تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 19 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821801502




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

جریان زندگی در رباعیات خیّام - علی عین لو *


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: جریان زندگی در رباعیات خیّام - علی عین لو * غیاث الدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خَیام نیشابوری در بیست و هشتم اردیبهشت سال427 خورشیدی در نیشابور به دنیا آمد و در بیست و یکم آذر 510 خورشیدی درهمین شهر زندگی را بدرود گفت. خیام، فیلسوف، ریاضیدان، ستاره شناس و رباعی سُرای ایرانی در دوره سلجوقی است.


گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی او است و لقبش "حجه الحق" بود؛ ولی آوازه وی بیشتر به سبب نگارش رباعیاتی است که شهرت جهانی دارد. خیام در رباعیات خود مسایل کلان فکری بشری (اضطراب ها، امید و ناامیدی ها، مسأله جبر و اختیار، معما های حل نشدنی و بخصوص مرگ) را با عبارتی لطیف و به زبانی خالی از هر گونه پیچیدگی، بازگو کرده است. در این مطلب به چند ویژگی بارز اندیشه این ادیب و متفکر بزرگ نگاه اجمالی می افکنیم و مشاهده خواهیم کرد در چند رباعی او چه نکات ارزنده ای برای زندگی امروزه نهفته است.
غنیمت دانستن فرصت ها
امیر مؤمنان، حضرت علی(ع) در نهج البلاغه که سراسر حکمت و آیین زندگی است می فرماید: "الفُرصَۀ تمُّر مرِّ السَحاب فانتَهِزوا فُرَصَ الخَیر" (نهج البلاغه فیض، ص 1086) "فرصت مانند ابر از افق زندگی می گذرد، مواقعی که فرصت های خیری پیش می آید غنیمت بشمارید و از آنها استفاده کنید". خیام همین موضوع را در 2 رباعی زیر آورده است:
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است/ در صحن چمن روی دل افروز خوش است
از دی که گذشت هرچه گویی خوش نیست/ خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است
یا:
این قافله ی عمر عجب می گذرد/ دریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری/ پیش آر پیاله را که شب می گذرد
هر خواننده ای که اندک آشنایی با خیام دارد، درمی یابد که خیام مخاطب خود را به "کار و کوشش" و دوری کردن از "تنبلی و سستی" فرا می خواند. همین رباعی ایجاد کننده انگیزه مثبتی است که زندگی یک جوان را دگرگون خواهد ساخت.
تشویق به اندیشیدن
در حدود 75 رباعی اصیلی که از وی به جا مانده، خیام بیشترین سهم از سخن خود را به ترغیب و تشویق مخاطبان خود به تفکر در "مبدأ هستی، هدف از آفرینش و معاد" اختصاص داده است. گاهی او این امر را با اشاره به خود بیان می کند. به این ترتیب که خود را مخاطب قرار می دهد و می گوید:
هرگز دل من ز علم محروم نشد/ کم مانده ز اسرار که معلوم نشد
هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز/ معلوم شدم که هیچ معلوم نشد
این رباعی دلیل بر عظمت موضوع خلقت و عدم دریافت صحیح آدمی از این حقیقت بزرگ و غیر قابل درک برای ذهن های کوچک است، نه انکار آن. بشر امروزی مخصوصاً نسل جوان در مقابل هجوم فکری انواع مکاتب که سعی در کتمان حقایق مسلم را دارد، گاهی دچار سردرگمی می شود، بالاخره فطرت خدا جوی، بسیاری از این جوانان را به راه صحیح می کشاند. بی انصافی است بگوییم که خیام با سُرایش این رباعی قصد کتمان همه مسلمات آفرینش را دارد. مگر مولانا که هیچ شکی در دریافت های شهودی او نداریم، در دیوان غزلیات شمس نگفته است:
روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود/ به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا/ یا چه بود است مراد وی از این ساختنم
به یقین این بیت ها در هر زمانی، می تواند سوال هر انسانی باشد و هدف سُراینده ایجاد آگاهی برای انسان هاست که تفکر کنند تا زندگی خود را بی هدف سپری نسازند که در آخر دچار پشیمانی نشوند.
امور غیر مادی با علم مادی قابل حل و بیان نیست
پیامبر گران قدر اسلام (ص) رو به خدا می کند و می گوید: "ماعرفناک حق معرفتک ، ماعبدناک حق عبادتک " (بحار، ج 98، ص 23). این کلام دلیل بر کمال خداوند است که هیچ موجودی نمی تواند ذات او را بشناسد و این موضوع در مورد حضرت رسول که انسان کامل و نزدیک ترین فرد به خداست نیز صادق است. خیام نیز در این مورد رباعی زیبایی دارد:
هرگز دل من ز علم محروم نشد/ کم مانده ز اسرار که معلوم نشد
هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز/ معلوم شدم که هیچ معلوم نشد
شاعر در این رباعی به مردم تمام نسل ها می گوید که تکیه بر عقل و استدلال راهی مناسب برای پی بردن به راز های آفرینش نیست. نسل امروزی باید آگاه باشد هرچند که علم و تکنولوژی به شکوفایی رسیده و برخی از فیلسوفان ادعا می کنند به تمامی سوالات فکری بشر پاسخ داده اند، اما اگر ایمان را از دایره آگاهی حذف کنند به هیچ بینش مفیدی نخواهند رسید. واقعاً شاعر نمی خواهد بگوید که در این72 سال عمر از زندگی چیزی متوجه نشدم، پیام او این است که با عصای علم نتوانستم قله های دانایی را فتح کنم. حضرت حافظ در همین راستا بیتی دارد:
حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو / که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
به یقین شاعر شیرین سخن شیراز "بحث در راز دهر" را تعطیل اعلام نمی کند، بلکه می گوید ای انسان جویای حقیقت تو با اتکا به علم و آنچه یاد گرفتی نمی توانی به این مقصد برسی. پس عنصر دیگری لازم است که در کنار علم باشد.
حیرت و خیام
در دایره ای که آمدن،رفتن ماست/ آن را نه بدایت نه نهایت پیداست
کس می نزند دمی در این عالم راست/ کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
به راستی حیرت چیست؟ چرا پیغمبر اسلام (ص) در قنوت خود دعای مشهوری دارد و به خداوند عرض می کند: "ربّ زدنی فیک تحیراً" خدایا حیرت مرا در ذات خودت بیشتر کن! باید دانست که حیرت به 2 دلیل وجود آدمی را فرا می گیرد: 1 - به خاطر جهل به موضوع. 2 - به علت عبور از وادی جهل و وارد شدن به حیطه علم. متأسفانه امروزه حیرت بیشتر جوانان به خاطر دور ماندن از شناخت موضوع و بی توجهی به اصل مسأله است. اما در نوع دوم انسان به هر اندازه که به یک حقیقت عالی نزدیک تر می شود، به همان اندازه بر حیرت او افزوده می گردد. عطار در منطق الطیر می گوید:
هرکه زد توحید بر جانش قدم/ جمله گم گردد از او، او نیز هم
خیام نیز از این قاعده مستثنا نیست. او فیلسوف و حکیمی اندیشمند است. هر اندازه که بیشتر می اندیشد، بیشتر به وادی حیرت فرو می رود. کسانی که خیام شناس هستند، از این حیرت خیام، افزونی علم او را در می یابند نه کتمان حقایق را. خیام به ما می آموزد که نباید در جهل دست و پا زد و اندک آموخته خود را کافی دانست و به آن فخر فروشی کرد. راه نهایت ندارد. حافظ گوید:
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود/ زنهار از این بیابان وین راه بی نهایت
پس حیرت خیام حیرتی عالی است که انسان را به اوج دانایی راهنمایی می کند.
مرگ
جامی است که عقل آفرین می زندش/ صد بوسه زمهر بر جبین می زندش
این کوزه گر دهر چنین جام لطیف/ می سازد و باز بر زمین می زندش
مرگ از اول خلقت تا به حال یکی از مسایل مبهم و رازناک بشری بوده است. عارفان می دانند که مرگ اتفاقی است که در خود حیات اتفاق می افتد و عاملی است برای لقاءالله. اما کسانی که فقط به بُعد جسمانی بشر می اندیشند، مرگ را پایان همه چیز می دانند. خیام در مقام متفکری بزرگ به مخاطبان خود یاد آوری می کند که بیندیشند و دریابند مرگ در حیات او موهبتی بزرگ است. هر چند که در بیان آن، خود را در جای کسانی قرار می دهد که نسبت به این موضوع با ابهام می نگرد:
ای کاش که جای آرمیدن بودی/ یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک/ چون سبزه امید بر دمیدن بودی
در تاریخ ادبیات ها آمده است که خیام مشغول مطالعه کتاب الهیأت ابن سینا بود. در یک لحظه کتاب را بست و سر به سجده گذاشت و جملاتی به این مضمون بر زبان آورد: خدایا به قدر توانایی خود در شناخت تو سعی کردم، اگر کوتاهی کردم تو با رحمت خود از من در گذر. و در حال سجده جان به جان آفرین تسلیم کرد. این حکیم نمی تواند پوچ گرا یا منکر معاد باشد. ضروری است که جوانان ما از زاویه ای درست به اشعار این حکیم نگریسته و تأمل کنند.
* پژوهشگر و استاد دانشگاه
منبع: روزنامه ایران 28/02/1394



28/02/1394





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن