تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):سه ويژگى است كه در هر كس يافت شود، ويژگى هاى ايمان كامل مى گردد: آن كه وقتى خشنود گر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826439258




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

«خطرات و خاطرات»؛ بخش چهل و هفتم تکاپوی سفرای آمریکا برای نزدیک شدن به نمایندگان ایران در قاهره


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: «خطرات و خاطرات»؛ بخش چهل و هفتم
تکاپوی سفرای آمریکا برای نزدیک شدن به نمایندگان ایران در قاهره
سفرای آمریکا در قاهره تلاش زیادی را برای نزدیکی به مسئولان نمایندگی ایران در مصر صورت دادند و این تلاش‌ها هر بار با ماجرایی همراه بود.

خبرگزاری فارس: تکاپوی سفرای آمریکا برای نزدیک شدن به نمایندگان ایران در قاهره



به گزارش خبرنگار گروه سیاست خارجی خبرگزاری فارس، ماموریت در مصر برای دیپلماتی که در یکی از سرنوشت سازترین و پرحادثه‌ترین مقاطع کشور تاریخی مصر و منطقه و همزمان با بیداری اسلامی، سکان نمایندگی ایران در قاهره را بر عهده داشته است؛ می‌تواند بسیار پرخاطره باشد. خاطرات مجتبی امانی رئیس سابق دفتر حفاظت منافع ایران در قاهره ابعاد مختلفی را در بر می‌گیرد. وی خاطرات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی، امنیتی، رسانه‌ای و ... خود را در قالبی داستانی روایت می‌کند. گروه سیاست خارجی خبرگزاری فارس اقدام به انتشار خاطرات وی کرده که چهل و هفتمین بخش آن از نظر خوانندگان می‌گذرد. *** روابط ایران و مصر دارای دو دشمن جدی بود. نزدیکی بین ایران و مصر با منافع عربستان و آمریکا در تعارض بود و این دو کشور به شدت با هرگونه رابطه و تقارب بین ایران و مصر مبارزه می‌کردند. ابزار هر یک نیز برای منع مصر از نزدیک شدن به ایران مختلف بود که البته این دشمنی‌ها همچنان ادامه دارد. این موضوع به قدری واضح است که چند ماه قبل، محمد حسنین هیکل در یک مصاحبه مطبوعاتی در پاسخ به اینکه چرا سیسی (رئیس جمهور فعلی مصر) برای برقراری روابط با ایران اقدامی نمی‌کند؟ گفت: آمریکا و عربستان درباره این روابط دارای حق وتو در مصر هستند. به همین علت نوع برخورد من به عنوان رئیس نمایندگی ایران در قاهره با سفرای آمریکا و عربستان دارای حساسیت‌های خاصی بود. در این بخش به چند خاطره درباره اتفاقاتی که با سفیر آمریکا در قاهره مرتبط است، می‌پردازم. قبلاً در خاطره یازدهم یکی از خاطرات مربوط به سفیر عربستان را گفته بودم. خاطرات دیگری نیز در همین ارتباط دارم که در آینده بیان خواهم کرد. در مدت ماموریت سومم در مصر (1388-1393)، با سه سفیر آمریکا همزمان بودم. بیشترین زمان این مدت را با دیپلمات مسنی به نام خانم «آن پاترسون» همزمان بود که وی از خرداد 1390 یعنی چهار ماه بعد از انقلاب مصر تا هشت شهریور 1392 یعنی دو ماه بعد از سقوط مرسی، این مسئولیت را بر عهده داشت. پاترسون 26 ماه در مصر سفیر بود. قبل از او نیز خانم دیگری سفیر آمریکا در قاهره بود و بعد از خروج پاترسون از قاهره، آمریکا حدود یک سال سفیری در قاهره نداشت. در این یک سال، سه نفر کاردار آمریکا در قاهره بودند که در واقع نمونه‌ای از سردرگمی آمریکا در برابر حوادث مصر بود. یکی از آنان دیوید ساترفیلد، فرمانده نیروهای چند ملیتی موجود در سینا بود. آمریکا بعد از خروج پاترسون از قاهره که رسانه‌های مصر وی را متهم می‌کردند از اخوان حمایت می‌کند، ساترفیلد را به عنوان سفیر معرفی کرد، اما ظاهراً مصری‌ها او را قبول نکردند. او چند ماه کاردار آمریکا در مصر بود تا اینکه آمریکا فردی به نام «استیون مایکروفت» را به عنوان سفیر خود در مصر معرفی کرد که مورد قبول مصری‌ها قرار گرفت. وی در تاریخ 27 آذر 1392 به قاهره وارد شد و تا به حال این مسئولیت را بر عهده دارد. مایکروفت قبل از آن سفیر آمریکا در اردن و عراق بود. آمریکایی‌ها بعد از سقوط مرسی، علیرغم حمایت عملی از سیسی و مشارکت در بازگرداندن اوضاع سیاسی و امنیتی و منطقه‌ای مصر به دوران قبل از انقلاب این کشور، اظهاراتی هم علیه اقدام ارتش علیه مرسی و بازداشت او داشتند که بیشتر ژست‌های حقوق بشری بود. این اظهارات باعث نارضایتی سیسی و ارتش شده بود. به همین دلیل بعد از سقوط مرسی، انتصاب سفیر آمریکا در مصر با مشکلاتی مواجه شد که در نهایت با تعیین مایکروفت موضوع پایان یافت. البته در همه این دوران روابط نزدیکی بین سیسی و وزارت دفاع مصر با  وزارت دفاع آمریکا و سازمان سیا برقرار بود. همانگونه که گفتم بیش از دو سال از ماموریتم را در قاهره با پاترسون همزمان بودم. پاترسون 64 ساله، قبل از ماموریت در مصر، ماموریت‌های مختلفی را در عربستان، ژنو و دفتر سازمان ملل در نیویورک برعهده داشت. وی سفیر کشورش در السالوادور، کلمبیا و پاکستان بوده و از پاکستان به قاهره آمده بود. وی بعد از بازگشت به کشورش به معاونت وزیر خارجه در امور آسیای دور منصوب شد. وزارت خارجه آمریکا در زمانی که او ماه پایانی ماموریتش را در قاهره به اتمام می‌رساند، در تمجید از وی گفت: وی از بهترین سفرای آمریکا در جهان و بسیار کارکشته می‌باشد. پاترسون فرد بسیار فعالی بود. مقامات مصر بعد از سقوط مرسی گفتند وی طرفدار اخوان بوده و به همین علت فشار زیادی از طریق رسانه‌های وابسته به دولت به آمریکا وارد کردند تا او را عوض کند. پاترسون در طول ماموریت خود در مصر، یک سال با حکومت ارتشبد طنطاوی، یک سال در زمان ریاست جمهوری مرسی و دو ماه هم با حکومت انتقالی عدلی منصور همزمان بود که از مهمترین دوران تحولات مصر است. اخوانی‌ها در بعد از انقلاب مصر، برای آنکه اعتماد آمریکا را جلب کنند، ملاقات‌های زیادی با مقامات آمریکایی و نیز سفیر آمریکا در مصر یعنی همین خانم پاترسون داشتند. این خانم هم فعالانه این ارتباطات را گسترش می‌داد. نمی‌دانم خانم پاترسون می‌دانست که ازدیاد ارتباطات آمریکا با اخوان، موجب از بین رفتن و یا تضعیف پایگاه مردمی اخوان در بین مردم مصر می‌شود یا نه، ولی در هرحال این ارتباطات تاثیر خود را در کاهش حمایت مردمی از اخوان داشت. در اواخر حکومت مرسی، این شایعه بسیار قوت گرفت که مرسی از طریق توافق با آمریکایی‌ها و فشار آمریکا بر ارتش، به ریاست جمهوری منصوب شده است. این موضوع اگرچه واقعیت نداشت، اما این ادعا با توجه به اختلاف اندک رای مرسی با احمد شفیق ( 52 درصد مرسی و 48 درصد شفیق) برای افکار عمومی و در جنبه‌های تبلیغاتی واقعی به نظر می‌رسید. یک بار در ماه پایانی حکومت مرسی برای ملاقات با یکی از مقامات ریاست جمهوری به کاخ ریاست جمهوری رفته بودم که هنگام خروج و در جلوی آسانسور، پاترسون را دیدم که برای ملاقات با معاون بین‌الملل مرسی وارد می‌شد. ظاهراً پاترسون متوجه من نشد، بعداً از یکی از مقامات ریاست جمهوری مصر درباره علت حضور پاترسون در کاخ ریاست جمهوری پرسیدم، وی گفت که او معمولاً ملاقات‌های زیادی با اطرافیان مرسی دارد. اعتماد بیش از حد اخوان به آمریکا و دست دادن با دستانی که با دستکش مخملی پوشیده شده بود، اما مشتی آهنین برای درهم کوبیدن اندیشه حکومت اسلامی و به قدرت رسیدن اسلام گراها در زیر آن پنهان بود، یکی از دلایل مهم سقوط مرسی بود. چند روز بعد از سقوط مبارک، نبیل العربی (دبیرکل فعلی اتحادیه عرب) که به تعبیری اولین وزیر خارجه انقلاب بود، در اظهاراتی گفت که مصر آماده برقراری روابط با ایران است. ظاهراً او تصور کرده بود در مصر انقلاب شده و در سیاست‌های مصر تغییری رخ داده و مصر می‌تواند مستقلانه درباره رابطه با ایران تصمیم بگیرد. بلافاصله بعد از اظهارات نبیل العربی، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در اظهاراتی مداخله جویانه گفت: روابط مصر و ایران نباید برقرار شود، زیرا علیه استقرار در منطقه خواهد بود. سفیر وقت آمریکا در مصر نیز دیداری با نبیل العربی کرد و بر اساس برخی اخبار نسبت به برقراری رابطه مصر و ایران اعتراض کرده بود. من سه روز بعد از این ملاقات با نبیل العربی دیدار داشتم. در این دیدار وی حرف خود را درباره لزوم برقراری رابطه ایران و مصر پس گرفت! این دخالت در زمان مبارک نیز متداول بود.حتی وقتی در شهریور سال 1388 در سفر آقای بقایی رئیس وقت سازمان گردشگری به مصر قرارداد خط هوایی بین 2 کشور امضا شد، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا از امضای این توافقنامه اظهار تاسف کرد. پاترسون نیز در مخالفت با روابط ایران و مصر اظهارنظر می‌کرد. او در زمان سفر رئیس جمهور وقت آقای احمدی‌نژاد به قاهره اعلام کرد که کشور متبوعش اجازه نخواهد داد روابط استراتژیکی بین ایران و مصر برقرار شود، زیرا به زعم وی امنیت منطقه به خطر خواهد افتاد. معمولاً در جشن‌های ملی کشورهای مختلف، از دور سفیر آمریکا یعنی همین خانم پاترسون را زیاد می‌دیدم، ولی همواره سعی می‌کردم که از رودررویی با وی پرهیز کنم. برخلاف روش من، پاترسون تعمداً به دنبال این بود که بابی برای گفت‌وگو با نماینده ایران و یا عکس و تصویری، اگر چه کوتاه ایجاد کند. به نظرم وی در این باره دستورالعملی از آمریکا داشت و این دستورالعمل به علت نیاز آمریکا به ایران بود که بعید است فقط خاص مصر بوده باشد. دلایل زیادی برای اثبات نیازمندی آمریکا به ایران در موضوعات منطقه‌ای و غیر منطقه‌ای وجود دارد. با توجه به نفرت مردم مصر از آمریکا، برخی جریانات داخل مصر که مخالف ایران بودند، این شایعه را دامن می‌زدند که ایران ظاهراً خود را دشمن آمریکا معرفی می‌کند و در باطن با آمریکایی‌ها رابطه دوستانه داشته و هماهنگ هستند. بنابراین هرگونه برخورد مستقیم و یا غیر مستقیم در مراسم‌ها و محافل دیپلماتیک، می‌توانست مستمسکی فراهم کرده و ابزار تبلیغاتی در اختیار دشمنان ایران قرار دهد. نمی‌دانم تلاش پاترسون برای آن که خود را به ایران نزدیک جلوه دهد، فقط معطوف به این موضوع بود یا نه، ولی چه بسا اقدامات وی برای نزدیک شدن به ایران و اخوان هم تلاشی برای بدنام کردن آنها در مصر بود. این بود که همواره سعی داشتم به گونه‌ای رفتار کنم که چنین بهانه‌ای را در اختیار سفیر آمریکا و این جریان ضد ایرانی قرار ندهم، ولی متأسفانه اخوانی‌ها علیرغم همه هشدارهایی که به آنها داده می‌شد، هوشیاری به خرج نداده و در چنین دامی افتادند. چندین بار دیپلمات‌های آمریکایی در برخی از مراسم خود را با من و یا دیگر دیپلمات‌های ایرانی نزدیک و بر باز کردن باب گفت‌وگو اصرار داشتند که با بی میلی و برخورد سرد من و دیگر دیپلمات‌ها مواجه می‌شدند. یک بار هم در یک مهمانی در حال صحبت با مسئول سیاست خارجی دفتر مرسی که در مهمانی حضور داشت، بودم که دیدم یک دیپلمات آمریکایی در کنار ما ایستاده، به گونه‌ای که تصور شود یک ایرانی و یک آمریکایی دارند با یک مسئول  اخوانی صحبت می‌کنند. این بود که به دیپلمات آمریکایی رو کردم و گفتم: ببخشید چون درباره دخالت‌های شما در مصر در حال گفت‌وگو هستیم؛ لطفا کمی آن طرف‌تر بایستید! او هم دلخور، اما با یک لبخند دیپلماتیک از ما دور شد. یک بار هم در مهمانی افطار سفیر هند بود که میزبان جای من را بر روی میز اصلی 10 نفره مهمانی که سفیر آمریکا نیز در آن حضور داشت در نظر گرفته بود. من پس از مکث چند لحظه‌ای جای خود را عوض کرده و به میز دیگری رفتم. اتفاق دیگری در این زمینه در فروردین 1391 شکل گرفت. یعنی زمانی که به ابتکار نمایندگی ایران، جشن نوروز مشترک را با همکاری هفت کشور ایران، افغانستان، ازبکستان، تاجیکستان، آذربایجان، قزاقستان و ترکیه برگزار کردیم. این مراسم فرصت مناسبی برای تبلیغ به نفع ایران در فضای تبلیغی سنگین علیه ایران بود. قرار شد در کارت‌های دعوت مشترک که برای سفرای مقیم ارسال می‌شد، فقط سفیر رژیم صهیونیستی استثنا شود و آنها از سفیر آمریکا نیز دعوت کرده بودند. در طی مراسم جشن (پنجم فروردین) خبر رسید که سفیر آمریکا یعنی همین خانم آن پاترسون نیز آمده است. در این مراسم سفیر ترکیه ظاهراً با هماهنگی قبلی می‌خواست به گفته خود «دیپلماسی نوروز» راه بیندازد و من را با سفیر آمریکا مواجه کند. به نفر دوم نمایندگی گفته بود، کاری کند که مرا متقاعد کند با وی روبرو شوم و سفیر ترکیه به قول خودش ما را به هم معرفی کند. در این باره دو ملاحظه داشتم. یکی همان ملاحظه کلی که نمی‌خواستم سفیر بزرگترین دشمن کشور و ملتم را تحویل بگیرم و رسانه‌ها نیز تبلیغ کنند که بین نمایندگان ایران و آمریکا در مصر روابطی دوستانه وجود دارد. دوم آن که سفیر آمریکا زن بود و امتناع من از دست دادن با وی نیز باعث سوء تفاهم بیشتر و داستان پردازی رسانه‌های مصری درباره علت دست ندادن من می‌شد. سفیر ترکیه علی‌رغم تلاش‌های مختلف، از اینکه من به هر شکلی با سفیر آمریکا روبرو شوم، ناامید شد. این بود که به سراغ همسرم رفت. هر کشور غرفه‌ای در این جشن داشت. ما نیز در غرفه خودمان که توسط خانمم و همسران اعضای نمایندگی تزئین و اداره می‌شد، سفره هفت سین و برخی از صنایع دستی کشورمان را گذاشته بودیم که مورد استقبال زیادی قرار گرفته بود. همسرم در این غرفه با استقبال از مهمانان، ضمن شرح آداب نوروز در ایران، در دست برخی از مهمانان خانم گلاب می‌ریخت و آنان را با بوی خوش گلاب ایرانی آشنا می‌کرد. ظاهراً سفیر ترکیه به این فکر بود که اگر خانم سفیر ایران سفیر آمریکا را تحویل بگیرد و با او دست داده و در دستان او هم گلاب بریزد، در ماموریت خود برای مجلس گرمی برای سفیر آمریکا و در دیپلماسی نوروزی خود موفق شده است!!! خانم من زودتر از من متوجه شده بود که سفیر ترکیه چنین قصدی دارد. وی برای رسیدن به هدفش ابتدا از همسرش کمک گرفت و همسر سفیر ترکیه با شوق و ذوق فراوان نزد خانمم آمد و گفت که آماده باشید که سفیر آمریکا برای بازدید از غرفه شما می‌آید، زود به استقبال او بروید. همسرم اخم‌هایش را در هم کشید و با اینکار مخالفت کرد. همسر سفیر ترکیه چندین بار رفت و آمد و وقتی دید همسرم راضی نمی‌شود، خود سفیر ترکیه آمد و از همسرم خواهش کرد که به استقبال سفیر آمریکا برود، اما همسرم باز هم مخالفت کرد و به داخل غرفه رفته و به همه خانم‌ها که در غرفه ایستاده بودند گفت که اگر وی به این سو آمد اصلاً به او توجهی نکنید. سفیر آمریکا غرفه‌ها را از کنار درب ورودی یکی یکی نگاه می‌کرد، اما معلوم بود که منظور او از شرکت در این مراسم فقط ایجاد فرصت تبلیغاتی برای نزدیک شدن به ایران است و دیگر کشورها و غرفه‌هایشان برای او از اهمیت چندانی برخوردار نیستند. سفیر ترکیه مرتب در رفت و آمد بود، چند لحظه‌ای کنار سفیر آمریکا بود و مجدداً به سرعت به سوی همسرم می‌آمد و خواهش می‌کرد به استقبال خانم پاترسون برود، اما همسرم مصممانه مخالفت می‌کرد. تعداد زیادی عکاس و خبرنگار و فیلمبردار هم دور خانم پاترسون بودند تا به زعم خود بتوانند صحنه مورد نظر سفیر ترکیه برای دست دادن همسر سفیر ایران با سفیر آمریکا و گلاب دادن و یا احتمالاً تقدیم هدیه‌ای به وی را ثبت و ضبط کنند. سفیر آمریکا از دور نگاهی به میز ایران انداخت و چشمان او به چهره همسرم افتاد که اصلاً نشانه‌ای از استقبال در چهره وی نبود. با تیزبینی متوجه اوضاع نامساعد شد، کمی مکث کرد، نگاهی به سفیر ترکیه انداخت و مردد شد؛ کمی از فضای غرفه‌ها فاصله گرفت و در فضای وسط سالن ایستاد و خود را به صحبت با اطرافیانش مشغول کرد. در همین زمان سفیر ترکیه که کنار خانم پاترسون قرار داشت، مرتب با حرکات چهره‌اش به همسرم اشاره می‌کرد که دست از مخالفت بردارد، ظاهراً چنین استقامت و استواری از سوی همسرم را انتظار نداشت و همسرم با تکان دادن سرش به علامت منفی، او و سفیر آمریکا را مستأصل کرده بود. خانم پاترسون که تیرش به سنگ خورده بود، مأیوسانه نگاهی به همسرم و غرفه ایران انداخت و از نزدیک شدن به میز ایران منصرف شد و به سوی دیگر سالن رفت. ظاهراً نگران این بود که عکس‌العمل همسرم در بی محلی به وی زمینه آبروریزی برای او را نزد رسانه‌ها فراهم آورد. تلاش سفیر آمریکا و پا درمیانی سفیر ترکیه برای ایجاد صحنه‌ای که من و یا همسرم با سفیر آمریکا مواجه شویم و خوش و بشی صورت گیرد به این جا متوقف نشد. ظاهراً سفیر ترکیه عزم خود را جزم کرده بود که این کار را انجام دهد. نیم ساعتی بعد از ناکامی سفیر آمریکا برای نزدیک شدن به غرفه ایران بود که از پشت سر یک نفر من را به نام صدا کرد، وقتی برگشتم، مرد مسنی را دیدم که سر و رویی سفید داشت و به زبان فارسی شکسته به من گفت نوروز مبارک باشد. با تعجب با وی دست دادم و خواستم چند کلمه‌ای با او صحبت کنم که ببینم کیست و فارسی را از کجا یاد گرفته که تازه متوجه شدم که سفیر ترکیه و سفیر آمریکا نیز در کنار او هستند. به محض تغییر جهت و در حالتی که می‌خواستم وضعیت را تغییر دهم، یک عکاس فقط توانست فرصت را مغتنم بداند و یک عکس از ما در این حالت بگیرد. البته آنچه از این عکس انتظار داشتند، به دست نیاوردند. این عکس فردای آن روز در روزنامه اهرام مصر چاپ شد و ظاهراً عکاسی که این لحظه را به قول خودش شکار کرده بود، پاداش خوبی از روزنامه اهرام گرفته بود. اما آن آقایی که به زبان فارسی با من صحبت کرده و من را متعجب کرده بود، همسر خانم پاترسون بود. گفته شد وی که کارمند وزارت خارجه آمریکا بوده است، مدتی در ایران زندگی کرده و فارسی را از آن زمان یاد گرفته است. تلاش سفیر آمریکا در قاهره برای باز کردن باب گفت‌وگو با اینجانب به یکی دو مورد محدود نمی‌شد. یک بار نیز به همراه همسرم در مهمانی روز ملی قزاقستان شرکت کرده بودیم که شاهد تلاش مشابهی از سوی او بودم. سرود ملی مصر و قزاقستان در حال نواختن بود و من بر اساس عرف موجود در مکان خودم ایستاده بودم. همسرم نیز با فاصله چند متری در کنار همسر سفیر تاجیکستان و همسر یکی از دیپلمات‌های روسیه و روبروی من ایستاده بود. در حین نواختن سرود بود که دیدم همسرم از جای خود حرکت کرد و در حال نزدیک شدن به من است. این کار مرسوم نبود که در زمان نواختن سرود کسی از جای خود حرکت کند. با تعجب او را نگاه می‌کردم، تا آن که آمد و در سمت چپ من که خالی بود ایستاد. بعد از پایان سرود از او پرسیدم دلیل حرکت کردنش چه بوده؟ او گفت الان سفیر آمریکا درست پشت سر شما متوقف شده است. او در حالی که لبخند می‌زد گفت در حین نواختن سرود که معمولاً افراد به احترام بی حرکت می‌ایستند دیدم که در کنار شما یک جای خالی است و سفیر آمریکا به آهستگی در حال حرکت به سوی صف اول و جای خالی کنار شماست تا در آنجا قرار بگیرد. به همین دلیل من نیز آهسته حرکت کرده و در کنار شما قرار گرفتم تا مانع از شکار لحظه‌های خبرنگاران و شایعه سازان شوم. همسرم نیم نگاهی به عقب انداخت و گفت: خانم پاترسون از عصبانیت و اینکه مجبور شده در پشت سر ما متوقف شود، کاملاً سرخ شده است. برایم جالب بود که او باز هم سعی داشته کنار نماینده ایران بایستد. طبیعی است در این حالت عکاس‌ها هم سوژه خود را پیدا می‌کردند و دوباره می‌نوشتند ایران و آمریکا در کنار هم هستند!؟! انتهای پیام/

94/02/13 - 11:35





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن