واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: «دل دیوانه» روایت خود را از جای عجیبی آغاز میکند از جایی که یک خواننده مشهور کانتری در میانسالی به شدت افول کرده تا جایی که در رستوران... قصه تلخ مرد آواز خوان وقتی دو بازیگر شاخص هالیوودی (جف بریجز و کالین فارل) در کنار هم روی صحنه ظاهر میشوند تا در مسند دو خواننده کانتری خوانندگی کنند و از پس این کار آنقدر خوب برمیآیند که اگر کسی آنها را نشناسد تصور میکند با دو خواننده حرفهای طرف است میتوان گفت این موزیکال قرن بیست ویکمی موفق ازآب درآمده. «دل دیوانه» اولین فیلم اسکات کوپر که با حضور بازیگران مهمی همچون جف بریجز، رابرت دوال، کالین فارل و مگی گلن هال ساخته شده یک موزیکال مدرن، جمع و جور و تقریبا مستقل است که با حمایت بریجز و دوال ساخته شده. فیلمی درباره احیای یک خواننده کانتری که دورانش به پایان رسیده و بیش از هر کس دیگری خودش اصرار دارد این دوران به پایان رسیده باشد. موسیقی کانتری موسیقی ملی ایالات متحده است. کانتری به عکس موسیقی جاز و بلوز که بدون هیچ بند و تبصرهای موسیقی سیاهان هستند، موسیقی سفیدپوستان است. هرچند نمیتوان گفت نوای بانجوی که آن هم سوغات بردههای آفریقایی به آمریکا بود در شکل گیری این سبک از موسیقی بیتاثیر بوده باشد. به هر ترتیب در مقابل موسیقی بلوز که موسیقی سیاهان افسرده بود این موسیقی که در شکل اولیه خود آمیخته شده موسیقی فلکلور با لحن موسیقی بلوز بود، در طول قرن بیست تبدیل به موسیقی شکیل سفیدپوستان شد. بخشی از این موسیقی را منتسب به نوابغی همچون هنک ویلیامز و وودی گاتری میدانند و کابوهای وسترن در شکل گیری این موسیقی بیتاثر نبودند. در حال حاضر موسیقی کانتری به سبکهای متعددی قسمت شده و موسیقیای جدی به حساب میآید. برخلاف اینکه این موسیقی در ایران چندان محبوب و شناخته شده نیست، بسیاریای از چهرههای پرفروش موسیقی در ایالات متحده در سبک کانتری مشغول هستند مثل گرت بروکس، بیلی رای سایرس، آلن جکسون و... اغلب خوانندگان کانتری خانواده دوست و با اخلاق هستند و این نکته حتی در مقبولیت موسیقی شان بسیار تاثیر دارد و در فیلم «دل دیوان» این مساله به چالش کشیده شده است. «دل دیوانه» روایت خود را از جای عجیبی آغاز میکند از جایی که یک خواننده مشهور کانتری در میانسالی به شدت افول کرده تا جایی که در رستوران، سالن بولنیگ و کافی شاپ میخواند تا گذران زندگی کند. او خلق و خوی خاص خود را دارد و مقولات اخلاقی چندان برایش جدی نیستند. او در موقعیتی که دارد چندان فرقی با مخاطبانش ندارد که به کافه و رستوران میروند تا چندی خوش بگذرانند او هم همین را به آنها میدهد و خودش هم آنقدر پول میخواهد که گذران زندگی کند. اما دریکی از این شهرهای کوچک خبرنگاری در مسیر او قرار میگیرد و بر زندگی او تاثیر میگذارد و او از پس این ربطه به مرد دیگری تبدیل میشود و... این فیلم در نهایت یک فهوای اخلاقی دارد و با تحول شخصیت «بد بلیک» رخ دیگری از ستارههای عجیب و غریب و دوست داشتنی موسیقی معاصر پیش روی مخاطبش میگذارد اما موسیقی چه کارکردی در این روایت دارد؟ در موزیکالهای کلاسیک داستان همچون اپرا با ساز و آواز پخش روایت میشد و پیش میرفت و موسیقی بیشتر عنصری فرمال بود که با ترانههایی که قصه را روایت میکردند در هم میآمیخت و ماجرا را پیش میبرد. حتی موزیکالهای مدرن «باب فاسی» فقید اینگونه بود. در دو دهه اخیر که کم بود اسطوره در موسیقی پاپ احساس میشد موزیکالها به سمت تجربههای بیوگرافیک رفتند و فیلمهای موزیکال با در هم تنیده شدن با زندگی یک اسطوره شکل دیگری به خودگرفتند. «ری»، «د دورز»، «در مسیر بران»، «من آنجا نیستم» و... این موزیکالها که اتفاقا همگی فیلمنامههای بسیار خوبی هم دارند، همگی درباره زندگی یک اسطوره موسیقی موسیقی معاصر هستند. مثلا ری درباره زندگی یکی از افسانههای موسیقی بلوز یعنی ری چارلز است که در آن زندگی او روایت میشود و تعدادی از ترانههای او بر حسب نیاز و حتی بر اساس حقایق موجود درباره خلق آنها در فیلم مورد استفاده قرار میگیرد. در موزیکال «دل دیوانه» ما با بیوگرافی یک هنرمند حقیقی مواجه نیستیم. بلیک یک شخصیت خیالی است اما فیلم حالت زندگینامهای دارد و بخشی از زندگی بلیک را روایت میکند و نکته مهم در این فیلم در هم تنیدگی درگیری نامحسوس بلیک با موسیقی است. او ترانه سرای بسیار موفقی بوده ولی سال هاست که دست از ترانهسرایی و آهنگسازی کشیده و تنها همان آثار قدیمی خود را اجرا میکند اما خیلیها از جمله تامی (با بازی کالین فارل) دوست دارد که بلیک ترانه بگوید. تامی بر عکس بلیک خواننده بسیار مشهوری است و بلیک وقتی برای پول مجبور میشود افتتاحکننده کنسرت تامی جوان باشد او را ملاقات میکند و تامی آنجا از او میخواهدکه برای او ترانه بگوید. جین خبرنگاری که نامزد بلیک است هم در جایی از او میپرسد که چرا دیگر ترانهسرایی نمیکند و... او اولین ترانهاش در فیلم را زمانی میسراید که تصادف کرد و در خانه جین بر بستر بیماری است و این ترانه فصل جدید از زندگی او جین را رقم میزند. یعنی سرودن و نسرودن ترانه تبدیل به یکی از گرههای مهم فیلمی شود و البته این ماجرا تا انتهای فیلم ادامه دارد. باز از حضور موسیقی در ساختار و فرم این فیلم میتوان به تاثیر موسیقی بلوز بر بلیک که یک کانتری خوان است اشاره کرد. در اوایل فیلم جین در مصاحبه با او از تاثیر پذیری از موسیقی بلوز از او میپرسد. در جای دیگری بلیک در اتومبیلش منتظر است و دارد موسیقی بلوز سنتی گوش میدهد و در اولین اجرایش بعد از این سکانس یک ترانه کاملا بلوز را اجرا میکند که با قطعههایی که تا آنجا خوانده کاملا متفاوت است. یا خواندن ترانه «fallin and flying» پس از آشنایی با جین در افتتاحیه کنسرت تامی به خوبی موقعیت شخصیت بلیک را مشخص میکند: «جایی بودم که نباید میبودم/ چیزی دیدم که نباید میدیدم/ کاری کردم که نباید میکردم/ آدمی بودم که نباید میبودم/ صدای ضعیفی به من گفت: اینا همهاش غلطه/ صدای دیگری به من گفت اینا همش درسته/....» او زمانی این ترانه را میخواند که در اوایل آشنایی با جین است و البته در نگاهی کلی تر این ترانه اشاره به نوع زندگی خودش دارد؛ حدیث نفس بلیک است و اینگونه موسیقی به عنوان عنصری دراماتیک حتی در پی رنگ داستان نقش مهمی دارد. نمی توان از فیلم «دل دیوانه نوشت و از بازی درخشان جف بریجز که به شایستگی جایزه اسکار را دریافت کرد، حرفی نزد. بریجز با قدرت خیره کنندهای در دو فضای متفاوت کانتری و بلوز ترانههای سرخوش و غمگین را در اول فیلم میخواند و جدای از آن از پس ارائه شخصت واخورده و افسرده و در عین حال عاصی بسیار خوب برآمده و همینطور کالین فارل حضور کوتاه و درخشانی دارد. در مجموعه فیلم «دل دیوانه» که با بودجه محدودی ساخته شده، موزیکالی تحسین برانگیز است که آشکارا با نمونههای پیشین خود تفاوت دارد. اسکات کوپر کارگردان این فیلم گام اولش را بسیار محکم و با دقت برداشته؛ باید منتظر بود و دید در ادامه به چه میانجامد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 344]