محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830477263
داستان خانوادهای که میخواهند دوقلوهایشان را بفروشند تا دخترشان را معالجه کنند
واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: داستان خانوادهای که میخواهند دوقلوهایشان را بفروشند تا دخترشان را معالجه کنند
مهناز از عهده شبی 200 هزار تومان برنمی آید و نوزادان را در بیمارستان رها می کند و تنها به خانه بازمی گردد.در نهایت این خانواده تصمیم به فروش نوزادان می گیرند و برای فروش دوقلوها به افراد مختلف سر می زنند. «نمی توانیم آنها را نگهداری کنیم ما از عهده مخارجشان برنمی آییم و باید هزینه عمل دخترم را هم جور کنیم.»
آفتاب : زن لای درد به خود می پیچد. گاهی دستش را روی شکمش می کشد تا بلکه احساس مادرانه اش را لمس کند. نمی تواند تا نه ماهگی صبر کند. مهناز خود را به بیمارستان می رساند تا هفت ماهه زایمان کند.
«مهناز» در حالی انتظار دوقلوها را می کشد که برای زایمان هیچ پولی ندارد. تنگناهای درد زایمان و فقر با هم یکی شده است. «علیرضا» همسر مهناز در زندان است و زن حتی برای 45 هزار تومان هزینه زایمان خود درمانده است و به کمک خواهرزاده اش این پول را پرداخت می کند تا بتواند خود را از بیمارستان مرخص کند.
«مبینا و مُهنا» نام دوقلوهایی است که هفت ماهه به دنیا آمدند. نوزادانی که 5 ماه از زندگی خود را در بیمارستان «50 تختخوابه» شهرستان بروجرد سپری کردند و 2 ماه دیگر را در دستگاه این بیمارستان نگهداری شدند که هزینه این نگهداری در دستگاه بیمارستان شبی 200 هزار تومان رقم خورد.
مهناز از عهده شبی 200 هزار تومان برنمی آید و نوزادان را در بیمارستان رها می کند و تنها به خانه بازمی گردد.
در نهایت این خانواده تصمیم به فروش نوزادان می گیرند و برای فروش دوقلوها به افراد مختلف سر می زنند. «نمی توانیم آنها را نگهداری کنیم ما از عهده مخارجشان برنمی آییم و باید هزینه عمل دخترم را هم جور کنیم.»
اینها را مردی می گوید که همسرش 7 ماه شرایطی سخت را تحمل کرده تا بتواند بچه هایش را در سلامت به دنیا بیاورد.
این خانواده در منطقه «قلعه حاتم» در شهرستان بروجرد زندگی می کنند خانه ایی که هنوز نتوانسته دوفرزندش را قبول کند. خانه ایی که نمی تواند برای دو فرزند دیگرش خوراک تهیه کند و به دلیل اعتیاد و بیکاری پدر، گاهی چند شب هم گرسنه می مانند.
وارد خانه که شدم، داشت چای را آماده می کرد. کسی که برای هیچ صدایی واکنشی نشان نمی دهد. حتی به صدای باران. سلام کردم. مادر برای حدیث ترجمه می کند و می گوید: «صدایت را نمی شنود باید با اشاره با او حرف بزنی.»
حدیث دختر بزرگ خانواده است. او فقط 12 سال دارد و در کلاس پنجم درس می خواند. از کودکی به دلیل یک اتفاق، شنوایی خود را از دست می دهد و برای همیشه از حرف زدن هم محروم می ماند.
خدیجه، دختر کوچک تر خود را به حدیث نزدیک می کند و انگار فقط اوست که زبان حدیث را می فهمد. پدر می گوید: «حدیث فقط با او حرف می زند.»
انگار خبری از بهار در این مکان نبود. مکانی که دیوارهای خانه علیرضا در آنجا بنا شده بود.
نگاه دختر مرا در خود فرو می برد. توی دست هایی که چای می آورد و من دستم به داغی چای نمی رسید. پدر کمی میوه خریده بود و مادر با وقار زنانگی اش میوه تعارف می کرد.
حدیث سرش را به زیر انداخته بود و لبخندهایی که برای رسیدن بر لب دختر گرم نمی شدند. می فهمیدیش؛ همانگونه که شوق صدایش را. نمی شنید اما حرف ها برای گفتن داشت.
مادر حدیث را تماشا می کند و می گوید: «خجالت می کشد جلوی شما چیزی بگوید.» و بعد با اشاره به او می فهماند که بگو: «چقدر دوست داری بشنوی و حرف بزنی.»
حدیث با اینکه 12 ساله است اما صورتی نگران و مضطرب دارد. رنگ پریده گی چهره اش او را بیشتر از سنش می زند.
علیرضا، هزینه درمان دخترش را چهل میلیون تومان تخمین می زند و می گوید: «برای درمان حدیث به بیمارستانی در تهران مراجعه کردیم که تنها این بیمارستان می تواند او را درمان کند. هزینه درمانش خیلی زیاد است، چیزی هم برای فروش نداریم که بتوانم او را درمان کنم و به شدت مقروض هستیم. ما نمی توانیم دوقلوهایمان را برگردانیم و از اینکه نتوانستیم والدین خوبی برای آنها باشیم و رهایشان کردیم خیلی شرمساریم.»
مهناز وسط حرف همسرش می پرد و می گوید: « با این همه مشکلات و بیکاری همسرم ما حتی نمی توانیم از پس هزینه های معمول این دو تای دیگر هم بربیاییم. برای اینکه مهر دو فرزندم را با خود نیاورم، در بیمارستان نتوانستم برای یکبار حتی آنها را ببینم چون می دانستم که باید تا آخر عمر زجر بکشم.»
نگاه سنگین زن مرا در خود فرو می برد. او ادامه می دهد: «من 7 ماهه زایمان کردم و برای نگهداری دوقلوها باید شبی 200 هزار تومان به بیمارستان می دادم که از عهده این مبلغ برنیامدم و در نهایت انها را همانجا گذاشتم، برای تهیه کردن این پول به همه جا سر زدم اما بی حاصل بود.
مهناز در ادامه می گوید:«دوقلوها 5ماه در بیمارستان 50 تختخوابه بروجرد نگهداری شدند و در حال حاضر در بهزیستی این شهرستان نگهداری می شوند. حالا آنها هفت ماهه هستند و ما نمی توانیم آنها را برگردانیم و از طرفی هزینه درمان حدیث هم هست و باید او را معالجه کنیم به همین خاطر تصمیم به فروش دوقلوها گرفته ایم.»
مهناز کمی خود را به پهلو می چرخاند و روی زانو می نشیند و می گوید: «ما که نتوانستیم برای آنها خانواده ای باشیم حداقل می خواهیم آنها را به دست خانواده ای دیگر بسپاریم تا زندگی بهتری داشته باشند و مشکل حدیث دخترمان هم حل شود.»
می گویم مگر آنها چه فرقی با دیگر فرزنداناتن دارند، اصلا برای بچه دار شدن برنامه ریزی داشتید؟ می گوید: «ما آنها را اصلا ندیده ایم و هیچ حسی به آنها نداریم و از طرفی هم نمی توانیم آنها را بزرگ کنیم از پس مخارجشان برنمی آییم. خیلی اتفاقی بود وقتی فهمیدم که باردارم بسیار ناراحت شدم اما برای سقط دیگر دیر شده بود.
زن رو به من می گوید: «شرایط مالی ما خیلی بد است به طوریکه چند شب هم چیزی برای خوردن نداریم همسرم هم که تازه از زندان آزاد شده و بیشتر خودم کار می کنم. اما هر روز که برای من کارگری نیست.»
از پدر خانواده می پرسم «مگر نوزادان در حال حاضر در بهزیستی نگهداری نمی شوند پس چرا می خواهید آنها را بفروشید. آیا این صحیح ترین راه است؟» می گوید: «چاره ای دیگر نداریم. ما به پول نیاز داریم و باید حدیث را معالجه کنیم اگر حدیث خوب نشود، آینده ای ندارد و از طرفی دوقلوها هم با ما آینده ای ندارند.»
مهناز و علیرضا قصد ندارند آنها را برای همیشه به بهزیستی تحویل دهند. می خواهند آنها را بفروشند. مهناز می گوید: «در این مدت بهزیستی چندین بار برای اختیار کاملشان به ما مراجعه کرده است، ولی ما امضا نکرده ایم.»
اگر آنها را نمی خواهید چرا برایشان نام انتخاب کرده اید؟ مهناز می گوید: «ما پول نداریم اما نام که می توانیم انتخاب کنیم. نمی خواستیم بی نام و نشان باشند و به همین علت برای آنها شناسنامه گرفتیم.»
این نوزدان دوقلو با وجود اینکه خانواده ای دارند اما پس از تولد هنوز گرمای خانواده خود را لمس نکرده اند و همچنان در بهزیستی بروجرد نگهداری می شوند.
نگاهی تلخ در صورت مهناز می پیچد که اینگونه می خواهد برای حدیث مادری کند و هر طور که شده به غم دوازده ساله اش پایان دهد و دوقلوهایش را برای خاطر فقر به دست خانواده ای دیگر بسپارد. اما آیا این پایان رنج حدیث و آغاز رنج مبینا و مهنا است. مادری که برای همه فرزندانش مادر است و آنها را برابر نگاه داشته است آیا می خواهد اینبار برابری را با فقر تقسیم کند؟
مهناز مادر خانواده می گوید: «بارها برای معالجه دخترم به دفتر نماینده بروجرد مراجعه کردم اما فقط با نامه ای مواجه شدم که من را به آزمایشگاهی معرفی می کرد که برای یک آزمایش ساده باید فقط چندین میلیون پول هزینه کنی. حتی زمانیکه دوقلوها در دستگاه بودند برای هزینه آنها به دفتر نماینده مراجعه کردم و باز هم جوابی نگرفتم.»
حدیث دست هایش را به هم گره می زند و سرش را کج می کند احساس شرم می کرد، شرمی که شاید نمی خواست تا خواهران دوقلویش فروخته شوند. اما او برای حرف زدن، شنیدن و خواندن همیشه به مادرش گلایه می کند: «چرا من نمی توانم حرف بزنم و بشنوم.»
وقتی از حدیث پرسیدم درس هم می خوانی با شوق کتابش را آورد و شروع به خواندن کرد. داستانی از ««دوست صمیمی و دانا» صدایش با آاااااا، ممممممم، بببببببببب... بلند و بلندتر شد».
حالا صدای باران هم به گوش می رسد. قطره های باران برای رسیدن به زمین تندتر می شوند و حدیث به خواندن ادامه می دهد. انگار او می خواهد همه کتاب را تمام کند تا با شوقی که در کلمات کتاب می اندازد به همه بگوید تا چه اندازه دلش می خواهد، حرف بزند.
به گزارش خبرآنلاین، مبینا و مُهنا اولین بهار زندگیشان را دور از خانه می گذرانند و در حالیکه حدیث با خانواده است اما شوری از بهار در خانه آنها برپا نیست.
تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۳:۰۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 96]
صفحات پیشنهادی
داستان زندگی خانوادهای که می خواهند دوقلوهایشان را بفروشند تا دخترشان را معالجه کنند | خبرگزاری ایلنا
داستان زندگی خانوادهای که می خواهند دوقلوهایشان را بفروشند تا دخترشان را معالجه کنند ایلنا مشتری ندارند مبینا و مُهنا به بهزیستی می روند نوزادان دوقلویی که پس از تولد در بیمارستان رها می شوند عاطفه بیرانوند زن لای درد به خود می پیچد گاهی دستش را روی شکمش می کشد تا بلکه اداستان زندگی خانوادهای که می خواهند دوقلوهایشان را بفروشند تا دخترشان را معالجه کنند
داستان زندگی خانوادهای که می خواهند دوقلوهایشان را بفروشند تا دخترشان را معالجه کنند جامعه > آسیبها - مشتری ندارند مبینا و مُهنا به بهزیستی می روند نوزادان دوقلویی که پس از تولد در بیمارستان رها می شوند عاطفه بیرانوند زن لای درد به خود می پیچد گاهی دستشداستان دستگیری امام از زبان امام
داستان دستگیری امام از زبان امامآنها از من امام خمینی وحشت داشتند به همین دلیل یک فولکس واگنی را به صورت خاموش آوردند داخل کوچه کماندو و غیرکماندو و افسرهای گارد همه جمع بودند به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس در کتاب «دیدار نوفللوشاتو» خاطرات ابولفضلداستان جالب راننده اتوبوس
داستان جالب راننده اتوبوس مایکل راننده اتوبوس شهری مثل همیشه اول صبح اتوبوسش را روشن کرد و در مسیر همیشگی شروع به کار کرد در چند ایستگاه اول همه چیز مثل معمول بود و تعدادی مسافر پیاده می شدند و چند نفر هم سوار می شدند در ایستگاه بعدی یک مرد با هیکل بزرگ قیافه ای خشنداستان جالب خروس
داستان بامزه خروس داستان جالب خروس سرویس کشکول جام نیوز می گویند مردی خروسی خرید و به خانه برد وقتی وارد شد همسر جوانش سر و رویش را پوشاند و نهیب زد ای مرد غیرتت چه شده است روزها که تو نیستی آیا من باید با این خروس که جنس مخالف است تنها بمانم خروس را بیرون ببر واین داستان را کفشها روایت میکنند
این داستان را کفشها روایت میکنند دومین فیلم بلند پیمان حقانی با عنوان 316 از امروز شنبه 16 خرداد ماه اکران خود را در گروه سینمایی هنر و تجربه آغاز کرد به گزارش نامه نیوز ٣١٦ عنوان دومین فیلم بلند پیمان حقانی است او پیش از این کارگردانی فیلم مردی که گیلاس هایش را خوردهای ساوالان، سلطان ساوالان/ داستانی برای دختران و پسران ایل شاهسون
های ساوالان سلطان ساوالان داستانی برای دختران و پسران ایل شاهسون جامعه > سرگرمی - محمدعلی اینانلو برخی رسیده اند بعضی در راه اند آنها که در راه اند از کوه بالا می روند به رودخانه می زنند گوسفندها را از آبهای خروشان رد می کنند شبها دور آتش جمع می شوند نی می زنروایت رنج مهاجران مکزیکی در داستان های «مدارِ بسته»
چاپ اولین ترجمه فارسی از داستان های خیمنس روایت رنج مهاجران مکزیکی در داستان های مدارِ بسته شناسهٔ خبر 2768678 - یکشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۸ ۵۴ فرهنگ > تازه های نشر ایران مجموعه داستان مدارِ بسته نوشته فرانسیسکو خیمنس با ترجمه مریم مفتاحی توسط انتشارات آفرینگان منتشر و راهکتابهایی درباره داستان، اضطراب و سرمایهداری
یکشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۹ ۴۱ چاپ دوم کتاب آناتومی داستان 22 گام تا استاد شدن در داستانگویی نوشته جان تروبی با ترجمه محمد گذرآبادی منتشر شده است به گزارش خبرنگار ایسنا این کتاب با 11 فصل فضای داستان زمان داستان پیشفرض هفت گام اصلی در ساختار داستان شخصیت مباحثه اخلاقیبرنامه اولین روز اکران فیلمهای داستانی طلوع خرداد اعلام شد
برنامه اولین روز اکران فیلمهای داستانی طلوع خرداد اعلام شد شناسهٔ خبر 2769526 - یکشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۰ ۳۷ استانها > تهران پیشوا-دبیرخانه اجرایی بخش فیلم و عکس سومین یادواره ملی فرهنگی هنری طلوع خرداد زمان اکران و پخش فیلمهای مستند و داستانی اولین روز این بخش در روز دو/اختصاصی فارس/ نامزدهای بخش داستان جایزه «قلم زرین» شناخته شدند
اختصاصی فارس نامزدهای بخش داستان جایزه قلم زرین شناخته شدندنامزدهای بخش داستان سیزدهمین جایزه قلم زرین از سوی هیات داوران معرفی شدند به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس هرساله همزمان با 14تیرماه روز قلم شاهد برگزاری جایزه قلم زرین هستیم که از سوی انجمن قلم ایران برگزنامزدهای گرانترین جایزه داستان کوتاه جهان معرفی شدند
با انتشار لیست نهایی جایزه فرانک اوکانر نامزدهای گرانترین جایزه داستان کوتاه جهان معرفی شدند شناسهٔ خبر 2769493 - یکشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۰ ۱۴ فرهنگ > تازه های نشر جهان هیئت داوران گرانترین جایزه داستان کوتاه جهان فهرست نامزدهای نهایی خود را با معرفی ۶ نویسنده و ۶ اثر اعلامصبح امروز برنامه اکران فیلمهای مستند و داستانی یادواره ملی «طلوع خرداد» اعلام شد
صبح امروزبرنامه اکران فیلمهای مستند و داستانی یادواره ملی طلوع خرداد اعلام شددبیرخانه اجرایی بخش فیلم و عکس سومین یادواره ملی فرهنگی هنری طلوع خرداد زمان اکران و پخش فیلمهای مستند و داستانی نخستین روز این بخش در روز دوشنبه 18 خرداد را اعلام کرد به گزارش خبرگزاری فارس از جنوبداستان سوسکها کاخ نخست وزیری از زبان اردوغان
داستان سوسکها کاخ نخست وزیری از زبان اردوغان بین الملل > خاورمیانه - ایسنا نوشت رجب طیب اردوغان در پاسخ به انتقاد از طرح دولتش برای ساخت یک کاخ ریاست جمهوری پرهزینه گفت زمانی که در ساختمان نخست وزیری مشغول کار بودم ساختمان مملو از سوسک بود و احساس کردم چنین ساختمهر 18 ماه یک فرماندار برای جم جمع جم؛ تغییر فرماندار را نمیخواهند
هر 18 ماه یک فرماندار برای جمجمع جم تغییر فرماندار را نمیخواهندشهرستان جم از سال 82 که از بخش به شهرستان ارتقاء یافت تا کنون 8 فرماندار را به خود دیده است و همین موضوع عامل اصلی عقبماندگی جم در بحث زیرساختهایی از جمله آب راه مخابرات و آموزش است به گزارش خبرگزاری فارس از جمنگاهی به کتاب «زندانی کوچک» بیان نقش روستاییان در پیروزی انقلاب با زبان داستان
نگاهی به کتاب زندانی کوچک بیان نقش روستاییان در پیروزی انقلاب با زبان داستاننویسنده کوشش و تلاش روستاییان زحمتکش را در به ثمر رسیدن انقلاب به خوبی نشان داده و این تلاش را به زیبایی در بستر فرهنگ روستا با ویژگیهای اقلیمی و بومی آن به تصویر کشیده است خبرگزاری فارس - گروه کتاب وفارس گزارش میدهد فیلم داستانی «چمدان» روایتگر آموزههای دینی / تکاپوی فیلمسازان مشهدی در تولید فیلم
فارس گزارش میدهدفیلم داستانی چمدان روایتگر آموزههای دینی تکاپوی فیلمسازان مشهدی در تولید فیلمهای کوتاه مذهبیفیلم داستانی چمدان فیلم کوتاه مذهبی بوده که در مشهد فیلمبرداری میشود که روایتگر آموزههای دینی و تاثیر آن در زندگی اجتماعی روزمره است به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد-
گوناگون
پربازدیدترینها