واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: پول قرضی زندگی عاشقانه را بهم زد
بهروز آنقدر عصبانی است که هیچ چیز نمیتواند او را از تصمیمش منصرف کند. فکر همه چیز را کرده و آمده است برای همیشه به زندگی عاشقانهاش با فریبا پایان دهد...
بهروز آنقدر عصبانی است که هیچ چیز نمیتواند او را از تصمیمش منصرف کند. فکر همه چیز را کرده و آمده است برای همیشه به زندگی عاشقانهاش با فریبا پایان دهد. همسری که او را بیشتر از هرچیز و هرکس در زندگیاش دوست داشت و حاضر نمیشد حتی لحظهای دوریاش را تحمل کند. حالا آمده تا مهر جدایی از این زن را بر شناسنامهاش بزند و به ایستگاه پایانی زندگی مشترک رسیده است.وقتی بهروز همراه فریبا روبه روی قاضی عموزادی، رئیس شعبه 268 دادگاه خانواده می نشیند، ماجرای زندگی اش را این گونه تعریف می کند: آقای قاضی زندگی من و فریبا هیچ مشکلی نداشت. ما همکار بودیم و وقتی با هم بیشتر آشنا شدیم تصمیم به ازدواج گرفتیم. من از همان روز اول عاشق فریبا شدم و وقتی رفتارهایش را دیدم احساس کردم می توانم در کنار او خوشبخت شوم. من و فریبا خیلی زود پای سفره عقد نشستیم و بدون این که مانعی سرراهمان باشد زندگی مشترکمان را آغاز کردیم. زندگی ای که برای آن کلی برنامه ریزی کرده بودیم و قول های بزرگی برای خوشبخت زندگی کردن به هم داده بودیم. صداقت یکی از همین قول ها بود. من و فریبا از همان روز اول به هم قول دادیم که هیچ وقت چیزی را از هم پنهان نکنیم و تحت هر شرایطی با هم صادق باشیم.وی ادامه می دهد: چهار سال از زندگی ما گذشت تا این که متوجه شدم همسرم موضوعی را از من پنهان کرده است. من یک دوست صمیمی و خانوادگی دارم که بیشتر اوقات را با همین دوستم و همسرش می گذرانیم. چند روز پیش شنیدم همسرم به خاطر یک مشکل مالی که برایمان پیش آمده بود، از همین دوستم پول قرض گرفته است. این موضوع را از زبان دوستم شنیدم و داشتم از خجالت آب می شدم. اصلا باور نمی کردم فریبا دروغ به این بزرگی به من گفته باشد و از دوست صمیمی ام پول قرض بگیرد. من تحت هیچ شرایطی از هیچ کس پول قرض نمی گیرم، اما همسرم پنهانی از دوستم پول قرض گرفت.در این لحظه فریبا که تمام مدت می خواست صحبت کند اما شوهرش به او اجازه نمی داد، رشته کلام را در دست می گیرد و می گوید: باور کنید تنها به خاطر شوهرم دست به چنین کاری زدم. در ضمن من به دوست شوهرم حرفی از پول نزدم و یک روز که داشتم با همسرش درددل می کردم به او گفتم به پول احتیاج داریم. او هم به شوهرش گفته بود و دوست بهروز هم با اصرار این پول را به من قرض داد. می دانستم اگر موضوع را به شوهرم بگویم از دستم عصبانی می شود برای همین چیزی به او نگفتم. اما حالا جنجال به راه انداخته و می خواهد جدا شود. من قبول دارم اشتباه کرده ام اما زندگی ام را دوست دارم و نمی خواهم از او جدا شوم. همسرم اگر کمی گذشت داشت کار ما به اینجا نمی کشید. من شرمنده او هستم و خیلی اصرار کردم تا از تصمیمش منصرف شود.وقتی صحبت های این زوج به پایان می رسد قاضی حکم طلاق را صادر نمی کند و از این زوج می خواهد از تصمیم شان منصرف شوند. در نهایت قاضی وقتی اصرار مرد بر طلاق را می بیند آنها به یک مشاوره خانواده می فرستد تا شاید مشکل شان حل شود.نگاه کارشناسغرور یکدیگر را جریحه دار نکنیددکتر حسن عشایری / روان شناس: زنان و مردان هنگامی که با بی توجهی همسرشان در زندگی مشترک روبه رو می شوند یا احساس می کنند در این زندگی نادیده گرفته شده اند، دچار حس نامطلوبی می شوند. زن و مرد در چنین شرایطی احساس می کنند از طرف مقابل پذیرفته نشده اند و غرورشان جریحه دار شده است. مرد یا زنی که همسرش موضوعی را از او پنهان می کند، ناامید و دلسرد می شود و آرام آرام حساب خودش را از این زندگی جدا می کند. از طرف دیگر شریکی که شخصیت طلبکار دارد و هیچ گاه خواسته هایش پایانی ندارد، دیر یا زود همسرشان را از دست می دهد. این دسته از زنان یا مردان بابت برآورده شدن خواسته هایشان قدردانی نمی کنند و همه چیز را به صورت وظیفه می بینند. مرد در چنین شرایطی خود را مانند دستگاهی می بیند که مسئول رفع نیازهای زن است و به خودی خود ارزشی ندارد و همین دلیل او را از زن دور می کند.وقتی یک مرد احساس کند غرور مردانه اش در زندگی مشترک با همسرش جریحه دار شده و همسرش او را نادیده گرفته است، یکباره تصمیم به جدایی می گیرد و زندگی اش را از همسرش جدا می کند. بنابراین بی توجهی و جریحه دار کردن غرور طرف مقابل، تبعات بدی دارد که می تواند یک زندگی مشترک را به ورطه نابودی بکشاند.جام جم
شنبه 12 اردیبهشت 1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 114]