واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادداشت/ محمد صفری
داشتیم غرق میشدیم دست نجات رسید
تنها میتوانیم بگوییم امروز نه در تشییع شما، که در تشییع جنازه خود حاضر میشویم تا شما، ما را و هر آنکه به راه پاکتان خیانت کرده، طلب آمرزش کنید برایش.
به گزارش خبرگزاری فارس، محمد صفری طی یادداشتی در روزنامه سیاست روز نوشت: ناگاه بازگشتید که همه را غم گرفت. یاران سفر کرده باز گشته از سفر، از آن توشه راه به ما هم تحفهای میدهید؟ تشنه آن آبی هستیم که شما عاشقان در آن غواصی کردید. عملیاتتان لو رفته بود؟! باز هم دل به رود زدید!
در این چند وقت، گفتهها گفتند، خیلی گفتند، باز هم و باز هم؛ اما نمیدانند آنها که گفتند، چرا؟ چرایی آن را! نبودند و نرفتند که، برای خودشان میبرند و میدوزند و میخواهند آن بدقواره را تن دیگران هم بکنند.
عملیات لو رفته بود، خدا را شکر که انقلاب لو نرفت. اصلاً میدانند که شما برای چه به جنگ رفتید؟ نه نمیدانند، اگر میدانستند، به جای آن که لو رفتن عملیات را بهانه کنند، به عاشقی شما حسرت میخوردند. اصلاً قرار بود عملیات لو برود، هر کاریاش هم میکردند، تقدیر را نمیشود کاری کرد؟ میشود؟
تقدیر الهی آن بود که عاشقانش اینگونه دست بسته به پیشگاهش مشرف شوند، حرفی هست؟! گلهای دارید، به خدای این عاشقان گلایه کنید؟!
خیلیهاشان حتی نرفتهاند و ندیدهاند و نمیدانند چه محشری بود آن خاک مقدس نبرد، نشستهاند و ان قلت میآورند.
اینهایی که پارهتنشان بازگشت، برای بازگشت به خویشتن خویش من و توست، نه عجز و لابه!
شرم کنیم از روی خورشیدگونه این دلدادگان، آن هنگام که 175 غواص عاشق شهید شدند، در رویای خود تصور کنید. دم برنیاوردند، عجز نکردند، التماسی در کار نبود، لعن و نفرین هم نکردند کسی را از برای لو رفتن عملیات! که اگر چنین بود، اکنون آنها آنگونه، شهادت را با دستان بسته به استقبال نمیرفتند، میرفتند؟! که اگر نمیرفتند، آمدنشان را جشن نمیگرفتیم. آنها حالشان خوب است، خوبِ خوب، شاد و سرحال و سرخوش از قربانی شدن، آن هم اینگونه و حال ما چگونه است؟ بد! بدا به حال ما که درک آن آدمهای خدایی چقدر برایمان دشوار گشته. شرمندهایم دلاوران، تنها میتوانیم پیکر نازتان را بر روی دستانمان مشایعت کنیم تا وجودمان را غسل دهد از ناپاکیهایی که گرفتارمان کرده، داشتیم غرق میشدیم، دست نجات رسید، دستان ما را هم میگیرید از این گندآب دنیا بیرون بیاییم یا گلچین میکنید؟!
دستهایمان بسته است، دلهایمان زنگار گرفته، پاهایمان نای رفتن ندارد؛ شفیعمان میشوید؟! دلتان دریایی است، زلال و پاک، ما جا ماندگان قافله عشق، بازمانده جشن عاشقکشان، امیدمان به دستان بسته شماست.
شرمندهایم، روسیاهیم که نتوانستیم. همین هم که هست صدقه سر نازنین وجود شماست. نگهدار ایران اسلامی روح ملکوتی به عرش رفته مردان مرد بیهمتای شماست.
تنها میتوانیم بگوییم امروز نه در تشییع شما، که در تشییع جنازه خود حاضر میشویم تا شما، ما را و هر آنکه به راه پاکتان خیانت کرده، طلب آمرزش کنید برایش.
غواصان اقیانوس عشق، با دست بسته، دلشکسته، چشمان شرمگین، دست به سینه برابر پیشگاه نورانی شما دلاوران، سر تعظیم فرود میآوریم و با مقتدا پیمان همدلی میبندیم تا قیام موعود.
مطلب فوق مربوط به سایر رسانهها میباشد و خبرگزاری فارس صرفا آن را بازنشر کرده است. بازگشت به صفحه نخست گروه فضای مجازی انتهای پیام/
94/03/26 - 10:36
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 144]