تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 27 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):تقوای خدا پیشه کنید و دینتان را با ورع و تقوا حفظ کنید.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830431633




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

فشار بیشتر برمردم و آزادی عمل بانک‌ها!


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:

برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح چهارشنبه فشار بیشتر برمردم و آزادی عمل بانک‌ها! روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «راه باز است»،«مذاکره با سندروم خوشبینی!»،«تشت مذاکرات هنوز از بام نیفتاده»،«اجلاس نجات آدم‌کشان!»،«نگاه چند ضلعی پکن»،«تحریف،حربه انتقام از امام (ره)»،«فشاربیشتر برمردم و آزادی عمل بانک‌ها!»،«فقر نظری در تدوین الگوهای توسعه»،«خطر فراموشی تورم یک‌رقمی»و... که برخی از آنها در زیر می‌خوانید.
 

جام جم:جاهلیت مدرن در حقوق بین الملل «جاهلیت مدرن در حقوق بین الملل»عنوان یادداشت روز روزنامه جام جم به قلم دکتر سید رسول موسوی است که در آن می خوانید؛اولین درسی که هر دانشجوی حقوق بین الملل عمومی فرامی گیرد درس منابع حقوق بین الملل است. در این درس گفته می شود که به صورت مستقل بحثی به نام منابع حقوق بین الملل وجود ندارد ولی چون ماده 38 اساسنامه دیوان بین المللی دادگستری اعلام می کند که تصمیم گیری دادگاه در خصوص اختلافات بین المللی به استناد حقوق بین الملل است و متعاقبا مواردی را به عنوان منابع تصمیم گیری دادگاه بر می شمارد پس موارد ذکر شده در ذیل ماده 38 اساسنامه دیوان بین المللی دادگستری را می توانیم به عنوان منابع حقوق بین الملل شناسایی کنیم. این موارد عبارتند از: الف ) قراردادهای بین المللی عام یا خاص که بین دولت ها منعقد شده است ب ) عرف بین المللی که به صورت یک رویه حقوقی شناخته شده باشد ج ) اصول کلی حقوقی شناخته شده توسط ملت های با تمدن برتر د ) رویه های قضایی و دکترین های حقوقی استادان محترم حقوق بین الملل موارد فوق را شرح و بسط داده و نمونه های مختلفی را در خصوص هریک از منابع ذکر می کنند و در خصوص بند ج هم مواردی چون اصل وفای به عهد را به عنوان اصول کلی حقوقی مطرح می کنند و بر واژه ملت های با تمدن برتر خیلی تاکید نمی کنند و اگر هم توضیحی داده شود گفته می شود که منظور از ملت های با تمدن برتر منظور تمدن ها بزرگ تاریخی و دینی چون اسلام و مسیحیت و کنفوسیونیسم است. چندی قبل در سمیناری که در فرانسه در خصوص توسعه حقوق بین الملل برگزار شده بود در خصوص بند ج اساسنامه دیوان بین المللی دادگستری مطالبی مطرح شد که شایسته است مورد توجه استادان و محققان حقوق بین الملل قرار گیرد خلاصه و چکیده بحث این بود که وقتی گفته می شود اصول کلی حقوقی شناخته شده توسط ملت های با تمدن برتر باید متوجه باشیم که اساسنامه دیوان بین المللی دادگستری ملتهای با تمدن برتر را با این که معرفی نمی کند ولی اصل را بر شناخته شدن آن می گذارد و مطمئن است که اولا درباره ملت های با تمدن برتر نوعی شناخت اجماعی وجود دارد و ثانیا در مقابل ملت های با تمدن برتر وجود ملت های با تمدن های نازل تر را به رسمیت می شناسد. در ادامه مباحث صورت گرفته چنین نتیجه گیری شد که در عرصه بین المللی کسانی شایستگی بهره مندی از حقوق بین الملل را دارند که ارزش های ملل برتر را مورد پذیرش قرار دهند. معنی ساده مباحث حقوقی مطروحه این است که ما در جهان یک حقوق بین الملل نداریم بلکه با چند حقوق بین الملل مواجهیم که ریشه در ارزش ها و باورهای جوامع مختلف دارد و جوامعی که ارزش های غربی را نمی پذیرند نمی توانند از حقوق متساوی برخوردار شوند. باور کردن مطالب فوق مشکل است و کاملا با باورهای ارزشی و دانش حقوقی ما تعارض دارد و قضاوت ما درباره آن مطالب این است که عده ای سیاست زده و آلوده به افکار نژادپرستی وارد مباحث حقوقی شده و حرف هایشان اعتباری ندارد ولی اگر عملکرد دولت های غربی را در صحنه واقعیت ها مورد مطالعه قرار دهیم با تاسف باید اقرار کنیم که در عمل هم آنها با اعتقاد به دوگانگی حقوق دوگانه و چندگانه عمل می کنند. به عنوان مثال اصل تساوی ملت ها که به عنوان یک اصل بدیهی در حقوق بین الملل شناخته می شود در عرصه عمل چگونه است و تا چه میزان در تصمیم گیری های بین المللی رعایت می شود؟ آیا همه ملت ها و کشورها از حقوق مساوی برخوردار هستند؟ یا آن که بر عکس نا برابری ملت ها را در عرصه بین المللی آن چنان مطرح کرده اند که خود به یک اصل تبدیل شده و امروز براحتی پذیرفته می شود کشوری که عضو ان پی تی نباشد می تواند بمب بسازد و کسی هم کاری به کارش نداشته باشد ولی کشوری که عضو ان پی تی باشد برای فعالیت های صلح جویانه اش حتی تحت نظر آژانس با تحریم های فلج کننده مواجه شود ! یا در مثالی دیگر اصل حق تعیین سرنوشت ملت ها تا چه اندازه واقعیت دارد؟ با نگاهی اجمالی به اوضاع خاورمیانه و نگاهی به سرنوشت ملت فلسطین می توانیم میزان باورمندی ملت های به اصطلاح با تمدن برتر را به حق تعیین سرنوشت ملت های فلسطین، یمن، سوریه، بحرین و ...را محک بزنیم . اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورها به چه میزان در عرصه بین المللی مورد توجه و احترام است؟ چگونه است نوع رویکرد به موضوعات داخلی کشورها درکشورهای مختلف متفاوت است؟ و معنی و مفهوم امور داخلی سوریه، یمن و بحرین با امور داخلی ترکیه و عربستان متفاوت است. محکومیت ترور و تروریسم اصلی است که در تمامی نظام های حقوقی امری بدیهی تلقی می شود ولی چرا امروز ما با پدیده ای به نام تروریسم خوب و تروریسم بد مواجهیم و کشورها در راستای منافع خود تروریست ها را به تروریست های خوب و بد تقسیم می کنند؟ باز هم لازم نیست از تاریخ وجغرافیای دور مثال بزنیم آن چه در کشورهای همسایه و منطقه پیرامونی کشورمان می گذرد نمونه های مشخصی است از بهره گیری کشورها از ترور و تروریسم برای پیشبرد اهداف و سیاست های مداخله جویانه کشورها. مثال های دیگری هم می توان در تفسیر دوگانه و منفعت جویانه از اصول کلی حقوقی شناخته شده مطرح کرد که متاسفانه امروزه جاهلیت مدرن از آنها برای توجیه حقوقی خود سوء استفاده می کند. در میدانی که جاهلیت مدرن هم قاعده بازی را می نویسد و هم داور بازی می شود مسلم است که نتیجه بازی از پیش تعیین شده باشد مگر آن که تجدید نظری اساسی در بدیهی ترین مبانی صورت گیرد و این ممکن نیست جز تقویت رویکردی انتقادی به تمامی آموخته هایی که آنها را حقیقت مسلم می دانیم. کیهان:راه باز است «راه باز است»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شمسیان است که آن می خوانید؛«به عرض ملت بزرگ ایران برسانم، اولین عامل بزرگ که موجب تورم شده، رشد بی حساب نقدینگی در جامعه بود. در سال ۸۴ نقدینگی، ۶۸ هزار میلیارد تومان بود، در پایان دولت رقمی در حدود ۴۷۰ هزار میلیارد تومان ... جلوگیری از رشد افسار گسیخته نقدینگی که اثرات بدی بر تورم داشته و مشکلاتی جدی به وجود می آورد و از سویی اقتصاد را از رونق خواهد انداخت در دستور کار دولت قرار دارد... مشکل این نقدینگی این است که سیل مخربی است که شما نمی دانید به چه سمتی حرکت می کند. به سمت ارز یا مسکن؟ این سیل به هر سمتی حرکت کند، مخرب است و قیمت ها را آنچنان افزایش می دهد که از کنترل دولت خارج می کند.» «در سال قبل (93) نقدینگی با رشد 22/3 درصد بوده است و به 782هزار میلیارد تومان رسید.»
در نگاه اول اینگونه به نظر می رسد که گویندگان جملات فوق، دارای دو نگاه مختلف و متضادند. اولی به شدت نگران افزایش بی رویه نقدینگی است و آرزو دارد دستش به جایی برسد و بتواند برای کنترل آن کاری بکند و دومی بی توجه به حرف های نفر اول، همچنان به افزودن بر حجم نقدینگی مشغول است! اما تعجب تان هنگامی بیشتر خواهد شد که ببینید این جملات را مقامات ارشد یک دولت گفته اند نه مسئولان دو دولت مختلف! قبل از انتخابات سال 92 و تا مدتها بعد از آن عده ای در گفت وگو ها و تبلیغات انتخاباتی، علی الدوام از رشد نقدینگی به عنوان علت العلل گرانی و تورم نام می بردند، آن را عامل رکود اقتصادی می دانستند و سبب نابودی صنعت و کشاورزی کشور معرفی می کردند. و طبعا بانیان این افزایش خیره کننده را هم عوامل تیره روزی اقتصاد کشور قلمداد می کردند. فارغ از اینکه آن قضاوت ها درست بود یا نه، انتظار این بوده و هست که گویندگان سخنان آن روز و منتقدان راهکار های اقتصادی دولت قبل، پس از بدست گرفتن ارکان اجرایی کشور، نه تنها آن روند - به اعتراف خودشان- مخرب را متوقف کنند، بلکه در جهت جبران مافات نیز گام هایی اساسی و عملی بردارند و آب رفته را نه یک شبه، که در طی دو سال به جوی برگردانند. براساس این انتظار طبیعی و منطقی که خود آنها در مردم ایجاد کردند و با همین ایجاد انتظار، موفق به کسب رای آنها شدند، بازگشت به همان سیاست ها و حتی ادامه آن با سرعتی بیشتر و شیبی تند تر، نه تنها پذیرفتنی نیست، که تعجب آور و مخرب نیز هست. هم مخرب زیرساخت های اقتصادی- همانگونه که در جملات صدر این نوشتار به آن اشاره شد- و هم مخرب باور و اعتماد عمومی به دولت. با این مقدمه، اکنون بار دیگر آن سخنان را بخوانید. بخش اول، فرازهایی از سخنان رئیس جمهور محترم در تابستان 92 یعنی نخستین ماه های دولت یازدهم بود و صحبت ها هنوز رنگ و بوی تبلیغات انتخاباتی دارد .طبیعتا پس از دو سال، انتظار مردم عبور از هیجانات انتخاباتی و رسیدن به بستری مناسب و معقول در عرصه اقتصاد و عمل به وعده های فراوان اقتصادی آن روزها انتظار زیادی نیست. اما بخش دوم که در اصل کارنامه دولت در بخش اقتصاد است نه از زبان یک کارشناس منتقد دولت بلکه از زبان رئیس بانک مرکزی دولت یازدهم بیان شده است. سخنانی که نشان می دهد دولت یازدهم طی بیست ماه از عمرش، برخلاف تمامی شعار ها و اعتراضات خود به گذشتگان، موفق شده نقدینگی کشور را از 480 هزار میلیارد تومان به 782هزار میلیارد تومان برساند! و اگر افزایش دوماه آغازین سال 94 را هم در نظر بگیریم، خواهیم دید که دو برابر شدن نقدینگی در نیمه نخست فعالیتش، چندان دور از ذهن هم نخواهد بود! اما چرا چنین است؟ چرا در حالی که دولت آن همه از بالا بودن نقدینگی شکوه و گلایه می کرد، خود با سرعت عجیب و غیرقابل توصیف پای در این راه نهاده و می رود که طی دوسال نقدینگی کشور را دو برابر کند!؟ به ادعای وزیر اقتصاد، اتفاق دوران دولت های نهم و دهم، در افزایش پایه پولی نقدینگی، از زمان هخامنشیان تا کنون بی سابقه بوده است! و طی هشت سال نقدینگی کل کشور 5 برابر شد. اکنون باید پرسید، این دولت طی دوسال نقدینگی را به حدود دو برابر نرسانده است؟ ممکن است اینگونه پاسخ داده شودکه دولت برای رفع نیاز بنگاه های اقتصادی و بازار سرمایه، ناگزیر از افزایش نقدینگی است. این حرفی پسندیده و منطقی است فعلا هم به این کاری نداریم که دولت در شرایط رکود مطلق و کاهش جدی درآمدهایش، از چه محلی و به چه طریقی نقدینگی را افزایش می دهد. با فرض این که این کار به بهترین شکل و با بهترین هدف یعنی توان افزایی صنایع و مشاغل تولیدی و بازار سرمایه صورت می پذیرد، این پرسش مطرح می شود که اولا مگر گذشتگان با همین نیت چنین نمی کردند؟ پس چرا در معرض حمله شما قرار داشتند و ثانیا چرا پس از گذشت حدود دو سال و افزوده شدن این حجم شگفت انگیز نقدینگی، آثار مثبت این روند دیده نمی شود و حدود نیمی از صنایع کشور با یک سوم ظرفیت کار می کند و سقوط شاخص ها در بورس به شکل سرسام آوری ادامه دارد؟ اگر این روش مناسب و درست بود،چرا با افزایش نقدینگی از 480 به 782 هزار میلیارد تومان، به جای ایجاد نشاط و طراوت در اقتصاد، شاخص بورس از 96 هزار به 61 هزار سقوط کرده است و ظاهرا قصد توقف هم ندارد!؟ پاسخ این پرسش و پرسش های مشابه، برای مردم عادی کوچه و خیابان چندان پنهان نیست و هرکس می تواند ضعف سیستماتیک و فقدان برنامه ریزی را در دولت ملاحظه کند.بخصوص که این روزها در واکنش به همین ضعف مفرط،و برای پاک کردن صورت مسئله و فرو کاستن از اهمیت و خطیر بودن موضوع، صحبت از تغییرات اعضای کابینه بر سر زبان ها افتاده است. اما بهتر است پاسخ این پرسش ها را از زبان برخی مقامات دولت اصلاحات و چهره های نزدیک به دولت یازدهم بشنویم. به این دو نمونه توجه بفرمایید: مسعود پزشکیان، وزیر بهداشت دولت اصلاحات در واکنش به زمزمه تغییرات در دولت یازدهم می گوید:«تعمیم تمام مشکلات به غیرهمسویی مدیران با سیاست های دولت، تنها یک راهکار عوام فریبانه برای گریز از غول مشکلات است.مسئله اصلی را باید در برنامه ریزی های کلان و سیاست گذاری های عمده دید. اتفاقا اگر ترکیب مدیران دولت و اعضای کابینه هم اشکالی دارد، ریشه اش در همین ضعف برنامه ریزی و سیاست گذاری است... مشکل، ]فقدان [برنامه ای است که مشخص می کند ما قرار است کجا برویم؟ چرا می خواهیم به جای خاص برویم و قرار است چگونه به این مقصد برسیم؟ وقتی جوابی برای این سوالات نباشد، تعویض افراد گره گشا نخواهد بود...اعتقاد عمیق من این است که دولت یازدهم در چنین وضعیتی قرار گرفته است». این سخنان به قدر کافی گویا است و ما را از هر توضیحی بی نیاز می کند. نباید فراموش کنیم که وی نخستین کسی نیست که بر این ضعف مهم دولت تاکید دارد و آن را علت العلل همه مصائب امروز دولت می داند. پیش از او نیز چهره های مختلف دانشگاهی و سیاسی متمایل به دولت در این باره داد سخن سر داده و طبیعتا نمی توان آنها را به چوب مخالفت با دولت و عناوینی از این دست نواخت. اما واقعا هیچ راهکاری وجود ندارد؟یعنی دولت مجبور و ناچار است که همین وضع را ادامه دهد؟ مدام نقدینگی را افزایش دهد، واردات را بیشتر و بیشتر کند، صنایع و کشاورزی را لاغر تر و نحیف تر کند و به جای همه اینها منتظر باشد تا از اتاق مذاکرات خبری مسرت بخش به بیرون درز کند و مسائل اقتصادی یک شبه حل شود؟! واقعیت این است که اگر کسی بخواهد، راه پنهان نیست. رهبر عزیز انقلاب بارها و بارها بر استفاده از توان داخلی برای برون رفت از مشکلات تاکید کردند. ایشان از ابتدای فعالیت دولت یازدهم تا اسفند سال قبل 21بار بر «توجه به ظرفیت های درونی کشور و استعدادهای ملت ایران» تاکید کرده اند. یعنی بیش از یک بار در هر ماه! اینکه آیا آنچه در عمل رخ داده هم مبتنی بر همین توصیه و تاکید حکیمانه است یا خیر، بی نیاز از توصیف و تشریح است و مردم در شئون مختلف اقتصادی می توانند درباره آن به سادگی قضاوت کنند. براساس فرمایش رهبر عزیز انقلاب دو دیدگاه در مسیر حل مشکلات کشور وجود دارد: «بعضی می خواهند مشکلات را با کمک دیگران، با تکیه به دیگران، با رشوه دادن به دیگران، با تذلّل در مقابل دیگران حل کنند؛ بعضی ها هم نه، می خواهند مشکلات را با نیروی خودشان، با توان داخلی خودشان حل کنند - اعتقادمان این است که باید به تقویت ساخت درونی نظام اهمیت بدهیم؛ این اساس کار است. از درون، خودمان را باید تقویت کنیم. تقویت درونی با اندیشه کامل، با نگاه عاقلانه و خردمندانه چیزی است ممکن.» می بینیم که راه پنهان نیست، معمای لاینحلی وجود ندارد و تنها وتنها همتی عالی لازم است. ماندن در گذشته و به رخ کشیدن آمار و ارقام پیشین، ممکن است چند روزی هیجان ایجاد کند، اما با انتشار آمار جدید و آشکار شدن اینکه برخلاف همه شعار ها راه های غلط با سرعت و شتاب بیشتری پیموده می شود، همه حرف های پیشین را بی اثر و بی ارزش می کند. خراسان:مذاکره با سندروم خوشبینی! «مذاکره با سندروم خوشبینی!»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سید علی علوی است که در آن می خوانید؛«پروتکل الحاقی دسترسی بی دلیل به ساختار کشورها را نمی دهد، مقررات موجود مانع سوء استفاده دسترسی هاست.» این بخشی از اظهارات روز دوشنبه گذشته دکتر ظریف در نشست خبری با همتای مجارستانی خود و به عبارتی، واکنشی به اظهارات اخیردبیرکل آژانس انرژی اتمی که در آن آمانو ادعا کرده بود پروتکل الحاقی این اجازه را به آژانس می دهد که به مراکز نظامی ایران دسترسی داشته باشد اظهاراتی که آقای عراقچی در کمتر از ۲۴ ساعت، تلویحا آن را تایید کرد و اعلام کرد که امکان دسترسی مدیریت شده از مراکز غیرهسته ای ( بخوانید مراکز نظامی) در پروتکل دیده شده است.حال ، کمتر از72 ساعت، وزیر خارجه با زبانی دیپلماتیک تر این موضوع را تایید کرده است؛ اظهاراتی که علامت های سوال را به همراه داشته باشد.فارغ از اینکه بخواهیم به اصل موضوع اهمیت و مخاطرات بازدید از مراکز نظامی بپردازیم می توان از زاویه دیگری هم به این اظهارات و اظهاراتی از این دست نگاه کرد زاویه ای که شاید بشود سرمنشاء بسیاری از اختلاف نظرهای موافقان و منتقدان مذاکرات صورت گرفته در این مدت را با آن توضیح داد. اگر به یک و نیم سال گذشته مذاکرات هسته ای دولت یازدهم نگاهی بیندازیم یکی از مهمترین استدلال های تیم مذاکره کننده برای بخش قابل توجهی از توافق ها و امتیازهای داده شده به طرف مقابل این استدلال بوده که غربی ها به این جمع بندی رسیده اند که موضوع هسته ای ایران را باید حل و فصل کنند. این نگاه یعنی حرف تیم هسته ای این است که چون غرب ایران هسته ای را پذیرفته و چون پذیرفتند که توان جلوگیری از هسته ای شدن ایران را ندارند نیت و عزمشان بر این است که موضوع هسته ای ایران را به صورت آبرومندانه و البته اطمینان بخش و تحت نظارت های شدید پایان دهد. لذا دلیلی ندارد به توافق ها و تعهداتش پایبند نباشد یا بهانه گیری بی مورد کند. پس با اینکه تلاش می کند امتیاز بیشتری بگیرد و امتیاز کمتری بدهد اما قواعد بازی را رعایت می کند، واقع بینانه به مذاکرات می نگرد و حاضر است به برد طرف ایرانی نیز حکم تایید بزند. از این منظر دلیلی برای نگرانی ها نسبت به اینکه غربی ها به خصوص طرف آمریکایی اگر تعهدی می دهند بخواهند خلاف آن عمل کنند وجود ندارد البته در نگاه تیم مذاکره کنندبدبینی به آمریکا همچنان وجود دارد اما حد این بدبینی به قبل از توافق تقلیل می یابد و نهایتا به اینجا ختم می شود که اگر آن ها در مذاکرات تعهدی را پذیرفتند به آن پایبند خواهند بود. در واقع وقتی به طرف مقابل مان از این منظر می نگریم خیلی از اقدامات آن ها می تواند قابل توجیه باشدو می شود چشم بر روی خیلی از درخواست های قابل سوء استفاده یا قابل تاویل همچون اختلافات بین آژانس و ایران بست و آن ها را مهم ندانست بعنوان مثال اگر توافق کردیم که آژانس حق دارد در صورت ارائه ادله کافی از مراکز غیرهسته ای ما بازدید کند، پس می توان اعتماد کرد و مطمئن بود فقط در صورت دلایل منطقی تقاضای بازدید از مراکز نظامی ما را خواهد کرد. این در حالی است که حداقل طی 12 سال گذشته بارها و بارها عهد شکنی، زیاد خواهی و تبختر طرف غربی را تجربه کردیم و در موارد متعدد با رفتارهای غیر فنی آژانس دست و پنجه نرم کردیم از سال ۸۲ که با حسن نیت تمامی فعالیت های هسته ای مان را تعلیق کردیم تا ماجراهایی همچون مدالیته دوران علی لاریجانی و البرادعی که درست در نقطه پایانی، ناگهان با لپ تاپ ادعایی آمریکایی ها بی نتیجه ماند یا ماجرای بازدید از منطقه ای در نزدیکی مهاباد که آژانس به دنبال آن بود اما وقتی اعلام آمادگی کردیم آژانس از آن سرباز زده و حالا حاضر نیست اشتباه خود را در مدارک ادعایی را بپذیرد... جالب اینجاست که وقتی ما اینگونه خوشبینانه به توافقات و طرف مقابل می نگریم خود آمریکا در زمان امضای پروتکل الحاقی خود و آژانس می نویسد "آژانس حق اعمال شرایط پادمان مطابق با این شرایط را دارد ... به استثنای فقط آن دسته از امکانات مرتبط با فعالیت های با اهمیت که به طور مستقیم به امنیت ملی آمریکا ارتباط دارد" تبصره ای که به راحتی اجازه دسترسی به مراکز نظامی آمریکا و هر مرکز امنیتی دیگر این کشور را به آژانس نمی دهد؛چطور پروتکلی که به اعتراف عملی خود آمریکایی ها قابل تاویل است برای ما ایجاد اشکال نکند؟ آن هم برای ما که هژمون و زیاده خواهی آمریکا را نمی پذیریم و تضاد منافع کلان و استراتژیک با آمریکا داریم. واقعیت این است که پذیرش این تناقض منطقی نیست مگر به خاطر خوشبینی بیش از حد به طرف غربی.بی گمان هیچ عقل سلیمی نیست که نخواهد مسئله هسته ای حل و فصل نشود و کشور از تنگنای تحریم خارج نشود اما در کنار این خواسته به حق باید توجه داشت طرف مقابل سعی می کند بر اساس قواعد مذاکره حداکثر امتیاز را بگیرد و بر اساس قاعده دشمنی حداکثر ضربه را بزند. لذا برای رسیدن به نتیجه مثبت و تاریخی و دست یابی به یک «توافق خوب» بیش از اینکه به یک خوشبینی غیر واقعی نیازمند باشیم نیازمند به یک بدبینی واقع بینانه ایم اگر بدبینی واقع بینانه نداشته باشیم ممکن است به توافق هم برسیم اما یکی ازاهداف اصلی مان که حل مسائل تحریم ها است را نیز با خدعه گری و فریب به دست نیاوریم،بر خلاف برخی از منتقدین که همه آنچه تاکنون صورت گرفته را منفی تصویر می کنند می توان به طور مستدل مدعی شد که بی تردید تیم جدید هسته ای با توانمندی دیپلماتیک زیاد توانسته است دستاوردهای بسیار زیادی از جمله پذیرش حق اصل غنی سازی، حفظ سایت فردو بعنوان یک سایت هسته ای و حفظ راکتور آب سنگین اراک و از همه مهمتر تغییر فضای بین المللی و از بین بردن فضای اجماع نسبی علیه ایران را برای ما کسب کند اما تیم هسته ای باید این نقطه ضعف خود یعنی خوش بینی غیرواقع بینانه اش را هم اصلاح کند. خوشبینی که در طول 1.5 سال گذشته حتی پس از تحریم های جدید آمریکا و اروپا پس از توافق ژنو و تغییر موضع طرف آمریکایی نسبت به سایت فردو بعنوان یک سایت هسته ای با وجود اذعان در بیانیه لوزان بازهم ادامه دارد یادمان باشد آمریکایی ها خیلی وقت ها بازی باخته را به بازی برد برای خود تبدیل کرده اند پس تا آخرین لحظه و تا دور شدن از محدوده آسیب رسانی دشمن نباید ذوق زده شد نبایدعجله کرد نباید انتظارات و توقعات داخلی را بالا برد و نباید دچار سندروم خوشبینی شد.یادمان نرود دشمن دشمن است و تا آخرین لحظه در صدد تغییر شرایط به نفع خود و به ضرر ماست او دشمنی اش را فراموش نمی کند پس ماهم دشمنی او را فراموش نکنیم. جمهوری اسلامی:اجلاس نجات آدم کشان! «اجلاس نجات آدم کشان!»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛آتش بس اسمی 5 روزه در یمن در ساعت 23 روز یکشنبه پایان یافت. نماینده موریتانیائی تبار سازمان ملل خواستار تمدید آتش بس شده تا فرصتی برای رایزنی های سیاسی فراهم گردد. تقریباً به طور همزمان عربستان با تشکیل اجلاسی تحت عنوان «نجات یمن»! با گردآوری اشخاص و گروه های غیرمرتبط و بی تاثیر در تدارک فضاسازی برای حال و آینده یمن برآمده است. اجلاس مورد نظر آل سعود مورد تحریم طرف های اصلی تاثیرگذار و پرنفوذ یمن قرار گرفته است. جنبش انصار الله و قبایل پرنفوذ یمنی حاضر به شرکت در این اجلاس نشده اند. استدلال امتناع کنندگان اینست که اولاً عربستان بخاطر شرارت ها و جنایات اخیر در موضعی نیست که خود را «ناجی یمن» معرفی کند و نقشی در جهت برقراری تفاهم در یمن ایفا کند. ثانیاً اگر قرار است جناح ها، گروه ها و قبایل یمنی برای برقراری صلح و تضمین تمامیت ارضی یمن تلاش کنند، قاعدتاً فصل مشترک تمامی تلاش ها باید دفع تجاوز دشمن، حفظ اتحاد و یکپارچگی ملت و مقابله با طرح های تجزیه یمن باشد که مشخصاً در جهت مقابله با جنایات جنگی و توطئه های سیاسی آل سعود خواهد بود و دقیقاً باید طرح های خائنانه ای که «عدن» را به کانون تجزیه طلبی تبدیل کرده، خنثی و عقیم سازد. سران عربستان امید دارند هر آنچه از طریق جنگ و تجاوز و توسل به جنایات جنگی محقق نشد، از طریق رایزنی های سیاسی و جوسازی های رسانه ای به دست آورند. آل سعود امیدوار است اجلاس نیم بند «نجات یمن»! به عنوان مکمل جنایات جنگی این رژیم عمل کند و اهداف آل سعود را محقق سازد و «نقاب ناجی یمن» را بر چهره آل سعود، تثبیت کند و بر آنهمه فجایع ضدانسانی در یمن سرپوش بگذارد. آنچه ماهیت واقعی اجلاس «نجات یمن» را آشکارتر می سازد، حضور «عبدربه» رئیس جمهور مخلوع و فراری یمن در این اجلاس است که به عنوان محور اصلی طرح نجات یمن مطرح شده و از حمایت طیف حامیان تجاوز به یمن نیز برخوردار است، حال آنکه اگر قرار باشد اجلاسی برای نجات واقعی یمن از بحران کنونی تشکیل گردد، قبل از هر چیز باید اهداف آن بر روی محاکمه و مجازات «عبدربه» رئیس جمهور خائن و فراری یمن و مقابله با تجاوزات و جنایات جنگی عربستان و حفظ یکپارچگی و تمامیت ارضی یمن استوار باشد. موضوع مهمتری که عموماً در تبلیغات رسانه ای تعمداً به فراموشی سپرده شده، اصل برقراری آتش بسی است که هرگز محقق نشده و حتی برای لحظه ای هم از جانب عربستان رعایت نگردیده است. به عبارت بهتر هیچگاه در جنگ آل سعود علیه یمن آتش بس برقرار نبوده که اکنون کسی خواستار تمدید آن باشد. بعلاوه آمار و ارقام مربوط به ویرانی ها و تلفات انسانی در دوران قبل و بعد از 2 مورد آتش بس ادعائی عربستان گواه آنست که ماشین جنگی عربستان حتی پس از برقراری آتش بس ادعائی هم به جنایات ضدبشری و شرارت های خود ادامه داده و بعضاً به صورت متمرکزی، آنرا تشدید هم کرده است. گزارش منابع موثق نشان می دهد که از صعده، صنعا و اکثر مناطق شیعه نشین غیر از ویرانه ای باقی نمانده و اصرار ریاض برای برقراری آتش بس بدین معنی است که اصولاً جای دیگری برای بمباران و حملات توپخانه ای و موشکی باقی نمانده که ویران شود. آل سعود تصور نکند که چهره کریه و ضدانسانی خود را می تواند در پشت نقاب صلح طلبی و نجات یمن مخفی کند. هیچ فرد شرافتمندی که بوئی از انسانیت برده باشد، نمی تواند بر جنایات جنگی و شرارت آل سعود صحه بگذارد و از کنار اینهمه جنایت و وحشیگری بگذرد و علیه آن فریاد اعتراض سر ندهد. البته اوباما، اولاند و سایر دشمنان انسانیت برای دریافت سهم بیشتری از درآمدهای قارون های نفتی منطقه بر شرارت ائتلاف صحه می گذارند و آنرا تایید می کنند ولی شعله های خشم و انتقامی که فردا از پشت مرزهای طولانی عربستان با یمن زبانه خواهد کشید، دودمان پلید آل سعود را ریشه کن خواهد کرد و به آنان خواهد فهماند که فقط خود را فریب داده اند و در کام حوادث پرشتاب منطقه آنچنان گرفتار خواهند شد که هیچ یاوری و هیچ راه نجاتی برای آن قابل تصور نیست. سیاست روز:نگاه چند ضلعی پکن

«نگاه چند ضلعی پکن»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم علی تتماج است که در آن می خوانید؛چین که در حوزه اقتصاد یکی از قدرت های برتر جهان گردیده تلاش دارد تا همچنان از ابزار اقتصاد برای تبدیل شدن به حضور فعال تر در معادلات جهانی بهره گیرد درحالی که هم زمان نیم نگاهی نیز به عرصه نظامی و دفاعی در برابر تحرکات اخیر آمریکا در شرق آسیا دارد. چین که موسس بانک آسیایی با سرمایه ۱۰۰ میلیارد دلار است که روسیه سهمی قابل توجه در آن دارد، زنجیره ای از تحرکات اقتصادی و سیاسی را در منطقه و جهان به راه انداخته است. سفر اخیر مودی نخست وزیر هند به چین، سفر شی جین پینگ رئیس جمهور چین به پاکستان و سپس آسیای مرکزی و قفقاز نمودی از این رفتارها است. پکن بر توسعه مناسبات با جمهوری اسلامی ایران و افغانستان نیز تاکید بسیاری دارد. آنچه در ورای این تحرکات مشهود است آنکه پکن تلاش دارد تا احیای جاده ابریشم را به عنوان محوری تجاری- اقتصادی اجرایی سازد و گام های بسیاری نیز در این حوزه برداشته است. محور دیگر اقدامات پکن را در قالب ورود به عرصه پیمان اوراسیا می توان مشاهده کرد پیمانی که در طول سال های اخیر میان روسیه، بلاروس و قزاقستان منعقد گردیده و قرقیزستان نیز در حال پیوستن به آن است. ورود به این عرصه یعنی ایفای نقش در مهمترین اقتصاد حوزه آسیای میانه و قفقاز که بسیاری از رقیبان را از این منطقه حذف خواهد کرد. برخی ناظران سیاسی بر این عقیده اند که این ورود با چراغ سبز روسیه برای مقابله با غرب صورت گرفته است و الا مسکو نیز چندان رضایتی از حضور رقبای دیگر در این منطقه ندارد. آمریکای لاتین کانون دیگر اقدامات اقتصادی پکن می باشد. لی کچیانگ نخست وزیر چین در حالی راهی آمریکای لاتین گردیده که محور رایزنی های آن قابل توجه است. وی در این سفر از برزیل، کلمبیا، پرو و شیلی دیدار می کند. به جز برزیل که جزء گروه بریکس (روسیه، چین، برزیل، هند و آفریقای جنوبی) می باشد و روابط گسترده ای با چین دارد، سایر مقصدهای نخست وزیر چین ابعاد جدید دیپلماسی این کشور می باشد. هر چند که محافل رسانه ای غربی تلاش دارند تا این سفر را نوعی دوری چین از کانون های انقلابی آمریکای لاتین بنامند اما حقیقت ماجرا، نهفته از سیاست های گسترده چین می باشد. پکن که از روابط گسترده با کشورهای بولیوی، ونزوئلا، اکوادور، نیکاراگوئه، آرژانتین وکوبا برخوردار است تلاش دارد تا حوزه فعالیت خود را در منطقه گسترش دهد لذا کشورهایی همچون پرو، کلمبیا، شیلی در لیست سفرهای نخست وزیر چین قرار گرفته اند. سفرهایی که نشانگر ظرفیت های عظیم پکن و نگاه ویژه آن به آمریکای لاتین است. رویکردی که نگرانی و هراس شدید غرب را به همراه داشته که رویکرد آمریکا و کوبا نمودی از آن می باشد. پکن در حال توسعه جایگاه جهانی خود است در حالی که همچنان امور اقتصادی را در دستور کار دارد که با چاشنی نظامی برای حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی ملی این کشور زمینه ساز شکوفایی جهانی این کشور گردیده است. وطن امروز:تشت مذاکرات هنوز از بام نیفتاده «تشت مذاکرات هنوز از بام نیفتاده»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم سید عابدین نورالدینی است که در آن می خوانید؛ 1- از ابتدای مذاکرات هسته ای در دولت آقای روحانی، اراده ای از سوی دولت برای شفاف کردن میز مذاکره مشاهده نشد. بنا به هر دلیلی، دولت تمرکز خود را بر عدم روشنگری درباره جزئیات مذاکرات هسته ای قرار داد. تمایل دولتی ها به تحدید دامنه مطلعان از مذاکرات هسته ای و عدم تسری این دامنه به سطوح پایین تر جامعه زمانی اثبات شد که دولتی ها در عالی ترین سطوح برای «بی اعتبار» کردن روایت منتقدان از مذاکرات هسته ای تلاش کردند. در واقع دولتی ها برای آنکه روایت خود از مذاکرات هسته ای و توافقات صورت گرفته را به عنوان تنها روایت موجود تثبیت کنند، تلاش کردند روایت مقابل را بی اعتبار کنند. به همین دلیل بود که عباراتی مانند «بی سواد»، «بی شناسنامه»، «جیب بر» و «کاسب تحریم» نسبت به منتقدان به کار برده شد. به هر حال به رغم توصیه های مکرر، اما مردم به مذاکرات برده نشدند. 2- مناظره های هسته ای اگرچه دیر، اما قبل از وقوع فاجعه آغاز شد. مهم ترین کارکرد مناظره های هسته ای، «آگاهی بخشی» درباره واقعیات مذاکرات بوده است. به معنای ساده تر، مناظره ها، مذاکرات را به خانه مردم برد. برای اولین بار مردم، روایتی متفاوت از روایت دولتی ها نسبت به مذاکرات هسته ای را از طریق تلویزیون دیده و می شنیدند! خب! این موضوع در کنار اینکه حق مردم است، برکات زیادی هم به همراه داشته است. در واقع برای اولین بار پس از مذاکرات هسته ای در دولت فعلی، عملکرد دولت در مذاکرات هسته ای در معرض قضاوت جدی قرار گرفت. به تعبیر دیگر، این مذاکرات در جایگاه واقعی و حقیقی خود مورد داوری قرار گرفت. در پیشگاه مردم، روایت های طرفین نسبت به مذاکرات هسته ای قضاوت و اعتبار آنها مشخص شد. شاید اکنون که قریب به یک ماه از مناظره های تلویزیونی درباره موضوع مذاکرات هسته ای می گذرد، جامعه نسبت به اعتبار و قوام استدلال های منتقدان قضاوت عادلانه ای داشته باشد! مناظره ها، در واقع جنگ یا رقابت روایت های هسته ای بود البته اکنون مردم به خوبی می توانند قضاوت کنند در این جنگ روایت ها، کدام طرف «بی سواد» بود! 3- بدون تردید روایت پیروز در مناظره های هسته ای، روایت منتقدان بوده است. اقامه استدلال های منطقی و مستند به اسناد رسمی، مهم ترین ویژگی فنی روایت منتقدان عملکرد دولت در مذاکرات هسته ای بود البته به تعبیری می توان گفت آنچه منتقدان برای درستی نگرانی های خود نسبت به محتوای مذاکرات هسته ای ارائه کردند، با دفاع احساسی و پرخاشگرانه برخی حامیان مذاکرات به کرسی نشست. خب! این اتفاق مبارکی است اما کافی نیست. شاید در هدف گذاری منتقدان برای مناظره های هسته ای، محدودیت های رسانه ملی تعیین کننده باشد اما آنچه در نهایت مشاهده شده این است که در مناظره های هسته ای در تلویزیون، مخاطب به رغم همراهی کامل با روایت مستند منتقدان اما در نهایت در خلأ نتیجه گیری رها شده است! یعنی از واقعیت کلیدی مذاکرات هسته ای برای مخاطبان «رمزگشایی» نشد! به عبارت دقیق تر، در مناظره های صورت گرفته، اگرچه ضعف و کاستی های خطرناک و عدم تحقق اهدافی مانند لغو تحریم ها اثبات شده اما هنوز به یک سوال اساسی افکار عمومی پاسخ داده نشده است، سوالی که می گوید: «پس آقای ظریف برای چه مذاکره می کند؟» پاسخ به این سوال به راحتی می تواند ماهیت نقد منتقدان را برای افکار عمومی قابل هضم کند. اگرچه در برخی مناظره ها با اشاره به موضوعاتی مانند «انتخابات» تلاش شد کدهایی به جامعه داده شود اما در مجموع باید این واقعیت را پذیرفت که جامعه به رغم پذیرش صحت انتقادات هسته ای اما هنوز دلیل حمایت تمام قد دولت از توافقی با مختصات غیرقابل قبول برای مردم را نمی داند! به هر حال باید در مناظره های آتی برای مردم توضیح داده شود که منظور از «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست» چیست و چرا وزیر امور خارجه در شورای روابط خارجی آمریکا، انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی را به آمریکایی ها یادآوری کرده است؟! 4- یکی از واقعیت های دردناکی که از ابتدای مذاکرات هسته ای در نوع حمایت حامیان سیاسی و رسانه ای دولت مشاهده می شد، بی اطلاعی آنها از روند و محتوای مذاکرات بوده است. به خاطر همین بی اطلاعی متاسفانه در برخی موارد اطلاعات نادرستی منتشر شد که قطعا منجر به مخدوش شدن اعتبار این رسانه ها و افراد در افکار عمومی خواهد شد. این خلأ دانش هسته ای در جریان سیاسی و رسانه ای حامی دولت، در مناظره های تلویزیونی کاملا خود را نشان داد. اکنون که چند دور مناظره هسته ای در رسانه ملی برگزار شده، می توان امیدوار بود جریان حامی عملکرد دولت در مذاکرات هسته ای، به جای پرداختن به حاشیه و اتهام زنی به منتقدان، به دنبال کسب اطلاعات درست هسته ای و دفاع عالمانه از دولت باشد، چراکه در غیر این صورت قطعا روند نزولی اعتبار مذاکرات که پس از مناظره های تلویزیونی شیب تندی را طی می کند، شدت خواهد گرفت البته اگر جایی برای نزول مانده باشد!

جوان:تحریف،حربه انتقام از امام (ره) «تحریف،حربه انتقام از امام (ره)»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم محمد اسماعیلی است که در آن می خوانید؛«تحریف» و «خوانش بدعت آمیز» از اندیشه ها و تفکرات حضرت امام (ره) و همچنین اصول و مبانی شکل دهنده انقلاب اسلامی را باید یکی از مهم ترین تهدیدات نظری نظام اسلامی به شمار آورد که در ماه های اخیر شکل جدی تری به خود گرفته است. این رویکرد که در طول سال های پس از رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی عمدتاً از سوی جماعت موسوم به تجدیدنظرطلبان مدیریت شده، در طول ماه های اخیر به وسیله طیف نهضت آزادی وارد مرحله تازه تری شده است، به گونه ای که عناصر این گروهک غیرقانونی با روی کارآمدن دولت یازدهم تلاش می کنند با قرائتی خارج از منظومه فکری حضرت امام (ره)، هم از تفکرات و سیره ایشان عدول کنند و اصول سیاست خارجه را - به ویژه در مؤلفه «استکبارستیزی» - زیر سؤال ببرند و هم از سوی دیگر به جریان متبوع لیبرال سیاسی خود مرجعیت سیاسی اعطا کنند. بخش قابل توجهی از تلاش های این طیف لیبرال را- که در سطوح مختلف کتاب نویسی، خاطره سازی و مقاله نویسی نمود پیدا می کند - باید در لابه لای صفحات رسانه های متعدد جریان تجدیدنظرطلب جست وجو کرد که آخرین نمونه آن گفت وگوی ابراهیم یزدی با ماهنامه مهرنامه است که مرور قسمت هایی از این مصاحبه، نگرش خاص و قابل تأمل این طیف نسبت به انقلاب و دشمنان کشور به ویژه امریکایی ها را نشان می دهد و عبارت معروف حضرت امام درباره این جماعت را عینیتی دوباره می بخشد: «... نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به امریکاست و در این باره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است... نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند و ضرر آنها، به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بی مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویل های جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهک های دیگر، حتی منافقین (این فرزندان عزیز مهندس بازرگان) بیشتر و بالاتر است.» در ادامه به بخش هایی می پردازیم که نشان می دهد ابراهیم یزدی تلاش می کند در جای جای این گفت وگو و به فراخور فضای مصاحبه، اینگونه القا کند که استکبارستیزی و به طور مشخص امریکا ستیزی جزئی از اصول انقلاب اسلامی نبوده و اساساً رهبران و جامعه ایرانی چنین هدفی را دنبال نکرده بلکه برعکس شخصیت های محوری نظام مانند حضرت امام کاملاً موافق مذاکره و تعامل با ایالات متحده امریکا بوده اند و چنین عنصری دفعتاً و با توجه به برخی از تحولات داخلی جزو مفاهیم نظام اسلامی درآمده است. به عنوان نمونه یزدی در ابتدای این گفت وگوی تفصیلی به صراحت استکبارستیزی را از مبانی انقلاب ندانسته و بیان می کند: « به هر حال این انقلاب، مبنایش ضدیت با امریکا نبود. اصلاً نمی دانیم از کجا این اتفاق افتاد و بعد امریکاستیزی به یک اصل اصولی تبدیل شد که هیچ کس نمی داند تبار آن چیست.» وی در ادامه با اقرار به اینکه جریان متبوعش زمینه ملاقات بختیار را با امام در پاریس با هدف تراضی ایشان نسبت به ابقای وی در پست نخست وزیری فراهم کرده، به خاطره سازی از حضرت امام می پردازد. یزدی استکبارستیزی را عنصر خودساخته گروهی از روشنفکران مذهبی می داند و در پاسخ به این سؤال که چرا فضای سیاسی به سمت ستیز با امریکا رفت، بیان می کند «... اشتباه از سوی روشنفکران بود... نفهمیدند کجای تاریخ نشسته اند و جوگیر شدند...»؛ این در حالی است که روحیه استبداد ستیزی و مبارزه با استعمار پیشینه غنی در فرهنگ این مرز و بوم داشته و در نهضت های مردمی فراوانی نظیر جنبش تنباکو و انقلاب مشروطیت خود را نشان داده است و اختصاص به چند سال اخیر نداشته، از سوی دیگر مبارزه با استعمار و استکبار را باید ماهیت انقلاب اسلامی به شمار آورد نه عنصری که بعداً با جوزدگی جماعتی پایش به میدان انقلاب باز شده باشد و بیان چنین اظهاراتی نشان دهنده شناخت ناکافی از تاریخ سیاسی و مبارزاتی مردم ایران در طول قرن های مختلف است. دبیرکل نهضت غیرقانونی آزادی در ادامه برای آنکه حضرت امام را مخالف ستیز با امریکایی ها نشان دهد به خاطرات بحث برانگیز و مخدوش روی می آورد: « امام بعد ازظهر گروگانگیری (در لانه جاسوسی ) به من گفت اینها کی اند؟ برو بریزشان بیرون. 48 ساعت بعد گفت انقلاب بزرگ تر از انقلاب اول. چرا؟ چه عواملی آن موقع دست اندرکار بودند آقایان موسوی خوئینی ها محتشمی پور و هادی... رابطه خوبی با سید احمد داشتند، در دفتر آقای خمینی هم خبرهایی بود.» همانگونه که پیداست یزدی در این بخش از گفته های خود تلاش می کند حضرت امام را فاقد ثبات رأی در مورد تحولات مهمی مثل تسخیر لانه جاسوسی بداند و تصمیمات کلان ایشان را نه بر اساس تحلیل و آینده نگری، بلکه متاثر از گروهی نفوذی در اطراف ایشان عنوان کند آنگونه که در ادامه همین بخش از کتاب خود به نام « نفوذ خزنده » به کنایه از حلقه تاثیرگذار گرداگرد امام صحبت به میان می آورد؛ چنانکه گویی حضرت امام اطلاعات و برداشت صحیحی از اتفاقات سیاسی نداشته و به راحتی مورد فریب گروهی قرار می گرفته و توسط آنها مدیریت می شده است! وی در ادامه ویژگی تحت تاثیردیگران قرار داشتن و ثبات تصمیم گیری نداشتن را به آیت الله بهشتی و شهید رجایی هم نسبت می دهد: « کلاهی چه در گوش آقای بهشتی خواند که اینطور با ما چپ شد.» دبیرکل نهضت آزادی در ادامه هم در جملاتی معنادار جنگ نرم دشمن را اینگونه طرد می کند: « می گویند تهاجم فرهنگی، من می گویم نه مبادله فرهنگی » و اصرار می کند که سیاست خارجه نباید ایدئولوژی مذهبی و فقاهتی داشته باشد « سیاست خارجه مبتنی بر ایدئولوژی قابل عمل نیست... سیاست خارجه اگر مبتنی بر دین باشد ما باید با اهل کتاب کنار بیاییم نه با کشورهای الحادی.» یزدی در ادامه، زیر سؤال بردن اصول سیاست خارجه ایران (شعار نه شرقی نه غربی) را غیر عقلانی می داند و اصرار می کند که این هیچ گاه عملیاتی نشده و ما همیشه به سمت شوروی سابق غش کرده ایم. وی وضعیت استقلال دانشگاه ها را مشابه زمان شاه دانسته و زمینه شورش دانشگاه ها علیه حاکمیت را قریب الوقوع می داند. وی با بیان اینکه « در میان تصمیم سازان ایران به جز روحانی، کسی بیرون را نمی فهمد » به قضیه مک فارلین اشاره کرده و توضیح می دهد که در زمان جنگ ما بسیاری از تسلیحات نظامی و ادوات جنگی را از رژیم صهیونیستی و امریکا تهیه می کردیم؛ ادعاهایی که هیچ کدام از مسئولان و فرماندهان رده های مختلف جنگ آن را تأیید نمی کنند. وی در این باره می گوید « قربانی فر از افسران ساواک بود که بعد از انقلاب فرار کرد و با موساد کار می کرد، دلال خرید اسلحه برای ایران بود... برای ما از اسرائیل اسلحه می گرفت... درکتاب... ام شرح دادم که اسرائیل تعداد زیادی موشک های تاو ضدتانک... به ما داد. امریکایی ها فهمیدند که اسرائیل چنین کاری می کند با ایران کانال زدند که شما چرا از اسرائیل می خرید از عربستان بگیرید... .» یزدی در حالی با سخنان غیر مستند خرید تسلیحات جنگ کشورمان از رژیم صهیونیستی و امریکا را مطرح می کند که مقامات امریکایی- صهیونیستی به همراه دهها کشور دیگر در طول هشت سال دفاع مقدس حمایت های گسترده مالی، نظامی و لجستیک از عراق را برای پایان دادن به انقلاب اسلامی در ایران در دستور کار قرار دادند و در شرایط فعلی هم همچنان دشمنی خود را دنبال می کنند. وی خوش بینی خود به مقامات غربی و اعتماد مطلق به امریکایی ها را با بیان اینکه « در عراق، الان ایران همسو با امریکا عمل می کند... ایران باید رسما به ائتلاف ضدداعشی بپیوندد... ایران مسئله اش را می تواند از طریق این همکاری حل کند» به نمایش می گذارد و می افزاید که تنازع میان ایران و امریکا در حال تمام شدن است چراکه پرونده هسته ای به زودی مختومه می شود و اوباما به یهودی ها و نتانیاهو پشت کرده و کشورهای غربی خواهان پیگیری پرونده حقوق بشری در ایران نبوده و نمی توانند تحریم هایی را دراین باره وضع کنند! جالب است در بخشی دیگر از این مصاحبه یزدی به همراه نقیب زاده، گفتمان لیبرال را گمشده فضای سیاسی کشور دانسته و سندی برای پیشرفت کشور عنوان می کنند تا آنجایی که دبیر کل نهضت غیر قانونی آزادی با تحریف حادثه عاشورا بیان می کند که « حضرت امام حسین (ع) خطاب به لشکر ابن زیاد گفت اگر دین ندارید... کونوا احرارا. یعنی اگر دین ندارید لیبرال باشید!» وی درپایان این گفت وگو تصریح می کند که دهکده جهانی شبیه به یک آپارتمان چند طبقه است و اگر صدای ایران بلند شد باید به همسایه اش (امریکا) پاسخ دهد و از وی عذرخواهی و رضایت وی را جلب کند. همانطور که ذکر شد وجه مشترک عبارت های گفته شده توسط دبیرکل نهضت غیر قانونی آزادی در مفاهیمی مانند « تخطئه امریکا ستیزی »، « لزوم بازنگری در روابط تهران- واشنگتن »، « شعاری بودن و مردمی نبودن استکبارستیزی»، « اصولی نبودن مقابله با غرب »، « خوانش جهت دار از تفکرات حضرت امام و زیر سؤال بردن تصمیمات ایشان» و « احساسی بودن و جوزدگی نظام در مقابل ایالات متحده امریکا» خلاصه می شود که هیچ گونه هم خوانی و قرابتی با اصول انقلاب اسلامی و آرا و اندیشه های حضرت امام نداشته است. جملاتی که صحت گفتار حضرت امام را در باره این جماعت نشان می دهد، می تواند مبنای انتقام این جماعت از امام (ره) باشد: « من امروز بعد از 10 سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف می کنم که بعض تصمیمات اول انقلاب در سپردن پست ها و امور مهمّه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشته اند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن، به راحتی از میان نمی رود؛ گر چه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روی کار آمدن آنان نبودم ولی با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمامی اصولش و هر حرکت به سوی امریکای جهانخوار قناع





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 65]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن