واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: جوانان بخوانند : مگر فردوسي چكار كرد ؟
داخلي. فرهنگي. مناسبتها.
از : نصرالهابراهيمي خرم آبادي
اين روزها در جاجاي ايران عزيز، آسياي ميانه و قفقاز ، شبه قاره هند، و در هر گوشه از اين كره خاكي كه دوستداران ادبيات فارسي زندگي ميكند به مناسبت بزرگداشت حكيم توس مراسمهاي مختلفي در حال برگزاري است.
متاسفانه در دهههاي اخير آنگونه كه بايد در معرفي اين شخصيت ملي و ادبي زبان و ادبيات فارسي به نسل جوان كار نشده و اكثر نسل جوان كنوني كشور درباره خدمات فرودسي به جز سرايندگي شاهنامه مثل هر شاعر ديگر اطلاعات چنداني ندارند.
اين جوانان آينده ساز اين مرز بوم ، مسخ در يكه تازيهاي اينترنت، ماهواره، ياهو و گوگل چه بسا با شنيدن اخبار و ديدن اين مراسمهاي فرخنده گراميداشت فردوسي از خود ميپرسند مگر فردوسي چكار كردهاست ما كه نه شاهنامهاش را ديده و نه شنيده و نه خواندهايم و نهاهميت آنرا ميدانيم؟ نگارنده با استناد به منابع معتبر در اين نگارش مختصر تلاش دارد تا هر چند كوتاه خدمات ادبي، جايگاه فردوسي در ادب ايران و اينكه اگر فردوسي نبود چه ميشد را به جوانان عزيز معرفي نمايد.
حكيم ابولقاسم فردوسي در سال ۳۱۹هجري شمسي در روستاي باز از توابع خراسان بزرگ "توس كنوني " در خانوادهاي دهقان "زمين داران بزرگ و مرفه چشم به جهان گشود.
در زمان تولد فردوسي شاهان ساماني بر ايران حكومت ميكردند كه نسب خودرا به بهرام چوبين ميرساندند و حامي فرهنگ و ادب فارسي بودنددر اين زمان دو گروه ديگر آل بويه و تركان غزنوي " غلامزادگان ترك" نيز در برابر سامانيان ادب پرور ظهور كردند.
سلطان محمود معروفترين پادشاه غزنوي بود كه مصادف با دو دهه اخر عمر فردوسي حكمرواي ايران گشت و بساط سامانيان ادب دوست را برچيد.
دراين زمان سطان محمود ترك زبان و نوكر خلفاي بغداد با بركناري احمد اسفرايني وزير فارسي دوست خود خواجه احمد ميمندي كه مخالفت سرسخت زبان فارسي بود را به وزيري برگزيد.
محمود در مدتي كوتاه زبان ديواني فلات ايران را از فارسي به عربي برگرداند و در جلب نظر خليفه بغداد بسيار كوشيد، در چنين حال و هوايي كه زبان و ادبيات فارسي ميرفت كه براي هميشه از صحنه روزگار محوشود فردوسي سرودن شاهنامهرا آغاز كرد.
فردوسي در اين دوره آخرين حلقه مكمل شاعران پيشين نظير رودكي و دقيقي بود كه تلاش داشتند يادگاران شيرين ابيات فارسي را از پهلوي به فارسي دري برگردانند .
البته كار بزرگ حكيم ابوالقاسم فردوسي از آن جهت نسبت به شاعران و سرايندگان ماقبل خود با اهميت تر است كه وي زماني دست ادبيات و زبان در حال احتزار فارسي را گرفت كه كسي نه جرائت آنرا داشت، نه جاه و نه منزلت و نفعي مادي در آن بود و نه كسي به اين مهم با توجه به شرايط زمانه اهميت ميداد .
حكيم فردوسي شاهكار خود را در زماني سرود كه فرهنگ و زبان عرب به صورت رسمي و اداري در ايران رواج داشت و اين حماسه ملي در آن دوران تيره به مثابه خورشيد درخشاني بود كه از زوال زبان شيرين فارسي پيشگيري كرد.
آنگاه كه بابك، ابومسلم و مازيار و ابن مقفع، فرزندان پاك اين سرزمين هميشه جاويد در نبرد مسلحانه براي حفظ اين آب و خاك در خاك خفتند شاهنامه فردوسي تنها روزنه اميد بود.
فردوسي سي سال از عمر خودراصرف سرودن شاهنامه و احياي زبان و فرهنگ ايران كرد و مانع از اضمحلال مليت و زبان ايراني شد.
بسي رنج بردم در اين سال و سي / عجم زنده كردم بدين پارسي/ چو اين نامور نامه آيد به بن / ز من روي كشور شود پر سخن/از اين پس نميرم كه من زندهام/كه تخم سخن را پراكنده ام/هر انكس كه داردهستي و راي و دين/ پس از مرگ بر من كند آفرين.
فردوسي با خلق اين اثر عظم ادبي براي هميشه زبان و سنت ايراني را از گزند حوادث محفوظ داشت: پي افكندم از نظم كاخي بلند / كه از باد و باران نيابد گزند.
در زمان "خفقان و تيره روزي ايرانيان " در عصر غزنويان احساسات ملي گرايانه در شاهنامه در اوج است بگونهاي كه ميتوان ادعا كرد كه هيچ كس به اندازه فردوسي در شكلگيري افتخارآميز مليت ايراني نقش نداشته است.
هنوز هم هنگامي كه يك ايراني در اقصي نقاط دنيا داستان جوانمرديهاي ايرانيان را در شاهنامه ميخواند به ايراني بودن خود ميبالد و به آن افتخار ميكند.
فردوسي هم ميتوانست در ان روزگار كار شاعران دربار مسلكي هم چون فرخي و عنصري را در مديحه سرايي از شاهان پيشه كند و تمام عمر خودرا در ناز و نعمت بزيد امام چنين نكرد، دربدري و آوارگي كشيد غضب دربار سلطان محمود را به جان خريد و سي سال در انزوا و تهديد ستاره روبه افول زبان و ادبيات فارسي را مبدل به خورشيدي جهان افروز و ابدي كرد.
فردوسي با سرودن شاهنامه مجد افتخارات ملي را به خاطر فرزندان اين مرز و بوم اورد و تاريخ پر از غرور ملي را دوباره زنده كرد.
امروز همه ايران، ايراني و تمام فارس زبان اين كره خاك كه به زبان شيرين فارسي سخن ميگويند، مديون خدمت فرودسي هستند و چه خوش آفرين ابدي نصيب اين اديب فرزانه گشت كه خود گفته بود: هر آنكس كه دارد هستي و راي و دين پس از مرگ برمن كند آفرين ، آفرين ، آفرين ، تاابد آفرين .
فردوسي در سال ۴۰۳خورشيدي از دنيا رفت جنازهاش را به گورستان عمومي مسلمانان راه ندادند و به همين دليل در باغ ملكي خودش دفن شد.ك/۴ ۶۰۴
دوشنبه 30 ارديبهشت 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 371]