تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نماز قلعه و دژ محکمی است که نمازگزار را از حملات شیطان نگاه می دارد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798717931




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

وحشت خانوادگی از تهدیدهای خواستگار فراری |اخبار ایران و جهان


واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: وحشت خانوادگی از تهدیدهای خواستگار فراری
کد خبر: ۴۹۵۸۳۱
تاریخ انتشار: ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۲ - 29 April 2015


پسر جوانی که پس از شنیدن جواب رد از خانواده دختر مورد علاقه‌اش شبانه به خانه آنها حمله و با شمشیر دختر ۱۶ ساله را مجروح کرده است، همچنان به تهدیدهایش ادامه می‌دهد. این در حالی است که با گذشت چند ماه از حادثه، هنوز ردی از او به‌دست نیامده است.

به گزارش همشهری، اين حادثه حوالي نيمه شب 26مرداد سال گذشته رخ داد. پسر جوان از وقتي هليا 16ساله را ديده بود، يك دل نه صد دل عاشقش شده و تصميم گرفته بود با او ازدواج كند اما خبر نداشت كه هليا و خانواده‌اش راضي به اين ازدواج نيستند. براي همين وقتي جواب رد شنيد، نقشه هولناكي طرح كرد كه دختر نوجوان را تا يك قدمي مرگ برد.

سعيد، پدر هليا درباره حادثه مي‌گويد: خانه ما در جاده مخصوص كرج است. روبه‌روي شهرك سينمايي. سال گذشته بود كه متوجه شدم جواني كه به‌طور موقت در شهرك سينمايي مشغول به‌كار بود، خواستگار دخترم شده است. ظاهرا او دخترم را هنگام رفت‌وآمد به مدرسه ديده و عاشقش شده بود. بعد هم تصميم گرفته بود همراه پدر و مادرش براي خواستگاري بيايد.

مرد ميانسال ادامه مي‌دهد: شبي كه آنها براي خواستگاري آمده بودند، براي انجام كاري راهي مشهد بودم. همسرم با من تماس گرفت و گفت كه پسر جوان همراه خانواده‌اش به خانه‌مان آمده‌اند تا هليا را خواستگاري كنند. چيز زيادي درباره او نشنيده‌ بودم. چون آنها را نمي‌شناختم و از طرفي هليا سن و سال كمي داشت، مخالفت كردم و گفتم كه حاضر نيستم با اين خانواده وصلت كنم. آنها يك‌بار ديگر هم آمدند اما جواب من و حتي هليا منفي بود و ما نمي‌خواستيم دخترمان با مردي غريبه ازدواج كند. پس از جواب منفي ما بود كه تهديدهاي پسر جوان شروع شد و در نهايت دست به اقدامي وحشتناك زد.

هليا كه حالا دختري 17ساله است و اين روزها به‌خاطر وحشت از تهديدهاي خواستگار فراري‌اش جرأت خارج شدن از خانه را ندارد، درباره شب حادثه مي‌گويد: از وقتي به ابوالفضل جواب رد دادم، تهديدهاي او شروع شد. در راه مدرسه تعقيبم مي‌‌كرد و مي‌گفت كه اجازه نمي‌دهد با كسي ديگر ازدواج كنم.

من اما تهديدهايش را جدي نگرفتم تا اينكه حدود ساعت 11شب 26مرداد وقتي در خانه خوابيده بودم، با شنيدن صداي شكستن شيشه در ورودي از خواب پريدم. آن شب فقط من و مادرم كه در آن زمان باردار بود در خانه بوديم. ابوالفضل با شكستن شيشه در ورودي، توانسته بود در را باز كند و وارد خانه شود. مادرم جيغ مي‌‌كشيد و كمك مي‌خواست. ابوالفضل در چشم بر هم زدني خودش را به اتاق من رساند. شوكه شده بودم و نمي‌توانستم حركت كنم. ناگهان يك شمشير از زير پيراهنش بيرون كشيد و درحالي‌كه مي‌گفت نبايد جز او با كسي ديگر ازدواج كنم، تيغه آن را روي گلويم گذاشت و پس از آن ديگر چيزي نفهميدم.

فقط متوجه شدم كه پتويم غرق در خون شده است. وقتي ابوالفضل فرار كرد، از حال رفتم و زماني كه به‌هوش آمدم در بيمارستان بودم. خوشبختانه زخمي كه روي گلو و دست‌هايم به‌وجود آمده بود، عميق نبود و من از خطر مرگ نجات پيدا كردم و پس از آن ماجرا را به پليس خبر داديم و مأموران كلانتري 154تهران به آنجا آمدند اما ابوالفضل فرار كرده بود.

پدر هليا ماجرا را اينطور ادامه مي‌دهد: دخترم مدتي در بيمارستان بستري بود و بعد مرخص شد. با اينكه ما شكايت كرديم و قاضي هم دستور احضار متهم را صادر كرد، اما پسر جوان فراري شده بود و ما هم هيچ نشاني‌اي از او نداشتيم. حالا چند‌ماه از اين ماجرا مي‌گذرد و ابوالفضل هنوز دستگير نشده است.

چند‌ماه پيش بود كه او پيغامي براي دخترم فرستاد كه در آن نوشته بود قصد دارد كار ناتمامش را تمام كند. از ترس اينكه بلايي سر دخترم بيايد، اجازه ندادم ديگر به دبيرستان برود و او حالا ماه‌هاست كه در خانه است. حتي روي در خانه نرده محافظ گذاشته‌ام تا ابوالفضل نتواند دوباره وارد خانه‌مان شود. هليا پس از حادثه، جرأت نمي‌كند از خانه خارج شود.

او داخل خانه زنداني شده و هر كاري كه بيرون داشته باشد ما برايش انجام مي‌دهيم. حالا چند ماهي است كه از خانه بيرون نيامده و شب‌ها كابوس مي‌بيند. دخترم به درس و مدرسه علاقه داشت، اما وحشت از خواستگار فراري باعث شده كه از درسش هم بيفتد. روز گذشته وقتي براي پيگيري پرونده به كلانتري رفتم، گفتند كه قانون كارش را انجام مي‌دهد و حالا تنها درخواست ما رسيدگي سريع‌تر به پرونده و دستگيري خواستگار فراري است.











این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 93]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن