محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827130522
روایت تکان دهنده از زندگی یک زورگیر جوان |اخبار ایران و جهان
واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: روایت تکان دهنده از زندگی یک زورگیر جوان
یک قرار غیر رسمی با زورگیر جوانی که روزگاری تفریحش زورگیری و زد و خوردهای خیابانی بوده و حالا باید گوشه زندان قد بکشد.
کد خبر: ۴۹۷۷۱۱
تاریخ انتشار: ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۲۱:۵۶ - 05 May 2015
یک قرار غیر رسمی با زورگیر جوانی که روزگاری تفریحش زورگیری و زد و خوردهای خیابانی بوده و حالا باید گوشه زندان قد بکشد.
به گزارش باشگاه شبانه، نه شاخ دارد نه دم، حتی از خیلیهایمان کوچکتر است سرش را پایین گرفته و آرامآرام با دستهای بستهاش جلو میآید. مینشیند روبرویم. سرش را پایین میگیرد و خیره به یک نقطه نامعلوم میشود. اسمش را میپرسم جوری که انگار به این سوال عادت کرده باشد سریع اسم و فامیلش را یکجا میگوید و باز به همان نقطه خیره میشود. تا سوال نکنی سرش را بالا نمیآورد.
روی صورتش پر است از جوشهای غروری که هنوز خوب نشده. محمد حتی هنوز برای قد کشیدن جا دارد. پاهایش را بهم گره میکند و میگوید « 21 ساله، خرم آباد» انگار که من دارم فرم پر میکنم و او باید اطلاعات شخصیاش را بیرون بریزد. صدایش آنقدر آرام است که سوالهایم را چندبار تکرار میکنم.
هنوز یخش آب نشده و راحت حرف نمیزند. انگار نه انگار این جوان آرام و سر به زیری که اینجا نشسته با رفقایش فقط در یک روز 7بار زورگیری کردند.
این آخری هم یک سگ پاکوتای فرنگی در خیابان چشمشان را گرفته، موتور را کنار زدند و سگ را قاپیدند. این اتفاقات را ماموری که کنارش نشسته میگوید و عکسش را با موهای بلند و مدل دارش نشان میدهد. وگرنه محمد چیزی بروز نمیدهد. چندباری هم که نیمههای شب در گوشه پارک با رفقایش مشروب میخوردند دستگیر شده. ذهن محمد پر است از خاطرههای این چنینی که حالا حداقل 10 سال باید بنشیند و به تکتکشان فکر کند و به قول خودش وقتی بهشان فکر میکند دلش میخواهد که روزی زمین نباشد و هوای خودکشی به سرش میزند.
محوطه بزرگی که یکی از اتاقهایش نرده کشیده شده و چند نفر دستبند به دست پشت آن نشستهاند. چهرهشان را برانداز میکنم بزرگترینشان به زور 25 سال دارد. از پشت میلهها نگاهمان بهم گره میخورد. مسئول پرونده میگوید تویشان فقط محمد حرف میزند بقیه مجرم بودنشان را به کل تکذیب میکنند.
اینجا بازداشتگاه است. یعنی اولین جایی که مجرمین وارد میشوند تا زمانی که پروندهشان را بررسی و کامل کنند اینجا هستند بعد باید بروند زندان. اما محمد برای شناسایی یک چیزهایی دوباره از زندان به بازداشتگاه برگشته. محمد که از بازداشتگاه بیرون میآید خیلیها او را میشناسند و سریع اسم «فرید برفی» توی دهانشان میچرخد. فرید یک جوان خلافکار هم سن و سال محمد است آنقدر زورگیریهای خشن و اسمی داشته که تا اسمش میآید همه چیزی نثارش میکنند. حتی خود محمد که میگوید ازش متنفر است.
نقاشی با تیغ و چاقو
وقتی اسم خانوادهاش میآید، چشمهایش برق میزند. 6 برادر و 2 خواهر دارد. چون اسم خانوادگیشان مشترک است اسم خواهرهایش را نمیگوید. پدرش سال 80 فوت کرده و یک داغ روی دل محمد گذاشته یکی از برادرهای بزرگش هم وقتی محمد کنارش بوده جان داده. از آن به بعد محمد عصبی شده و مدام خودزنی میکند. در مدرسه هم آنقدر شیشه شکانده و دعوا کرده که عذرش را خواستند و تا سوم راهنمایی بیشتر درس نخوانده. « من مریضم» این جمله را محمد بیشتر از هر جمله دیگری تکرار میکند.آخر تمام خلافهایی که اعتراف میکند. آخر روایت همه زورگیریها و مشروبخوریها کج خلقیها این جمله را مدام تکرار میکند. سرش را بالا میگیرد و میگوید «کارت قرمز دارم. یعنی عصبیم. روانیم. واسه همین از سربازی معافم کردند.»
وقتی از خطهای روی سرش میپرسم دستش را روی سرش میکشد و خال کوبی گل درشت روی دستش معلوم میشود. خودش میگوید روی بدنش هم عکس رخ خالکوبی کرده. یک خط بزرگ سرش را به دو قسمت چپ و راست تقسیم کرده چند خط مورب دیگر هم روی سرش دیده میشود. محمد وقتی عصبی میشود روی دست و صورتش با تیغ و چاقو نقاشی میکشد. انگار خودش را اینطوری آرام میکند. روی ساق دستش با خط درشتی به لاتین نوشته AFSOOS، «افسوس» کلمه دیگری است که محمد زیاد تکرار میکند. مخصوصا وقتی اسم مادرش میآید.
آرزوی لات شدن
محمد بچه خرم آباد است اما خانوادگی آمدند پاکدشت. وضع مالیشان هم به گفته خودش بد نبوده. دستشان به دهنشان میرسیده. یکی از برادرهایش توی کار ساختمان است. محمد گاهی کمکش میکرده و نقاشی ساختمان انجام میداده. اما این تنها کاری است که محمد بلد است آن هم نصفه و نیمه. هیچ وقت نخواسته چیزی یاد بگیرد. فقط یکبار با دوستش خواستند مغازه بزنند. سرمایهاش را هم دوستش میآورده اما پدر دوستش مخالفت میکند. مغازه نوشابه خورد کنی. « میخواستیم شیشه نوشابهها را پودر کنیم. بعد پودرش را از طریق واسطه بفرستیم چین. آنجا با اینها نخ پلاستیکی درست میکنند.» با اینکه برادرش مزد کارش را میداده به قول خودش دیگر مخش به نقاشی ساختمان نمیکشیده و بی خیالش شده. قبل از این خودزنیها درسش خوب بوده و دوستهای زیادی هم داشته. 7 سال بوکس کار میکرده اما از وقتی زد به سرش هیچ کدام کاری به کارش نداشتند.
« عشق لات بازی داشتم. خوشم میآمد ازم حساب ببرند. توی محل هم سر همین بچگیها و لات بازیها زیاد دعوا کردیم. هیچ وقت نخواستم مثل کسی باشم. همیشه فکر میکردم خودم از بقیه بالاترم و هیچ چیزی کم ندارم. میخواستم خودم باشم و کسی به کارم کار نداشته باشد. هیچ وقت دکتر و مهندس شدن برایم مهم نبوده. اصلا دلم نمیخواست هیچ کدامشان شوم.» تا اینجا همه چیز میافتد تقصیر بیماری محمد، اما محمد یک خاصیتی دارد. هیچ دوتا داستانش شبیه هم نیست و پر است تناقضهای ریز و درشت. معلوم نیست اگر کسی دوباره از اول سوال کند همین جواب ها را بدهد.
قصه های پر از تناقض و دروغ
« بچگی کردم» این سومین چیزیست که محمد زیاد تکرار میکند. حالا یخش آب شده و راحتتر حرف میزند. اینکه دروغ زیاد گفته مخصوصا به دخترهایی که سراغشان میرفته تا اوقاتش را بگذراند. خودش میگوید یک دورانی هم زمان با 7 یا 8 نفر ارتباط داشته و سرش حسابی شلوغ بوده. میگوید آنها محمد را به خاطر خودش نمیخواستند و او به این خاطر بهشان دروغ میگفته.
اما نمیگوید که به خاطر چه چیزی میخواستند. وقتی میپرسم هیچ وقت دلش نخواسته بزرگ شود تا زن بگیرد. میگوید نامزد داشته، فائزه خواهر دوست محمد است. در اثاث کشی خانه دوستش دیده و بعدتر نامزد کردند و خیلی خواهان همدیگر بودند. اما محمد یکهو بیخیال ماجرا میشود و باز تکرار میکند « بچگی کردم. به خاطر حرف مردم ولش کردم. شنیده بودم یکی دو نفر از قبل فائزه را میخواستند. منم بچگی کردم و ولش کردم گفتم بره با همونا ازدواج کنه حالا هم با یکی از فامیلهاش نامزد کرده» زندگی محمد پر است از همین شلختگی ها و بی سرو سامانیها اینجای کار کسی از کنار محمد میشود و با تعجب میگوید« تو داریوشی؟» محمد نگاهی به من و اطرافیان میکند و میگوید « آره» محمد به داریوش معروف است.
اینجا میفهمم که محمد نگفته زیاد دارد و خیلی از چیزهایی که تحویلم داده راست و دروغش مخلوط است. گروهشان که سرگروهش همان فرید برفی است کلی زورگیری و خفت گیری پول و تلفن همراه داشته. حالا مغور میآید که سرقتهایش خیلی بیشتر از اینها بوده و کارهای خشن زیادی هم کردند. چرخیدن در پارکها و موتور سواری و ویراژ دادن در خیابانها از تفریحات محمد بوده، اصلا خیلی اوقات برای موتور سواری تهران میآمده. یکبار که مشغول هنرنمایی در خیابان بوده بدجوری زمین میخورد و یکی از پاهایش از دو جا میشکند.
زورگیری برای تفریح و خوش گذرانی
«سعید» یکی دیگر از دوستهای محمد است که او را میبرد پیش دو تا از فامیلهایشان که محمد میگوید چاه کن بودند. خیلی راحت و ساده همه تصمیم میگیرند که آن روز با دو تا موتور بیایند تهران برای زورگیری. روش کارشان هم این بوده که دو موتور در کوچه یک نفر را محاصره میکنند. یک نفر هم قمه میگذارند زیر گلوی طرف و بقیه جیبش را خالی میکنند. محمد میگوید زیاد ترسانده اما کسی را زخمی نکرده. یک روز هم مامورها بهشان فرمان ایست میدهند و چون نمیایستند مجبور به تیراندازی میشوند. بعد هم دستگیر میشوند و حالا اینجاست. حالا خود محمد فقط 7 شاکی دارد. تیتر روزنامههایی که در موردشان نوشتند را حفظ است.
میگوید یکی از تیترها این بوده « 6 زورگیر در کمینهای پشت چراغ قرمز» این را با خنده میگوید. انگار که کار مهمی کرده باشد و معروف شده باشد. حالا محمد 5 ماه است که زندان است. توی زندان همش روی تخت خودش خواب است و گاهی نیم نگاهی به تلویزیون میاندازد. باقی ساعت هم فکر میکند. توی زندان از همه کوچکتر است و سعی میکند کاری به کار کسی نداشته باشد. اینها حرفهای محمد است. شاید داستان چیز دیگری باشد. زندانیانی که بیماری عصبی و روانی دارند باید به بیمارستان« روزبه» بروند. اما چون فعلا ظرفیت آنجا تکمیل است محمد فعلا زندان است. دیگر حوصله بحث و حرف ندارد. سرش را میچرخاند و دلش میخواهد برود توی همان بازداشتگاه. حالا یکم بداخلاقی میکند و جای دستبندش را میخاراند.
بیست و یک ساله می رود و سی و چندساله می آید
«خودکشی میکنم» داریوش یا همان محمد میگوید اگر از زندان آزاد شود بی معطلی خودکشی میکند و اینطوری نسخه خودش را میپیچد. بعد تمام دنیا را خلاصه میکند به مادرش که تنها ملاقاتیاش شده. هر وقت هم میآید کلی گریه میکند و محمد را دلداری میدهد. بعد هم از مادرش حلالیت میخواهد. هنوز حکم محمد و رفقایش نیامده اما به گفته خودش حداقل باید ده سال شب و روزش را در زندان بگذراند و وقتی آزاد شود یک مرد سی و چند ساله شده. یکهو دلش میگیرد و چشمانش دوباره برق میزند این بار گریهاش میگیرد و اشکهایش را پاک میکند. بعد از خودکشی دور میشود و میگوید «شاید مغازه زدم. سرمایهاش را هم داریم» حالا مدام قربان صدقه مادرش می رود. دلش نمیخواهد کسی جز او ملاقاتش بیاید.
« توی دنیا فقط مادرم را دوست دارم. اما از خودم متنفرم و بعد، از فرید برفی، آن موقعها مادرم مدام گریه میکرد و سعی میکرد جلوی کارهایم را بگیرد اما من اهمیتی نمی دادم اصن فکر نمیکردم که کار بدی میکنم. پشیمان که هیچ خوش هم میگذشت. اما الان...» حرفش نصفه میماند. انگار آخرش میخواهد پیام اخلاقی بدهد. مثل جملههای تکراری و کلیشهای تلویزیون حرف میزند « به همه بچههای هم سن و سال خودم میخوام بگم سراغ خلاف نرن. خیلی بده. آخرش هیچی نیست. هیچی» وقتی میگویم اگر برگردی به چند سال قبل چکار میکنی؟ عصبانی میشود ابروهایش بهم گره میخورد یا صدای بلند میگوید. « نمیتونم برگردم. پس ولش کن دیگه» حالا محمد میایستد خداحافظی میکند دستش را به مامور آگاهی میدهد و دوباره داخل بازداشتگاه میشود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 187]
صفحات پیشنهادی
روایت تکان دهنده از زندگی یک زورگیر جوان
روایت تکان دهنده از زندگی یک زورگیر جوان یک قرار غیر رسمی با زورگیر جوانی که روزگاری تفریحش زورگیری و زد و خوردهای خیابانی بوده و حالا باید گوشه زندان قد بکشد نه شاخ دارد نه دم حتی از خیلیهایمان کوچکتر است سرش را پایین گرفته و آرامآرام با دستهای بستهاش جلو میآید مینشیندروایتی از زندگی معلمان دوشغله |اخبار ایران و جهان
روایتی از زندگی معلمان دوشغله کد خبر ۴۹۶۹۴۹ تاریخ انتشار ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۴ ۵۹ - 03 May 2015 ایسنا نوشت معلم است دیگر سرش را میتراشد تا شاگردش که سرطان گرفته و موهایش ریخته سرکلاس خجالت نکشد خودش را به آتش می اندازد تا جان دانش آموزانش را نجات دهد دیسک کمرش را عمل کردخطر در کمین جوانان تنها |اخبار ایران و جهان
خطر در کمین جوانان تنها بسیاری از والدین با این فکر که نیاز فرزندانشان در تهیه لباس زیبا و تغذیه مناسب و به طور کلی نیازهای اولیه خلاصه میشود از ایجاد رابطه صمیمانه و ارتباط دوستانه با آنان خودداری میکنند کد خبر ۴۹۶۱۲۵ تاریخ انتشار ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۸ ۱۸ - 30 April 2015 ازورگیری با خودروهای مسروقه |اخبار ایران و جهان
زورگیری با خودروهای مسروقه کد خبر ۴۹۴۴۰۸ تاریخ انتشار ۰۵ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۸ ۰۱ - 25 April 2015 ۴ تبهکار سابقهدار با بازی در نقش مسافرکش شهروندان را بهعنوان مسافر سوار خودرویشان میکردند اما در نیمه راه با تهدید چاقو و قمه اموال آنها را از چنگشان بیرون میکشیدند به گزاحمایت ناچیز دولت از سمنهای جوانان |اخبار ایران و جهان
حمایت ناچیز دولت از سمنهای جوانان کد خبر ۴۹۷۱۶۸ تاریخ انتشار ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰ ۴۶ - 04 May 2015 مدیرکل مشارکتهای اجتماعی جوانان وزارت ورزش و جوانان گفت از ابتدای سال 93 تاکنون دولت تنها حدود 300 میلیون تومان برای حمایت از 500 سمن فعال جوانان تخصیص داده است که به ازای هرنقشه زن جوان برای ربودن نوزاد فاش شد |اخبار ایران و جهان
نقشه زن جوان برای ربودن نوزاد فاش شد کد خبر ۴۹۳۶۹۷ تاریخ انتشار ۰۲ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰ ۴۷ - 22 April 2015 راز زن جوان که پس از سقط جنین با ربودن نوزاد 12 روزه او را به جای فرزندش به خانه برده بود هنگام دریافت شناسنامه فاش شد به گزارش جام جم ساعت 12 ظهر بیست و ششم فروردین امسالقتل زن جوان بعد از ٣ روز شکنجه |اخبار ایران و جهان
قتل زن جوان بعد از ٣ روز شکنجه کد خبر ۴۹۵۵۱۲ تاریخ انتشار ۰۸ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰ ۴۰ - 28 April 2015 پرونده قتل زنی که بهخاطر بدهی ١٥٠ هزار تومانی زیر شکنجههای چندروزه مرد طلبکار جان باخته است برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد به گزارش شرق پرونده این زن-روایت تکان دهنده از زندگی یک زورگیر جوان
روایت تکان دهنده از زندگی یک زورگیر جوان یک قرار غیر رسمی با زورگیر جوانی که روزگاری تفریحش زورگیری و زد و خوردهای خیابانی بوده است و حالا باید گوشه زندان قد بکشد جالب و خواندنی است نه شاخ دارد نه دم حتی از خیلی هایمان کوچکتر است سرش را پایین گرفته و آرام آرام با دست هاآمار وزیر بهداشت از زندگی مفید ایرانیان |اخبار ایران و جهان
آمار وزیر بهداشت از زندگی مفید ایرانیان متوسط امید به زندگی در کشور 73 سال است اما زندگی مفید ایرانیان به دلیل ناتوانی و عوارض ناشی از بیماریها اکنون حدود 62 سال می باشد کد خبر ۴۹۴۱۰۵ تاریخ انتشار ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۲۰ ۴۶ - 23 April 2015 وزیر بهداشت درمان و آموزش پزشکی گفت امجازات اعدام برای جوان شیطان صفت |اخبار ایران و جهان
مجازات اعدام برای جوان شیطان صفت کد خبر ۴۹۳۳۸۶ تاریخ انتشار ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰ ۵۱ - 21 April 2015 مامور قلابی که پس از ربودن پسر نوجوان او را مورد آزار و اذیت قرار داده بود بزودی اعدام میشود به گزارش جام جم سی و یکم خرداد سال گذشته پسر نوجوانی همراه پدرش با مراجعه به مامچاقوي اختلاف سينه بوکسور جوان را شکافت |اخبار ایران و جهان
چاقوي اختلاف سينه بوکسور جوان را شکافت قتل بعد از شرکت در جشن تولد پایان مرگبار سلطهگریهای سیاه بر پسر 15 ساله نقشه زن جوان برای ربودن نوزاد فاش شد عمل به وصيت مقتول براي بخشش قاتل پاتک شبانه پلیس به اوباش سطح سه همسرم آشپزي ياد نميگيرد چاقوي اختلاف سينه بوکسور جوان را شانفجار ترقه جان 2 نوجوان را گرفت |اخبار ایران و جهان
انفجار ترقه جان 2 نوجوان را گرفت دو نوجوان 16 ساله بر اثر انفجار مواد محترقه در شهرستان فلاورجان از توابع استان اصفهان جان خود را از دست دادند کد خبر ۴۹۵۳۷۲ تاریخ انتشار ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۸ ۲۱ - 27 April 2015 دو نوجوان 16 ساله بر اثر انفجار مواد محترقه در شهرستان فلاورجان اززندگی، معیشت، حق مسلم ماست |اخبار ایران و جهان
زندگی معیشت حق مسلم ماست تجمع کارگران شرکت مخابرات راه دور ایران که پلاکارد به دست روبروی استانداری ایستاده اند تقریبا چند سالی است که به مثابه تئاتری درام به روی صحنه میرود ولی تا امروز به جز وعده و وعیدهای مختلف به جایی نرسیده است کد خبر ۴۹۶۲۸۲ تاریخ انتشار ۱۰ ارديبهشتنقش ارتباط کلامی در زندگی مشترک |اخبار ایران و جهان
نقش ارتباط کلامی در زندگی مشترک کد خبر ۴۹۴۲۶۵ تاریخ انتشار ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۲ ۵۲ - 24 April 2015 یک روانشناس گفت ارتباط کلامی فاصلهها را از بین میبرد و گرمای عاطفی خانواده را افزایش میدهد و باعث دوام و قوام خانواده میشود اما در صورت فقدان آن خانواده میانتهی شده و مرکززورگير به دام افتاد |اخبار ایران و جهان
زورگير به دام افتاد کد خبر ۴۹۷۴۹۰ تاریخ انتشار ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰ ۵۶ - 05 May 2015 رئيس كلانتري 153 وليعصر عج از دستگيري زورگير جنوب غرب تهران خبر داد به گزارش آرمان سرگرد ايرج ارسلاني در گفتوگو با ايسنا در اين باره گفت با توجه به افزايش سرقتهاي به عنف در ماه اخير درپیوند اعضای کارگر جوان به ۱۱بیمار |اخبار ایران و جهان
پیوند اعضای کارگر جوان به ۱۱بیمار کد خبر ۴۹۶۱۴۹ تاریخ انتشار ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰ ۴۱ - 30 April 2015 اهدای اعضای بدن مرد جوانی که هنگام کار دچار حادثه شده و جان خود را از دست داده بود به ۱۱نفر زندگی دوباره داد به گزارش همشهری اين جوان 27ساله كه امير ترك ارزنفودي نام داشت روزبخشش اعدامی جوان در ساوه |اخبار ایران و جهان
بخشش اعدامی جوان در ساوه کد خبر ۴۹۳۳۷۴ تاریخ انتشار ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰ ۳۹ - 21 April 2015 جوان دیگری با گذشت اولیایدم از قصاص نجات پیدا کرد به گزارش فرهیختگان دادستان عمومی و انقلاب ساوه گفت با رضایت اولیایدم جوان 31 ساله که به جرم قتل به قصاص نفس محکوم شده بود صبح دی-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها