واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: یکشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۵
در روز 12 محرم یک عده از چماقداران رژیم به منزل ایشان در کرج حمله میکنند و او و خانوادهاش را بسیار مورد شکنجه قرار میدهند. محمد فرار میکند و به بیجار میرود و در جواب مادر که بسیار ناراحت شده بود، میگوید:مادر جان،ما باید خودمان را برای مراحل بالاتری آماده کنیم و اصلا ناراحتی ندارد. به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)،منطقه کردستان،محمدباقر رحمانی از شهدای استان کردستان و فرزند آیتالله رحمانی است. دوره ابتدایی و راهنمایی را در بیجار به پایان رساند و بعد برای ادامه تحصیل به تبریز رفت و پس از مدتی به مدرسه دارالفنون تهران رفت و در رشته ریاضی دیپلم گرفت. سال 1351 تحصیلاتش را در رشته مدیریت و اقتصاد دانشگاه کرج ادامه داد و در سال 1355 موفق شد در این رشته تحصیلاتش را به پایان برساند. در اوقات فراغتش کتب اسلامی را مطالعه میکرد،.بسیار قرآن می خواند و به تفسیرهای قرآن علاقهمند بود. مخصوصا تفسیر المیزان را همیشه به همراه داشت. به ورزش کشتی علاقه زیادی داشت و در مسابقات کشتی دانشجویی سال 1352 نایب قهرمان کشور شد و مدال نقره گرفت. خبرنگار جمهوری اسلامی بود و یکی از کسانی بود که در مقابل حزب خلق مسلمان ایستادگی میکرد و به آنها و نشریات آنها در روزنامه حزب پاسخ می داد. او کتابخانه حزب جمهوری اسلامی را در بیجار راهاندازی کرده بود. بردارش می گوید: قبل از انقلاب از زمان دانشجویی فعالیتش را شروع کرده بود و در تمامی راهپیماییها حضور داشت. در جریان جمعه سیاه میدان ژاله به حدی فعالیت داشت که عدهای از دوستانش میگفتند که به شهادت رسیده است. در آن روز چون تعداد زخمیها زیاد بود محمد در بیمارستان حضور داشت و با سرو وضع خونی دیده شده بود و در بیجار شایع شده بود که به شهادت رسیده و حتی پدرم را برای ادای نماز میت خواستند و جنازه شهیدی را که از گرگان آورده بودند و فکر میکردند محمدباقر است به نشان داده بودند، اما هنگامی که محمدباقر به خانه برگشته بود،گفته بود:«مادر شما باید آماده باشی، از تو میخواهم برایم دعا کنی تا شهادت نصیبم شود». آقای نصیر که به عنوان خادم در منزل ایشان بود، میگوید:هر وقت که امام سخنرانی میکردند،محمد در حالی که گریه میکرد با تمام حواس و بسیار خاضع متوجه امام بود.من بیسواد بودم و نمیتوانستم حتی فارسی صحبت کنم اما به لطف محمد باسواد شدم و قرآن را فرا گرفتم. برادرش می گوید: همیشه ایشان را در حال مطالعه و سخنرانی میدیدم. از طرف یکی از انقلابیون بلندپایه دستور گرفته بود که سری به ساوه بزند و به اوضاع آنجا سرو سامان بدهد. همراه ایشان به ساوه رفتیم، با چند نفر ملاقات کردیم و محمد باقر برای آنها چند جلسه تشکیل داد و کمیته انقلاب را در ساوه تشکیل داد و یکی دوبار هم راهپیمایی راه انداخت و بعد از اینکه کمیته ساوه را به دست یکی از بچههای انقلابی سپرد به کرج بازگشتیم. در روز 12 محرم یک عده از چماقداران رژیم به منزل ایشان در کرج حمله میکنند و او و خانوادهاش را بسیار مورد شکنجه قرار میدهند، محمد فرار میکند و به بیجار میرود و در جواب مادر که بسیار ناراحت شده بود، می گوید: مادرجان،ما باید خودمان را برای مراحل بالاتری آماده کنیم و اصلا ناراحتی ندارد. با پیروزی انقلاب به پیشنهاد دکتر چمران از شرکت نانچی تهران استعفا میدهد و به تمام حقوق و مزایای آن شرکت پشت پا میزند و فرماندهی سپاه بیجار را قبول میکند. بعد از زیارت امام خمینی به کردستان میآید تا به درگیریهای آنجا خاتمه دهد. برادرش میگوید:بارها میدیدم که شبها غذا را بیرون میبرد،اما نمیدانستم برای چه کسی میبرد. به نماز اول وقت اهمیت میداد و از کسانی که بین شیعه و سنی میانداختند بدش میآمد و همواره توصیه میکرد باید اتحاد ما به جایی برسد که شیعیان برای سنیها سجاده پهن کنند و آنان برای شیعه مُهر بگذارند.بزرگترین آرزویش شهادت بود و هنگامی که از عملیات برمیگشت،ناراحت بود و میگفت خداوند من را دوست ندارد که شهید نمیشوم. پس از پیام امام (ره) راجع به پاوه سر از پا نمیشناخت و میخواست آنجا برود. روز بعد که خبر محاصره شدن نیروهای سپاه را در دو راهی تکاب به سقز میشود، به آنجا میرود و در کمین اشرار به شهادت میرسد. این حادثه در ماه مبارک رمضان سال 1358 اتفاق افتاد. پیکر مطهرش را در گلزار شهدای شهر بیجار به خاک سپردند. برادر شهید میگوید: زمانی که میخواست برود من در گوش او دعای سحر خواندم و ایشان من را بوسید و گفت: « انا لله و انا الیه راجعون». هنگام حرکت غسل شهادت کرد و هنگام درگیری لباس سفید پوشیده بود و میدانست که هنگام عروجش است. در قسمتی از از وصیتنامه شهید محمدباقر رحمانی میخوانیم که «اگر من کشته شدم دستهایم را از تابوت بیرون بگذارید، تا همه بدانند من از دنیا چیزی با خود نبردهام و چشمهایم را باز بگذارید تا همه بفهمند من کورکورانه کشته نشدهام.» انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 93]