واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: هركدام از شخصیتهای این نمایش در مكانی محدود و بسته حضور دارند، پدر در مقابل پنجره است و حضورش در برابر پنجره نشاندهنده آرزوی او برای رهایی است. مادر در آشپزخانه محبوس است و... جدیدترین اثر گروه تئاتر تجربه یعنی نمایش «خانه» را میتوان از منظرهای متفاوتی به تماشا و تحلیل نشست. میتوان به تفصیل درباره ساختار اپیزودیك و تكنیكهای روایی متن سخن گفت و آن را در قیاس با دیگر نمایشنامههای ثمینی نمایشنامهای پختهتر به حساب آورد كه این خود نشان از حركت رو به جلوی این نویسنده دارد، یا از منظر اجرایی میتوان درباره تجربهای پستمدرن در كارنامه كیومرث مرادی و گروهش سخن به میان آورد چرا كه بسیاری از مولفههای تئاتر پستمدرن اعم از رویكرد اجرا به هنر پاپآرت یا عامه پسند، مركززدایی و ساختارگریزی و همچنین استفاده از بیان چندصدایی و تكنیكهای مالتیمدیا را به راحتی در این اجرا پی گرفت و نشان داد كه «خانه» نمایشی كاملاً متفاوت از آثار تاریخی و آیینی این گروه است. حتی میتوان بحث مستقلی را به طراحی صحنه پیام فروتن در این اجرا اختصاص داد و آن را از منظر كانسپچوال آرت و هنر مفهومی تحلیل كرد و نشان داد كه چگونه وی در مقام طراح صحنه ضمن هماهنگی كامل با كلیت اثر و فضای آن سعی دارد یك طراحی مستقل هنری نیز خلق كند؛ چیزی كه در تاریخچه طراحی صحنه ما كمنظیر است. این نوشتار قصد دارد با رویكردی تحلیلی به نمایش «خانه» بپردازد؛ هرچند این رویكرد تحلیلی نیز باز ما را در مقابل راههای بیشمار دیگری قرار میدهد چراكه از این منظر نیز میتوان از زاویه دیدهای مختلف به اجرا نگریست. میتوان با آن از منظر نقد كهنالگویی روبهرو شد و با فرایافتی یونگی به تحلیل مفهوم خانه بهعنوان نمادی از ناخودآگاه، بازگشت؛ بهخود و ناخودآگاه پرداخت و این تحلیل را چه در حوزه متن و چه در حوزه اجرا و نشانههای دیدارش به كار بست یا حتی از تحلیلی تماتیك به سوی تحلیلی شخصیتشناسانه رفت و شخصیتهای متمایز و مستقل اثر را از منظرهای گوناگون و بهخصوص روانشناسی مورد مطالعه قرار داد. این تنوع در رویكرد به نمایش را، پیش از هر چیز میتوان ناشی از قابلیتهای بالای «خانه» دانست و آن را بهعنوان نمایشی قابل تأمل و قابل بحث معرفی كرد؛ قابلیتهایی كه خود به همكاری چندین ساله اعضای گروه و بالاخص نغمهثمینی در مقام نویسنده، كیومرث مرادی بهعنوان كارگردان، پیام فروتن در مقام طراح صحنه و نرمین نظمی بهعنوان طراح لباس بازمیگردد. از میان تمامی این رویكردها به هزار و یك دلیل مگو قصد داریم «خانه» را براساس تحلیلی جامعهشناختی و نمادشناختی مورد بررسی قرار دهیم تا از این رهگذر به كشف لایههای ناشناخته و متفاوتی از اجرا دست یابیم. البته این بدان معنا نیست كه خانه را اثری تمامعیار و بدون نقص میدانیم و بر سویههای ضعیف و قابل بحث آن چشم میپوشیم؛ هر چند شاید این رویكرد تحلیلی تا حدود زیادی ما را از این امر باز دارد. جهان نمادهای نمایش خانه بر یك ابرنماد استوار است؛ نمادی كه تمام نمایش را میتوان در پناه آن تحلیل كرد؛ نماد خانه كه اسم نمایش نیز تأكید مضاعفی بر آن مینهد. در تحلیلی جامعهشناختی خانه را میتوان نمادی از سرزمین و وطن دانست؛ خانهای با اتاقهای متعدد كه در هر اتاق شخصیتی سكنی دارد؛ شخصیتی با داستان خاص خودش. منطق ساختار اپیزودیك متن را در همین اتاقها میتوان سراغ گرفت. هر اپیزود از نمایشنامه به یك مكان از خانه و یك شخصیت اختصاص دارد و تنها یك روح سرگردان به نام هامون است كه در تمام خانه حضور دارد و راوی پنهان تمام اتفاقات میشود.خانه سرزمینی است كه اشخاص مختلف با سلیقهها و دیدگاههای مختلف در آن زندگی میكنند؛ آدمهایی كه از همدیگر بریدهاند و تنها مفهوم خانه است كه آنها را به یكدیگر پیوند میدهد. شخصیتهای این نمایش را میتوان زندهترین شخصیتها در آثار ثمینی به شمار آورد؛ آدمهایی با روزمرگیها، غمهای پنهان و آرزوهای سركوب شده؛ آدمهایی كه به راحتی میتوان نمونههای آن را در جامعه خودمان سراغ گرفت؛ زنی كه در آشپزخانه زندانی شده است و یا به تعبیر بهتر خود را در آشپزخانه زندانی كرده و تمام آرزوهایش در یك سریال تلویزیونی یا یك فیلم هندی تبلور و برایش شكل عینی و ملموس مییابد؛ مردی سرخورده از روزمرگی كه نمیتواند با خانوادهاش ارتباط برقرار كند؛ دختری كه در دام عشقی گناهكارانه افتاده است و اكنون تنها فكرش سقطجنین است در حالیكه معشوق بیوفایش در دوبی خوش میگذراند و تنها ارتباطش با او از طریق چت و اینترنت است و پسری كه میخواهد از دنیای آدمهای متوسط بگریزد اما اكنون تنها تبدیل به نابغهای سرخورده شده است. این همه شخصیت آشنا در پسزمینهای آشنا همچون دوران جنگ، بمباران و سپس دوران بازسازی و... كه همه جهانی واقعی و ملموس برای مخاطب ترسیم میكنند و دست آخر شخصیت هامون كه البته نمادی از شخصیت آرمانی نویسنده است؛ روشنفكری كه تمامی اعضای این جامعه كوچك را میشناسد اما هیچكدام او را به درستی نمیشناسند. یك فرزند ناتنی، تنها كسی كه همیشه در خانه حضور دارد و به نوعی خانه در او حضور دارد، البته شخصیتی تا حدودی كلیشهای و آرمانگرایانه و انتزاعیترین شخصیت این نمایش كه اسم او نیز یادآور هامون مهرجویی و نمادی از روشنفكری سالهای پایانی دهه 60 و 70 است.در میان تمام آرزوهای سرخورده اهل خانه تنها یك نقطه مشترك وجود دارد، آرزوی فرار از خانه اما هر كدام بهدلیلی به خانه وابستهاند و نمیتوانند از آن دل بكنند. هركدام از شخصیتهای این نمایش در مكانی محدود و بسته حضور دارند، پدر در مقابل پنجره است و حضورش در برابر پنجره نشاندهنده آرزوی او برای رهایی است. مادر در آشپزخانه محبوس است و به نوعی به آن زنجیر شده است و نمادی از نسل گذشته زنان ایرانی. دختر به درون حمام خزیده است و به لحاظ منطق نمادین از دو سویه میتوان به تحلیل آن پرداخت. دختر آلوده و گناهكار است و در پی شستوشوی گناه خود است و در عین حال با تمام گناهكاریاش پرنیان دختری پاك و معصوم است و حضور او در حمام میتواند تأكیدی بر پاكی او باشد. پسر اما روی پشت بام است. وی ایكاروس معصومی است كه در آرزوی پرواز است و حضورش بر پشت بام نمادی از بلندپروازی او است. او میخواهد جزو آدمهای متوسط یعنی آدمهایی كه همیشه نمره 15 میگیرند نباشد. پس خود را به جایی كشانده است كه بالاتر از دیگران باشد. از سوی دیگر هركدام از شخصیتها به تنهایی بار روایت خود را به دوش میكشند. در هیچ لحظهای از نمایش ما آنها را با یكدیگر و در ارتباط با یكدیگر نمییابیم هركدام در اتاق خود و تنها در فكر رفتن از خانه.تنها نقطه ارتباط این شخصیتهای جدا از هم، هامون است او همه را میبیند اما كسی از حضور او مطلع نیست و دست آخر نیز تنها هامون است كه به فكر تمیز كردن و پاك كردن خانه است.خانه، نمادی از سرزمین است؛ سرزمینی كه هرچند از هم جدا ولی از هزار راه و هركدام از یك راه به آن دلبستهایم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 624]