واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
روزنامه جوان
شرط بازگشت آرامش به جهان اسلام روشنفکران جهان اسلام و آنانی که در تراز «اقبال لاهوری»،«سیدجمال اسدآبادی» ، «عبده»، «مودودی»، «جناح» و «شیخشلتوت» میاندیشند باید میدانداری کنند و سه عامل «ایدئولوژی تکفیر»، «مدارس وهابیت» و «پول» را از دستان آل سعود بستانند.
به گزارش فرهنگ نیوز ، دقت در التهابات و تنشهای خونین جهان نشان میدهد که همه جنگها، نزاعها، ترورها و کشتارها در درون جهان اسلام به وقوع میپیوندد. امروزه نیجریه، سومالی، مصر، کنیا، الجزایر، موریتانی، فلسطین، لیبی، یمن، بحرین، تونس، عراق، سوریه، لبنان، افغانستان و پاکستان مرکز انفجار و ترور و درگیری است و میتوان گفت مسئله حاد و خونین دیگری در حال حاضر در جهان وجود ندارد.
در خارج از جهان اسلام (جدا از مسئله صهیونیستها) فقط مسئله اوکراین است که آن هم در حال افول و حل شدن است. برای پیدا کردن راه بازگشت آرامش به جهان اسلام ابتدا باید علل و عوامل تنشساز و تنشزا را شناسایی کرد تا بتوان برای حل آن نسخه متناسب و کارآمد پیچید. دقت در حرکات خشن نظامی در عراق، سوریه، نیجریه، افغانستان و... نشان میدهد که ماهیت مبارزه سیاسی است اما تلاش گردیده است رنگ اعتقادی به آن داده شود و جوانان پرشوری که طبیعت سن و سالشان تعقلورزی را از آنان گرفته است، بدون ترسیم هدفی برای آینده، پای در میدانهایی میگذارند که هدف آن فقط کشتن یا کشته شدن است. بدون تردید غرب یا منافع خود را در به راه افتادن این حوادث میبیند یا پس از وقوع و استمرار آن، منافع خود را با آن تطبیق میدهد. اما هر کدام از دو نگاه را بپذیریم ماحصل آن برای غرب پیروزی است، چرا که انرژی و توان جهان اسلام در حال سایش در نبردهای درونی است و ماحصل آن از بین رفتن سرمایههای انسانی و مادی مسلمانان است که از این رهیافت هم بازار فروش سلاح غرب پررونق میشود و هم مجالی برای مبارزه مسلمانان با غرب باقی نمیماند و هم هزینههای غرب برای رویارویی با جهان اسلام کاهش مییابد. دقت در چرایی به راه افتادن تنفرآمیزترین صحنههای جنایت در جهان اسلام را باید در حوزه اعتقادی جستوجو کرد. چندی پیش سیدحسن نصرالله راه حل مسئله را ارائه کرد اما گویی گوش شنوایی در جهان برای شنیدن آن وجود نداشت. «باور»، «انگیزه»، «ترغیب» و «توان» چهار مؤلفهای است که مسائل کنونی را به وجود آورده است و علت سیاسی بودن آن را زمانی باید فهمید که همین مردم در همین کشورها سالها در کنار هم زندگی میکردند و با حفظ مذهب و باورهای خویش همدیگر را محترم میشمردند. از چهار عامل ذکر شده مسئله «ترغیب» را باید در غرب جستوجو کرد، چرا که ترغیب و متقاعدسازی میتواند جهت حرکت مسلمانان به سمت قدس و صهیونیستها را منحرف کند. بنابر این غرب جهت پیکان مبارزه را به سمت درون جهان اسلام رهنمون شده است و در این زمینه تا حدود زیادی نیز موفق بوده است اما سه عامل دیگر درونی است. «باور» به قلع و قمع فرقههای مختلف مسلمین ریشه در تفکر وهابیت دارد و «انگیزهای» که در این باور میدمد سراب شهادتطلبی است. این شهادتطلبی مبتنی بر فتاوای مفتیها و مفتیزادههاست که حکم به تکفیر مسلمانان میدهند و زن و اموال آنان را واجد تصرف و کشته شدن در این مسیر را شهادت و همنشینی با رسولالله (ص) معرفی کردهاند. عامل سوم «توان» است. این توان که صرف خرید تجهیزات نظامی و ترابری و اجاره تروریست میشود از سوی دولت و 25 سرمایهدار سعودی تأمین میشود. در آمد 10 میلیون بشکه در روز و درآمد سرشار حج دهها برابر بیشتر از هزینه زندگی یک جامعه 25 میلیونی است. این پول قبلاً صرف ساختن مساجد اشرافی در جهان میشد و اکنون صرف «ساختن مدرسه علمیه» و «توسعه ایدئولوژی غیریتساز» در درون جهان اسلام میشود.نتیجه اینکه باور به تکفیر و بریدن سرهای مسلمین در مدارس علمیهای تعلیم داده میشود که با هزینه آلسعود در اقصی نقاط جهان اسلام ساخته و راهاندازی شده است و پیدایش توان نظامی و تسلیحاتی نیز مجدداً به پول نفت و حج ارجاع میشود.غرب نیز از این دو آبشخور اصلی با خبر است. اما سودی که غرب در حال حاضر میبرد بالاتر از دمکراتیزاسیون در جهان اسلام و خصوصاً شبهجزیره عربستان است. البته آنچه به وقوع میپیوندد همانقدر که برای غرب آورده دارد، همان قدر نیز موجب عریانی آن خواهد شد. سیاست یک بام و دو هوای غرب در هیچ جای جهان مانند خاورمیانه خودنمایی نمیکند و همین برای شناختن غرب مکفی است. امروز حمله به یمن را به بهانه حمایت از دولت مشروع شروع میکنند، اما جنگ در سوریه را برای براندازی دولت مشروع به راه میاندازند. تروریستهای «النصره»و «ارتش آزاد» را با عنوان «تروریست خوب» آموزش میدهند و با داعش به عنوان تروریست بد یک در میان مبارزه میکنند.اما سوابق تاریخی نشان میدهد که غرب در هیچ شرایطی به آرامش جهان اسلام نمیاندیشد. غرب میداند که فشار با اهرم دمکراسی بهتر از خود دمکراسی شیرهای نفت عربستان را باز میکند و آنان منفعت خود را مقدم بر دمکراسی میدانند، چرا که اگر به جای یک خانواده، ملت عربستان بر منابع خود حاکم شوند امکان فروش 10 میلیون بشکه نفت در روز که هزینه تروریسم در سراسر جهان اسلام را تأمین کند، وجود نخواهد داشت. بنابراین باید از درون جهان اسلام فکری بشود. روشنفکران جهان اسلام و آنانی که در تراز «اقبال لاهوری»، «سیدجمال اسدآبادی»، «عبده»، «مودودی»، «جناح» و «شیخشلتوت» میاندیشند باید میدانداری کنند و سه عامل «ایدئولوژی تکفیر»، «مدارس وهابیت» و «پول» را از دستان آل سعود بستانند. باید ورود به مدارسی که قصاب تربیت میکند به عنوان یک عمل ضد ارزش و تنفر آمیز جلوه نماید. باید پول نفت و حج از دست وارثان ابن عبدالوهاب خارج شود. آنچه نگرانکنندهتر است و در شروع جنگ یمن خود نمایی کرد اینکه آل سعود با خرج میلیاردها دلار در پاکستان و مصر و سودان تلاش میکند این ایدئولوژی انسانکش را جهانی و کشورهای بزرگ اسلامی را مدیون خود کند، بنابراین تا این پول و آن مدارس و ایدئولوژی وجود دارد، جهان اسلام آرامش نخواهد داشت. جنگ فیزیکی نمادهای ظاهری را حذف یا ایجاد میکند اما ریشهها را قطع نمینماید. حل این مسئله نیاز به قیام عمومی بزرگان اهل سنت در سراسر جهان اسلام دارد. جنگ با «نمادها» باید به جنگ فکری با «ریشهها» و «زمینهها» تبدیل شود.
94/2/5 - 07:38 - 2015-4-25 07:38:20
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]