تبلیغات
تبلیغات متنی
رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی
محبوبترینها
بررسی دلایل قانع کننده برای خرید صنایع دستی اصفهان
راه های جلوگیری از جریمه های قبض برق
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکت‌های مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه می‌توانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدل‌های [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1804352217
بهار و چشمه به اندازه یک دانه برنج *- غلامرضا مالک زاده
واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: بهار و چشمه به اندازه یک دانه برنج *- غلامرضا مالک زاده باید من و تو بپذیریم که شکست خوردیم اما این شکست برای تو ناگوارتر بود چون از کسی شکست خوردی که او را بی سواد می دانستی و دانش تجربی او را ریشخند می کردی.
کارشناس ارشد رشته زبان انگلیسی هستی ولی یک پیرمرد به قول تو بی سواد، در آزمونی عملی شکستت داد.
البته تو از این پیر شکست نخوردی بلکه از پیری دیگر یعنی نظام آموزشی دارای گرایش افراطی به آموزش گرامر شکست خوردی.
ناراحت نشو. به رخ کشیدن شکست های تو باعث خوشحالی ما نمی شود ولی اندوه تو، اندوه همه ما و کسانی است که دکترای زبان انگلیسی دارند ولی حرف زدن به زبان انگلیسی برایشان مثل آب خوردن که نیست هیچ، از تلفظ درست واژه آب به این زبان ناتوانند و هنوز می گویند «واتر» که با این تلفظ هیچ کس آب به دستشان نمی دهد و همیشه تشنه می مانند.
برگردیم به پیرمرد بی سواد. آن روز را که به یاد داری؟ همان روزی که او نزد ما آمد و گفت: یک اسپرینگ گم کرده ام،کمکم کنید تا آن را پیدا کنم،چشم هایم سو ندارد، یک اسپرینگ کوچک است.
پیرمرد، انگشت سبابه و شست دست راستش را به هم نزدیک کرد و تکه کوچکی از سرناخن سبابه را نشان داد و گفت: به این کوچکی است به اندازه یک دانه برنج.
او را می شناسیم. کارگر سابق پالایشگاه آبادان است و گاهی سخنانش را با واژه های انگلیسی می آمیزد. این پیرمرد همیشه رادیو کوچکی همراهش است و اخبار را به زبان انگلیسی گوش می دهد.
خودش می گوید: نمی خواهم کلمه های خارجی را فراموش کنم.
تو که کارشناس ارشد زبان انگلیسی هستی به او گفتی اسپرینگ را گم کرده ای؟ مگر کسی بهار و چشمه را گم می کند؟ آن هم بهار و چشمه به اندازه برنج؟
کارگر پالایشگاه آبادان سرش را به گوش تو نزدیک کرد و به زبان انگلیسی چیزی به تو گفت و راهش را کشید و رفت.
سر و صورت و شانه هایت به عرق نشست. چهره ات قرمز شد و بعد رنگت پرید. فوری به سمت خانه تان دویدی و دور شدی.
چند روز از خانه بیرون نیامدی و بعد از این چند روز ماجرا را گفتی . گفتی آن پیرمرد به من گفت:استاد! اسپرینگ به معنای بهار و چشمه است اما معناهای دیگری هم دارد و من منظورم یکی از معناهای دیگر اسپرینگ یعنی فنر است.
پیرمرد، فنر ساعتش را گم کرده بود.
****
ساعتی از عصرگاهان و گاهی شامگاهان، چهارراه هایی که مراکز تجاری شیراز در آن ها مستقر هستند با ترافیک سنگینی مواجه می شوند که دلیل این شلوغی، توقف خودروهایی است که صاحبانشان برای بردن فرزندان خود از آموزشگاه های زبان انگلیسی آمده اند.
پدران و مادران به این فرزندان افتخار می کنند زیرا نمره های گرامر این آینده سازان عالی است ولی مکالمه انگلیسی آنان در حد یک کودک انگلیسی تازه به حرف آمده هم نیست.
چند کوچه بالاتر از شلوغی های مربوط به آموزشگاه های دهان پرکن زبان انگلیسی، آموزشگاه هایی هستند که به گروهی از فرزندان این سرزمین، روش تست زنی زبان انگلیسی برای پیکار با غول کنکور را می آموزند.
این فرزندان شاید پوزه این غول را به خاک بمالند اما از دانستن واژگان کاربردی و مکالمه به زبان انگلیسی حتی در حد یک جمله ساده، عاجز هستند.
****
استاد دانشگاه بود ولی اصرار داشت در جمع دانشجویان خارجی باشد. چرا؟
این را علی از او پرسید و استاد دانشگاه در پاسخ گفت: جمله هایی که بین این دانشجویان رد و بدل می شود در هیچ کتابی نیست و من فقط دانشم در حد صرف و نحو زبان عربی است و از مزایای مکالمه زبان عربی آن هم مکالمه ملموس و متناسب با زندگی امروزی بهره ای ندارم .
این استاد به همه آموزه های کهنه که پافشاری عجیبی بر یاد دادن زبان بر مبنای دستور(صرف و نحو) دارد، پشت پا زد و از روش مکالمه و زندگی ملموس با زبان زندگی پیروی کرد و درجمع دانشجویان عرب هم مکالمه را فراگرفت و هم واژگان نو و کاربردی را از آنان آموخت و خود را از زیر سایه سنگین صرف و نحو بیرون کشید.
اما به نظر نمی رسد نظام آموزشی ما اراده کند از زیر سایه سنگین روش های آموزشی بدون انعطاف زبان که بر مبنای آموزش گرامر، دستور و صرف و نحو است، خود را بیرون بکشد.
دانستن زبان دیگر بجز زبان مادری، جهانی را فرا روی فرد می گشاید و دانایی را برایش به ارمغان می آورد و نتیجه دانایی، توانایی است.
اگر این زبان، زبانی باشد که در جهان رواج داشته باشد و کلید گنج های دانایی را بگشاید، توانایی فرد را افزون تر می کند به شرطی که راه و روش آموزش این زبان به افراد، کارآمد باشد.
مستندات و مشاهدات گویای این است که روش کنونی آموزش زبان چه عربی و چه انگلیسی در نظام آموزشی ما ناکارآمد است.
پافشاری فراوان بر یاد دادن زبان با استفاده از گرامر و صرف و نحو، بدون اینکه واژگان کاربردی و امروزی به زبان آموزان گفته شود ، یکی از دلایل این ناکارآمدی است.
هواداران این روش باید پاسخ دهند کودکانی که در هر فرهنگ و زبان، تازه زبان می گشایند و واژه هایی را بیان می کنند و به تدریج جمله های کاملی را بر زبان می آورند، آیا گرامر، صرف و نحو یا دستور زبان می دانند؟
* دبیر خبرگزاری جمهور اسلامی استان فارس
24/02/1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]
-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها