واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: انديشه - آيا اسلام فلسفه سياسي دارد
انديشه - آيا اسلام فلسفه سياسي دارد
هشتمين نشست از سلسله نشستهاي كرسي نظريهپردازي مجمع عالي حكمتوفلسفه اسلامي با عنوان «امكان وجود فلسفه سياسي اسلام» روز پنجشنبه هفته پيش در سالن اجتماعات مدرسه علميه دارالشفاي قم برگزار شد. احمد واعظي در اين نشست به دفاع از نظريه خود در مورد امكان وجود فلسفه سياسي اسلام، پرداخت و گفت: فلسفه سياسي اسلام، مضموني قابل دستيابي است و تمامي نگرشهاي انتقادي، يا در قالب ادله نفي امكان فلسفه اسلامي بوده يا از غفلت نسبت به ماهيت فلسفه سياسي ناشي شده است. برخي نيز به خاطر دركنكردن ظرافت موجود در آموزههاي ديني درباره چگونگي ايفاي نقش در فلسفه سياسي اين موضوع را رد كردهاند. واعظي با اعتقاد به اينكه بحث درباره فلسفه سياسي را ميتوان در قالب سه ضلع يك مثلث خلاصه كرد، گفت: ضلع اول اين است كه حقوق سياسي، وضعي است يا فطري يا اصولا مشروعيت قدرت سياسي به چيست؟ ضلع ديگر مباحث فلسفه سياسي به تحليل مفاهيم كليدي سياست مثل قدرت، حاكميت و اقتدار دولت اختصاص يافته است.
ضلع سوم مهمترين بخش فلسفه سياسي است، اين بخش از سنخ مباحث ارزشي سياسي، براي تشخيص نظام سياسي مطلوب و نحوه توجيه آن است. واعظي خاطرنشان كرد: «اسلام ظرفيت آن را دارد كه در دو ضلع اصلي، پررنگ باشد، چراكه اسلام بيگمان تصويري از سعادت دارد و بر ارزشهاي انساني خاص تاكيد ميكند. فلسفه سياسي دانشي تماما عقلي نيست تا خرده گرفته شود كه مجالي براي حضور آموزههاي ديني در آن نيست. براي نمونه فلسفه سياسي راولز و نويزك نه تنها در مباحث هنجاري فلسفه، بلكه حتي در مباحث توصيفي و استدلالي همهجا عقلي حركت نكردهاند. مباحث هنجاري فلسفه سياسي، بدون پيشفرضهاي انسانشناسي و از همه مهمتر تلقيهاي بنيادين از سعادت ميسر نيست و اين موارد نزد بسياري از فيلسوفان سياسي، همه يا غالب اين پيشنيازها، اصل موضوع و پيشفرضهاي مقبولاند». واعظي خاطرنشان كرد: «مراد از فلسفه سياسي اسلام، تاكيد بر معرفت ديني در منابع نقلي دين نيست، لذا تمام آن دسته مباحثي از فلسفه سياسي كه صيغه عقلي و تحليلي دارند، اگر با «عقل هماهنگ با نقل» اشباع شوند، اسلامي نيز هستند.
سيدصادق حقيقت در اين نشست در پاسخ به نظريه واعظي، گفت: «متاسفانه به لحاظ پرداختن بيش از حد حوزهها به فقه و اصول، امروز شاهد فربهي فقه و ضعف فلسفه در حوزهها هستيم. ادعاي دكتر واعظي در اينكه ما فلسفه اسلامي داريم، مورد وفاق همه فلاسفه است اما فلسفه سياسي اسلامي به معنايي جز اين، قابل قبول نيست. چراكه ما معتقديم اسلام در يك حقيقت است غيرقابل تغيير است، اما نظريات اسلامي كه به فلسفه سياسي پرداختهاند، بارها تغيير كردهاند». حقيقت افزود: «فلسفه خود را مقيد به وحي نميداند، بلكه به عقل اتكا دارد و اگر در فلسفه سياسي به وحي و نقل اتكا كنيم، ديگر اسم اين فلسفه نيست، علم كلام سياسي است» . وي فلسفه را از نظر كاركرد به دو حوزه متفاوت تقسيم كرد؛ فلسفه سياسي، يا قارهاي يا كاملا تحليلي است؛ «اگر تحليلي باشد، به تفسير زماني و مكاني خاص نياز ندارد. اما اگر قارهاي باشد، ميتواند براساس زمينههاي سياسي و اجتماعي خاصي تبيين شود. عقل بشر در فلسفه سياسي تحليلي، واحد است و برخلاف فلسفه قارهاي كه واحد نيست و زمينههاي اجتماعي بر آن تاثيرگذار است. فلاسفه در اخذ پيشفرضها كاملا آزادند، در حالي كه فلاسفه اسلامي به پيشفرضهاي خود تعبدي مينگرند.» حقيقت در پايان گفت: «اگر پيشفرضها را مويد عقل بگيريد، با اصطلاح فلسفه سياسي اسلامي سازگار است، اما اگر پيشفرضها را تعبدي بپذيريد، كلام سياسي است».
يکشنبه 24 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 314]