تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص): هرگاه سفره پهن مى‏شود، چهار هزار فرشته در اطراف آن گرد مى‏آيند. چون بنده ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827722621




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ناگفته های هاشمی از «سلطان و شبان»


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: همان شب من و داریوش فرهنگ از خانواده‌هایمان خداحافظی کردیم و رفتیم. متل صحرا نزدیک نوشهر یک اتاق گرفتیم و شب و روز نوشتیم، نوشتیم و نوشتیم. داستان را فصل بندی کرده بودیم یکی در میان می‌نوشتیم بعضی وقتها آخر سکانسی که او می نوشت با شروع سکانس من چنان ادامه هم بود که انگار یک مغز دارد می‌نویسد."مهدی هاشمی بازیگر و نویسنده مجموعه تلویزیونی ماندگار "افسانه سلطان و شبان" در ارتباط با فعالیت خود و داریوش فرهنگ برای شکل گیری این مجموعه یادداشتی را در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است.به گزارش خبرنگار مهر، در ابتدای این یادداشت آمده است:"یکی دو سال از انقلاب گذشته بود. با اینکه سابقه 10 ساله در مراکز مختلف نمایش دانشجویی و حرفه‌ای داشتیم و تا سال 59 هم همچنان کار می‌کردیم کم کم دیدیم صحنه‌ های نمایش آن کارآمدی سابق را ندارد و آن جایگاه و تاثیر روشنگرانه و انسان سازش را از دست داده است. یا باید این شغل را ترک می‌کردیم یا در مراکز هنری و نیمه هنری دیگر از نو شروع می‌کردیم. اینجا بود که تلویزیون سرگرمی‌ساز به دادمان رسید و افسانه "سلطان و شبان" ساخته شد. البته نه به این راحتی."

وی در ادامه یادآور می شود:"با دوندگیها و دردسرهای زیاد آنچنان که تا بعد از سالها سراغ تلویزیون نرفتیم. به جز یک مورد بازی در سریال کوچک جنگلی که نویسنده‌اش ناصر تقوایی بود و نقش دکتر حشمت را دوست داشتم و بهروز افخمی هم با وجود جوان بودنش کارش را بلد بود و هم اینکه می‌خواستم خود را در جریان نوع دیگری از بازیگری بیاندازم که در محدوده کار و طنز و کمدی نباشد که در آن سالهای فضای جنگ سخت و دردساز بود."و اما چرا سلطان و شبان؟مهدی هاشمی با اشاره به شکل گیری داستان این مجموعه می افزاید:"به جستجوی پیدا کردن داستانی مناسب برای صفحه تلویزیون پس از زیر و رو کردن کتابهای کتابخانه کوچکمان و جستجو در کتابهای داستانی جهانی دیگر قصه کوتاه "یوسف شاه" نوشته فتحعلی آخوندزاده نظرم را جلب کرد. نویسنده آن را به طنز نوشته بود. در زمان قدیم در کشوری منجم دربار پیش بینی می‌کند که در فلان روز سلطان قدر قدرت با تیرهای غیب بلا به قتل می‌رسد پس چاره‌ای می‌اندیشند و در آن روز شخصی مخالف حکومت را به تخت می‌نشانند و آن شخص به جای سلطان کشته می‌شود."در ادامه این یادداشت آمده است:"نویسنده در آن قصه کوتاهش خواننده را ارجاع می‌دهد به کتاب "عالم آرای عباسی" تالیف اسکندر بیک ترکمان. کتاب دو جلدی عالم آرا را پیدا کردم ورق زدم و دیدم بله به اندازه نیم صفحه این قصه در سرگذشت شاه عباس صفوی آمده است. مثل آن جمله معروف یافتم یافتم ارشمیدس سر از پا نشناخته همان طور با لباس زیر در آپارتمان 80 متریمان باز کردم و روبرو در آپارتمان 90 متری داریوش فرهنگ را کوبیدم و گفتم در را باز کن پیدا کردم. چون فکر می‌کردم فقط داریوش فرهنگ باید آن را بسازد که دوست و همکار و همنشین شبانه روزی آن سالهای خوب دوران تئاتری من بود."وی درباره همکاری  با فرهنگ می نویسد:"فردای آن روز اول وقت ساختمان جام جم دفتر آقای بهشتی مدیر فیلم و سریال شبکه 1 و معاونش آقای داد بودیم. آقای بهشتی چون تئاترهای ما را دیده بود و راه و روش ما را می‌شناخت فقط پرسید داستان چیست؟ گفتیم ارتباطی با واقعیتهای روز ندارد افسانه ای است در قدیم ایران طی دو هفته سلطانی سقوط می‌کند و شبانی جای او را می‌گیرد. طرح داستانی ما را نخوانده امضا کرد و گفت ما داریم می‌رویم بنیاد فارابی را راه بیاندازیم و تا دو هفته دیگر بیشتر اینجا نیستیم. همان شب من و داریوش فرهنگ از خانواده‌هایمان خداحافظی کردیم و رفتیم. متل صحرا نزدیک نوشهر یک اتاق گرفتیم و شب و روز نوشتیم، نوشتیم و نوشتیم. داستان را فصل بندی کرده بودیم یکی در میان می‌نوشتیم بعضی وقتها آخر سکانسی که او می نوشت با شروع سکانس من چنان ادامه هم بود که انگار یک مغز دارد می‌نویسد."در ادامه این یادداشت می خوانیم:"دو هفته بعد نوشته 300 صفحه‌ای کامل را روی میز آقای بهشتی گذاشتیم و او وسط اسباب کشی به فارابی یکبار دیگر نخوانده امضا کرد و شورا هم تصویب کرد. پیش تولید شروع شد و کار به جریان افتاد اما یک دفعه بعد از دو ماه فیلمبرداری کار را خواباندند. بدون اینکه بگویند چرا؟! شش ماه در راهروهای جام جم سرگردان بودیم که بفهمیم چرا؟ بعد از دوندگیهای علیرضا مجلل مدیر تولید که تهیه کننده رسمی تلویزیون بود به اتفاق کارگردان و من بالاخره مدیران جدید قانع شدند که ما جزو هیچ دار و دسته‌ای نیستیم و فقط می‌خواهیم فیلم بسازیم. چون با دیده تردید به ما نگاه می‌کردند قرار شد نوشته با نظارت مسئولان که از نو حک و اصلاح شود." این بازیگر سینما و تئاتر در ادامه می افزاید:"آقایی که نماینده مجلس بود و مامور در صدا وسیما هر روز ساعت 4 صبح قبل از نماز با من و داریوش فرهنگ برای اصلاح فیلمنامه قرار می گذاشت و خط به خط نوشته را بررسی می‌کرد و موارد شبه برانگیز یا از نگاه خودش نیش و کنایه دار را گوشزد می‌کرد و بعد از یک ماه چانه زنی سر کلمه‌ها و جمله‌های مشکوک از نظر ایشان نتیجه را در جلسه‌ای به شورای تصمیم گیری شبکه یک ارایه داد. نماینده مذکور ضمن تایید نکردن ما به عنوان افراد خودی و هم اینکه حاضر نشده بودیم مطابق سلیقه ایشان نوشته را تغییر دهیم گزارشی علیه ما ارایه داد."وی در پایان خاطرنشان می کند:"داریوش فرهنگ که نتیجه منفی نظر نماینده محترم را حدس زده بود به جلسه نیامد و تنها من و علیرضا مجلل حضور داشتیم. من ساکت بودم و در فکر عمر هدر رفته و تلاش بی‌ثمر که یک دفعه آقای مجلل از کوره در رفت و از مدیران از ندانم کاریها و برو بیاهای بی‌حاصل که زود به زود عوض می‌شوند و در جریان کارها نیستند و وقت و زندگی ما را هدر می‌دهند به باد انتقاد گرفت و جلسه را ترک کرد. من مانده بودم تنها و بی‌رمق که در فرصتی جلسه را ترک کنم دیدم آقای آقازاده وزیر نفت و نماینده دولت وقت در تلویزیون با لحنی دلسوزانه و مهربانانه با ته لهجه آذری از مدیران خواهش می کند اجازه دهند کار ساخته شود اگر بد بود پخش نکنند و افسانه سلطان و شبان با یک جمله یک وزیر در یاس و ناامیدی محض با بازیگران و عوامل جدید دوباره ساخته شد. شانس، الله بختکی یا هر اسمی که می خواهید رویش بگذارید ولی من به همه می‌گویم خواستیم و شد." سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 361]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن