واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
یکی از منابع تاریخی دوره قاجار که مؤلّف آن، محور مباحث خود را بر روی مسائل اجتماعی متمرکز نموده، «خاطرات حاج سیّاح» به نگارش حاج محمدعلی سیّاح محلّاتی است.
قسمت عمدهای از مطالب کتاب موردنظر، در راستای بیان معضلات و نابسامانیهای جامعه ایران در آن برهه زمانی میباشد، در این نوشتار مختصر، به یک تکه از نوشتههای او که مبتنی بر نبود برنامه اقتصادی و منفعتطلبی بی حدوحصر متنفّذین جامعه و رجال حکومتی در ایرانِ دوره ناصری، بعد از قتل امیرکبیر است، اشاره میشود. واقعاً بدبختی بزرگ ایران قتل امیرکبیر بود، پس از قتل آن مرحوم امور مملکت بازیچه هواپرستان گردیده بالکلیّه نظر اطرافیان سلطنت بر إغفال ناصرالدین شاه بود و گروهها با یکدیگر رقابت در تقرّب و جاه و داشتن نفوذ و منحصر کردن غارتگری و جمع مال و منال به خود داشتند. کمکم نفوذ دولتین روس و انگلیس و کشمکش ایشان در اغفال این مملکت بیچاره و سلب قوای باطنی آن شدت پیدا میکند. بالأخره دخالت غیرمستقیم و مستقیم در رساندن کسان به صدارت و مقامات و حکومتها نموده بزرگان ایران را طرفدار منافع خود در ایران ساخته و این نادانان را به اقدام بر ضرر ایران وا میداشتند و اینان هم مقصودی جز عیاشی و زیادکردن مال و لختکردن رعایا و تسلّط و تفوّق خودشان ندارند1. بعد از اشاره به معضل مذکور، حاج سیّاح، بر آزمندی و ولع شدیدِ اشخاص متنفّذ جامعه و رجال منتسب به حکومت در راستای نیل به ثروت مادّی بیشتر از طریق قرار گرفتن در قشر ملّاکین و زمینداران متمرکز میشود: حرص و رقابت غریبی برای بیرون آوردن زمین و املاک و مزارع و مستغلّات از کف کارکنان و زارعین پیدا گردیده حکام در هر ولایت به وسائلی مال مردم را غارت کرده خزانه نقود فراهم میکردند. هر ملک خوب که در دست کسی در آن ولایت میدیدند به هر وسیله و اجبار و حبس و زنجیر و کتک آن را به خریدن ارزان یا خریدن جزئی و غصب بافی یا قباله گرفتن به وسائلی تملّک نموده، در یک سال و دو سال حاکم ولایتی صاحب چند قریه در آن ولایات گردیده قباله های آنها را باخزاین فرشها و سایر هدایا و پولها به طهران حمل میکردند. اکنون در اکثر ولایات ایران هر کس حکومتی کرده مالک املاک بسیار شده و صاحبمنصبان ولایات هم اقتداء به حکام نموده با غصب و اجبار بر خرید و وسائلی که همه میدانند و ذکر آن طول دارد قسمتی را مالک میشدند...تجّار هم این نعمت بیزحمت را در ملّاکی دیدند(کدام نعمت بیزحمت؟ هزاران نفوس تمام عمر را شب و روز از هزاران اسیر و بنده زرخرید بهتر کار کرده هرچه بدست آورده بر طبق العبدومافی یده لمولاه ملک طلق ملّاکین دانسته به قدر قوت لایموت اگر برای بندگان میگذاشتند تفضّل بود) آنها که میبایست پول ایشان در تجارت مملکت و ترویج متاع وطن و ترویج مصنوعات ایران صرف شود آنان هم با فریب دادن مالکان دهات اطراف به دادن مالالتجاره به چند مقابل و رفتن فرعها به سند بیع شرطها بیچاره دهاقین را مستأصل مینمودند و مالک املاک میشدند2. مطابق با روایت حاج سیّاح، طمعکاری و گرایش مفرط همه رجال حکومتی و گروههای متعیّن و بانفوذِ جامعه به سوی زمینداری و ملّاکی، حتّی به قیمت پایمال نمودنِ حقوق زارعین را، زمینهسازِ گسترش فقدان عدالت اجتماعی و اِخلال در بخش اقتصاد کشاورزی و حتی صنایع عنوان میکند: آبادی مملکت با زراعت و صناعت و تجارت است و اینها با عدالت. عدالت از میان رفت و زارع دید تمام فایده کار و زحمت و آبادی او برای خودش هیچ فایده ندارد اکتفا کردبه کاری که به قدر قوت لایموت برای او اگر مالک بگذارد والّا مضطر شده مزرعه را بایر گذاشته، پناه به ملک دیگری که امید رفاهیت داشت میبرد یا به خارجه میگریخت. کمکم زراعت و فلاحت بر حال فلاکت افتاد و سکنه دهات قطعاً رویهم رفته از نصف کمتر شد. اما صناعت در چنین عصری که به واسطه کارخانجات اروپا و سهولت حملونقل، به واسطه راه آهن و غیره محصولات به طریق آسان و ارزان وارد میشود اهل ایران رو کردند به خرید متاع خارجه و به تدریج، هر صنعت که در خود ایران بود برافتاد و احدی از شاه... تجار که خون مردم را میخوردند در این صدد برنیامدند که یا مثل خارجه کارخانه دایر کنند یا کاری کنند که صنعت قدیم ایران برنیفتد و کرورها مردمیکه از صنایع معاش میکردند عمله خارجه نشوند. اگر کسانی هم به خیال دایر کردن کارخانه یا ساختن راه میافتادند سیاست شمال و جنوب به دست دولت ایران مانع میشدند. اما تجارت، هر پولدار خود را داخل ملّاکین کرد و برای خود رعایا و اسراء خریده،خود را آسوده از زحمت سفر و خریدوفروش و حسابودکان کرده و هر کس هم اسم تجارت را بر خود جز از این ندانست که متاع خارجه را در داخله مملکت غلطانداز رواج داده، یکی بر صد گران فروخته، ثروت و نقود مملکت را حمل به خارجه نماید. تجارت هم شد دلّالی خارجه نه ترویج متاع وطن3. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1. محمدعلی محلّاتی، خاطرات حاج سیّاح، به کوشش: حمید سیّاح، تهران، کتابخانه ابن سینا، 1346ش، ص470. 2. همان، ص471. 3. همان، ص472. منبع: مقاله محمد حسن پورقنبر، مجله الکترونیکی بهارستان، شماره 147
شنبه 16 خرداد 1394 ساعت 15:30
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 83]