واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: شخصیتهای به ظاهر نچسب در دل تلاش مستمر فیلمساز برای ایجاد موقعیتهای پیا پی خنده دار، جای خود را در دل تماشاگر باز میكنند و پوزخندهای سرد اولیه كمكم جای خود را به قهقهههای شاد و رها... كمدی فرنگی 1 - پسر آدم، دختر حوا مختصات آن نوع كمدی مورد علاقه رامبد جوان را در بهترین حالت خود در اختیار دارد. برخاسته از سینمای كمدی معاصر آمریكا و قرار گرفته بر پایه تقابل شخصیتها، موقعیتهای نمایشی، میمیك مبالغه آمیز صورت و نوعی فضای شبه كارتونی والبته حال و هوای شاد و پرانرژی و مملو از انساندوستی. تمایز این كمدی رامبد جوان با جریان اصلی سینمای كمدی ایران همین نگاه فرنگی به موقعیت كمیك است. آن حال و هوای سنتی و رو حوضی كه هنوز شاكله سینمای كمدی ایران است و به ان رنگ و بوی ملی (و گاه مبتذل) میدهد در این كمدی رامبد جوان بالكل غایب است. شوخیهای دو پهلوی كلامی (با ته مایه جنسی) و نوعی بدجنسی مستتر در كنایات و كلمات مردم حاشیه كویر و شوخی با ریاكاری شیرین این آدم ها، كه فرمول مرسوم سینمای كمدی ایران است در این كار نیست. یعنی عناصری كه پرفروشترین آثار كمدی ایرانی را چه پیش و چه پس از انقلاب شكل داده اند. از كارهای نصرت كریمی بگیرید تا كمدیهای طهماسب –جبلی، كمال تبریزی، میرباقری، وحیدزاده، داوود نژاد، هاشمی و سریالهای مرضیه برومند. عناصر این سنت رو حوضی را شما در آن معدود شاهكارهای سینمای كمدی ایرانی نیز میتوانید ردیابی كنید. مثل اجاره نشینها و لیلی با من است و همچنین در سریالهایی مثل دایی جان ناپلئون، روزی روزگاری... و پاورچین. این آثار بیآنكه سنت آشنای روحوضی را كنار بگذارند، هوشمندانه مختصات سینمای كمدی آن سوی آب را چه در شخصیت پردازیها و چه در موقعیتهای كمیك وارد اثر ساختهاند و نتیجه درخشانی هم گرفتهاند. اما رامبد جوان چه در فیلم قبلیاش و چه در سریال مسافران و پررنگتر از همه در همین پسرآدم، دخترحوا نشان داده كه تعلق خاطری به سنت كمدی ایرانی ندارد و از شكل بازیها، تدوین و ایجاد موقعیتهای خنده دار، دلبسته سینمای كمدی روز دنیا است. موفقیت رامبد جوان به عنوان فیلمساز، در قبولاندن تدریجی این نوع كمدی به مخاطب ایرانی است. دشواری كار او در همین پسر آدم دختر حوا مشهود است. تا قواعد كمیك فیلم به تماشاگر قبولانده شود نیم ساعت از فیلم گذشته است. تماشاگر آماده است كه با بیتفاوتی به نوعی از تلاش برای خنداندن و جنس متفاوتی از بازیها و موقعیتها پشت كند. اما به تدریج آن اتفاق فرخنده رخ میدهد. شخصیتهای به ظاهر نچسب در دل تلاش مستمر فیلمساز برای ایجاد موقعیتهای پیا پی خنده دار، جای خود را در دل تماشاگر باز میكنند و پوزخندهای سرد اولیه كمكم جای خود را به قهقهههای شاد و رها در اواسط فیلم میدهد. فیلم داستان تقابل و رقابت شغلی دو وكیل جوان (مهناز افشار و حامد كمیلی) را شرح میدهد كه ناگزیر در یك دفتر مشترك مشغول به كار هستند.تماشاگر از همان ابتدا پایان خوش و پیوند آن دو را پیش بینی میكند و كارگردان هم به سنت معمول كمدیهای معاصر آمریكا ترجیح میدهد به تدریج ریتم دیوانه وار فیلم را با وارد ساختن عناصر رمانتیك تقلیل دهد و تماشاگر را با احساسی خوشایند از سالن خارج كند. داستان فیلم بیتردید برگرفته از شاهكار كلاسیك جورج كیوكر یعنی دنده آدم (ساخته شده به سال 1949) است. در آن فیلم زوج اسپنسر تریسی و كاترین هپبورن در یكی از هشت رویارویی سینمایی خود نقش زن و شوهرحقوقدانی را بازی میكنند كه سر یك پرونده با هم رقابت میكنند. اما در پسر آدم، دختر حوا دو وكیل جوان از همان ابتدا شمشیر را از رو برای هم میبندند. خواه ناخواه پای فیلم همسر (ساخته مهدی فخیمزاده)، نیز به وسط میآید كه اتفاقا میتواند نشانگر نگاه متفاوت رامبد جوان به سینمای كمدی در قیاس با نگاه سنتی فخیمزاده باشد (قصد مقایسه كیفی این دو فیلم نیست). به هرحال این مقایسهها نشان میدهد كه بازیگران جوان فیلم در پروسه نمایش كمیك تقابل این زوج خیره سر، چه هماوردهای سرشناسی جه در سینمای جهان و جه ایران داشته اند: اسپنسر تریسی و كاترین هپبورن و از یكسو مهدی هاشمی و فاطمه معتمد آریا (بازیگران همسر ).اما حاصل تلاش افشار –كمیلی مطمئنا فراتر از انتظار است. شخصا سال هاست كه از مهناز افشار بازی بد ندیدهام و در این فیلم نیز او استانداردهای یك بازی كمیك را به بهترین وجه رعایت كرده است. به نظرم وقتش رسیده كه اهالی سینما با دقت بیشتری شایستگیهای افشار را به عنوان یك بازیگر حرفهای درجه یك در نظر بگیرند. اما حامد كمیلی انتخاب مخاطره آمیز رامبد جوان بوده كه او هم از پس كار خوب بر آمده است و در برخی صحنهها تماشاگر از راحتی این بازیگر سریالهای تلویزیونی حیرت میكند. بخصوص در صحنهای كه با فنجان چای در دست در حال فالگوش ایستادن پشت اتاق كار رقیب خود غافلگیر میشود و دستپاچه جملات پرت و پلایی را درباره تعدد درها در دفتر كار به زبان میآورد. این دو بازیگر از سوی جمعی از چهرههای مردم پسند در نقشهای فرعی حمایت میشوند. شیلا خداداد، لیلا اوتادی، رامبد جوان و فرامرز صدیقی كه این بار خستهتر از همیشه است. 2 - خب میتوان به افت ریتم فیلم در نیم ساعت آخر و همین طور تدوین جسورانه فیلم اشاره كرد و یا صحنههای مربوط به سرایدار بداخلاق كه شوخیهایش (به جز ماجرای لیوان مخصوصش) در نیامده است یا تلاش گروه سازنده كه مشخصا برای فیلم انرژی فراوانی را صرف كرده اند. اما نكته كلیدی فیلم جای دیگری است: فیلمساز سعی كرده برخی عناصر روز جامعه ایرانی را در فیلم بگنجاند. مثل حضور گاه به گاه گشت پلیس، روزنامهها، لایحه حمایت از خانواده، مجمع تشخیص مصلحت یا شورای نگهبان و حتی ابراز احساسات جمعی از مادران برای اتومبیلی محافظت شده كه احتمالا رئیس مجمع در آن قرار دارد اما در نهایت فیلم همان طور كه سلیقه رامبد جوان است كاملا از فضای امروز ایران دور است. در رقابت دو وكیل هیج محدودیت مرسومی برای مهناز افشار به عنوان یك زن وجود ندارد. فیلم سعی نمیكند مفهومی را درباره جایگاه زن در ایران امروز بپروراند و به نتیجهای برساند. هر نكتهای كه میتوانست شائبه اجتماعی و فرامتن داشته باشد از جریان فیلم خارج شده است. فیلم صادقانه میخواهد تماشاگر را سرگرم كند و او را پر انرژی و سبك از سالن خارج سازد. فیلم راه هرگونه استنباط اجتماعی و انتقادی را میبندد. فیلم در فضایی لوكس، شاد و مرفه در جریان است با آدمهایی كه دغدغههای مرسوم و معمول این روزهای مارا ندارند ودر جریان یك نوع دیگر از زندگی غوطه میخورند. این آدمها دور و بر ما نیستند. ما آنها را نمیبینیم و خب این را حتی میتوان در یك زاویه دید دیگر و كمی خوشبینی، از امتیازات فیلم نیز محسوب كرد...شاید!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 555]