واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
دولت از روشنفکرگرایی افراطی بپرهیزد و دیگران از..... وبلاگ > جعفریان، رسول - بعد از سی و اندی سال تجربه و در حالی که بسیاری از استعدادها را به خاطر تندروی های دو طرف از دست داده ایم، باید یاد بگیریم، به رغم همه دشواری ها، میانه روی را نهادینه کنیم. کاری که گذشت می خواهد، اما بیش از آن الگوسازی در همه بخشها.
البته روی خط میانه، نمی توان راه رفت، گویی راه میانه، مثل ترازو است که دو کفه دارد! یا باید این طرفی باشید یا آن طرف. شما اگر عسکر اولادی هم باشید و قدری میانه روی کنید، مثل این که جایتان هیچ کجا نیست. هر جریانی به مقدار لازم! از شما استفاده می کند. گاه شما را تحقیر می کنند و گاه تمجید. بسته به این که چه مقدار همراهیشان کنید. آنها به گونه ای با شما تعامل می کنند که شما را در میدان کارزار خود نگاه دارند و از شما در قالب شمشیر، نیزه، تفنگ یا سپر استفاده کنند. از اسمتان، سخنانتان، اقداماتتان و. البته شما هم می توانید، بازیگر باشید. هر کجا که به مصلحتتان بود، به این طرف بغلطید و هر کجا نه به آن طرف. و کسانی البته این طورند.
این را عرض کردم که بگویم، چطور در این میانه، نیروهای زیادی که می خواهند خودشان باشند، پایمال می شوند، چون جایی نیست که بر آن استقرار یابند. البته اگر ساکت باشند، شاید جایی بی دردسر برای خودشان بیابند. به شرط آن که اگر حقی دیدند، اظهار نکنند، و با سکوت خود باج بدهند و سرجایشان مستقر باشند و سهم هم ببرند.
اینها را برای این عرض کردم که بگویم، راه میانه رفتن، هزینه سنگینی دارد، اما باید با جدیت آن را تعریف کرد و پای آن ایستاد. این میانه روی و میانه خواهی، بر این پایه است که هر چیزی را درست بشناسیم، سرجایش بکار ببریم و تصور نکنیم که یا باید این طرفی باشیم یا آن طرفی. یا از این طرف بام بیفتیم یااز آن طرف.
یک بخش قابل توجه در امر میانه روی این است که نیروهای هر دو طرف را به گونه ای توجیه و هدایت کنند که در کنار یکدیگر و مکمل همدیگر باشند. روی آوردن به یک طرف، و هدف قرار دادن طرف دیگر، از سوی هر کسی که باشد مذموم است، مخصوصا اگر صاحب قدرت باشد، چه این قدرت دولت باشد، چه هر قدرت دیگر. این که مدام فکر کنند که باید طرف را سر به نیست کنند، راه به چاه می برد. ما باید درک کنیم که جامعه نیاز به استعدادهای دو طرف دارد، هم در شرایط عادی برای پیشرفت کشور، و هم در لحظات حساس برای دفاع از آن. بخشی از نیروها بدرد دوره آرامش می خورند، و برخی دیگر به درد زمان سخت. هر دو گروه هم در لحظه ای می توانند موتور محرکه و پدال گاز باشند هم در لحظه خطر ترمز. هر یک از این دو گروه را می توان و باید با ابزارهای خاص نگاه داشت، ضمن این که اجازه نداد که آنها از حدود خویش تعدی کنند و حقوق دیگران را پایمال کنند.
در قرآن، تفاوت اقوام و گروه ها به رسمیت شناخته شده است، اما این امر برای آن است که در سایه تفاوت، تعارف و شناخت بدست آید. هر قومی و هر گروهی، توانایی هایی دارد، و صاحب قدرت نباید، آنها را به گونه ای کنار بگذارد که از استعدادشان بی بهره بماند.
در کشور ما، برخی دولت ها، چنان حامیان جریان های روشنفکری می شوند، که گویی باقی مردم در مسیر جهل قدم می گذارند. این در حالی است که همین روشنفکران که می توانند موتور محرکه ای برای پیشرفت و مولد برخی از افکار نو در کشور برای تغییر باشند و کمک به سازندگی و پیشرفت کنند، بسیاریشان، با اقدامات نادرست خود در طول سالیان، پای روی سنت هایی گذاشته و می گذارند که تاثیر منفی آشکاری در هویت و حیات ملت ما گذاشته است.روشنفکری زیادی دولتیان، و زیاده خواهی خود جریان روشنفکری، نباید چنان باشد که گویی دیگران هم عوام زده هستند، و تنها آنانند که حقایق عالم را می فهمند.
در این سوی، رو دادن به جریانهای مخالف و عامه گرا، نباید به گونه ای باشد که روشنفکران در محاق قرار گرفته و با خارج کردن آنان از عرصه، راه برای تندروی و افراط کسانی فراهم شود که در بسیاری از اعمال و رفتارشان، جایی برای اندیشیدن و تفکر باقی نمی گذارند. بارها دیده ایم و می بینیم که چطور و چه به آسانی این جریانها زیاده روی کرده و به گروه دیگر می تازند و تا آنجا که دستشان می رسد بر سر آنها می زنند.
از قضا امروز با یکی از دوستان فهمیده، در باره مواضع ائمه (ع) نسبت به اصحابشان که برخی مانند هشام بن حکم و یونس بن عبدالرحمان اندیشمند بودند و برخی حالت عمومی داشتند و به مواضعی روی آور بودند که بیشتر جنبه مردمی و عامه پسند داشت، صحبت می شد. حاصل کلام این بود که ائمه، هر دو گروه را نگاه می داشتند و می دانستند که بی توجهی به عامه مردم، نمی تواند راه به جایی ببرد. این کار صرفا روی مصلحت اندیشی بی خاصیت نیست، بلکه از آن باب هم هست، که عامه مردم، گاه در درک حق، شیوه و شیمه ای دارند که بهتر از روشنفکران حقایق را در می یابند.
ایجاد یک تعادل در این میانه، نیاز به باور و اعتماد به مردم دارد، اما مردم، نه روشنفکران صرف هستند و نه عامه ای که ضمن آن که درکشان از حق در بسیاری از موارد قابل درک است، ممکن است محل سوء استفاده قدرت طلبان قرار گیرند. ضمن این که همیشه و هرگاه باید در تقویت اندیشه و عقل در عموم مردم کوشید و برای باور و ایمان هم احترام قائل شد.
ما به تجربه می دانیم که رها کردن مردم و سپردن همه چیز و امکانات به گروهی که صرفا با عامه مردم کار می کنند، زمینه انحرافات خاصی است که گاه، صاحبان قدرت را هم به دنبال خود می کشد، و این یکی از خطرات مهم عوام زدگی است. اختراعاتی که هر روز در میان این جماعت ممکن است پدید آید، و اگر اندیشه و عقل تقویت نشود، سبب تولید جریان های انحرافی می شود. این کاری است که باید با کمک روشنفکران و اندیشمندان کنترل شود. آنها کمک بسیار مهمی در این زمینه هستند، هرچند همه این کارها باید با احتیاط انجام شود.
بدون شک، مطهری نیرویی بود که میانه این دو گروه قرار داشت و به نظرم امام خمینی هم چنین بود. آنها ضمن آن که به عقل و اندیشه و روشنگری احترام می گذاشتند، هیچ گاه خودشان را تافته جدا بافته از مردم ندیدند.
اما در این سوی، این که فکر کنیم حکومت با کمک صرف جریان روشنفکری می تواند همه درهای را به روی خود باز کند، یا تصور کنیم که آنان، تنها افراد صاحب فهم در جامعه هستند، تصوری اشتباه است.
و آخرین سخن این که بدانیم، یک جامعه ای که در مسیر شدن است، یک شبه نمی تواند تمام پله های تغییر و تکامل را طی کند، تغییر باید به گونه ای طراحی شود که اکثریت قریب به اتفاق جامعه را ببیند و ملاحظه کند و احترام بگذارد و وادار کند تا به تدریج و در سایه مفاهیم الهی وانسانی، مناسبات خود را اصلاح کرده و عاقلانه حرکت کنند. و بدانیم که ثابت ماندن روی صرف سنت ها و باورهای عمومی، و بی توجهی به نوگرایی و اندیشه های متفاوت، ما را گرفتار پوسیدگی خواهد کرد.
شنبه 2 خرداد 1394 - 22:59:31
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 48]