محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1843591489
سرانجام تلخ یک جوان که عشق لاتی داشت/فکر میکردم آدم کشتن فقط برای فیلمها است
واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران:
سرانجام تلخ یک جوان که "عشق لاتی" داشت/فکر میکردم آدم کشتن فقط برای فیلمها است
جز فرار راهی به ذهنم نمیرسید،با اینکه عذاب وجدان گلویم را بهم میفشرد ولی هر طور بود خودم را به دامداری رساندم، در گوشهای نشستم و به فکر فرو رفتم که ای کاش به چند روز پیش بر میگشتم و یا پاهایم میشکست و به آنجا نمیرفتم.
به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران، با دریافت خبر دستگیری قاتل جوانی كه در درگیری چند شب گذشته حوالی شهر سمنان با شمشیر یك نفر را كشته بود، بر آن شدم تا با حضور در پلیس آگاهی با این جوان متهم به قتل، گپ و گفتی داشته باشم.
در این گفتگوی، غم انگیز و قابل تامل، متهم مراحل مختلف زندگیش را از كودكی تا الان كه روی صندلی بازجویی پلیس آگاهی نشسته بود، با زبانی ساده و روان این گونه بیان كرد:
خودت را معرفی کن؟
"شهرام" هستم...
فرزند کوچک خانواده 5 نفره، 23 سال دارم و مادرم خانه دار و پدرم کارمند بود که چند سال قبل فوت كرد. در خانوادهای ساده و در فضایی آرام زندگی میكردیم و مشكل خاصی نداشتیم. تا دوره متوسطه ادامه تحصیل دادم اما چون علاقه زیادی به كار فنی داشتم، ترک تحصیل کردم و به شاگردی مشغول شدم. پس از یک سال که به قول معروف اوستا کار شده بودم، با یکی از دوستام بطور شراکتی مغازهای دست و پا کردیم، خلاصه کمک خرج خانواده و مادرم مریضم بودم.
با مقتول چگونه آشنا شدی؟
با کسی کاری نداشتم، مسیرم تنها از خانه تا مغازه بود و دوباره همان راه را بازمیگشتم، بعضی روزها هم بعد از تعطیلی مغازه با یکی دو تا از دوستام مینشستیم و قلیان میکشیدیم. این روند دوست داشتنی، ادامه داشت و من هم از همه چیز راضی بودم تا اینكه...
تا اینکه یه روز دوستم، پیش من آمد و گفت:یه نفر هست که بهم نامردی کرده و با رفیقهایش من را تهدید میکنند...با این عنوان كه میخوام یک درس عبرت بهش بدم، ازم کمک خواست!!!
تو چه کار کردی؟
از آنجایی عشق لاتی داشتم و نمیخواستم جلوی دوستم کم بیاورم، موافقت كردم و رفتیم و تهدیدش کردیم تا حساب کار دستش بیاد...
بعد چه شد؟
این ماجرا گذشت... روزی فردی با گوشیم تماس گرفت و شروع کرد به فحش و ناسزا گفتن، من که گیج شده بودم و نمی دانستم پشت خط چه کسی است، گوشی را قطع کردم. این زنگها و فحشها شاید بیش از 20 بار تکرار شد که سرانجام موضوع را با دوستم مطرح کردم و متوجه شدیم که شخص پشت تلفن از طرف کسی است که او را تهدید کردیم.
اینجا بود که نقشه دعوا را کشیدید؟
نه. . . چند روز گذشت و این قضیه ادامه داشت و باز هم همان شخص به من زنگ میزد و تهدید میکرد، میگفت که باید بروم سر قرار تا با هم رو در رو صحبت کنیم،راستش من هم زیاد توجه نمیکردم... اما یه روز بهم گفت: اگه نیای سر قرار، میآید جلو مغازهام و زندگیام را به آتش میکشد.
سناریوی قتل از اینجا نوشته شد؟
بله. . . صحبتهای این مرد پشت تلفن بسیار مرا عصبانی کرده و از طرفی اگر برادر بزرگترم از ماجرا مطلع میشد، زندگیام را خراب میکرد و نمیگذاشت دیگر آب خوش از گلویم پایین برود و من هم مجبور شدم با مرد پشت تلفن قرار بگذارم.
قرارتان کی و کجا بود؟
ساعات پایانی شب پنج شنبه درست 5 روز بعد و جایی خارج از شهر سمنان، مکانی که بسیار کم تردد بود و هر اتفاقی میافتاد کسی تا ساعتها مطلع نمیشد.
شب حادثه چه شد؟
البته آن شب را فراموش کرده بودم، ولی درست زمانی که بعد از تعطیل کردن مغازه با دوستانم در مکانی مشروبات الکلی میخوردیم، بازهم آن مرد تماس گرفت و با فحاشی گفت که چرا سر قرار حاضر نشدهام، من هم که حالم دست خودم نبود، راه افتادم.
اولش رفتم مغازه، شمشیری بلندی را که آنجا داشتم برداشتم و با دو تن دیگر از دوستانم رفتیم تا به سر قرار برسیم.
به سرار قرار که نزدیکتر شدیم از دور چند تا موتورسیكلت که چراغشان روشن بود را دیدیم، راستش ترس تمام وجودم را برداشته بود! اما به روی خودم نیاوردم تا نکند بعدا بازیچه مسخره کردن دوستانم شوم.
چگونه مرد پشت تلفن را شناختی؟
وقتی به آنجا رسیدیم، پسری درشت اندام با چهرهای وحشتاک جلو آمد و گفت که من همان کسی هستم که زنگ میزنم، با اینکه مست بودیم ترسیده بودیم ،همانکه خواستیم با موتوری که آمده بودیم فرار کنیم به سمت ما حمله ور شد و من را به زمین انداخت. از روی زمین بلند که شدم دیدم دو تا از دوستانم با موتورسیکلت فرار کردهاند و من در وسط این میدان تنها ماندهام.
سرم گیج می رفت، نمیدونم چی و چطور شد؟!!! دور و اطراف نگاه کردم و چشمم به شمشیر افتاد... سریع برش داشتم و در هوا میچرخاندم که ناگهان شمشیر در شکمش فرو رفت و از درد فریاد کشید، روی زمین افتاد بود دست و پا میزد و از تنش خون میرفت.
بعد چه اتفاقی افتاد، همانجا فوت کرد؟
نه. . . از درد به خود میپیچید، ولی زنده بود بعد از مدتی یک ماشین را دیدم که از آنجا میگذشت، دویدم و جلویش را گرفتم، راننده مرد میانسالی بود خواهش کردم تا او را به بیمارستان ببریم، به دروغ گفتم فامیلمان است،اگر دیر برسد از شدت خونریزی جان خود را از دست میدهد.
بعد از آنکه گذاشتیمش داخل ماشین و به بیمارستان رساندیمش من به بهانه خرید دارو از محل متواری شدم. دل تو دلم نبود نمی دانستم چیکار کردم...
به کجا رفتی؟
با دوستم تماس گرفتم و با موتور به منطقهای دور افتاده در اطراف روستاهای دوردست شهر رفتیم... با کنسروهایی که خریده بودم چند روزی را داخل آغل گوسفندان سر کردم... چند روز با همین شرایط گذشت و بیخبری از حال و روز آن پسر مجروح من را كلافه كرده بود. با هیچ کس در ارتباط نبودیم که بفهمم چه بلایی سر آن آمده است.... فقط شب و روز دعا میکردم، نمرده باشد...
سرانجام چگونه از مرگ پسر مجروح مطلع شدی؟
یک روز دلم را زدم به دریا و آمدم شهر... تا هم اطلاعی پیدا کنم و هم مقداری غذا بخرم و برگردم. همین كه وارد سوپر مارکت شدم، شنیدم که مشتریان با صاحب مغازه از قتل یک جوان به نام سعید صحبت می کنند... کنجکاو شدم و سرصحبت را باز کردم ... آره ، ْآنها داشتند از دعوای چند روز قبل من و سعید صحبت میكردند...
آره . . .سعید فوت كرده بود و حالا دیگه من یه قاتل بودم... باورم نمی شد که به همین راحتی آدم کشته باشم. دنیا دور سرم چرخید و حالم بد شد... دیگه صدایی نمیشنیدم و چشمام جز صحنه فجیع آن شب که همش تو ذهنم بود، چیزی نمی دید، تا آن لحظه فکر میکردم آدم کشتن فقط برای فیلمها است.
دوباره متواری شدی؟
بله. . . جز فرار راهی به ذهنم نمیرسید، با اینکه عذاب وجدان گلویم را بهم میفشرد ولی هر طور بود خودم را دامداری رساندم، در گوشهای نشستم و به فکر فرو رفتم که ای کاش به چند روز پیش بر میگشتم و یا پاهایم میشکست و به آنجا نمیرفتم. ای کاش هیچگاه شمشیر درون شکم سعید فرو نمیرفت . . . اما الان دیگر این ای کاشها فایدهای ندارد.
برای بدبختی مثل من كه زندگیاش را برای هیچ و پوچ به آتش كشیده بود، دیگه نه فرار فایدهای داشت و نه قرار...
شهرام، گریه كنان و در حالی كه ندامت و پشیمانی از سراسر وجودش لبریز بود، به سخنانش با این جملات پایان داد:
داستان زندگی من از اول تا الان كه شاید خیلی به آخرش نمانده باشد، همین بود كه گفتم و حاصل آن، منم كه به عنوان یك قاتل روبروی شما و روی صندلی پلیس نشستهام...
شهرام در طول این گفتگو كاملا غیر ارادی، به سرنوشت مادر بیمارش اشاره میكرد و از خودش میپرسید: بدبخت مادرت از اینجای زندگیش به بعد باید چیكار كند؟!!! یعنی واقعا الان باید منتظر روزی باشی که برم پای چوبه دار...؟!!!
انتهای پیام/
اخبار مرتبط
خواننده جوان به خاطر گیتار مرتکب جنایت شد
جنایت، پایان دوستی اینترنتی
ماجرای خنجر خون آلود!
۰۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۰:۱۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 119]
صفحات پیشنهادی
ردیابی تفکرات آدم های برنده
در این مطلب طرز فکر افراد موفق و کلیدی ترین راههایی که در پیش گرفته اند را مورد بحث قرار داده ایم تا از راز موفقیتشان سر در بیاوریم فصل مشترک اغلب افراد موفق در دنیا این است که متفاوت از سایرین فکر می کنند جان ماکسول نویسنده آمریکایی در کتاب پرفروشش بنام افراد موفق چگونه فکرفوت و فن مدیریت عشق و عاشقی در نوجوانان
رابطه عاشقانه نامناسب در نوجوانی میتواند مسیر زندگی او را تغییر دهد در همه فرهنگها کم و بیش عشق نوجوانان انکار میشود معلمان روانشناسان و پدر و مادرها این عشقها را جدی نمیگیرند و کمتر در باره آن صحبت میکنند در همه جای دنیا مطالعات روانشناسی درباره عشق نوجوانان بسشهرستان دلفان به سه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیاز دارد
شهرستان دلفان به سه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیاز دارد خرم آباد- ایرنا- مسوول کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دلفان گفت این شهرستان حداقل به سه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیاز دارد علی واثقی روز سه شنبه در گفت و گو با ایرنا افزود در شهر نورآباد با توجه بهمعاون حقوقی وزارت ورزش و جوانان مطرح کرد واگذاری اماکن ورزشی مازاد به بخشخصوصی/بودجه سال 94 وزارت ورزش فقط
معاون حقوقی وزارت ورزش و جوانان مطرح کردواگذاری اماکن ورزشی مازاد به بخشخصوصی بودجه سال 94 وزارت ورزش فقط به اتمام پروژههای نیمهتمام میرسدمعاون حقوقی پارلمانی و امور استانهای وزارت ورزش و جوانان بودجه سال 94 ورزش و جوانان را 800 میلیارد تومان عنوان کرد و گفت حدود 800 میفقط نقش آدمهای بیمار را به من میدهند!
با محسن قاضیمرادی به بهانه حضورش در سریال شمعدونی فقط نقش آدمهای بیمار را به من میدهند تاریخ انتشار سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 ساعت 01 15 | شماره خبر 1947350315136621749 تعداد بازدید 14 پ پ محسن قاضیمرادی این شبها دوباره در تلویزیون ظاهر شده است اینبار با سریال طنز سیک روز با پرندگان تالاب انزلی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
یک روز با پرندگان تالاب انزلی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان انزلی - ایرنا - کارگاه آموزشی با پرندگان مهربان باشیم با همکاری انجمن طرفداران توسعه انزلی و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شماره یک بندر انزلی برگزار شد به گزارش روز شنبه ایرنا شرکت کنندگان در این کارگاه بقشنگ نیست پیش از اتمام لیگ در خصوص وضعیت سرمربی صحبت کنیم سرخاب: به نظرم دربی بیکیفیت و بیروحی خواهد بود/ تی
قشنگ نیست پیش از اتمام لیگ در خصوص وضعیت سرمربی صحبت کنیمسرخاب به نظرم دربی بیکیفیت و بیروحی خواهد بود تیمها فقط به فکر اعاده حیثیت هستندبازیکن سابق تیم فوتبال استقلال گفت به نظرم دربی 80 بازی بیکیفیت و بدون روحی خواهد شد زیرا دو تیم انگیزه لازم برای این بازی را ندارند عبمورینیو: فکر میکردم جان تری تمام شده
مورینیو فکر میکردم جان تری تمام شده ژوزه مورینیو سرمربی چلسی عنوان کرد که در بازگشت دوباره اش به این تیم فکر میکرده که دوران جان تری به پایان رسیده است به گزارش "ورزش سه" جان تری تحت هدایت ویلاس بواس و بنیتس کاپیتان آبی ها عملکردی نسبتا متوسط داشت ولی در زمان حضپرسپولیس مرا بخواهد مذاکره میکنم، نخواهد فکر دیگری خواهم کرد طارمی: این بار با عشق بیشتری به عربستان میروم/
پرسپولیس مرا بخواهد مذاکره میکنم نخواهد فکر دیگری خواهم کردطارمی این بار با عشق بیشتری به عربستان میروم الهلال را با هواداران میبریممهاجم تیم فوتبال پرسپولیس گفت همراه پرسپولیس و برای بازی با النصر به عربستان رفتم و برای اولین بار خانه خدا را زیارت کردم آن بار مانند یک خومدیرکل کانون پرورش فکری خوزستان مطرح کرد پیشرفت 50 درصدی سالن نمایش ویژه کودکان و نوجوانان در شادگان
مدیرکل کانون پرورش فکری خوزستان مطرح کردپیشرفت 50 درصدی سالن نمایش ویژه کودکان و نوجوانان در شادگانمدیرکل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خوزستان گفت سالن نمایش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شادگان 50 درصد پیشرفت فیزیکی دارد به گزارش خبرگزاری فارس از شادگان عبدالنبی شکیروش باعث حضور دوبارهام در تیم ملی شد/ فکر نمیکردم دعوت بشوم
بعقوب کریمی کیروش باعث حضور دوبارهام در تیم ملی شد فکر نمیکردم دعوت بشوم شناسهٔ خبر 2586598 - چهارشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۸ ۱۲ ورزش > فوتبال ایران عضو تیم ملی فوتبال ایران درباره دعوت شدنش به اردوی تیم ملی گفت با نظر مساعد کیروش و پس از وقفهای کوتاه دوباره به اردو داظهارات متناقض 3 زورگیر افغانی که جوان22ساله آپاچی سوار را در مشهد کشتند
اظهارات متناقض 3 زورگیر افغانی که جوان22ساله آپاچی سوار را در مشهد کشتند جامعه > حوادث - خراسان نوشت ۳ زورگير افغاني که مدعي بودند تحت تأثير مصرف مشروبات الکلي و به قصد سرقت موتورسيکلت آپاچي جوان ۲۲ ساله اي را به قتل رسانده اند در بازسازي صحنه جنايت با امدیرکل کانون پرورش فکری کودکان قزوین خبر داد راهاندازی کتابخانه ویژه کودکان و نوجوانان در بقاع متبرکه قزوین
مدیرکل کانون پرورش فکری کودکان قزوین خبر دادراهاندازی کتابخانه ویژه کودکان و نوجوانان در بقاع متبرکه قزوینمدیرکل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان استان قزوین از آمادگی این کانون برای راهاندازی کتابخانه ویژه کودکان و نوجوانان در بقاع متبرکه این استان خبر داد به گزارش خبرگزاری فقهرمان رالی داکار: واقعاً از رالی ایران شگفت زده شدم/ فکر نمیکردم ایرانیها مرا بشناسند
قهرمان رالی داکار واقعاً از رالی ایران شگفت زده شدم فکر نمیکردم ایرانیها مرا بشناسندناصر العطیه راننده سرشناس قطری که با تیم ردبول توانست قهرمان رالی شیراز شود از رانندگی در اطراف تخت جمشید میگوید خبرآنلاین نوشت گفتگو با قهرمان دو دوره رالی داکار در سال های 2011 و 2015 اتاق فکر مشاوران جوان یاریگر مدیران است
صفریان اتاق فکر مشاوران جوان یاریگر مدیران است شناسهٔ خبر 2573353 - شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۵ ۵۳ استانها > کرمان کرمان-مشاور جوان استاندارکرمان گفت درتمامی دستگاه ها و وزارتخانه ها ایجاداتاق فکر جوان به تفکر سنتی و محافظه کارانه برخی مدیران کمک خواهد کرد تا در دستیابی به اسیستم بانکی در حال غرق شدن است؛ کسی به فکر نجات نیست / فقط بنگاه معاملات سهام داریم نه بازار سرمایه
تراز حسینی هاشمی با بیان اینکه متاسفانه هیچ کسی به فکر توانمندی و نجات سیستم بانکی نیست گفت امروز بر تن نهیف بانکها تازیانه میزنند و نظام بانکی تقاضای مجعزه دارند و کاهش نرخ سود این وضعیت را به یک کارزار تبدیل کرد پایگاه خبری تحلیلی تراز سید بهاءالدین حسینی هاشمی کارشناس ممشاور استاندار کرمان: اتاق فکر مشاوران جوان یاریگر مدیران است
مشاور استاندار کرمان اتاق فکر مشاوران جوان یاریگر مدیران است کرمان - ایرنا - مشاور جوان استاندار کرمان گفت در تمامی دستگاه ها و وزارتخانه ها ایجاد اتاق فکر جوان به تفکر سنتی و محافظه کارانه برخی مدیران کمک خواهد کرد تا در دستیابی به اهداف و برنامه های دولت موفق تر عمل کنند به-
گوناگون
پربازدیدترینها