واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران: گزارشی از پیرترین غسال بهشت زهرا(س)
غسال شهید پلارک و شهدای سرشناس انقلاب+تصاویر
هم شهدای سرشناسی مانند دکتر بهشتی ، صیاد شیرازی ، رجایی و... را تجهیز کردم و هم شهید پلارک که فضا را همچنان معطر میکند...
به گزارش خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران، فرقی نمی کند وزیر باشیم یا وکیل، فقیر یا غنی، زن یا مرد، خوب یا بد؛ بالاخره روزی گذرمان به خانه ای می افتد که همه و همه برای بدرقه ابدی به استقبالمان می آیند، مستقیم و صاف با کوله بارهای سبک و سنگین تنها بر روی تکه سنگی سرد، آماده تشریفات برای خوابی ابدی می شویم.
در این بین تنها دستان یک غسال است که می تواند تمام ناپاکی های دنیا را از روی تنمان بشوید و بدنمان را آماده پذیرش خاک کند.
شغل غسالی هم روزگاری دارد. گاهی خوش و گاهی ناخوش اما خوشا به حال غسال هایی که در مدت کار و فعالیت خود پیکر انسان هایی را غسل و کفن کردند که مانند ملائکه بودند.
به دنبال غسال شهدا می گشتیم که نشانی آقا صفر را دادند. غسالی که بعد از 31 سال غسالی امروز در خانه ای کوچک و ساده در منطقه کهریزک در جنوب تهران گذران عمر می کند.
"صفرآزادی نژاد" یکی از چهره های قدیمی بهشت زهرا(س) تهران است. در سال 1318 در یزد به دنیا آمد. 14 سال بیشتر نداشت که رهسپار تهران و در یک گاوداری در کهریزک مشغول به کار شد. در سن 24 سالگی با دختری به نام فاطمه ازدواج می کند که ثمره این ازدواج 2 فرزند پسر، یک دختر و 8 نوه قدونیم قد و یک نتیجه است.
از آقا صفر درباره چگونگی غسال شدنش پرسیدم و او اینگونه بیان کرد: بیشتر به خاطر ثوابش بود که غسال شدم حدیث داریم کسی که 7 جنازه را به نحو احسن غسل و کفن کند 70 حسنه برایش می نویسند.
با آقا صفر هم قدم شدیم تا فراز پاکبازان عشق جایی که اکنون سبکبالانی آرام در دل خاک آرامیده اند و او بر تن روح بهشتیشان نقش تطهیر زده...
اما چه شد که به آقا صفر لقب غسال شهدا داده شد؟ پیرمرد علتش را اینگونه بیان می کند: کسی که غسال می شود باید امانتدار مردم باشد چرا که در پیشگاه خداوند مسئول است من در تمام سالهایی که غسالی می کردم اتفاق های بسیاری را شاهد بودم ولی هیچگاه آنها را برای کسی تعریف نمی کردم.
*صیادشیرازی و شهید بهشتی را من تطهیر کردم
او در حالی که نگاه معناداری به قبرشهدا می اندازد ادامه می دهد: اکنون نام هیچ کدام از این شهدا را به خاطر ندارم ولی همیشه به یاد آنها هستم. در آن سال های 8 سال دفاع مقدس روزی 60_70 جنازه عادی می شستیم ما بقی همه شهید بودند. در این میان شهید صیادشیرازی، شهید کلاهدوز، شهید پلارک، شهید بهشتی و شهید رجایی از شهدای بنامی بودند که افتخار تجهیزشان نصیب من شد.
پیرمرد فکرش به سی و چند سال پیش رفت و کم کم خاطرات از گوشه چشمش چکید...
آن موقع در غسالخانه چهار تا سنگ بود که به یکباره جنازه شهدا را می فرستادند داخل و ما باید سریع غسل و کفن می کردیم. وقتی جنازه شهید پلارک را از جعبه درآوردم تمام فضای غسالخانه پر از بوی عطر شد. کسانی که آنجا بودند، گفتند: این شهید نیاری به غسل ندارد، ولی من اصرار داشتم که باید او را غسل داد، خلاصه به هر طریقی که بود غسل دادم. از زمانی که شهید پلارک را غسل دادم تا یک هفته بعد از آن دستانم بوی گلاب می داد، ولی این موضوع را برای کسی تعریف نکردم.
چند وقت بعد از دفن، شهید پلارک به خوابم آمد و گفت: خیلی محبت کردید من نتوانستم برای شما کاری کنم ولی دعا می کنم که همیشه سلامت باشید و هر چه از خدا می خواهید به شما ببخشد گفتم من فقط آرزو دارم بروم کربلا.
از این ماجرا مدتی گذشت تا اینکه یک روز صبح از بلندگو بهشت زهرا(س) اسمم را صدا زدند و اعلام کردند: « آقای صفرآزادی نژاد برای رفتن به کربلا آماده باشید.»
تو را هیچ گریزی نیست این راه رفتنی است چه بخواهی و چه نخواهی باید رفت، پس چه بهتر به این خانه دل نبندی و راحت و سبک بار بگذاری و بگذری همانطور که تنها آرزوی آقاصفر این است که قرض نداشته باشد و بعد، از این دنیای فانی غزل خداحافظی را بخواند.
گزارش : اکرم مظفری
انتهای پیام/
اخبار مرتبط
به شهدا مدیونیم و دست جانبازانی را که وجود خود را فدای پاسداری از وطن کردند، می بوسیم
استفاده از پدهای هلی کوپتر نجات در ساختمان های 16 طبقه تا انتخاب تندگویان به عنوان نماینده شورا در کمیسیون خانواده شهدا
برگزاری مراسم یادواره شهدای یمن در فرهنگسرای خاوران
۱۲ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۹:۳۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 125]