واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شير و عسل خلاصه داستان: پيمان( پوريا پورسرخ)، جوان آس و پاسي است که به دليل بي کاري و تأمين حداقل هزينه هاي زندگي، مجبور مي شود که با حشمت( داريوش سليمي) و دو نوچه اش- ناصر( يوسف صيادي) و افشين( حسين رفيعي)- کار کند. او در جريان حمل ساکي پر از طلاهاي سرقتي از سوي يک افسر پليس( مهران رجبي) تحت تعقيب قرار مي گيرد و براي فرار از دستگيري به خانه اي اشرافي پناه مي برد. پيمان در آنجا متوجه مي شود که چنگيز( فتحعلي اويسي) و دو فرزندش- پونه( افسانه پاکرو) و پشنگ( علي صادقي) - منتظر شاهرخ( برادرزاده چنگيز) هستند که قرار است پس از 20 سال از هندوستان باز گردد و ثروت بي کراني را که از مادر تازه درگذشته اش به او به ارث رسيده و اداره آن در دست چنگيز است، از آن خود کند. پيمان که از سوي حشمت و دار و دسته اش در فشار است، همراه با نامزد خواهرش- مهران( مهران غفوريان)- در تيپ و شمايل شاهرخ از هند باز گشته و مباشرش( آميتا) فرو مي روند و به کلاهبرداري از چنگيز و خانواده اش دست مي زنند. در اين ميان آنها موفق مي شوند که مبلغي پول از چنگيز بگيرند. اما عشق پديد آمده ميان پيمان و پونه و نيز ماجراهايي از جمله کوشش پيمان و مهران براي خنداندن و به حرف آوردن همسر چنگيز( فلور نظري) و نزديک شدن اين خانواده به پيمان، او را از ادامه کلاهبرداري باز مي دارد و مجبور مي کند که واقعيت را به پونه بگويد. پونه با کمک افسر پليس که پايش به گونه اي در اين ماجراها باز شده و توانسته حشمت و افرادش را دستگير کند، مانع به زندان رفتن پيمان مي شود. حضور پونه و خانواده اش در مراسم عروسي مهران و مريم( خواهر پيمان)، نويد ازدواج او با پيمان را مي دهد. ژانر: کمدي خانوادگي درباره فيلمنامه نويسان: قربان محمدپور: متولد 1349. او را در اين سال ها به عنوان فيلمنامه نويس محبوب ژانر کمدي هاي بفروش مي شناسيم. محمدپور فارغ التحصيل کارگرداني سينما از دانشکده سينما - تئاتر دانشگاه هنر است و بله برون، راننده تاکسي و خروس جنگي را در کارنامه دارد و فاصله که کامران قدکچيان آن را جلوي دوربين برده، جزو اندک فيلمنامه هاي کارنامه محمدپور است که در ژانري غير از کمدي نوشته و ساخته شده است. آرش معيريان: متولد 1350 . با اين که او را به عنوان فيلم سازي از جنس سينماي بدنه و گيشه مي دانند، اما بايد گفت که معيريان جزو اندک فيلم سازان ايراني است که تحصيلات آکادميک دارد؛ معيريان مدرک ليسانس کارگرداني سينما از دانشگاه هنر و فوق ليسانس ادبيات نمايشي از دانشگاه تهران را دارد. او که فيلم هاي کما، شارلاتان، چپ دست، آن که دريا مي رود و احضار شدگان را در کارنامه اش دارد، از پر کارترين و شناخته شده ترين تدوينگران و سازندگان تيزرهاي آثار سينمايي در اين سال هاست. خوبي هاي فيلمنامه: فيلمنامه شير و عسل چنان در استفاده از کليشه هاي تاريخ مصرف گذشته افراط کرده است که جايي و چيزي( حتي يک صحنه، يک ديالوگ يا حتي يک شخصيت بامزه) براي تعريف و تحسين باقي نمي گذارد. کاستي هاي فيلمنامه : تا دلتان بخواهد ايرادهاي روايي و منطقي در فيملنامه ي شير و عسل مي توان پيدا کرد؛ از شخصيت پردازي ضعيف و بي منطقش گرفته تا داستان قابل حدس و کهنه اش، ابتذال مطلق در شيوه روايت و پرداخت صحنه ها و نيز ظهور عشق در يک نگاه و بدون يک زمينه چيني منطقي. چيزي که فيلمنامه شير و عسل به عنوان خط قصه دارد، تنها مجموعه اي از اتفاق هايي سر هم بندي شده از نمونه هاي سينمايي و تلويزيوني پيشين است که جدا از سطحي بودنشان، کمتر منطق علّي و معلولي را رعايت کرده است. ضمن آن که افراط در گنجاندن يک پايان خوش مطلق براي فيلم، نه تنها تمام منطق هاي دراماتيک را زير سؤال مي برد، بلکه حس فانتزي جاري در داستان را به مرز دافعه کامل در مخاطب نزديک مي کند؛ براي نمونه نمي توان توجيهي براي حضور شخصيتي مانند ماشاءالله ( احمد پور مخبر) در صحنه عروسي پاياني تراشيد( البته جز پرسوناي گيشه پسند بازيگرش) و يا اين که معجون شير و سويا چطور مي تواند زن و شوهري( افسر پليس و همسرش) را که 12 سال است بچه دار نشده اند، در مدت يک چشم به هم زدن صاحب يک جفت بچه دو قلو کند و البته چگونه معجون عسل جناب شاهرخ خان و آميتا سبب شود که موي سر جناب چنگيز خان نيز در بيايد؟ هر چند که در پايان، مخاطب با اين توجيه خود را آرام مي کند که همه اين بي منطقي هاي آزار دهنده در معجوني به نام شير و عسل مي تواند منطق ويژه خودش را پيدا کند! ديالوگ ها: همان طور که مي توان حدس زد، فيلمنامه شير و عسل پر از ديالوگ هايي است که قرار است طنز کلامي فيلم را بر دوش بکشند و خنده بر لبان تماشاگرانش بنشانند. اما از همه جالب تر ديالوگ هاي اخلاق گرايانه اي است که شخصيت پونه در فصل پاياني خطاب به پيمان مي گويد که شايد گفتنشان خالي از لطف نيست و البته نشانگر همان ساده انگاري هميشگي در پس ديدگاه فيلمنامه هايي از اين دست است که نويسندگانشان گمان مي کنند با گفتن چند جمله حکيمانه از زبان آدم هايي که از جنس اين جمله ها نيستند، مي توان 90 دقيقه هجو و هزل را سرپوش گذاشت؛ آيا به راستي اين ديالوگ هاي پونه ما را به ياد پند و اندرزهاي فيلم هاي قديمي نمي اندازد که : صداقت هم اولين بخش از کتاب عشقه... يا افتادن توي گل و لاي عيبي نداره... ننگ در اينه که آدم توش دست و پا بزنه...؟ شخصيت ها: شخصيت هاي فيلمنامه شير و عسل نمونه هاي آشکار و دم دستي تيپ هايي هستند که الگوهاي بهتر و قابل تحمل ترشان را در فيلم هاي سينمايي و مجموعه هاي تلويزيوني ديده ايم. تقريباً چيزي به نام شخصيت پردازي در فيلمنامه شير و عسل وجود ندارد و تحول قابل پيش بيني شخصيت پيمان هم نمي تواند از او شخصيتي نمايشي بسازد. در اين ميان معلوم نمي شود اگر شخصيت هايي همانند پشنگ، افشين و مادر پونه از فيلمنامه حذف شوند، چه اتفاقي مي افتد؟ صحنه خوب: پيدا کردنش در شير و عسل به يک شوخي مي ماند. صحنه ضعيف: شايد بهترين نمونه اش کليپ هايي باشد که البته بيشتر وام دار اجرا هستند تا فيلمنامه و البته بي شک در فيلمنامه نيز به کليت آنها در لا به لاي فصل ها اشاره شده است. براي نمونه بايد از کليپ رقص و آواز مهران و کليپ رفتن شخصيت هاي اصلي به ويلايي در لواسان اشاره کرد که قرار است در راه جاده لواسان شاهد محکم شدن عشق ميان پيمان و پونه شويم! و نيز گفتن صحنه اي که مهران براي ترساندن حشمت و دار و دسته اش اداهاي عجيب و غريب در مي آورد، خالي از لطف نيست که اگر صحنه هاي بي کارکرد مشابه با آن را از دل داستان شير و عسل بيرون آوريم، مدت زمان آن از نصف زمان کنوني هم کمتر مي شود. نقش فيلمنامه در فروش فيلم: بدون ترديد مؤلفه هاي به ظاهر شادي آور اما درحقيقت ضعيفي که فيلمنامه شير و عسل از آنها استفاده کرده، براي کشاندن عامه مخاطبان به سالن هاي سينما کافي است. هر چند که در اين روزها تماشاگران سينمارو از سيل بي رويه کمدي هاي کم ارزش و به اصطلاح عامه پسند نيز خسته و دل زده شده اند. کافي است به آمار فروش روزانه فيلم هايي از جنس شير و عسل سري بزنيم. منبع:نشريه فيلم نگار، شماره 92 /ن
#اجتماعی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2362]