محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1842247851
یک روز با زنان شالیکار گیلانی
واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: دوشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۳:۵۳
ای شالیکار گیلانی بر دستانت پینه بستهات بوسه میزنم، تو که با مهرخود، برنج را در دامان پرمهرت پرورش میدهی و این یکی از نشانههایی است که دیار من گیلان را به سرزمین سبز معروف کرده است. یکی از همین روزهای بهاری که مسافر جادههای دیارم بودم و همزمان نوای خوش «گل پامچال، گل پامچال، بیرون بیا- فصل بهاره، عزیز موقع کاره، شکوفاهان، غنچه وا کنید، غنچه وا کنید- بلبل سر داره؛ بلبل سر داره- بیا دل بیقراره، بیا فصل بهاره و ...» در حال پخش بود و به حق، جنبوجوش زنان شالیکار گیلانی را به سینمایی زنده تبدیل کرده بود، لذا مصمم میشوم تا راویگر این قصه شوم ... کلاه حصیریات را بالاتر میدهی، با دستهای گِل آلودت عرق پیشانیات را پاک میکنی و خطی از گِل جایش مینشانی. با لبخند میگویی: «دستهای تو این کاره نیست. برای نوشتن خوب است. حالا که دیدی، هنوز که عرق بدنت و گٍل دست و پایت خشک نشده، برو و قصهات را بنویس.» قلم به دست میگیرم و مینویسم تا بگویم، از رنجهایت بیخبر نیستم. از گالشهای زنانهات که هربار قدمهایت را تا دل آب و گِل بدرقه میکند و کنار مزرعه میماند. از روزهایی که میروی تا با آب، زمین، باد و آفتاب یکی شوی و حاصل این کیمیاگریت با رنج، «برنج» در بشقابهای ما میشود. زن مهربان روستا، من میشناسمت. آنگاه که چادرت را محکم به کمر میبندی و مؤمنانه به دشت رنج و زحمت، پا میگذاری. میروی و قامتت را میشکنی و نمازهایت را در آب میخوانی و حرفها میزنی با دانههایی که قرار است زمین خالی را سبزهزار کنند. بانوی شالیزارهای شمال، از رنجها و مهربانیهایت باخبرم. از دستانت که در جوانی پیر شدهاند و از رؤیاهایت که سالهاست چشم به آمدن تابستان دوختهاند. من، تو را میشناسم و از زمزمههای شیرینت با لاکپشتها، مورچهها، زالوها و قورباغهها باخبرم. از ایمانی که هر روز با خود به شالیزار سرازیر میکنی. من لبخند هر بارهات را به آواز قورباغهها و جیرجیرکها دیدهام. دیدهام که چگونه در گوش زمین، لالایی میخوانی و میکاری. من هر بار نوازشهایت را روی سر ساقههای ترد شالی دیدهام و میدانم که بانوی آرام شالیزارهای سبز شمال هستی. حتی وقتی پابرهنه از مرزهای شالیزار میگذری تا کمی آب بنوشی و بنشینی، پینههای سرخ و متورم دستانت را دیدهام. من این دستان خسته و گل آلود را خوب میشناسم که چگونه زمینی سیاه و متروک را به تابلوی نقاشی بدل میکنند که سبز سبز است، سبزتر از زندگی. دیدهام که چگونه تا میشوی و با چشمانی تبدار، گِل را میشکافی و ساقههای بلند باورت را در زمینی برهنه نشاء میکنی و با دم و بازدم شالیزار، عطر ساقههای برنج میگیری و با آواز پرندههای آسمان درهم میآمیزی. بانوی شالیکار! من سالهاست که میدانم بسماللههای توست که خوشههای سبز را طلایی میکند و این همه عطر به مزرعه میپاشد. پس ببخش اگر گاهی نمیشود خوبیهایت را به اندازه خودت، خوب نوشت. از خزانه تا شالیزار بعضیها از ﺷﻤﺎل رﻓﺘﻦ ﻓﻘﻂ درﯾﺎ و ﺟﻨﮕﻞاش را میدانند. ﺗﺎ روی ﺗﻘﻮﯾﻢ ﭼﻨﺪ روز ﺗﻌﻄﯿﻠﯽ ﻣﯽﺑﯿﻨﻨﺪ، دﺳﺖ زن و ﺑﭽﻪ را میگیرند، ﺷﺎل و ﮐﻼه میکنند و ﺑﻪ ﺳﻮی ﺷﻤﺎل راهی میشوند و اﻟﺒﺘﻪ تنها ﻣﻘﺼﺪ آنها، درﯾﺎ و ﺟﻨﮕﻞهای همان اطﺮاف اﺳﺖ، اﻣﺎ ﻧﮕﯿﻦ ﺳﺒﺰ اﯾﺮان ﺟﺎذبههای ﺷﮕﻔﺖاﻧﮕﯿﺰ دﯾﮕﺮی هم دارد. ﺷﺎﻟﯿﺰار و ﺗﻤﺎم ﻣﺮاﺣﻞ ﺷﺎلیکاری ﯾﮑﯽ از آن ﺟﺎذبههای هیجاناﻧﮕﯿﺰ و روﯾﺎﯾﯽ اﺳﺖ. ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ رﯾﺸﻪ ﻧﺎمش «ﺑﺎ رﻧﺞ» اﺳﺖ. ﭘﺮ ﺑﯿﺮاه هم ﻧﮕﻔﺘﻪاﻧﺪ. ﺑﺮﻧﺞﮐﺎری ﮐﺎر ﭘﺮ زﺣﻤﺘﯽ اﺳﺖ. ﻓﺼﻞ آن اواﯾﻞ ﻓﺮوردﯾﻦ ﻣﺎه است، ولی اﮔﺮ هوا ﻣﺴﺎﻋﺪ و ﺧﻮب ﺑﺎﺷﺪ ﺣﺘﯽ از آﺧﺮﯾﻦ روزهای اﺳﻔﻨﺪﻣﺎه آﻏﺎز ﻣﯽﺷﻮد. ﺗﻤﺎم ﻣﺮاﺣﻞ ﮐﺎﺷﺖ، داﺷﺖ و ﺑﺮداﺷﺖ ﺑﺮﻧﺞ زﯾﺒﺎﯾﯽ و ﻟﻄﺎﻓﺖ ﺳﺤﺮاﻧﮕﯿﺰی دارد و ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ ﺑﺮای طﺒﯿﻌﺖﮔﺮدان ﺗﺠﺮﺑﻪای ﻟﺬتﺑﺨﺶ و ﺟﺪﯾﺪ ﺑﻪﺷﻤﺎر آﯾﺪ. در ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﮔﺎم، ﻣﺰرﻋﻪداران ﺷﺎﻟﯽهایی (بذر جو) را ﮐﻪ از ﺳﺎل ﮔﺬﺷﺘﻪ ذﺧﯿﺮه ﮐﺮدهاﻧﺪ، در آب خیس میکنند ﺗﺎ ﺟﻮاﻧﻪ ﺑﺰﻧﻨﺪ. ﻣﻌﻤﻮﻻ اﯾﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ در ﺣﯿﺎط ﺧﺎﻧﻪ ﮐﺸﺎورزان اﻧﺠﺎم ﻣﯽﺷﻮد. ﺷﺎلیهای ﺧﯿﺲﺧﻮرده ﭘﺲ از ﭼﻨﺪ روز از آب ﺑﯿﺮون ﻣﯽآﯾﻨﺪ و جوانه سر میدهند و ﺑﻪ ﺻﻮرت کپههاﯾﯽ روی همدﯾﮕﺮ ﻗﺮار ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ. روی کپهها ﮔﻮﻧﯽ ﻧﻤﻨﺎک ﻣﯽاﻧﺪازﻧﺪ ﺗﺎ رطﻮﺑﺖ داﻧﻪهای ﺑﺮﻧﺞ از ﺑﯿﻦ ﻧﺮود و ﺑﺎ رﯾﺨﺘﻦ آب وﻟﺮم ﺑﺮ روی ﺷﺎﻟﯽها ﺑﺮ رطوﺑﺖ آن ﻣﯽاﻓﺰاﯾﻨﺪ. اﯾﻦ دوﻣﯿﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ از ﮐﺸﺖ ﺑﺮﻧﺞ اﺳﺖ. همزﻣﺎن ﮐﻪ شالیها زﯾﺮ ﮔﻮﻧﯽهای ﻧﻤﻨﺎک آرﻣﯿﺪهاﻧﺪ ﺗﺎ رشد کنند، ﮔﺮوهی در زﻣﯿﻦ ﮐﺸﺎورزی ﻣﺸﻐﻮل ﮐﺎرند و ﺑﺎ ﺗﺮاﮐﺘﻮر و ﺗﯿﻠرهاﯾﯽ ﮐﻪ ﮔﺎوآهن ﺑﻪ اﻧتهای آنها ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪه است، ﺑﻪ ﺟﺎن زﻣﯿﻦ ﻣﯽاﻓﺘﻨﺪ ﺗﺎ آن را ﺷﺨﻢ بزنند و ﺧﺎکش را ﺑﺮای ﮐﺸﺖ ﺑﺮﻧﺞ آﻣﺎده ﮐﻨﻨﺪ. ﭘﺲ از آن که ﺧﺎک زﻣﯿﻦ هموار ﺷﺪ، ﻣﺮزها ترمیم ﺷﺪ، آب را راهی زمین میکنند؛ ﺑﺮﻧﺞ ﺑﺎﯾﺪ در زمینهاﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﯽﺷﺒﺎهت ﺑﻪ اﺳﺘﺨﺮ ﻧﯿﺴﺖ و به آن خزانه میگویند، رﺷﺪ ﮐﻨﺪ. وﻗﺘﯽ ﺷﺎﻟﯽها ﺟﻮاﻧﻪ زدﻧﺪ، آنها را از ﺣﯿﺎط ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﻣﺰرﻋﻪ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ؛ ﺧﺰاﻧﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ورود آنهاﺳﺖ. ﺧﺰاﻧﻪ ﻣﺤﻮطﻪای ﺳﺮ ﭘﻮﺷﯿﺪه و ﮐﻮﭼﮏ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ اﯾﺠﺎد اﺛﺮ ﮔﻠﺨﺎﻧﻪای، رطﻮﺑﺖ و ﮔﺮﻣﺎی زﯾﺎدی ﺑﺮای ﺑﺮﻧﺞهای ﮐﻮﭼﮏ آﻣﺎده میکند و اﺟﺎزه ﻣﯽدهد ﺟﻮاﻧﻪها ﺑﺰرگ ﺷﻮﻧﺪ و ﺗﺎ اﻧﺪازهای رﺷﺪ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ آﻣﺎدﮔﯽ اﻧﺘﻘﺎل ﺑﻪ زﻣﯿﻦ اﺻﻠﯽ را داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ. اواخر بهار است و جوانهها یا به قول خودشان، شالیها به اندازه کافی قد کشیدهاند. ﺣﺎﻻ زﻣﺎن اﻧﺘﻘﺎل ﺟﻮاﻧﻪها ﺑﻪ زﻣﯿﻦ ﻓﺮا رﺳﯿﺪه اﺳﺖ. اﯾﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻤﺎﺷﺎﯾﯽ اﺳﺖ(البته برای آنها که خود پای در گل و لای نمیگذارند و 10 ساعت را به این کار مشغول نیستند). دﯾﺪن ﭼﻨﺪﯾﻦ زن و ﻣﺮد ﺑﺮﻧﺞﮐﺎر ﮐﻪ دوﺷﺎدوش همدﯾﮕﺮ در زﻣﯿﻦ ﭘﺮ از ﮔﻞ و ﻻی ﮐﺎر ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ و ﺟﻮاﻧﻪها را ﺑﺎ ﻧﻈﻢ و ﺗﺮﺗﯿﺐ و ﻓﺎﺻﻠﻪهای ﻣﻨﺎﺳﺐ در دل گل ﺟﺎی ﻣﯽدهند و هم زﻣﺎن ﺗﺮاﻧﻪهای ﻣﺤﻠﯽ را زﯾﺮ ﻟﺐ زﻣﺰﻣﻪ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ، ﺻﺤﻨﻪ ﺟﺎﻟﺐ و ﺟﺬاﺑﯽ اﺳﺖ. ﺑﻪ اﯾﻦ ﮐﺎر ﺟﺎﻟﺐ «ﻧﺸﺎﮐﺎری» ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ. در این فصل در واقع قانون عرفی جالبی طی دهها و شاید صدها سال در این روستاها شکل گرفته و آن همکاری و مشارکت در کار یکدیگر است. از ابتدای فصل شالیکاری، هر روز اغلب زنان روستا برای کمک به زمین یکدیگر میروند و از 7 صبح تا 7 عصر در زمین کار میکنند تا کار به پایان برسد. تهیه صبحانه، ناهار و آب خنک آشامیدنی و وسیله رفت و آمد، همه با کسی است که آن روز در زمینش کار میکنند. آنگاه نوبت زمین دیگری است و این بار افراد خانواده مالک زمین قبلی نیز برای کمک میروند. این یک قانون نانوشته است و تو هم باید به آن تن دهی. قانونی که خود به خود باعث نزدیکی بیشتر جامعه روستایی و انسجام اجتماعی آنها میشود. قلیناهار (صبحانه)، ناهار، چاشت(عصرانه) و... بیرون آوردن شالی از خزانه و بستهبندی آنها توسط بانوان سالمند و کم توانتر روستایی انجام میشود، هرچند این کار نیز به اندازه کافی طاقت فرسا و دشوار است. آنها به سرعت شالیها را از گل بیرون میکشند و تقریبا هر 100 ساقه را با یک ساقه دیگر و یا برگ کولش(ساقه خشک شده برنج) گره میزنند و به کناری میاندازند. پس از آن کودکان و نوجوانان و آقایان این بستههای شالی را با دست یا تشت به زمین اصلی که دیگران مشغول نشاکاری هستند، منتقل میکنند و هر دسته را در مکانهای خالی پرتاب میکنند، به گونهای که تقریبا در هر یک متر، یک بسته قرار بگیرد. دلم میخواهد حداقل شالیکاری را تجربه کنم. همیشه از کنار زمینهای غرق در آب نظارهگر کار این افراد که بیشتر آنها را بانوان روستایی تشکیل میدهند، بودهام و گاهی با گرفتن یک عکس این لحظهها را جاودانه کردهام. کفشهایم را کنار آن همه گالش و دمپایی میگذارم و پای در میان گِل میگذارم. با اولین قدم سردی آب آزارم میدهد ولی بیش از آن نگران خار و خاشاک و جانوران زیر پایم هستم. نگرانی که به تدریج از بین میرود. دیگران کمر راست میکنند و با لبخند نگاهم میکنند. میدانم در دل به من میخندند ولی دوست دارم ادامه دهم. نزدیکتر میشوم و در صفشان جای میگیرم. آنجا که مرز بین زمین شالیکاری شده و نشده است. همان جا که زنان بستههای گره خورده شالی را به سرعت باز میکنند و ساقههای نرم و لطیف شالی را در گِل فرو میبرند و آرام آرام و قدم به قدم عقب میروند. هرچند یک ساعتی از شروع کار میگذرد و هنوز ساعت 8 صبح است ولی هوای دم کرده شالیزار و آفتاب سوزان عرقم را در آورده است. به تدریج درد را در کمر و پاهایم حس میکنم. هر از گاهی قد راست میکنم، ولی افاقه نمیکند. سعی میکنم سرم را به سمفونی زیبای قورباغهها و پرواز آرام سنجاقکها گرم کنم، ولی بیفایده است، خدایا پس کِی وقت صبحانه میشود؟ میدانم حدود ساعت 9 کار برای خوردن صبحانه(قلی ناهار) در حدود نیم ساعت تعطیل میشود، پس چرا دقایق نمیگذرند؟ نگاههای زیر زیرکی دیگران را حس میکنم و نگران این هستم که بدانند کم آوردهام. اکنون زمزمههای آهنگین بغلدستیهایم به سمفونی قورباغهها افزوده شده است. شعر با زبان گیلکی چه زیباست و خستگیام را برای مدتی از یادم میبرد. سرانجام وقت صبحانه میرسد و این را صاحب کشت با فریاد اعلام میکند. از شالیزار که بیرون میآیم از ظاهر خودم خندهام میگیرد، سر تا پا گِل آلودهام. بساط صبحانه توسط کارفرما زیر درختهای جنگلی در فاصله 100 متری زمین پهن شده است. مثل دیگران این فاصله را با پای برهنه طی میکنم و لب جوی آبی که از چشمه میآید، دستها و پاهایم را میشویم، درست مثل دیگران؛ برایم جایی باز میکنند. مینشینم و در سکوت به خوردن صبحانهای میپردازم که بیش از همه صبحانههای عمرم، لذت بخش است. اصلا نمیخواهم تمام شود. گاهی نشستن و استراحت کردن چقدر خوب است. صبحانه ساده است؛ نان، پنیر، چای ذغالی، گوجه و خیار. هرچند برخی هم مقداری مغز گردو یا بادام یا کشمش پر شالشان بستهاند و با خود آوردهاند. تعجب میکنم که خستگی در چهره هیچ کدامشان دیده نمیشود. زنها میگویند و میخندند و مردها هم کم نمیآورند، ولی صدایشان آرامتر است. یکی از خانمها که کودک خردسالش را با چادرش بر پشتش بسته، ناخودآگاه تکان تکان میخورد تا کودکش آرامش بیشتری داشته باشد. کودک خواب است و گردنش به یک طرف کج شده است. دیگران به آرامی کودک را از پشتش باز میکنند تا هم مادر نفس راحتی بکشد و هم کودک آسوده بخوابد، اما نمیتوانند کودک را در این فاصله دور از محل کار بخوابانند. کنار زمین هم آفتاب تندی است. بچهها دست به کار میشوند؛ چندین ساقه خشک شده میکَنند و در زمین فرو میکنند. در کوتاهترین زمان یک سایهبان کوچک و زیبا درست میشود و کودک را زیر آن میخوابانند و رویش را با چادر مادرش میپوشانند که حشرات بیدارش نکنند. صبحانه که تمام میشود، هر کس یک لیوان چای دیگر مینوشد و باز راهی کار میشود. این بار اما با وجود گرمای بیشتر و طولانیتر شدن زمان کار یعنی تا یک بعد از ظهر، کمتر احساس خستگی میکنم و بیشتر دل به کار میدهم. دیگر دست و بدنم جدای از آب و زمین و ساقههای لطیف شالی نیست. گویی یکی شدهام با گِل، با هستی و با سبزی. در قطعه کناری هر زمین که در حال کشت و کار است، مردها با تراکتور و دیگر وسایل کشاورزی در حال آماده سازی زمین برای شالیکاری هستند، زیرا با توجه به حساسیت زیاد نشاها، شالیکاری در کوتاهترین زمان ممکن یعنی بین یک تا 3 روز بسته به اندازه زمین باید به پایان برسد. برای ناهار که میرویم، زمان بیشتری برای استراحت داریم. آن قدر که حتی میتوانی چرت کوتاهی هم در سایه خنک درختان جنگل بزنی و بعد از قیلولهای کوتاه دوباره به میان آب و گِل که اکنون گرم و غلیظ شده است، بروی. کار ادامه مییابد تا 7 عصر و پس از آن همه دست و پای خود را لب رودخانه میشویند و لباس عوض کرده یا نکرده، راهی روستا میشوند تا فردا و شالیکاری دوباره. من هم با دیگران میروم. هرچند تمام بدنم کوفته است و ساق پایم به شدت درد میکند، ولی حس خوبی دارم. حس نوعی پیروزی و البته صفا. از این پس ﺟﻮاﻧﻪهای ﮐﻮﭼﮏ در ﻣﺤﻞ زﻧﺪﮔﯽ ﺟﺪﯾﺪ ﺧﻮد ﻣﯽماﻧﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺷﺮاﯾﻂ ﺟﺪﯾﺪ ﺳﺎزﮔﺎر ﺷﻮﻧﺪ و در ﻋﻤﻖ زﻣﯿﻦ رﯾﺸﻪ دواﻧﺪه و رﺷﺪ ﮐﻨﻨﺪ. در اﯾﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺴﻞ ﻣﻮﺟﻮدات ﻣﻮذی ﮐﻪ ﻗﺼﺪ دارﻧﺪ ﺑﺮﻧﺞهای ﺟﻮان را ﻧﺎﺑﻮد ﮐﻨﻨﺪ، از رﯾﺸﻪ ﺑﺮﭼﯿﺪ. در واقع ﺳﻢﭘﺎﺷﯽ ﻻزم اﺳﺖ ﺗﺎ آﻓﺖها ﻧﺘﻮاﻧﻨﺪ ﺑﺮﻧﺞهای ﺟﻮان را آزار ﺑﺪهند. سم پاشی ﺷﺎﻟﯿﺰار ﮐﺎر ﭘﺮ زﺣﻤﺖ و طﺎﻗﺖﻓﺮﺳﺎﯾﯽ اﺳﺖ. آنگونه که دیدهام دﺳﺘﮕﺎه سم پاش ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﮐﻮﻟﻪﭘﺸﺘﯽ ﺑﺰرگ ﺑﺮ دوش ﮐﺸﺎورز ﻗﺮار ﻣﯽﮔﯿﺮد و او ﻣﺠﺒﻮر اﺳﺖ ﺑﺎ اﯾﻦ ﺑﺎر ﺳﻨﮕﯿﻦ در ﻣﯿﺎن ﮔِﻞوﻻی زﻣﯿﻦ راه ﺧﻮد را ﺑﺎز کند و ﺳﻢ ﺑﭙﺎﺷﺪ. ﭼﻨﺪ ﺻﺒﺎﺣﯽ ﭘﺲ از سم پاشی زﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ و روﯾﺎﯾﯽﺗﺮﯾﻦ روزهای ﺷﺎﻟﯿﺰار ﭘﺪﯾﺪار ﻣﯽﺷﻮد. کم کم ﺑﺮﻧﺞها از ﻏﻼف ﺳﺒﺰ ﺧﻮد ﺑﯿﺮون ﻣﯽآﯾﻨﺪ و ﺑﺎ وزش ﻧﺴﯿﻢ ﺑﻪ اﯾﻦﺳﻮ و آن ﺳﻮ ﻣﯽﺧﺮاﻣﻨﺪ. ﮔﺮﭼﻪ ﺗﻤﺎﺷﺎی ﺷﺎﻟﯿﺰار از اوﻟﯿﻦ روزهای ﮐﺎر ﺗﺎ آﺧﺮﯾﻦ روزهای درو دﯾﺪﻧﯽ اﺳﺖ، اﻣﺎ اﯾﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﭼﯿﺰ دﯾﮕﺮی اﺳﺖ. پس از آن ﻧﻮﺑﺖ وﺟﯿﻦ «دوآره» اﺳﺖ؛ در آن زمان اﮔﺮ از دور ﺑﻪ ﺷﺎﻟﯿﺰار ﻧﮕﺎه ﮐﻨﯿﺪ ﻓﻘﻂ ﺳﺎﻗﻪهای ﺳﺒﺰ ﺑﺮﻧﺞ ﺑﻪ ﭼﺸﻢﺗﺎن ﻣﯽآﯾﺪ، اﻣﺎ اﮔﺮ ﻧﺰدﯾﮏﺗﺮ ﺑﺮوﯾﺪ دﯾﮕﺮ تنها ﺳﺎﻗﻪ ﺑﺮﻧﺞ ﻧﻤﯽﺑﯿﻨﯿﺪ؛ ﻋﻠﻒهای هرز میهمان ﻧﺎﺧﻮاﺳﺘﻪ ﻣﺰرﻋﻪداران هستند. ﺑﺎ وﺟﯿﻦﮐﺮدن ﺑﻪ اﯾﻦ میهماﻧﯽ ﻧﺎﺧﻮاﺳﺘﻪ ﭘﺎﯾﺎن داده ﻣﯽﺷﻮد. ﻣﻌﻤﻮﻻ اﯾﻦ ﮐﺎر دوﺑﺎر و ﺑﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ زﻣﺎﻧﯽ ۲۰ روز اﻧﺠﺎم ﻣﯽﺷﻮد. ﺗﺎﺑﺴﺘﺎن که ﭘﺎﯾﺎن مییابد زﻣﺎن ﺷﺎﻧﻪزدن ﺑﺮ ﮔﯿﺴﻮان طﻼﯾﯽ ﻣﺰرﻋﻪ رﺳﯿﺪه اﺳﺖ. از هر هکتار شالیزار حدود چهار هزار کیلوگرم شلتوک از نوع برنج درجه یک(گرم) برداشت میشود. شلتوکها به کارخانه برنجکوبی منتقل میشود و در مرحله اول در داخل مخازنی که حدود نیم متر از سطح زمین ارتفاع دارد، انباشته میشود و حدود 15 ساعت هوای گرم از پایین به آن دمیده میشود. سپس پوست شلتوک (سبوس) جدا شده و به یک دستگاه دیگر که وظیفه سفید کردن برنج را دارد انتقال مییابد و در نهایت به دستگاهی برای غربال و الک کردن برنج میرود. جالب این که فرآیند سفید کردن برنج در قدیم به وسیله یک چوب مخصوص انجام میشد. در نهایت از هر هکتار زمین حدود 2 هزار و 500 کیلوگرم برنج سفید درجه یک در شرایط مطلوب عملیات کاشت، داشت و برداشت حاصل و برنجها کیسه میشود. برنجی که عطرش هوش از سر من و تو میبرد و افتخار میکنیم به خوردن برنج اصل شمال ولی کمتر کسی از رنجهای تولید آن آگاه است. دردهایی که زنان شالیکار تحمل میکنند اما این پایان کار برای زنان شالیکار نیست. آنها پس از کار طولانی مدت در میان گل و لای و برداشت محصول باید با بیماریهایشان در خانه سر کنند. بیماریهایی چون آلودگیهای قارچی، دردهای مفصلی و روماتیسم. البته این تنها بیماریهای زنان شالیزار نیست، به تازگی باید سرطان را نیز به این فهرست افزود. تماس مستقیم با آبهای آلوده در شالیزارها که با انواع کود شیمیایی و سم آغشته شده است، سلامت زنان شمالی را سخت تهدید میکند. از دیگر مشکلات زنان شالیکار، پیری زودرس است. زنانی که در مزرعه کار میکنند بیشتر از قشرهای ضعیف جامعه هستند که توان درمان بیماریهای خود را ندارند و در نتیجه با پیری زودرس مواجه میشوند. این در حالی است که نشای ۷۵ درصد از شالیزارهای شمال توسط زنان انجام میشود. سرانجام روز به انتها میسد و روی تِلار یکی از خانههای روستایی خوابیدهام. به ستارهها زل زدهام و گوش به هیاهوی سمفونی قورباغهها و جیرجیرکها که با صدای آب رودخانه ادغام شده، سپردهام. هیاهویی که در سکوت شب از کیلومترها آن سوتر یعنی از شالیزارها تا روستا میآید و لالایی هر شب زنان خسته روستایی است، به تفاوت بانوی روستا و بانوی شهرنشین میاندیشم که کدام یک معنای واقعی خستگی را درک میکنند!!! در نهایت حرفی ندارم جز اینکه بگویم... ای شالیکار گیلانی بر دستانت پینه بستهات بوسه میزنم تو که با مهرخود، برنج را در دامان پرمهرت پرورش میدهی و این یکی از نشانههایی است که دیار من گیلان را به سرزمین سبز معروف کرده است؛ نشانههایی که در کنار نشانههای دیگر حاکی از حضور خداوند در گیلان عزیزمان است؛ با گامهایی استوارتر از همیشه، با ارادهای آهنین در شالیزار گام بگذار و اجازه بده تا غنچه شالیزار با دستان پرمهرت سبز شوند؛ اجازه بده تا خورشید مهربان شانههای مهربانت را نوازش کند و نسیم شالیزار در کنارت باشد و بارش رحمت الهی یاور روزهایت باشد چراکه اینها همه سپاهیان خداوند هستند که برای یاریت از عرش آمدهاند تا تو احساس تنهایی نکنی. یادداشت از: محدثه مهدوی، خبرنگار ایسنا، منطقه گیلان انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 69]
صفحات پیشنهادی
اغلب زنان شالیکار گیلانی دستمزد ندارند
یکشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۰ ۱۶ تقسیم کار بین زن و مرد آری تقسیم زمین پول و تسهیلات خیر به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه گیلان میزان اشتغال زنان در بخش کشاورزی در کشورهای مختلف جهان و بخصوص در کشورهای در حال توسعه به یک میزان نیست اما در هر حال مشارکت آنان درمجله «زنان امروز» توقیف شد
مجله زنان امروز توقیف شد هیئت نظارت بر مطبوعات مجله زنان امروز را به دیل ترویج و توجیه ازدواج سفید توقیف کرد در جلسه صبح امروز دوشنبه ۷ اردیبهشت هیئت نظارت بر مطبوعات موضوع ترویج پدیده مغایر با ارزشهای دینی و ملی که به ازدواج سفید مصطلح شده مطرح شد و برخی مطالب مجلهرئیس سازمان تبلیغات اسلامی چاروسا: حضرت فاطمه زهرا (س) بهترین الگو برای زنان امروزی است
رئیس سازمان تبلیغات اسلامی چاروسا حضرت فاطمه زهرا س بهترین الگو برای زنان امروزی استرئیس سازمان تبلیغات اسلامی چاروسا گفت حضرت فاطمه زهرا س بهترین الگو برای زنان امروزی است به گزارش خبرگزاری فارس از چاروسا سیدمهدی افراز ظهر امروز در حاشیه جشن روز زن اظهار داشت حضرت فانقد مفصل روزنامه جمهوری اسلامی به موضوع حضور زنان در ورزشگاهها
نقد مفصل روزنامه جمهوری اسلامی به موضوع حضور زنان در ورزشگاهها آفتاب روزنامه جمهوری اسلامی نوشت این روزها دور جدیدی از تلاشها برای آزادسازی ورود بانوان به ورزشگاهها آغاز شده است تلاشهایی که اینبار جرقه آن با اظهارات معاون رئیسجمهور در امور زنان و خانواده زده شد و در صدر ابهره مندی شالیکاران گیلانی از بارش باران
رشت بهره مندی شالیکاران گیلانی از بارش باران شالیکاران گیلانی باید از بارندگی های اخیر برای شخم اول و آب تخت کردن شالیزارها بیش از پیش بهره بگیرند به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران رشت مدیرعامل آب منطقه ای گیلان گفت برای بهره مندی حداکثری از منابع آب کشاورزی به ویژه جریان آبزنان امروز ارزش و جایگاه خود را از دست دادهاند
پنجشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۲ ۵۴ معاون شورای هماهنگی زنان اصولگرا گفت در دنیایی هستیم که زن درمنجلاب بدیها گم شده و ارزش و جایگاه خود را از دست داده است به گزارش خبرنگار ایسنا دکتر روحافزا در نشست همگرایی زنان اصولگرا عنوان کرد امروز حضور زنان در عرصههای اقتصادی و اجتماعی بروند اعزام رایزنان بازرگانی ادامه دارد/چهار رایزن در چند روز آتی اعزام خواهند شد
ایلنا معاون امور بازاریابی و تنظیم روابط سازمان توسعه تجارت با بیان اینکه یکی از برنامههای مهم ما در سال جاری تداوم بر اعزام رایزنان بازرگانی است گفت چهار رایزن در چند روز آتی به کشورهای هدف اعزام میشوند به گزارش ایلنا و به نقل از سازمان توسعه تجارت میرابوطالب بدری در خصوصماهنامه زنان امروز توقیف شد
هیأت نظارت بر مطبوعات در جلسه امروز خود دوشنبه 7 اردیبهشت ماهنامه زنان امروز به مدیر مسئولی شهلا شرکت را توقیف کرد به گزارش خبرنگار ایلنا عدم رعایت حقوق زنان پافشاری و اصرار بر طرح موضوع حضور زنان در ورزشگاهها و پرداختن به ازدواج سفید دلیل توقیف این نشریه بودهنشریه زنان امروز توقیف شد
نشریه زنان امروز توقیف شد دبیر هیات نظارت برمطبوعات گفت این هیات مجله زنان امروز را به علت ترویج و توجیه موضوع ازدواج سفید توقیف کرد روز نو دبیر هیات نظارت برمطبوعات گفت این هیات مجله زنان امروز را به علت ترویج و توجیه موضوع ازدواج سفید توقیف کرد به گزارش روز نو علاءالدین ظنشریه «زنان امروز» توقیف شد
نشریه زنان امروز توقیف شدهیأت نظارت بر مطبوعات نشریه زنان امروز را توقیف کرد به گزارش خبرنگار گروه جامعه خبرگزاری فارس هیأت نظارت بر مطبوعات نشریه «زنان امروز» به مدیر مسئولی شهلا شرکت را توقیف کرد شهلا شرکت صاحب امتیاز نشریه «زنان» بوده است که 28 بهممعاون امور زنان و خانواده رئیسجمهور: نقش زنان در پیروزی انقلاب و دفاع مقدس نقشی بیبدیل است
معاون امور زنان و خانواده رئیسجمهور نقش زنان در پیروزی انقلاب و دفاع مقدس نقشی بیبدیل استمعاون امور زنان و خانواده رئیسجمهور با بیان اینکه نقش زنان در قبل از انقلاب پیروزی آن و دفاع مقدس نقشی بیبدیل است گفت 7 هزار شهیده زن داریم به گزارش خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارسنقد مفصل روزنامه جمهوری اسلامی به موضوع حضور زنان در ورزشگاهها/ راه احمدی نژاد را نروید
نقد مفصل روزنامه جمهوری اسلامی به موضوع حضور زنان در ورزشگاهها راه احمدی نژاد را نروید مطرح شدن مجدد موضوع ورود بانوان به ورزشگاهها در دولت یازدهم نشانه کمرنگ شدن نشانههای تدبیر و امید است گویی قرار نیست حاشیهسازان دولتها دست از حاشیهسازی بردارند به گزارش نامه نیوز روزنگفتوگو با شهلا شرکت پس از توقیف «زنان امروز»
دوشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۲ ۳۵ مدیر مسؤول ماهنامه زنان امروز ضمن تایید خبر توقیف این مجله توضیح داد در پی ترویج ازدواج سفید نبودیم توجیه نکردیم بلکه نقد هم کردیم شهلا شرکت در گفتوگو با خبرنگار بخش رسانه ایسنا درباره علت توقیف این ماهنامه توضیح داد متاسفانه اولین بار بحثقبول دارم تعداد مديران زن در استان کم هستند/ وعده مديريتي استاندار لرستان به زنان در مراسم روز زن
۲۳ فروردين ۱۳۹۴ ۱۹ ۱ب ظ استاندار لرستان در جمع بانوان قبول دارم تعداد مديران زن در استان کم هستند وعده مديريتي استاندار لرستان به زنان در مراسم روز زن موج - استاندار لرستان با بيان اينکه قبول دارم تعداد مديران زن در استان کم هستند گفت واگذاري پست هاي مديريتي جزو برنامه کاريمعصر امروز کارگاه تخصصی آموزشی آسیبشناسی زنان در کنگان برگزار شد
عصر امروزکارگاه تخصصی آموزشی آسیبشناسی زنان در کنگان برگزار شدکارگاه تخصصی آموزشی آسیبشناسی زنان با حضور کارشناسان مسئولان و اساتید دانشگاه در کنگان برگزار شد به گزارش خبرگزاری فارس از کنگان عصر امروز در آیینی با حضور مردم و مسئولان کارگاه تخصصی آموزشی آسیبشناسی زنانظهر امروز انجام شد تجلیل از برترین زنان دستگاههای اجرایی در قم
ظهر امروز انجام شدتجلیل از برترین زنان دستگاههای اجرایی در قمبرترین کارمندان زن دستگاههای اجرایی استان قم ظهر امروز به مناسبت هفته گرامیداشت مقام زن تجلیل شدند به گزارش خبرگزاری فارس از قم جشن میلاد کوثر به مناسبت هفته گرامیداشت مقام زن ظهر امروز به همت استانداری قم در تالارفارس گزارش میدهد بیان دغدغه زنان امروز جامعه در نمایش «کبوتری ناگهان»
فارس گزارش میدهدبیان دغدغه زنان امروز جامعه در نمایش کبوتری ناگهاننمایش کبوتری ناگهان با وجود بیان داستانی در اندرونی دربار قاجار در حقیقت دغدغههای زنان امروز جامعه همچون حس مادری زنانگی و خیانت را بیان میکند به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد داستانهایی که گویای جامعه ز-
گوناگون
پربازدیدترینها