تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):ايمان مؤمن كامل نمى شود، مگر آن كه 103 صفت در او باشد:... باطل را از دوستش نمى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833958741




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بيانات مقام معظم رهبري در مراسم بيست و ششمين سالروز رحلت حضرت امام خميني(ره)


واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:


۱۵ خرداد ۱۳۹۴ (۰:۲۳ق.ظ)
بيانات مقام معظم رهبري در مراسم بيست و ششمين سالروز رحلت حضرت امام خميني(ره) امام صريحاً در جبهه‌ي مخالف قلدران بين‌المللي و مستکبران قرار داشت، هيچ ملاحظه‌اي نميکرد. اين است که امام در مقابله‌ي ميان قلدران و مستکبران و قدرتهاي زورگوي عالم با مظلومان، در جبهه‌ي مظلومان بود؛ صريح و بدون ملاحظه و بي‌تقيّه اين را بيان ميکرد.
بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌ (۱)
والحمدللَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام علي سيّدنا و نبيّنا و حبيب قلوبنا ابي‌القاسم المصطفي محمّد و علي ءاله الأطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما بقيّةاللَّه في الأرضين. اللّهمّ کن لوليّک الحجّة بن الحسن صلواتک عليه و علي ءابائه في هذه السّاعة و في کلّ ساعة وليّاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلاً و عيناً حتّي تسکنه ارضک طوعاً و تمتّعه فيها طويلاً. اللّهمّ اعطه في نفسه و ذريّته و شيعته و رعيّته و خاصّته و عامّته و عدوّه و جميع اهل الدّنيا ما تقرّ به عينه و تسرّ به نفسه.

در آغاز عرايضم، لازم است عرض ارادتي به ساحت مقدّس بقيّةاللَّه‌الأعظم (ارواحنا فداه) بکنيم. منجي آخرالزّمان مورد اتّفاق همه‌ي اديان ابراهيمي است؛ اينکه کسي خواهد آمد و جهان را از منجلاب ظلم و جور نجات خواهد داد، در ميان اديان ابراهيمي مورد قبول همگان است. در اسلام، نام اين منجي هم مشخّص شده است؛ اين موجود الهي را، اين انسان بزرگ فوق‌العاده را در همه‌ي مذاهب اسلامي به نام مهدي مي‌شناسند. شايد در بين فِرَق اسلامي هيچ فرقه‌اي را نتوان سراغ داد که معتقد نباشد که مهدي (عليه‌السّلام) ظهور خواهد کرد و او از ذريّه‌ي پيغمبر است؛ حتّي نام و کنيه‌ي آن حضرت را هم مشخّص ميکنند. خصوصيّتي که در اعتقاد شيعه وجود دارد اين است که اين شخصيّت را به‌صورت مشخّص و معيّن معرفي ميکند؛ او را فرزند امام يازدهمِ از ائمّه‌ي اهل بيت - حضرت امام حسن عسکري (عليه‌السّلام) - ميداند؛ تاريخ ولادت او به‌طور مشخّص از نظر مورّخان شيعه و متکلّمان شيعه روشن و واضح است؛ ديگر فِرَق اسلامي، غالباً اين نظر را متذکّر نشده يا نپذيرفته‌اند ولي شيعه با ادلّه‌ي مسلّم و قطعي، حضور و وجود و ولادت آن بزرگوار را اثبات ميکند. بعضي استبعاد کرده‌اند که چگونه ممکن است انساني متولّد بشود و در اين زمان طولاني زنده بماند. اين تنها استبعادي است که در مورد قضيّه‌ي حضرت مهدي، مخالفان مطرح کرده‌اند و تکرار کرده‌اند؛ لکن قرآن کريم با نصّ صريح خود، اين استبعاد را برطرف ميکند. درباره‌ي حضرت نوح پيغمبر (عليه‌السّلام) ميفرمايد: فَلَبِثَ فيهِم اَلفَ سَنَةٍ اِلّا خَمسينَ عامًا؛(۲) يعني نوح در ميان قوم خود ۹۵۰ سال زندگي کرده است. نه اينکه عمر او اين مقدار بود، ظاهر مطلب اين است که دوران دعوت آن بزرگوار ۹۵۰ سال است؛ بنابراين، اين استبعاد جايي ندارد.

بزرگ‌ترين خاصيّت اين اعتقاد در ميان شيعيان، اميدآفريني است. جامعه‌ي تشيّع فقط به برجستگي‌هاي تاريخ خود در گذشته متّکي نيست، چشم به آينده دارد. يک نفر معتقد به مسئله‌ي مهدويّت طبق اعتقاد تشيّع، در سخت‌ترين شرايط، دل [را] خالي از اميد نميداند و شعله‌ي اميد همواره وجود دارد؛ ميداند که اين دوران تاريکي، اين دوران ظلم، اين دوران تسلّط ناحق و باطل قطعاً سپري خواهد شد؛ اين يکي از مهم‌ترين آثار و دستاوردهاي اين اعتقاد است. البتّه اعتقاد تشيّع نسبت به مسئله‌ي مهدويّت به همين‌جا محدود نميشود؛ بِيُمنِهِ رُزِقَ الوَري‌ وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء؛(۳) مسئله‌ي اعتقاد به مهدويّت يک چنين اعتقادي است. اين شعله‌ي فروزان، اين فروغ تابان، در جوامع شيعي در طول قرنهاي گذشته وجود داشته است و همچنان وجود خواهد داشت و ان‌شاءاللَّه دوران انتظار منتظران سر خواهد آمد. ديروز روز سالگرد ولادت آن بزرگوار بود؛ اين مختصر عرض ارادت، به‌مناسبت اين ميلاد مسعود در جمع شما برادران و خواهران عزيز به عرض رسيد.

امّا مطلبي که به مناسبت چهاردهم خرداد براي برادران و خواهران عزيزي که در اين جلسه‌ي عظيم و باشکوه حضور دارند و نيز براي ملّت ايران آماده کرده‌ام، طبق معمول بحثي درباره‌ي امام بزرگوار ما است. سخن در اين‌باره زياد گفته‌ايم امّا همچنان جاي سخن درباره‌ي اين مرد بزرگ باقي است. آنچه امروز به شما عرض ميکنم تحت عنوان «تحريف شخصيّت امام» است. آيا شخصيّت‌ها هم قابل تحريفند؟ معمولاً عنوان تحريف را و اصطلاح تحريف را درباره‌ي تحريف متون به کار ميبريم؛ آيا شخصيّت‌ها را هم ميشود تحريف کرد؟ بله. تحريف شخصيّت‌ها به اين است که ارکان اصلي شخصيّت آن انسان بزرگ، يا مجهول بماند، يا غلط معنا شود، يا به‌صورت انحرافي و سطحي معنا شود؛ همه‌ي اينها برميگردد به تحريف شخصيّت. شخصيّتي که الگو است، امام و پيشوا است، رفتار او، گفتار او براي نسلهاي بعد از خود او راهنما و رهنمود است، اگر تحريف شود زيان بزرگي به‌وجود خواهد آمد. امام را نبايد به‌عنوان صرفاً يک شخصيّت محترم تاريخي مورد توجّه قرار داد؛ بعضي اين‌جور ميخواهند: امام يک شخصيّت محترمي است در تاريخ اين کشور که روزگاري بود، فعّال بود، مفيد بود، بعد هم از ميان جمعيّت رفت و روزگار او تمام شد؛ احترامش ميکنيم، نامش را با تجليل مي‌آوريم، صرفاً همين؛ بعضي ميخواهند امام را اين‌جور بشناسند و بشناسانند و اين‌جور تلقّي کنند؛ اين غلط است.

امام مظهر عيني حرکت عظيمي است که ملّت ايران آغاز کرد و تاريخ خود را متحوّل کرد؛ امام بنيان‌گذار يک مکتب فکري و سياسي و اجتماعي است. ملّت ايران اين مکتب را، اين راه را، اين نقشه را پذيرفت و در آن مشغول حرکت شد؛ ادامه‌ي اين راه بستگي دارد به اينکه اين نقشه‌ي راه، درست شناخته بشود؛ بدون اينکه امام را درست بشناسيم - به‌معناي شناخت اصول امام - اين نقشه‌ي راه، شناخته نخواهد شد. بديهي است بحث ما بر مباني فکري امام است؛ بحث بر سر تصميم‌هاي مقطعي و مربوط به زمان يا مکان نيست؛ بحث بر سرِ آن شاکله‌ي اصلي تفکّر امام بزرگوار ما است؛ اين را ميخواهيم درست بشناسيم.

امام البتّه يک فقيه بزرگ بود؛ هم يک فقيه برجسته و بزرگ بود، هم فيلسوف بود، هم صاحب‌نظر در عرفان نظري بود، در اين مسائل [و] بخشهاي فنّي و علمي يک سرآمد به‌حساب مي‌آمد لکن شخصيّت برجسته‌ي امام به هيچ‌کدام از اينها وابسته نيست؛ بلکه شخصيّت اصلي امام در تحقّق مضمون آيه‌ي «وَ جهِدوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِه»(۴) [بود]؛ امام بزرگوار با داشتن آن زمينه‌هاي برجسته‌ي علمي، وارد ميدان مجاهدت في‌سبيل‌اللَّه شد و اين مجاهدت را تا آخر عمر خود ادامه داد و حرکت عظيمي را به‌وجود آورد؛ نه فقط در کشور خود بلکه در همه‌ي منطقه‌ي ما و در همه‌ي دنياي اسلام و به يک اعتبار در همه‌ي جهان. محصول اين حرکت، يک محصول بي‌نظير بود.

دو کار بزرگ و بي‌سابقه‌ي در تاريخ کشور به‌وسيله‌ي امام تحقّق پيدا کرد؛ يکي برانداختن بناي سلطنت موروثي ظالمانه و غير عاقلانه که چند هزار سال در کشور ما سابقه داشت. اين بناي پوسيده‌ي کهنه‌ي غلط که حکومت کشور به دست انسانهايي باشد و به‌صورت موروثي از کسي به کسي برسد، يا با شمشير و زور نظامي حکومت به دست بيايد و بعد نسل به نسل از يکي به ديگري به ارث برسد، يک سنّت غلط و بي‌منطق در طول چند هزار سال در کشور ما بود؛ کار اوّل امام اين بود که اين بناي غلط را برانداخت و کار را به دست مردم کشور سپرد.

کار بزرگ دوّمي که امام بزرگوار انجام داد، ايجاد يک حکومت و نظامي بر اساس اسلام بود که اين هم در تاريخ کشور ما بلکه بعد از صدر اسلام در تاريخ کلّ اسلام بي‌سابقه بود. اين جهاد بزرگ امام بزرگوار ما يک چنين محصول ارزشمندي داشت و لذا جا دارد واقعاً گفته بشود که «جاهَدَ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِه»؛(۵) همچنان‌که در قرآن هست: وَ جهِدوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِه؛(۶) و همچنان‌که درباره‌ي اولياي دين گفته ميشود، اين مرد بزرگ هم مصداق «جاهَدَ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِه» است.

البتّه در حاشيه‌ي اين صحبت عرض بکنم که جهاد اين مرد بزرگ صرفاً جهاد سياسي و اجتماعي يا جهاد فکري نبود بلکه همراه با همه‌ي اين جهادها، جهاد دروني، جهاد با نفس، پايبندي به ارتباط مستمر و دائم با خداي متعال هم بود؛ اين هم درس است. اين‌جور نيست که اگر ما در ميدان جهاد فکري يا جهاد علمي يا جهاد سياسي يا جهاد نظامي وارد شديم، حق داشته باشيم که از اين بخش از جهاد صرف‌نظر کنيم. امام بزرگوار اهل خشوع بود، اهل بکاء بود، اهل دعا بود، اهل توسّل و تضرّع بود. در همين ماه مبارک شعبان مکرّر اين فقره‌ي مناجات شعبانيّه را در سخنراني خود تکرار ميکرد: اِلهي هَب لي کَمالَ الِانقِطاعِ اِليکَ وَ اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضِياءِ نَظَرِها اِلَيکَ حَتَّي تَخرِقَ اَبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النّورِ فَتَصِلَ اِلي‌ مَعدِنِ العَظَمَة.(۷) اين رفتار او بود، گريه‌ي سحرگاهان او، مناجات او، دعاي او، ارتباط دائمي او که اين حالت، پشتوانه‌ي معنويِ تداوم و استمرار جهاد اين مرد بزرگ را تشکيل ميداد. اين‌را هم در حاشيه‌ي جهاد في‌سبيل‌اللَّه امام بزرگوارمان به ياد داشته باشيم.

منظومه‌ي فکري امام داراي خصوصيّات کامل يک مکتب فکري و اجتماعي و سياسي است. اوّلاً متّکي و مبتني بر يک جهان‌بيني است که اين جهان‌بيني عبارت است از توحيد. همه‌ي فعّاليّت او، همه‌ي منطق او مبتني بود بر توحيد که زيربناي اصلي همه‌ي تفکّرات اسلامي است.

خصوصيّت ديگر اين منظومه‌ي فکري که آن را به‌صورت يک مکتب به معناي واقعي کلمه در مي‌آورد، اين است که منظومه‌ي فکري امام به‌روز بود؛ مسائل مورد ابتلاي جوامع بشري و جامعه‌ي ايراني را مطرح ميکرد و مخاطبان، آن را حس ميکردند. در مکتب فکري امام، ضدّيت با استبداد و ضدّيت با استکبار حرف اوّل را ميزند؛ اين آن چيزي است که ملّت ايران هم آن را حس ميکرد، ملّتهاي مسلمان ديگر بلکه ملّتهاي غير مسلمان [هم‌] آن را حس کردند؛ براي همين اين دعوت گسترش پيدا کرد.

خصوصيّت ديگر اين مکتب فکري اين بود که زنده و پويا و پرتحرّک و عمليّاتي بود؛ مثل بعضي از انديشه‌پردازي‌ها و تئوري‌سازي‌هاي روشنفکرانه نبود که در محفل بحث، حرفهاي زيبا و قشنگي است امّا در ميدان عمل کارايي ندارد؛ منطق امام، فکر امام، راه امام، عمليّاتي بود؛ قابل تحقّق در ميدان عمل بود؛ به همين دليل هم به پيروزي رسيد و پيش رفت؛ اين حرکت، مسير تاريخ کشور ما را عوض کرد.

ما ملّت ايران، ملّتي بوديم زيردست و غرقه در بي‌هدفي و نااميدي؛ ما ملّتي بوديم وابسته؛ ملّتي بوديم که بعمد ما را عقب نگه داشته بودند؛ هم فکر خود را بر ما تحميل ميکردند، هم فرهنگ خود را؛ هم منابع اقتصادي ما را ميبردند و هم کاروان لجنزاري از عادتهاي زشت را به‌سوي کشور ما سرازير ميکردند؛ ما يک چنين ملّتي بوديم. [امام‌] ما را تبديل کرد به يک ملّت پرانگيزه، به يک ملّت پر اميد، به يک ملّت پر تحرّک، به يک ملّت داراي هدفهاي بزرگ. امروز ملّت ايران پر تحرّک است، پرانگيزه است، اميدوار است و به سمت هدفهاي بزرگ روانه است. البتّه ما با هدفهاي خودمان هنوز خيلي فاصله داريم امّا مهم اين است که در حال حرکتيم؛ مهم اين است که نيرو و همّتِ پيشرفت در ملّت ما وجود دارد؛ مهم اين است که جوانان ما معتقدند که ميتوانند به اين هدفها برسند؛ ميتوانند عدالت اجتماعي را به‌طور کامل تأمين کنند؛ ميتوانند پيشرفت و ثروت را به اين کشور بياورند؛ ميتوانند ما را به يک کشور پيشرفته و داراي قدرت متناسب با هويّت تاريخي خودمان تبديل کنند؛ اين اميد، امروز در کشور ما موج ميزند و جوانهاي ما در اين جهت در حرکتند. ما از حال تخديرشده بيرون آمديم، از حال خواب‌آلودگي بيرون آمديم، اين کار را نهضت امام بزرگوار ما و اين مرد بزرگ انجام داده است.

اگر ملّت ايران بخواهد به آن هدفها برسد، بخواهد اين راه را ادامه بدهد، بايد راه امام بزرگوار را درست بشناسد، اصول او را درست بشناسد، نگذارد شخصيّت امام را تحريف کنند، که تحريف شخصيّت امام، تحريف راه امام و منحرف کردن مسير صراط مستقيم ملّت ايران است. اگر راه امام را گم کنيم يا فراموش کنيم يا خداي نکرده عمداً به کنار بگذاريم، ملّت ايران سيلي خواهد خورد. همه بايد بدانند که هاضمه‌ي سيري‌ناپذير استکبار جهاني چشم از کشورشان برنداشته است؛ يک کشور بزرگ، يک کشور ثروتمند، يک کشور واقع‌شده‌ي در يک چهارراه حسّاس جهاني، براي قدرتمندان دغل‌باز عالم خيلي مهم است. اينها دست از طمع خود برنداشته‌اند، چشم برنداشته‌اند؛ فقط آن‌وقتي عقب خواهند نشست که شما ملّت ايران آن‌چنان قدرتي پيدا کنيد، آن‌چنان پيشرفتي پيدا کنيد که اميد آنها قطع بشود. اينجا است که خطر تحريف امام اهمّيّت پيدا ميکند؛ اگر شخصيّت امام تحريف شد، بد معرّفي شد، غلط معرّفي شد، همه‌ي اين خطرات بزرگ متوجّه ملّت ايران خواهد شد؛ اينجا است که خطر تحريف امام به‌عنوان يک هشدار بايد در گوش و چشم مسئولان کشور، صاحب‌نظران فکري انقلاب، شاگردان قديمي امام، کساني که علاقه‌ي به اين راه دارند و عموم جوانان، فرزانگان، دانشگاهيان، حوزويان تلقّي بشود. خب، اين مقدمه‌ي عرايض من بود.

در زمان حيات امام هم براي تحريف شخصيّت امام کار ميشد؛ از يک‌طرف دشمن بود که از اوّل انقلاب سعي کرد در تبليغات جهاني خود امام را به‌صورت يک انقلابي خشک و خشن - از نوع آنچه در تاريخ انقلابهاي بزرگ و معروف عالم مثل انقلاب فرانسه، انقلاب مارکسيستي شوروي و بعضي از انقلابهاي ديگر مي‌شناسيم - معرّفي کند؛ يک انساني که خشک است و خشن است و گره ابروي او باز نميشود و صرفاً نگاه ميکند به مقابله‌ي با دشمن و هيچ عاطفه‌اي، هيچ انعطافي در او نيست؛ امام را اين‌جوري معرّفي ميکردند که اين غلط بود. بله، امام قاطع بود، غير متزلزل بود، در تصميم خود - همان‌طور که حالا عرض خواهم کرد - انساني راسخ بود لکن مظهر عاطفه بود، مظهر لطافت بود، مظهر محبّت بود، مظهر دلداري و دلدادگي در مقابل خدا و در مقابل خلق خدا، بخصوص نسبت به قشرهاي مظلوم و مستضعف جامعه بود؛ اين کاري بود که دشمن از روز اوّل در انقلاب ما، در تبليغات جهاني نسبت به امام انجام ميداد.

در داخل هم بعضي ندانسته، بعضي هم دانسته [شخصيّت امام را] تحريف ميکردند؛ حتّي زمان حيات خود امام. هر حرفي را که به‌نظرشان پسنديده بود، به امام نسبت ميدادند؛ درحالي‌که ارتباطي به امام نداشت. بعد از رحلت امام هم همين جريان ادامه داشته است؛ حتّي تا آنجايي که بعضي حرفها و بعضي اظهارات، امام را به‌صورت يک آدم ليبرال که هيچ قيد و شرطي در رفتار او در زمينه‌هاي سياسي، حتّي در زمينه‌هاي فکري و فرهنگي وجود ندارد معرّفي ميکنند؛ اين هم بشدّت غلط و خلاف واقع است. ما اگر بخواهيم شخصيّت امام را به معناي واقعي کلمه پيدا کنيم، اين راه دارد؛ اگر ما اين راه را - که عرض خواهم کرد - رفتيم، مطلب حل خواهد شد والّا امروز کساني مي‌آيند طبق ميل خود و سليقه‌ي خود يک‌جور امام را معرّفي ميکنند، ممکن است در فرداها کسان ديگري بيايند و بر طبق سلايق ديگري، بر طبق حوادث ديگري که در دنيا پيش مي‌آيد، مصلحت بدانند که امام را جور ديگري معرّفي کنند؛ اين نميشود. محبوبيّت امام در بين مردم يک چيز ماندگار است؛ اين را نتوانست دشمن از بين ببرد؛ براي همين، مسئله‌ي تحريف شخصيّت امامِ نافذ در دلهاي مردمان زيادي - در کشور و بيرون از کشور - خطر بزرگي محسوب ميشود.

آن راهي که ميتواند مانع از اين تحريف بشود، بازخواني اصول امام است. امام يک اصولي دارد، يک مباني‌اي دارد؛ اين مباني در طول ده سال دوران حاکميّت اسلامي و پيش از آن در طول پانزده سال دوران نهضت، در بيانات گوناگون بيان شده است؛ اصول امام را در اين بيانات ميشود پيدا کرد؛ اين اصول را، اين خطوط را کنار هم که بگذاريم، يک شاکله‌اي از امام بزرگوار تشکيل خواهد شد؛ شخصيّت امام اين است. نميگويم به هر مطلب فرعي توجّه کنيد؛ زندگي امام مثل همه‌ي انسانهاي ديگر فرازونشيب‌هايي دارد؛ حوادثي در آن اتّفاق افتاده است و هر حادثه‌اي اقتضائي داشته است؛ مطالب اصولي را عرض ميکنيم، آن چيزهايي که قابل انکار نيست، جزو بيّنات امام است، در طول سالهاي متمادي، چه قبل از تشکيل حکومت اسلامي، چه در دوران تشکيل حکومت اسلامي، چه در دوران جنگ تحميلي هشت‌ساله، چه قبل از آن و چه بعد از آن، اين اصول را امام در بيانات خود تکرار کرده است؛ اين اصول را گزينشي هم نبايستي انتخاب کرد. من البتّه امروز پنج شش مورد از اينها را عرض ميکنم امّا همين‌جا هم ميگويم اصول امام ممکن است فقط اينها نباشد، صاحب‌نظران و افرادي که ميتوانند و توانايي اين کار را دارند، بروند دنبال کنند، بيانات امام را نگاه کنند - بحمداللَّه تدوين‌شده است، موجود است، در اختيار همه است - و اين اصول را استخراج‌کنند. من امروز همه‌ي اصول قابل استخراج از بيانات امام را نميتوانم عرض بکنم، پنج، شش مورد را امروز عرض ميکنم، نميخواهم گزينشي باشد، لذا ميگويم افراد بروند نگاه کنند، مواردي را پيدا کنند؛ امّا آنچه را من امروز عرض ميکنم جزو مسلّماتِ منطق امام و مکتب امام و راه امام و خطّ امام است.

اوّلين مطلبي که در [مکتب‌] امام وجود دارد، اثباتِ اسلام ناب محمدّي و نفي اسلام آمريکايي است. امام، اسلام ناب را در مقابل اسلام آمريکايي قرار داد. اسلام آمريکايي چيست؟ اسلام آمريکايي در زمان ما و در زمان امام و در همه‌ي زمانها - تا آنجايي که ما مي‌شناسيم، ممکن است در آينده هم همين‌جور باشد - دو شاخه بيشتر ندارد: يکي اسلام سکولار، يکي اسلام متحجّر؛ لذا امام، آن‌کساني را که تفکّر سکولاري داشتند - يعني دين را، جامعه را، رفتار اجتماعي انسانها را، جداي از اسلام ميخواستند - همواره در رديف کساني گذاشت که نگاه متحجّرانه‌ي به دين داشتند؛ يعني نگاه عقب‌افتاده‌ي غيرقابل فهم براي انسانهاي نوانديش و متعصّبانه‌ي برروي مباني غلط، تحجّر؛ هردوي اينها را امام در کنار هم همواره ذکر کرده است. امروز که شما نگاه ميکنيد، مي‌بينيد هردو نمونه‌ي اسلام، در دنياي اسلام وجود دارد، هردو هم مورد حمايتِ قدرتهاي قلدر دنيا و مورد حمايت آمريکا است. امروز، هم جريان منحرف داعش و القاعده و امثال اينها مورد حمايت آمريکا و اسرائيلند، هم بعضي از جريانهاي به نام اسلام و بيگانه‌ي از عمل اسلامي و فقه اسلامي و شريعت اسلامي، مورد حمايت آمريکا است. اسلام ناب از نظر امام بزرگوار، آن اسلام متّکي به کتاب و سنّت است که با فکر روشن، با آشنايي با زمان و مکان، با شيوه و مِتُد علميِ جاافتاده و تکميل‌شده‌ي در حوزه‌هاي علميّه، استنباط ميشود و به دست مي‌آيد. اين‌جور نيست که روش استنباط مورد توجّه نباشد و هرکسي بتواند قرآن را باز کند و اصول حرکت اجتماعي را استنباط بکند؛ نه، اين يک مِتُد دارد، اين يک روش دارد؛ اين روش علمي است، کارشده است، کساني هستند که ميتوانند اين روش را دنبال کنند. اسلام ناب از نظر امام بزرگوار اين است. البتّه هرکسي هم که آن مِتُد را بلد است، آن روش را بلد است، قادر نيست؛ بايد فکر روشن داشته باشد، بايد آشنا با زمان و مکان باشد، بايد نيازهاي بالفعل جوامع بشري و جوامع اسلامي را بشناسد، بايد دشمن را بشناسد، نحوه‌ي دشمني‌هاي او را بداند، آن‌وقت ميتواند اسلام ناب را مشخّص کند و بشناسد و بشناساند. اسلام آخوندهاي درباري - که امام مکرّر با همين تعبير از آنها اسم مي‌آوردند - اسلام داعشي؛ از آن طرف، اسلامِ بي‌تفاوت در مقابل جنايات صهيونيستي، در مقابل جنايات آمريکا، اسلامِ چشم‌دوخته‌ي به آمريکا و قدرتهاي بزرگ و به اشاره‌ي آمريکا، اينها همه سر در يک آخور دارند؛ در يک جا اينها همه به هم ميرسند؛ از نظر امام اينها همه مردودند. اسلامي که امام معرّفي ميکند، در مقابل همه‌ي اينها است. پيرو امام، آن کسي که دنباله‌رو امام است، بايد مرزبندي داشته باشد؛ هم با اسلام متحجّر، هم با اسلام سکولار؛ اسلام ناب را شناسايي کند و دنبال کند. يکي از اصول امام اين است. اين چيزي نيست که امام يک‌بار گفته باشد؛ در سرتاسر آثار امام، بيانات امام، گسترده است.

دوّم: يکي از اصول امام اتّکال به کمک الهي، اعتماد به صدق وعده‌ي الهي، و نقطه‌ي مقابل، بي‌اعتمادي به قدرتهاي مستکبر و زورگوي جهاني است؛ اين يکي از اجزاء مکتب امام است. اتّکال به قدرت الهي؛ خداي متعال وعده داده است به مؤمنين؛ و کساني که اين وعده را باور ندارند در کلام خودِ خداوند لعن شده‌اند: وَ لَعنَهُمُ اللَّه،(۸) وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيهِم،(۹) آن کساني که «اَلظّآنّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَيهِم دائِرَةُ السَّوءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيهِم وَ لَعَنَهُم وَ اَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ وَ سآءَت مَصيرًا».(۱۰) اعتقاد به وعده‌ي الهي، به صدق وعده‌ي الهي - که فرموده است «اِن تَنصُرُاللَّهَ يَنصُرکُم»(۱۱) - يکي از ارکان تفکّر امام بزرگوار ما است؛ بايد به اين وعده اعتماد و اتّکال کرد. نقطه‌ي مقابل، به دل‌خوش‌کُنَک‌هاي دشمنان، مستکبران، قدرتهاي جهاني، مطلقاً نبايد اعتماد کرد؛ اين هم در عمل امام، در رفتار امام، در بيانات امام به‌طور کامل مشهود است. اين اتّکال به قدرت پروردگار و اعتماد به او، موجب ميشد که امام بزرگوار در مواضع انقلابي خود صريح باشد. امام با صراحت صحبت ميکرد؛ آنچه را مورد اعتقاد او بود صريح بيان ميکرد، چون اتّکاء به خدا داشت، نه اينکه نميدانست قدرتها بدشان مي‌آيد، نه اينکه نميدانست آنها عصباني ميشوند، ميدانست امّا به قدرت الهي، به کمک الهي، به نصرت الهي باور داشت. در برابر حوادث، دچار رودربايستي نشد؛ به يکي از نامه‌ها - امام شايد به دو نامه از نامه‌هاي سران مستکبر دنيا يا وابستگان به مستکبر، - که به او نوشته بودند جواب داد، امام به آن نامه، با صراحت تمام، مطلب را جواب داد که همان‌وقت در صداوسيماي جمهوري‌اسلامي پخش شد. البتّه امام مؤدّبانه حرف ميزد امّا مواضع قاطع و روشن خود را در آن نامه‌ها بيان کرد و اين توکّل خود را امام مثل خوني در شريان ملّت جاري کرد؛ ملّت هم اهل توکّل به خداي متعال شد، به نصرت الهي معتقد شد، و در اين راه وارد شد. اينکه امام به مستکبرين هيچ اعتمادي و هيچ اعتقادي نداشت، موجب ميشد که به وعده‌هاي آنها اعتنائي نکند. رئيس‌جمهور آمريکا - ريگان، که رئيس‌جمهور مقتدري هم بود - به امام نامه نوشت و پيغام فرستاد و آدم فرستاد، امام به او اعتنائي نکرد، پاسخي به او نداد و اعتنائي نکرد و وعده‌اي را که او داده بود، امام به هيچ گرفت.

در يک مورد ديگر، يک وعده‌اي در مورد پايان جنگ تحميلي، يکي از دولتهاي وابسته‌ي به آمريکا داده بود، بحث صدها ميليارد يا هزار ميليارد در ميان بود، امام اعتنائي به آن نکردند، اعتماد نکردند. ما حالا در قضاياي گوناگون جاري خودمان داريم همين معنا را لمس ميکنيم، مي‌بينيم که چطور نميشود به وعده‌ي مستکبرين اعتماد کرد، به حرفهايي که در جلسه‌ي خصوصي ميزنند نميشود اعتماد کرد، اين را داريم لمس ميکنيم. امام آن را جزوِ خطوط اصليِ کار خود قرار داد، اعتماد به خدا، بي‌اعتمادي به مستکبران. اين البتّه به معناي قطع رابطه‌ي با دنيا نبود، [چون‌] سران کشورها به مناسبتهاي مختلف براي امام پيام تبريک ميفرستادند، امام هم به پيام تبريک آنها جواب ميداد. ارتباط اين‌جوري، در حدّ معمول، مؤدّبانه و محترمانه وجود داشت امّا هيچ‌گونه اعتمادي به مستکبرين و قلدران و تبعه و دنباله‌روان آنها وجود نداشت.

سوّم؛ اعتقاد به اراده‌ي مردم و نيروي مردم، و مخالفت با تمرکزهاي دولتي؛ اين از جمله‌ي خطوط اصليِ حرکت امام است. در آن‌روزها سعي ميشد به‌خاطر يک برداشت نادرست، همه‌ي کارهاي اقتصادي کشور به دولت موکول و وابسته شود؛ امام بارها و بارها هشدار ميداد - و اين هشدارها در بيانات ايشان به‌طور واضح منعکس است - که اين مسائل را به مردم بسپاريد؛ اعتماد به مردم داشت در مسائل اقتصادي، اعتماد به مردم داشت در مسائل نظامي. اين را توجّه کنند: امام از اوّل پشتيبان ارتش بود؛ کسي که مانع از انحلال ارتش در کشور شد، شخص امام بود، با وجود اين، نيروي سپاه را به‌وجود آورد، بعد هم نهاد بسيج را به‌وجود آورد؛ حرکت نظامي را يک جريان مردمي قرار داد. در مسائل اقتصادي، تکيه‌ي به مردم؛ در مسائل نظامي، تکيه‌ي به مردم؛ در مسائل سازندگيِ کشور، تکيه‌ي به مردم، که جهاد سازندگي را به راه انداخت؛ در مسائل تبليغات، تکيه‌ي به مردم؛ و بالاتر از همه مسئله‌ي انتخابات کشور و آراء مردم در مديريّت کشور و تشکيلات نظام سياسي کشور. در تمام طول اين مدّت - دوران حاکميّت امام بزرگوار ما ده سال است؛ از اين ده سال، هشت سال در اين کشور جنگ بود؛ شهرها بمباران ميشد؛ جبهه‌ها مشغول جنگ بودند - که شايد در حدود ده انتخابات در کشور انجام گرفت، انتخاباتهاي گوناگون يک روز از تاريخ مقرّر خودش عقب نيفتاد؛ در همه‌ي مراحل، در همه‌ي احوال، در همه‌ي شرايط، امام بزرگوار اصرار داشت که انتخابات در وقت مقرّر خود انجام بگيرد. اينکه در بعضي از کشورها معمول است حالت فوق‌العاده اعلام ميکنند، امام يک روز حالت فوق‌العاده اعلام نکرد، به انتخابات اهمّيّت ميداد. در روز انتخابات جزو اوّلين کساني که پاي صندوق رأي حاضر ميشد، شخص امام بزرگوار بود؛ اعتقاد به مردم، و به معناي حقيقي کلمه احترام براي آراء مردم و افکار مردم و تشخيص مردم قائل بود؛ ممکن بود آن چيزي را که مردم انتخاب ميکنند، مورد نظر امام در يک موردي هم نباشد امّا درعين‌حال براي آراء مردم احترام قائل بود، آنها را محترم ميشمرد، آنها را معتبر ميشمرد، اين هم يکي از چيزها است. امام در مورد مردم به اينها هم اکتفا نکرد، مردم را ولي‌نعمت مسئولان معرّفي کرد؛ مکرّر امام ذکر کردند که اين مردم ولي‌نعمت ما هستند؛ مواردي خود را خادم ملّت معرّفي کرد؛ ميگفت: اگر به من خادم ملّت بگويند بهتر از اين است که رهبر بگويند؛ اين حرف بزرگي است، نشان‌دهنده‌ي جايگاه برجسته‌ي مردم و افکار مردم و آراء مردم و حضور مردم در نظر امام است؛ مردم هم پاسخ مناسب دادند؛ در صحنه حضور پيدا کردند؛ آنجايي که انگشت اشاره‌ي او بود، مردم با جان‌ودل در آنجا حاضر شدند. اين متقابل بود؛ امام به مردم اعتماد داشت، مردم به امام اعتماد داشتند؛ امام مردم را دوست داشت، مردم امام را دوست داشتند؛ اين رابطه‌ي متقابل، يک امر طبيعي است.

نکته‌ي چهارم در بُعد مسائل داخلي کشور؛ امام طرف‌دار جدّي حمايت از محرومان و مستضعفان بود؛ امام نابرابري اقتصادي را با شدّت و حدّت رد ميکرد؛ اشرافيگري را با تلخي رد ميکرد؛ به معناي واقعي کلمه امام طرف‌دار عدالت اجتماعي بود؛ طرف‌داري از مستضعفان شايد يکي از پرتکرارترين مطالبي است که امام بزرگوار ما در بياناتشان گفتند؛ اين يکي از خطوط روشن امام است؛ اين يکي از اصول قطعي امام است، همه بايد تلاش کنند که فقر را ريشه‌کن کنند؛ همه تلاش کنند که محرومان را از محروميّت بيرون بياورند و تا آنجايي که در توان کشور است، به محرومان کمک کنند. از آن طرف به مسئولان کشور هشدار ميداد درباره‌ي خوي کاخ‌نشيني - اين نکته‌اي که در قرآن هم آمده است: وَ سَکَنتُم في مسکِنِ الَّذينَ ظَلَموا -(۱۲) و همه را از خوي کاخ‌نشيني برحذر ميداشت، تأکيد مکرّر ميکرد بر اينکه به وفاداري طبقات ضعيف اعتماد کنيد؛ اين را امام مکرّر ميگفت که اين کوخ‌نشينانند، اين فقرايند، اين محرومانند که اين صحنه‌ها را با وجود محروميّتها پر کرده‌اند، اعتراض هم نميکنند، در ميدانهاي خطر هم حاضر ميشوند؛ [امّا] آن کساني که برخورداري‌هاي بيشتري داشتند، در موارد مختلف اگر مشکلي پيش مي‌آمد، اتّفاقاً آنها بيشتر ابراز نارضايي ميکردند. اين وفاداري طبقات متوسّط مردم و طبقات محروم مردم، از نظر امام يک امر برجسته بود و اين را تأکيد ميکرد. بر مصرف درست بيت‌المال تأکيد ميکرد، بر پرهيز کردن از اسراف تأکيد ميکرد. اين هم يکي از خطوط اساسي است. مسئله‌ي عدالت اجتماعي، طرف‌داري از محرومان و دوري از خوي اشرافيگري و خوي تجمّل‌گرايي و عمل در اين جهت.

نکته‌ي پنجم در بُعد خارجي [است‌]. امام صريحاً در جبهه‌ي مخالف قلدران بين‌المللي و مستکبران قرار داشت، هيچ ملاحظه‌اي نميکرد. اين است که امام در مقابله‌ي ميان قلدران و مستکبران و قدرتهاي زورگوي عالم با مظلومان، در جبهه‌ي مظلومان بود؛ صريح و بدون ملاحظه و بي‌تقيّه اين را بيان ميکرد. طرف‌دار جدّيِّ مظلومان جهان بود. امام با مستکبرين سرِ آشتي نداشت. واژه‌ي «شيطان بزرگ» براي آمريکا، يک ابداع عجيبي از سوي امام بود. امتداد معرفتي و عملي اين تعبير شيطان بزرگ خيلي زياد است. وقتي شما يک کسي را، يک دستگاهي را شيطان دانستيد، معلوم است که بايد رفتار شما در مقابل او چگونه باشد، بايد احساسات شما نسبت به او چگونه باشد؛ امام تا روز آخر، نسبت به آمريکا همين احساس را داشت؛ عنوان شيطان بزرگ را، هم به کار ميبرد، هم از بن دندان اعتقاد به اين معنا داشت. در مقابل از اوّل انقلاب کساني بودند که توجّه نميکردند که آمريکا عقبه‌ي تغذيه‌کننده‌ي رژيم طاغوتي است که به‌وسيله‌ي ملّت ايران برافتاد. ملّت ايران رژيم طاغوت را ساقط کردند، امّا کساني بودند آن روز که با حضور آمريکايي‌ها، با فعّاليّت آنها - حتّي فعّاليّت برخي از نهادهاي آمريکايي - در داخل کشور موافق بودند! اختلاف عمده‌ي دولت موقّت با امام بزرگوار سر اين قضيّه بود؛ ما از نزديک ميديديم. آنها توجّه نميکردند که آمريکا تغذيه‌کننده‌ي رژيم طاغوت بود؛ اين رژيم حالا برافتاده است امّا آن دستگاه تغذيه‌کننده هنوز باقي است، فعّال است، اگر به او ميدان داده شود، مجال داده شود، دوباره مشغول خواهد شد و ضربه خواهد زد و نقاط ضعف را جستجو خواهد کرد و از آن نقاط ضعف وارد خواهد شد؛ اين را توجّه نميکردند. امام اين را ميديد، لذا موضع‌گيري امام در زمينه‌ي مسئله‌ي لانه‌ي جاسوسي ناشي از همين نگاه و همين ديدگاه بود. در دنيا کساني به اين نقطه توجّه نکردند و ضربه‌اش را خوردند که حالا نميخواهيم کساني را شماتت و ملامت کنيم؛ امّا اين ضربه‌اي است که بعضي خوردند، به‌خاطر اينکه رژيم‌هاي مرتجع و مستکبر را ساقط کردند، [ولي‌] عقبه‌ي آنها را ناديده گرفتند. امام اين عقبه را از روز اوّل ديد، با آن مقابله کرد؛ لذا تا آخر، امام عليه آمريکا و دستگاه سياسي و امنيّتي آمريکا موضع داشت.

متقابلاً امام بزرگوار در طول اين ساليان دراز از فلسطين حمايت کرد، دفاع کرد. از فلسطين دفاع کرد، از افغانستان دفاع کرد. آن روزي که شوروي‌ها وارد افغانستان شدند، با اينکه ما گرفتار دشمني آمريکا بوديم - دولتها معمولاً در اين مواقع که با يک طرف گرفتاري دارند، با طرف ديگر ميسازند - امام بزرگوار در همان حال در مقابل شوروي موضع قاطع گرفت، که اين موضع قاطع را حتّي بعضي از دولتهايي که گرايش غربي داشتند هم نگرفتند امّا امام بزرگوار بدون هيچ ملاحظه‌اي از ملّت افغانستان حمايت کرد، از ملّت لبنان حمايت کرد، فلسطيني‌ها را با کمال صميميّت مورد حمايت خودش قرار داد. اين منطق امام است در مورد مقابله‌ي با استکبار. با اين منطق امروز ميشود قضاياي دنيا را شناسايي کرد، موضع درست را ميشود فهميد. امروز ما به همان اندازه‌اي که با رفتار وحشيانه و ظالمانه‌ي جريان داعش در عراق و در سوريه مخالفيم، به همان اندازه با رفتار ظالمانه‌ي پليس فدرال آمريکا در داخل کشورشان مخالفيم - اينها هر دو مثل هم هستند - به همان اندازه با محاصره‌ي غزّه که محاصره‌ي ظالمانه‌اي است عليه مردم مظلوم غزّه مخالفيم، به همان اندازه با بمباران مردم مظلوم و بي‌پناه يمن مخالفيم، به همان اندازه با سخت‌گيري‌هايي که عليه مردم بحرين به‌وجود مي‌آيد مخالفيم، به همان اندازه با حمله‌ي هواپيماهاي بدون سرنشين آمريکا به مردم در افغانستان و در پاکستان مخالفيم. اين منطق، منطق امام است. هرجا ظلم هست دو طرف وجود دارد: ظالم و مظلوم؛ ما طرف‌دار مظلوميم، مخالف با ظالميم؛ اين موضع‌گيري‌اي است که امام بصراحت انجام ميداد و اين يکي از خطوط اصلي است. امروز هم به همين دليل مسئله‌ي فلسطين براي ما يک مسئله‌ي اصلي است؛ اين را همه بدانند. مسئله‌ي فلسطين از دستور کار نظام جمهوري اسلامي خارج نخواهد شد. مسئله‌ي فلسطين، عرصه‌ي يک مجاهدتِ واجب و لازم اسلامي است، هيچ حادثه‌اي ما را از مسئله‌ي فلسطين جدا نميکند. ممکن است کساني در صحنه‌ي فلسطين باشند که به وظايفشان عمل نکنند، حساب آنها جدا است امّا مردم فلسطين، ملّت فلسطين، مجاهدان فلسطيني مورد تأييد و حمايت ما هستند.

يکي ديگر از نقاط اصلي و خطوط اصلي تفکّر امام، مسئله‌ي استقلال کشور، ردّ سلطه‌پذيري [است‌]؛ اين هم يکي از سرفصل‌هاي مهم است. من سال گذشته در همين جلسه به مستمعين آن سال عرض کردم،(۱۳) استقلال يعني آزادي در مقياس يک ملّت؛ اين معناي استقلال است. اينکه بعضي در زبان يا در شعار دنبال آزادي‌هاي فردي باشند امّا عليه استقلال کشور حرف بزنند، اين يک تناقض است. چطور ممکن است آزادي فرديِ اشخاص محترم باشد امّا آزادي يک ملّت، آزادي در مقياس يک کشور، در مقابل تحريمهاي مخالفان و بيگانگان، محترم نباشد! اين اصلاً قابل فهم نيست، قابل قبول نيست. متأسّفانه کساني هستند که تئوري‌سازي ميکنند براي نفي استقلال کشور، استقلال را گاهي به انزوا معنا ميکنند، گاهي به اين عنوان که امروز استقلال کشورها يک ارزش به حساب نمي‌آيد، قلم‌زني ميکنند و حرف ميزنند؛ اين حرفها هم در بين جامعه پخش ميشود. کساني اين‌جوري حرکت ميکنند. اين يک غلط بزرگ، يک خطاي بسيار مهم و خطرناک است. امام معتقد به استقلال کشور بود، معتقد به ردّ سلطه‌ي [بر] کشور بود. دشمن ما در طول اين سالها، بسياري از فعّاليّتهايي که عليه کشور ما و ملّت ما کرده است براي اين بود که خدشه‌ي در استقلال به‌وجود بياورد؛ چه با تحريم، چه با تهديد، اينها استقلال را هدف گرفته‌اند. بايد همه هوشيار باشند، بدانند که هدفهاي دشمن چيست. اين هم يکي از خطوط اصلي است.

يکي ديگر از خطوط اصلي تفکّر امام و راه امام و خطّ امام - اين مطلب آخري است که عرض ميکنم - مسئله‌ي وحدت ملّي است و توجّه به توطئه‌هاي تفرقه‌افکن؛ چه تفرقه‌ي بر اساس مذهب، شيعه و سنّي؛ چه تفرقه‌ي بر اساس قوميّتها، فارس و عرب و ترک و کرد و لر و بلوچ و امثال اينها. تفرقه‌افکني يکي از سياستهاي قطعي دشمن بود و امام بزرگوار ما از اوّل بر روي وحدت ملّي و اتّحاد آحاد ملّت، يک تکيه‌ي کم‌نظير داشت که اين يکي از خطوط است. امروز ما اين خط را هم بايد دنبال بکنيم. امروز شما مي‌بينيد در دنيا مسئله‌ي تفرقه‌ي دنياي اسلام يکي از سياستهاي اصلي استکبار است. آمريکايي‌ها کارشان به آنجا رسيده است که حالا ديگر اسم شيعه و سنّي مي‌آورند؛ اسلام شيعه، اسلام سنّي؛ از يکي حمايت ميکنند، به يکي حمله ميکنند. در حالي که جمهوري اسلامي ايران از اوّل نسبت به اين مسئله‌ي اختلاف مذهبي يک نگاه کاملاً يکساني داشت. ما با برادران فلسطيني‌مان که سنّي‌اند همان جور عمل کرديم که با برادران حزب‌اللَّه لبنان که شيعه هستند عمل کرديم. همه جا يک جور عمل کرديم. نگاه امام بزرگوار ما در داخل کشور اين بود، در دنياي اسلام نگاه جمهوري اسلامي نگاه امّت‌ساز است، امّت اسلامي مورد نظر است. اينکه نوکرهاي دست دوّم آمريکا مي‌آيند مسئله‌ي هلال شيعي را مطرح ميکنند، اين نشان‌دهنده‌ي سياستهاي تفرقه‌افکن است. اينکه آمريکايي‌ها علي‌رغم تبليغات فراوان، نسبت به همين گروه‌هاي تفرقه‌افکن تکفيري در عراق و سوريه مماشات ميکنند - احياناً در مواردي هم به آنها به‌صورت بي‌خبر و مخفيانه کمک ميکنند، عواملشان که به‌صورت صريح از آنها حمايت ميکنند - اين نشان‌دهنده‌ي اين است که نقش تفرقه‌افکني از نظر دشمنان اسلام و مسلمين و دشمنان جمهوري اسلامي نقش بسيار برجسته‌اي است. اين را همه توجّه کنند؛ هم شيعه توجّه کند، هم سنّي توجّه کند؛ بازي دشمن را نخورند. آن تسنّني که آمريکا از آن حمايت کند و آن تشيّعي که از مرکز لندن به دنيا صادر بشود، اينها مثل هم هستند؛ هر دوي آنها برادران شيطانند، هر دوي آنها عوامل آمريکا و غرب و استکبارند.

همدلي و هم‌زباني‌اي که ما امسال اوّل سال بر آن تکيه کرديم و مکرّر بعد از آن تکرار کرديم، بر همين مبنا استوار است. در داخل کشور، خواهران و برادران از اقوام مختلف، از مذاهب گوناگون، در کنار هم يدِ واحده تشکيل بدهند - همچنان‌که بحمداللَّه تا امروز بوده است - نگذارند دشمن نفوذ کند در قلمرو دنياي اسلام. در سطح وسيع و گسترده هم همين‌طور برادران سنّي و شيعه در کنار هم بدانند که دشمني [هست که‌] دارد اصل موجوديّت اسلام را تهديد ميکند. اين هم يکي از خطوط اساسي.

من هفت مورد را از مباني و اصول امام عرض کردم و مطمئنّاً اصول امام منحصر در اينها نيست. ديگران هم بگردند، منتها هرکسي هر حرفي را که خودش مي‌پسندد به امام نسبت ندهد. آنچه را به امام نسبت ميدهيم، بايد در منابع مربوط به امام موجود باشد، آن هم به شکل مکرّر، به شکل مستمر، مثل همين موارد هفت‌گانه‌اي که ما گفتيم؛ اينها از اوّل بيانات امام تا آخر، همين‌طور که انسان مراجعه ميکند، در طول سالهاي متمادي، همه‌ي اين مطالب را انسان در بيانات امام ميبيند، اينها ميشوند اصول. ديگران هم بگردند با همين شيوه اصول را پيدا کنند. جاذبه و دافعه‌ي امام بر مباني اين اصول بود. ما هم ميخواهيم جاذبه و دافعه داشته باشيم؛ جاذبه بر اساس اين اصول، دافعه بر اساس اين اصول.

همه هم بدانند که هدف دشمنان ما با ريختهاي مختلف و قيافه‌گيري‌هاي مختلفي که از خودشان نشان ميدهند - گاهي اخم ميکنند، گاهي لبخند ميزنند، گاهي اوقات وعده ميدهند، گاهي تهديد ميکنند - تسلّط بر کشور است. دشمن ميخواهد برگردد به دوران سلطه‌ي بي‌قيدوشرط خود بر اين کشور؛ چون اسلام با اين برگشت بشدّت مخالف است و نيروي مقاوم در مقابل اين توطئه‌ي دشمن «اسلام» است، با اسلام مخالفند. مخالفت دشمن با اسلام به‌خاطر اين است که ميدانند معارف اسلامي، احکام اسلامي در مقابل آنها سدّ مستحکمي درست کرده است. با ملّت ما مخالفند، چون ملّت در مقابل آنها مثل کوهي ايستاده است. با هرکسي در ميان ملّت که در مقابل دشمن ايستادگي بيشتري داشته باشد، بيشتر مخالفند. با عناصر مؤمن بيشتر مخالفند، با سازمانها و نهادهاي انقلابي بيشتر مخالفند، با عناصر حزب‌اللّهي بيشتر مخالفند؛ چون ميدانند اينها سدهاي محکم و مستحکم در مقابل نفوذ دشمنان هستند. دشمن دنبال سلطه‌گري است و همه‌ي تلاش دشمن براي اين است که جلوي حرکت اسلامي نظام جمهوري اسلامي را که مايه‌ي پيشرفت و ترقّي و اوج اين ملّت است بگيرد. يک کهنه‌سياست‌مدار آمريکايي گفته بود که گروه‌هاي تروريست تکفيري براي ما غربي‌ها اهمّيّتي ندارند، باشند عيب ندارد، آنچه براي ما مهم است، ايران اسلامي است؛ چون ايران اسلامي درصدد ايجاد يک تمدّن عظيم است - البتّه او تعبير «امپراتوري» به کار برده است که غلط کرده - لذا ما بايد ايران اسلامي را مقابل خودمان و دشمن مهمّ خودمان بدانيم. اين حرف، اهمّيّت امّت‌سازي را هم به ما نشان ميدهد.

اين عرايض امروز ما [بود] به شما برادران عزيز، به کساني که از راه‌هاي دور تشريف آورديد، از شهرهاي مختلف. خوشامد عرض ميکنيم؛ خسته نباشيد ميگوييم؛ ان‌شاءاللَّه خداوند همه‌ي شما را محفوظ بدارد. پروردگارا ! به محمّد و آل محمّد تو را سوگند ميدهيم رحمت و برکات خودت را بر اين ملّت بزرگ و برومند نازل فرما. پروردگارا ! رحمت و برکت خود را بر روح اين مرد بزرگ، اين امام بزرگوار که اين راه نوراني را در مقابل ما باز کرد نازل بفرما. پروردگارا ! ما را پيروان صادق اين راه قرار بده و مرگ ما را به شهادت در اين راه قرار بده. پروردگارا ! قلب مقدّس وليّ‌عصر (ارواحنا فداه) را از ما راضي و خشنود بفرما.
والسّلام عليکم و رحمة اللَّه و برکاته‌


۱) اين بيانات در مرقد امام برگزار شد. قبل از شروع بيانات معظّم‌له، حجّت‌الاسلام والمسلمين سيّد حسن خميني مطالبي بيان کرد.
۲) سوره‌ي عنکبوت، بخشي از آيه‌ي ۱۴
۳) شرح اصول کافي، ج ۱، ص ۴
۴) سوره‌ي حج، بخشي از آيه‌ي ۷۸
۵) بحارالانوار، ج ۳۳، ص ۱۸
۶) سوره‌ي حج، بخشي از آيه‌ي ۷۸
۷) اقبال الاعمال، ج ۲، ص ۶۸۷
۸) سوره‌ي توبه، بخشي از آيه‌ي ۶۸
۹) از جمله سوره‌ي مجادله، بخشي از آيه‌ي ۱۴
۱۰) سوره‌ي فتح، بخشي از آيه‌ي ۶
۱۱) سوره‌ي محمّد، بخشي از آيه‌ي ۷
۱۲) سوره‌ي ابراهيم، بخشي از آيه‌ي ۴۵
۱۳) ۱۳۹۳/۳/۱۴













این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[مشاهده در: www.mojnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 111]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن