تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837224623
آيا فلسفه اسلامي داريم؟ (1)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آيا فلسفه اسلامي داريم؟ (1) نويسنده:عبدالرسول عبوديت اينكه عنوان « فلسفه اسلامي » صرفا يك نام است يا توصيفي است حقيقي، مسئلهاي است در خور بحث. در اين مقاله، ابتدا مجموعهاي كه تحت اين عنوان شناخته ميشود معرفي ميگردد و سپس نشان داده ميشود كه عنوان مذكور صرفا نام اين مجموعه نيست، بلكه توصيف حقيقي آن است؛ يعني، مجموعه مذكور هم حقيقتا فلسفه است و هم حقيقتا اسلامي. بدين منظور، دو نوع نقش براي آموزههاي ديني در فلسفه فرض ميشود، كه يك نوع با ماهيت فلسفي فلسفه سازگار نيست و نوع ديگر سازگار است. در مرحله بعد، با تشريح نقش اخير دين در فلسفه، براي دين حداقل چهار نحو تأثير سازگار در فلسفه تصوير ميشود. در نهايت، نشان داده ميشود كه دين اسلام در فلسفه مورد بحث چنين تأثيراتي داشته است، پس فلسفه مذكور حقيقتا اسلامي است. چند گاهي است كه درباره درستي يا نادرستي عنوان «فلسفه اسلامي» چالشهايي وجود دارد. براي داوري درست در اينباره كافي است سه مسئله زير را به ترتيب بررسي كنيم: مسئله اول: عنوان «فلسفه اسلامي» و مشكل آن؛ مسئله دوم: آيا فلسفه اسلامي امكانپذير است؟ مسئله سوم: در صورت امكانپذير بودن، آيا چنين فلسفهاي وجود دارد؛ به عبارت ديگر، آيا مجموعه معارفي كه ما امروز آن را تحت عنوان «فلسفه اسلامي» ميشناسيم واقعا فلسفه اسلامي است؟1 مقدّمه پيش از هر بحثي، بايد توجه داشت كه در فرهنگ اسلامي عنوان «فلسفه اسلامي» به مجموعهاي از مسائل اطلاق ميشود كه در باب امور عامه، خداشناسي، علمالنفس، معرفتشناسي و دينشناسي مطرح ميشوند، كه باب امور عامه يا الهيات بالمعني الاعم خود شامل مباحثي است همچون احوال كلي وجود، وجود مستقل و رابط، وجود ذهني، مواد ثلاث، جعل، ماهيت، وحدت و كثرت، عليت، قوه و فعل، ثبات و سيلان، علم و عالم و معلوم و مقولات عشر؛ و باب خداشناسي يا الهيات بالمعني الاخص شامل مباحثي است همچون اثبات ذات، توحيد، مباحث كلي صفات، اثبات تك تك صفات نظير علم و قدرت و حيات و اراده و كلام و سمع و بصر و توضيح نحوه هريك از اين صفات و مسائل ناشي از هر يك از صفات مانند قضا و قدر و لوح و قلم و عرش و كرسي و جبر و تفويض و بالاخره مباحث مربوط به افعال نظير اثبات عوالم مجرد، حل مشكل شرور، دوام فيض و حدوث عالم؛ و باب علمالنفس شامل مباحثي است همچون تعريف نفس، اثبات وجود نفس، اثبات جوهريت نفس، اثبات تجرد نفس، حدوث يا قدم نفس، قواي نفس و شئون آنها، نحوه ارتباط قواي نفس با نفس و بالاخره بقاي نفس پس از مرگ؛ و معرفتشناسي شامل مباحثي است كه عمدتا در كتب برهان و به طور پراكنده مطرحاند و بابي به آن اختصاص ندادهاند و بالاخره باب دينشناسي فلسفي شامل مباحثي است همچون حقيقت مرگ، بطلان تناسخ، اثبات معاد، عالم برزخ يا مثال منفصل، حقيقت حشر، حقيقت قيامت، حقيقت ميزان و حساب، حقيقت سعادت و شقاوت، حقيقت بهشت و جهنم، حقيقت وحي، لزوم وحي، مسئله نبوّت و از همه مهمتر مسئله معاد جسماني. مجموعه فوق، يا دستكم بخش اعظم آن، در بسياري از كتابهاي مهم فلسفي ـ از شفاي ابنسينا، كه اولين كتاب مفصل فلسفي است، تا اسفار صدرالمتألهين، كه مهمترين كتاب مفصل فلسفي در چهار سده اخير است و نيز در بسياري از كتب مهم فيمابين ـ مطرح است و هر فيلسوفي، به فراخور مباني و طرز فكر خود، درباره آنها نظر دارد و طبعا بسياري از اين مسائل در اثر بحثها و چالشها، در طول تاريخ فلسفه اسلامي، پيوسته دگرگون شدهاند و در نهايت، عمده آنها در نظام فلسفي صدرالمتألهين، حكمت متعاليه، كمال يافته و تثبيت شدهاند و از آن پس كمتر جرح و تعديل يافتهاند. مقصود از «فلسفه اسلامي» مجموعه مذكور است از بدو پيدايش تا حال حاضر با همه تغيير و تحولاتي كه در طول اين مدت در آن راه يافته است. اكنون به پرسش نخست بپردازيم.
عنوان « فلسفه اسلامي » و مشكل آن براي اينكه مقصود از مسئله اول را بهتر درك كنيم، بايد ابتدا مقصود از فلسفه و اسلام را روشن بيان كنيم. به نظر حكماي اسلامي، فلسفه مجموعه مسائلي است برهاني در باب موجود بماهو موجود؛ به عبارت سادهتر، فلسفه مجموعه مسائلي هستيشناسانه است كه با استنتاج معتبر منطقي، بيواسطه يا باواسطه، از بديهيات اوليه يا ثانويه عقلي حاصل شدهاند. بديهيات اوليه و ثانويه، و به ويژه بديهيات اوليه، كه نقشي اساسي در فلسفه دارند، گزارههايي هستند كه عقلْ خود به خود و بدون كسب و نظر، و به اصطلاح بدون كمك از استدلال، قادر به درك صدق آنهاست. همانطور كه تعريف فوق نشان ميدهد، صرف اينكه مجموعهاي از مسائل مضموني هستيشناختي داشته باشند كافي نيست براي اينكه آنها را فلسفه بدانيم، بلكه روش حصول آنها، و به تعبير دقيقتر، روش اثبات صدق آنها، نيز بايد عقلي باشد؛ يعني، از طريق استدلالهايي كه در نهايت مبتني بر بديهيات عقلياند ثابت شده باشند و به اصطلاح بايد برهاني باشند. پس فلسفه، علاوه بر اينكه در باب هستي بحث ميكند، داراي دو ويژگي انفكاكناپذير است: اول اينكه روش آن استدلالياست و در نتيجه، هيچ مسئله هستيشناسانهاي تا هنگامي كه صدقش از طريق استدلال ثابت نشود فلسفي نيست. دوم اينكه مبادي فلسفه بديهيات اوليه و ثانويه عقلي، و به ويژه بديهيات اوليهاند؛ يعني، مقدماتي كه در استدلال براي اثبات صدق گزارهاي فلسفي به كار ميروند يا بايد بديهي باشند و يا در نهايت به بديهيات منتهي شوند، پس تا هنگامي كه نتوان صدق مسئلهاي هستيشناختي را، بيواسطه يا باواسطه، به صدق گزارههاي بديهي ـ كه عقل خود به خود قادر به درك صدق آنهاست ـ مستند كرد، آن مسئله فلسفي نيست، خواه صدق آن از طريق ديگري، مثلاً مستند به وحي، احراز شده باشد يا نه. اما مقصود از اسلام مجموعه آموزهها و تعليماتي است كه در قرآن كريم و روايات معتبر منقول از معصومين عليهمالسلام مطرح شدهاند، اعم از اينكه اين آموزهها مضموني هستيشناختي داشته باشند يا نه. با توجه به اينكه اسلام، همانند يهوديت و مسيحيت، از اديان آسماني است كه از طريق نزول وحي بر پيامبر صلياللهعليهوآله به دست ما رسيده است و با توجه به اينكه امور وحياني تعبدياند، ميتوان گفت كه ويژگي آموزههاي اسلامي، مانند آموزههاي هر دين آسماني ديگر، تعبدي بودن آنهاست؛ يعني، اين آموزهها، خواه مضموني هستيشناختي داشته باشند خواه نه، به استناد ايمان به خداوند و معصومان عليهمالسلام و بدون مطالبه دليل پذيرفته ميشوند. به عبارت ديگر، اعتقاد به صدق آموزههاي ديني، چه از نوع هستيشناسي باشند و چه غير آن، مستند به اعتقاد و ايمان به صدق خداوند و معصومان عليهمالسلام است نه مستند به درك صدق گزارههاي بديهياي كه قادر به اثبات آن آموزهاند، به طوري كه اگر كسي مدعي شود كه اين آموزهها را تصديق نميكند مگر اينكه از طريق عقل هم آنها را اثبات كند، چنين كسي مؤمن نيست. مؤمن حقيقي بايد محتواي وحي ـ اعم از قرآن و روايات معتبر ـ را، از آن جهت كه وحي است، بيهيچ قيد و شرطي، تصديق كند، خواه عقل هم از طريق استدلال قادر به درك صدق آن باشد يا نباشد. اكنون ميتوان دريافت كه عنوان «فلسفه اسلامي» با چه مشكلاتي روبهروست. مقصود از فلسفه اسلامي مجموعهاي از مسائل است كه هم ماهيت فلسفي دارند و هم ماهيت اسلامي، از هر دو ويژگي برخوردارند، طبعا چنين مجموعهاي با سه مشكل مواجه است: مشكل اول: اين مشكل در مسائلي است كه عقل در آنها حكمي خلاف وحي دارد. توضيح اينكه فلسفه اسلامي به معناي مذكور در بالا، چون فلسفه است، بايد عقلي باشد و در هر مسئلهاي از آن به حكم عقل گردن نهاد، و چون اسلامي است، بايد در مسائلي از آنكه وحي حكم دارد به حكم وحي هم گردن نهاد و بالنتيجه اگر در مسئلهاي عقل حكمي خلاف وحي داشته باشد، بايد به دو حكم متعارض گردن نهاد كه ممكن نيست، پس در چنين مسائلي با تعارض عقل و وحي روبروييم. اين مشكل به بحث فعلي ما مربوط نيست و در مبحث مشهور «تعارض عقل و دين» بدان ميپردازند. مشكل دوم: اين مشكل كه عام است و حتي مسائلي را كه در آنها عقل و وحي حكمي يكسان دارند نيز شامل ميشود، پاسخ به اين سؤال است كه آيا ميتوان براي وحي آنچنان نقشي در فلسفه قائل شد كه به موجب آن فلسفهاي وحياني داشت، به نحوي كه هم ماهيت فلسفي فلسفه حفظ شود و هم وحياني باشد يا به محض اينكه وحي به كمك فلسفه آيد فلسفه از فلسفه بودن ساقط ميشود. به اختصار، آيا ممكن است فلسفهاي در عين اينكه فلسفه است وحياني هم باشد؟ به تعبير دقيقتر، آيا دو وصف «فلسفي» و «وحياني» باهم سازگارند، به طوري كه گزارهاي واحد از همان جهت كه فلسفي است وحياني باشد يا نه، بالضروره گزاره مذكور به اعتباري كه وحياني است فلسفي نيست و به اعتباري كه فلسفي است وحياني نيست؟ پاسخ به اين سؤال مشكل نيست. اجمالاً حكماي اسلامي منكر امكان فلسفه وحياني، به معناي مذكور در بالا هستند؛ زيرا همانطور كه گفتيم، صرف اينكه گزاره صادقي مضموني هستيشناسانه داشته باشد كافي نيست براي اينكه گزارهاي فلسفي باشد، بلكه علاوه بر اين، بايد صدق آن از طريق عقل درك شود؛ به عبارت ديگر، هر گزاره هستيشناسانهاي كه صدق آن از طريق عقل درك شود، از آن جهت كه از طريق عقل درك ميشود، فلسفي است. پس گزارههاي هستيشناسانهاي كه صدقشان از طريق وحي درك ميشود، از آن جهت كه از طريق وحي درك ميشوند، فلسفي نيستند. در يك كلام، اصلاً فلسفه يعني هستيشناسي عقلاني از آن جهت كه عقلاني است، پس هستيشناسي وحياني، هرچند حقيقتا هستيشناسي است و هرچند وحياني بودن آن، در نظر مؤمنان و متدينان، موجب كاهش ارزش معرفتشناختي آن نيست و حتي موجب افزايش آن هم هست، با اين همه چنين هستيشناسياي فلسفه نيست. پس اگر از دليل صدق گزارهاي فلسفي سؤال شود، نميتوان، در پاسخ، به جاي استدلال، به وحي استناد كرد و يا استدلالي ذكر كرد كه در مقدمات آن آموزههاي وحياني به كار رفته باشد يا در نهايت، به آموزهاي وحياني منتهي شود؛ چرا كه اگر چنين كنيم، به اين معناست كه صدق گزاره مذكور، بيواسطه يا باواسطه، از طريق وحي درك شده است نه از طريق عقل و اين منافي فلسفي بودن گزاره است. نتيجه اينكه از نظر حكماي اسلامي فلسفه وحياني، به معنايي كه گذشت، امكانپذير نيست و بالتبع نميتوان در فلسفه وحي را جانشين استدلال كرد يا آموزههاي وحياني را از مبادي فلسفه قرار داد؛ به تعبير رايج، در فلسفه، در مقام داوري ـ يعني مرحله اثبات صدق و كذب گزارهها ـ نميتوان از وحي و آموزههاي وحياني كمك گرفت. قائل شدن به چنين نقشي براي وحي در فلسفه مستلزم تناقض است و باز به تعبير ديگر، قوام فلسفه به اين است كه مستخرج از عقل باشد و لاغير، بنابراين، فلسفه مستخرج از وحي، گرچه هستيشناسي است و معتبر است، فلسفه نيست. مشكل سوم: گفتيم كه وحي و آموزههاي وحياني اسلام نميتوانند در فلسفه، در مقام داوري، تأثير داشته باشند؛ به اين معنا كه جانشين استدلالها و مبادي فلسفي شوند و فلسفه از آنها استخراج شود. حال مشكل اصلي پاسخ به اين سؤال است كه با اين مبنا، اسلامي بودن فلسفه اسلامي به چيست. آيا براي اين آموزهها ميتوان نقش و تأثير ديگري در فلسفه تصوير كرد؛ نقش و تأثيري كه سبب شود فلسفه مزبور با حفظ ماهيت فلسفي خويش حقيقتا اسلامي هم باشد و به موجب آن از فلسفه مسيحي و يهودي و غربي و غيره متمايز باشد؟ پاسخ مثبت است. بررسي مسئله دوم چيزي جز توضيح درباره اين پاسخ نيست. آيا فلسفه اسلامي امكانپذير است؟ سؤال اين بود: آيا به غير از تأثير آموزههاي وحياني اسلام در مقام داوري در فلسفه، كه مستلزم تناقض است و مردود ميباشد، تأثيرات حقيقي ديگري براي آنها متصور است؟ گفتيم: آري. آموزههاي وحياني ميتوانند به انحاي ديگري نيز بر فلسفه تأثير گذارند، به طوري كه ماهيت فلسفي فلسفه نيز محفوظ بماند، همانند تأثير در جهتدهي، تأثير در طرح مسئله، تأثير در ابداع استدلال و تأثير در رفع اشتباه. 1. تأثير در جهتدهي: آموزههاي يك دين همه از اهميت يكسان برخوردار نيستند، بلكه از ديدگاه خود دين برخي از آنها بسيار مهم، برخي مهم و برخي هم كماهميتترند. مثلاً در دين اسلام، خداشناسي از اهميت ويژهاي برخوردار است و به ويژه مسئله توحيد مهمترين و با ارزشترين آموزه ديني است و به همين دليل، كفر و شرك مهمترين كبايرند. در مرتبه بعد، مسئله معاد و عوالم غيب بسيار مهماند. آشكار است كه براي فيلسوفي كه به چنين ديني متدين است نيز بررسي چنين مسائلي از اهميت بيشتري برخوردار است و در نتيجه، در اين مسائل هم تحقيقات بيشتري ميكند و هم دقت بيشتري به خرج ميدهد. بنابراين، هر ديني به فلسفهاي كه در دامن آن پرورش مييابد جهت ميدهد. ممكن است اين جهتدهي به صورت غيرمستقيم نيز صورت پذيرد؛ يعني، كلام يا عرفان ديني، كه خود مستقيما متأثر از ديناند، بر جهت رشد فلسفه تأثير گذارند و موجب شوند ابوابي از فلسفه حجيمتر و عميقتر شوند و ابوابي لاغر باقي بمانند. 2. تأثير در طرح مسئله (يا تأثير در مقام گردآوري): هر ديني با طرح آموزههاي هستيشناسانه جديد، مسائل فلسفي نوي را فراروي فيلسوفان متدين قرار ميدهد و در نتيجه، ابواب جديدي را در فلسفهاي كه در دامن آن رشد ميكند ميگشايد. دليل اين امر روشن است. فيلسوف متدين به همه آموزههاي دين ايمان دارد و از جمله به آموزههاي هستيشناسانه آن. او به مقتضاي ايمانش اين آموزهها را صادق ميداند، اما چون در فلسفهاش طرح و حل نشدهاند، دليلي عقلي بر صدق آنها ندارد. طبعا به موجب غريزه كنجكاوي به جستوجوي دليل آنها ميپردازد و بدين نحو، مسئلهاي نو در فلسفه مطرح ميشود. اين نوع تأثير نيز ممكن است غيرمستقيم، يعني از طريق كلام و عرفان ديني، انجام گيرد. بسياري از مسائل كلامي و عرفاني مضموني هستيشناختي دارند و فيلسوفان را به چالش دعوت ميكنند و مباحث تازهاي را در فلسفه ميطلبند. كم نيستند مسائلي كه از اين طريق به فلسفه راه يافتهاند. ممكن است گمان شود كه پذيرفتن اين دو نوع تأثير، فلسفه را تبديل به كلام ميكند؛ چرا كه تعلق خاطر به مباحث ديني و دفاع از آنها شأن متكلم است نه فيلسوف. بحث فلسفي آزاد است و طبعا نبايد فيلسوف به مسئله يا مسائل خاصي تعلقخاطر داشته باشد. اما اين گمان باطل است. قوام فلسفه به اين است كه احكام هستيشناسانه خود را با استدلالهايي عقلي اثبات كند و بس، هيچ شرط ديگري ندارد. پس همينكه گزارهاي مضموني هستيشناختي داشت و فيلسوف براي اثبات صدق آنها استدلال عقلي معتبري ارائه كرد كافي است براي اينكه فلسفي باشد، خواه غرض از طرح و حل اين مسئله دفاع از دين باشد يا كسب وجاهت يا دريافت پول يا نوعي تفريح يا غير اينها. 3. تأثير در ابداع استدلال: مقصود از اين نوع تأثير اين است كه آموزههاي ديني، درباره موضوعي هستيشناختي، بدون اينكه خود استدلالي ارائه دهند، به طور صريح يا ضمني، نحوه جديدي از استدلال را پيشنهاد كنند. از باب نمونه، برهان صديقين در فلسفه اسلامي به همين طريق ابداع شده است. مدعاي اين برهان اثبات وجود خداست كه مسئلهاي تازه نيست ولي اين نحو استدلال بر آن نو و ابداعي است و چنانكه خواهيم ديد، منشأ آن آموزههاي اسلامي است. پی نوشت ها :1ـ در اين مقاله از نوشته محققانه آتين ژيلسون تحت عنوان «مسئله فلسفه مسيحي» و «مفهوم فلسفه مسيحي» ـ كه فصل اول و دوم كتاب روح فلسفه در قرن وسطي را تشكيل ميدهند ـ استفاده بردهام. ادامه دارد .....* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 312]
صفحات پیشنهادی
آيا فلسفه اسلامي داريم؟ (2)
آيا فلسفه اسلامي داريم؟ (2) نويسنده:عبدالرسول عبوديت 4. تأثير در رفع اشتباه: همانطور كه قبلاً نيز اشاره كرديم، ممكن است در موضوعاتي هستيشناختيْ دين حكمي ...
آيا فلسفه اسلامي داريم؟ (2) نويسنده:عبدالرسول عبوديت 4. تأثير در رفع اشتباه: همانطور كه قبلاً نيز اشاره كرديم، ممكن است در موضوعاتي هستيشناختيْ دين حكمي ...
فلسفه اسلامي آری یا خیر؟ (2)
(2) نويسنده: عبدالرسول عبوديت آيا فلسفه اسلامي داريم؟ ... از اين قبيل مسائل را ذكر كنيم و به آموزهاي كه منشأ طرح مسئله است, در صورتي كه معلوم نباشد، اشاره كنيم: 1.
(2) نويسنده: عبدالرسول عبوديت آيا فلسفه اسلامي داريم؟ ... از اين قبيل مسائل را ذكر كنيم و به آموزهاي كه منشأ طرح مسئله است, در صورتي كه معلوم نباشد، اشاره كنيم: 1.
انديشه - آيا اسلام فلسفه سياسي دارد
انديشه - آيا اسلام فلسفه سياسي دارد انديشه - آيا اسلام فلسفه سياسي دارد هشتمين ... ادعاي دكتر واعظي در اينكه ما فلسفه اسلامي داريم، مورد وفاق همه فلاسفه است اما فلسفه سياسي اسلامي به معنايي جز اين، قابل قبول نيست. ... [تعداد بازديد از اين مطلب: 1] ...
انديشه - آيا اسلام فلسفه سياسي دارد انديشه - آيا اسلام فلسفه سياسي دارد هشتمين ... ادعاي دكتر واعظي در اينكه ما فلسفه اسلامي داريم، مورد وفاق همه فلاسفه است اما فلسفه سياسي اسلامي به معنايي جز اين، قابل قبول نيست. ... [تعداد بازديد از اين مطلب: 1] ...
نگاهي به تأثير فلسفه اسلامي در حكمت مَدْرسي
نگاهي به تأثير فلسفه اسلامي در حكمت مَدْرسي نويسنده:علي مرادخاني[*] چكيدهدر مقاله ... قرطبه يا كوردُوا در قرن دهم متمدنترين شهر در اروپا بوده است. ..... آيا فلسفه اسلامي داريم؟ ... ك: علي مدرس طهراني، مجموعه مصنفات، (تهران، اطلاعات، 1378)، 3 ج، ج 1، ص 265.
نگاهي به تأثير فلسفه اسلامي در حكمت مَدْرسي نويسنده:علي مرادخاني[*] چكيدهدر مقاله ... قرطبه يا كوردُوا در قرن دهم متمدنترين شهر در اروپا بوده است. ..... آيا فلسفه اسلامي داريم؟ ... ك: علي مدرس طهراني، مجموعه مصنفات، (تهران، اطلاعات، 1378)، 3 ج، ج 1، ص 265.
آسيبشناسي فلسفه اسلامي (7)تجربه فلسفي را از تجارب ...
vazeh.com 03:07:00 04:53:46 12:09:19 19:23:07 19:44:37 1:17 مانده تا غروب خورشید ... دكتر قرا ملكي در پاسخ به اين سئوال كه آيا فلسفه اسلامي ميتواند با مسائل روز ... به عنوان مثال در مسئله "فلسفه براي كودكان" ميراث ادبي و فلسفي خوبي داريم.
vazeh.com 03:07:00 04:53:46 12:09:19 19:23:07 19:44:37 1:17 مانده تا غروب خورشید ... دكتر قرا ملكي در پاسخ به اين سئوال كه آيا فلسفه اسلامي ميتواند با مسائل روز ... به عنوان مثال در مسئله "فلسفه براي كودكان" ميراث ادبي و فلسفي خوبي داريم.
فلسفه اسلامي و نيازهاي معاصر
يا بيشتر از آن، نسبت به حوزه عمل اجتماعي نيز ازفلسفه توقع كار كرد داريم؟ و اگر چنين است آيا جاري كردن فلسفه شامل حوزه هايي نظير سياست، حقوق، هنر و امثال آن ..... در همه تعينات جاري است) همان گونه كه جهان را تفسير مي كند، بايد تبييني باشد كه: 1.
يا بيشتر از آن، نسبت به حوزه عمل اجتماعي نيز ازفلسفه توقع كار كرد داريم؟ و اگر چنين است آيا جاري كردن فلسفه شامل حوزه هايي نظير سياست، حقوق، هنر و امثال آن ..... در همه تعينات جاري است) همان گونه كه جهان را تفسير مي كند، بايد تبييني باشد كه: 1.
آسيبشناسي فلسفه اسلامي (1)كوتاهي از اهل فلسفه است
آسيبشناسي فلسفه اسلامي (1)كوتاهي از اهل فلسفه است-آسيبشناسي فلسفه ... قيد اسلامي منجر به اين شود كه اگر كسي به فلسفه انتقاد كرد و يا قسمتهايي از آن را زير سؤال ... اما ما گمان ميكنيم آنچه داريم برايمان بس است در صورتي كه گذشتگان در دنياي ...
آسيبشناسي فلسفه اسلامي (1)كوتاهي از اهل فلسفه است-آسيبشناسي فلسفه ... قيد اسلامي منجر به اين شود كه اگر كسي به فلسفه انتقاد كرد و يا قسمتهايي از آن را زير سؤال ... اما ما گمان ميكنيم آنچه داريم برايمان بس است در صورتي كه گذشتگان در دنياي ...
نظر اجمالي. به. سير فلسفه. در عالم. اسلامي. و در ايران.
اسلامي. و در ايران.-نام. و آثار ملاصدرا نزد اهل. فلسفه. در سيصد سال. اخير احترام. و اعتبار ... (1) چه. دشواريها دارد. فيلسوفان. شرق. عالم. اسلام. به. جاي. پاسخگويي. به. غزالي. .... يا چند شخص. مرتكب. شده. باشند. اكنون. كه. ما اطلاعات. تاريخي. بيشتري. داريم.
اسلامي. و در ايران.-نام. و آثار ملاصدرا نزد اهل. فلسفه. در سيصد سال. اخير احترام. و اعتبار ... (1) چه. دشواريها دارد. فيلسوفان. شرق. عالم. اسلام. به. جاي. پاسخگويي. به. غزالي. .... يا چند شخص. مرتكب. شده. باشند. اكنون. كه. ما اطلاعات. تاريخي. بيشتري. داريم.
كتاب ما و تاريخ فلسفه اسلامي رونمايي شد
كتاب ما و تاريخ فلسفه اسلامي رونمايي شد-به گزارش خبرنگار فرهنگي ايرنا در اين ... vazeh.com 03:00:15 04:46:23 11:58:58 19:09:37 19:31:02 1:3 مانده تا طلوع خورشید ... نباشد بلكه متضمن بيان نسبتي باشد كه ما با فلسفه اسلامي و تاريخ آن داريم. ... با فلسفه اسلامي، فلسفه به چه كار مي آيد، آيا فلسفه اسلامي يك ايدئولوژي است؟
كتاب ما و تاريخ فلسفه اسلامي رونمايي شد-به گزارش خبرنگار فرهنگي ايرنا در اين ... vazeh.com 03:00:15 04:46:23 11:58:58 19:09:37 19:31:02 1:3 مانده تا طلوع خورشید ... نباشد بلكه متضمن بيان نسبتي باشد كه ما با فلسفه اسلامي و تاريخ آن داريم. ... با فلسفه اسلامي، فلسفه به چه كار مي آيد، آيا فلسفه اسلامي يك ايدئولوژي است؟
فلسفه اسلامی در زمان ما
فلسفه اسلامی در زمان ما-وبلاگ > داوریاردکانی، رضا - رجوع به سوابق تفکر و ... که راه فلسفه چندان هموار نیست و نسبتی که ما با فلسفه بهطور کلی داریم، باید تغییر کند. ... پیداست که متن به گذشته تعلق دارد اما اگر به قول لئواشتراوس پنهاننگاریها یا .... شرط رسیده به این طرح ایناست که: 1 - تفکر را متعلق به گذشته ندانیم 2 - گوش ...
فلسفه اسلامی در زمان ما-وبلاگ > داوریاردکانی، رضا - رجوع به سوابق تفکر و ... که راه فلسفه چندان هموار نیست و نسبتی که ما با فلسفه بهطور کلی داریم، باید تغییر کند. ... پیداست که متن به گذشته تعلق دارد اما اگر به قول لئواشتراوس پنهاننگاریها یا .... شرط رسیده به این طرح ایناست که: 1 - تفکر را متعلق به گذشته ندانیم 2 - گوش ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها