمی از این رمان می خوانیم:در مقابل آینه ایستاد و کشو را بیرون کشید. کمی دست هایش را درون کشو تکان داد و چرخید. چیزی در دست هایش بود، مشتی کاغذ، نه مشتی عکس. عکس هایی از خاطرات قدیمی که مدتی طولانی در همانجا مانده بود. انگار آن چه را که می خواست یافته بود پس عکس ها را با خیال تخت و با نظم خاصی بر روی تخت چید تا با دقت بیشتری آن را بررسی کند.مشاهده همه عکس ها مدت زمان زیادی طول نکشید زیرا شاید چند ثانیه بیشتر نگذشت که مرد یک عکس را از میان تمامی آن عکس ها انتخاب کند و آن را در جیبش بچپاند. بعد مثل فنر از جایش بلند شد و به سمت آینه رفت. چاقوی برهنه که هنوز رد خون چشم مرد رویش باقی مانده بود را برداشت و سریع بر روی پاشنه پایش چرخید. مرد حس کرد که دارد با چشمان سرخ از میان قاب پنجره به او می نگرد. بعد خندید. مثل همان پیرمرد سیب فروش خندید. دست بزرگش را بالا برد و خون سیاه از پهلوی زن جاری گشت...این کتاب با ۱۸۴ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۲۵ هزار ریال منتشر شده است.چهارمین عنوان مجموعه «ایستگاه رمان» هم «خاک سور» و نوشته حسین فاضلی است. این رمان 18 فصل دارد که هر فصل به نام یک شب یا روز نامگذاری شده اند. اسامی فصول کتاب به ترتیب زیر است:شب هفتم: یک آن، شب اول: من یک مداد دارم، شب دوم: اسب سفید وحشی، شب سوم: پستچی، شب چارم: شب سور، شب پنجم: تولدی دیگر، شب هول: پدر، 13 نحس، شبی دیگر: خانه را روشن می کنند یا ...، شب و روز: رسانه ها (زندگی در دست ماست بشتابید)، شب شعر: امروز عصر، شب های روشن: تنم سن تئاتر است، هر شب: شهرزاد مرا عاشق می کند مادربزرگ قصه می گوید، شب ششم: دفتر مشق، شب هفتم: یک آن، نیمه های شب: حرف بزن این زن شبانه، روز هشتم: خورشید همچنان طلوع می کند، روز نهم:   .رمان «خاک سور» با «شب هفتم: یک آن» شروع می شود که شامل 3 سطر است: با صدای ناله هایش یا چیزی شبیه فریاد بود که از خواب پرید، یک راست با عجله رفت کنار پنجره ای که حالا باز بود و پرده آبی اش رفته بود بالا؛ و دید سال هاست که مُرده.این کتاب با 180 صفحه، شمارگان 500 نسخه و قیمت صد و پانزده هزار ریال منتشر شده است.کتاب جدیدی هم که از مجموعه «رمان فارسی» این ناشر به چاپ رسیده، «پاراف به +۸ یا چندگانه ای برای خواب خیابان پایین برج» نام دارد که به قلم شجاع گل ملایری نوشته شده است.این رمان ۳۲ فصل کوتاه دارد و رسم الخط و نکات ویرایشی آن، مد نظر مولف بوده است. این کتاب، یک رمان جنگی را در بر می گیرد که برخی فصل هایش بسیار کوتاه و در حد یک سطر هستند.در قسمتی از این رمان می خوانیم:صدای آمبولانس می آید بلند و ادامه دار.دارد دور چیزی می چرخد.دور موضوعی که اصلن برایم اهمیت ندارد. فقط صدای این بوق پر نوسان دارد دیوانه ام می کند. الان ساعت هاست این آژیر لعنتی قطع نشده و همین طور ادامه دارد.این جا شبیه اتاقی در یک بیمارستان است. این جا شبیه یک انباری دورافتاده در محله ای متروک است که هرکسی زحمت سر زدن به آن را به خود نمی دهد. شیوه چینش تخت و کمد کناری اش. استقرار یک صندلی مراقب و آویز کنار تخت بیماری ام همه چیز را تکمیل می کند. این سرفه های خشک و بعد سوزشی که از سینه آغاز می شود و کم کم به شکم و بعد زانوها و مچ و سر آخر از نُه انگشت پاهایم با پیچ و تاب ملافه، خارج می شود. هیچ چیز شک برانگیز و مشکوک هم وجود ندارد که لحظه ای مرا به خود مشغول کند. صدای پایه های تحت بر کف پوش چوبی اتاق  که انگار دارد روزبه روز قهوه ای تر از قبل می شود. نداشتن احساس گرسنه گی و تا آن جا که حافظه ام یاری ام می کند اصلن در طول این زمان ها، احساسی شبیه به آن نداشته ام. این تنها حسی نیست که همراهی ام نمی کند...این کتاب هم با ۱۰۴ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۷۵ هزار ریال منتشر شده است.  









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 208]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن