واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: حسادت هارون به امام موسی کاظم (علیه السلام)
موسى بن جعفر(علیه السلام) برترین شخصیت علمى ، دینى ، معنوى و سیاسى عصر خود بود. علاوه بر آنـكـه سـمـت خـویـشـاوندى با رسول خدا(صلی الله علیه و آله )، جانشینى آن حضرت و پیشوایى امت را نیز داشت . مـجـمـوعـه ایـن بـرجـسـتـگـی ها و مزایا، شخصیت و موقعیت اجتماعى بى نظیرى را براى آن بزرگ پـیـشـوا فـراهـم كرده بود كه همگان از دوست و دشمن و موافق و مخالف بدان اعتراف نموده و در بـرابرش تجلیل و تكریم مى كردند.بـرخـوردارى امـام (علیه السلام) از چـنـیـن مـوقـعـیـت بـرتـر و بـى نـظـیـر، بـراى فـردى مـثـل هـارون كـه هـمـه تـلاش خـود را بـه كـار گـرفـتـه بـود تـا بـه عـنـوان شـخـص اول جـهـان اسـلام مـطـرح گـردد و القـابـى هـمـچـون: (امـیـرالمـومـنـیـن )، (خـلیـفـة رسـول الله ) و حـتـى (خـلیـفـة الله ) را یـدك مـى كـشـیـد، غیرقابل تحمل بود.هارون در گفتگوهایى كه با موسى بن جعفر(علیه السلام) و افراد دیگر داشت با تعبیرات مختلفى از این حـالت روانـى خـود پـرده بـرداشـتـه و مـكـنـونـات دل خـویـش را آشـكـار سـاخـتـه اسـت كـه در ذیل به مواردى اشاره مى كنیم . در گفتگو با مامون : هارون در جریان سفر به مدینه و دیدار با امام كاظم (علیه السلام) از آن حضرت بـه ظـاهـر تـجـلیل كرد. مامون كه از دشمنى و كینه توزى پدرش نسبت به پیامبر و خاندان آن حـضـرت آگـاهـى داشت از این برخورد ظاهرى و رفتار به دور از انتظار پدر، تعجب كرد و سرّ قضیه را جویا شد. هارون در پاسخ وى گفت : (به خاطر اینكه این فرد، پیشواى مردم ، حجت خدا بر آفریده هایش و جانشین او در میان بندگانش مى باشد.)مامون گفت : مگر جز این است كه این صفات و ویژگی ها همه براى شما و در وجود شماست ؟هارون : من در ظاهر و در سایه زور و شمشیر به پیشوایى مردم دست یافته ام ، ولى موسى بن جـعـفـر پـیـشـواى بـر حـق اسـت . سـوگـنـد بـه خـدا، او بـراى احـراز مـقـام رسـول خـدا از مـن و از تـمـامـى مـردم سـزاوارتـر اسـت .... ولى چـه كـنـم كـه حـكـومـت نـازا اسـت.1 در گفتگو با امام كاظم (علیه السلام): هارون امام (علیه السلام) را احضار كرد و پس از هشدار به اینكه آن حضرت در برابر دستگاه خلافت اوتشكیلات مستقلى راه انداخته و از مردم خراج و مالیات مى گیرد گفت : مـدتهاست كه مى خواهم از شما درباره مسائلى بپرسم كه در ذهنم خطور كرده و تاكنون ازكسى نپرسیده ام. امام (علیه السلام) اعلام آمادگى كرد. هارون پرسید:چرا شما خود را برتر از ما مى دانید در حالى كه همه ما از یك درخت و فرزندان عبدالمطلب هستیم ؟ مـا فـرزنـدان عـبـاس و شـمـا فـرزنـدان ابـوطـالبـیـد وآن دو عـمـوهـاى رسول خدا(صلی الله علیه و آله ) و در خویشاوندى یكسانند. امام (علیه السلام) فرمود:ما به پیامبر(صلی الله علیه و آله) نزدیكتریم .چگونه ؟چون عبدالله و ابوطالب از پدر و مادر یكى هستند، ولى پدر شما عباس چنین نیست نه با عبدالله از مادر یكى هستند و نه با ابوطالب .چـرا شـمـا مدعى وراثت از پیامبر هستید، درحالى كه عمو مانع (ارث ) عموزاده است ؟ ابوطالب در زمـان حـیـات پـیغمبر وفات كرد، در حالى كه هنگام رحلت آن حضرت عمویش عباس زنده بود (در نتیجه عباس وفرزندان او وارث پیامبرند نه فرزندان ابوطالب كه شما باشید).مرا از پاسخ این سئوال معاف بدار و هر پرسش دیگر مى خواهى بپرس !چاره اى جز پاسخ ندارى !... پـیـامـبـر(صلی الله علیه و آله) كسانى را كه از هجرت خوددارى كردند از میراث و ولایت (خاص ) مومنان محروم ساخت .دلیل شما بر این ادعا چیست ؟سخن خداوند:(وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وِلایَتِهِمْ مِنْ شَىْءٍ حَتّى یُهاجِرُوا.).) انفال (8) ، آیه 72 )(و آنان كه ایمان آوردند و مهاجرت نكردند هیچ گونه ولایت (دوستى وتعهدى ) در برابر آنهاندارید تا هجرت كنند.)و عمویم عباس هجرت نكرد.موسى بن جعفر(علیه السلام) برترین شخصیت علمى ، دینى ، معنوى و سیاسى عصر خود بود. علاوه بر آنـكـه سـمـت خـویـشـاوندى با رسول خدا(صلی الله علیه و آله )، جانشینى آن حضرت و پیشوایى امت را نیز داشت . مـجـمـوعـه ایـن بـرجـسـتـگـی ها و مزایا، شخصیت و موقعیت اجتماعى بى نظیرى را براى آن بزرگ پـیـشـوا فـراهـم كرده بود كه همگان از دوست و دشمن و موافق و مخالف بدان اعتراف نموده و در بـرابرش تجلیل و تكریم مى كردندهارون كه از این پاسخ كوبنده امام (علیه السلام) بشدت تحقیر شده بود پرسید:آیا این نظر را براى دشمنان ما یا یكى از فقها نیز بیان كرده اى ؟نه ؛ كسى جز تو چنین سئوالى از من نكرده است .
چرا به مردم اجازه دادید شما را به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نسبت دهند و به شما بگویند: اى فرزندان رسـول خـدا! در حالى كه شما فرزندان على (علیه السلام) هستید. و انسان به پدرش نسبت داده مى شود و فاطمه (علیه السلام) تنها ظرف و بستر پیدایش شما بود. پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز جد مادرى شماست ؟اگر پیامبر(صلی الله علیه و آله) زنده شود ودخترتو را خواستگارى نماید، آیا به او پاسخ مثبت مى دهى ؟سبحان الله ! چرا پاسخ ندهم ؟ بر عرب و عجم و قریش افتخار هم مى كنم !لیكن آن حضرت نه از دختر من خواستگارى مى كند و نه من به او پاسخ مثبت مى دهم .چرا؟چون او مرا به دنیا آورده ولى تو را به دنیا نیاورده است ... .2نمونه دیگر: هارون در مسیر خود به مكه وارد مدینه شد وبراى آنكه انتساب خود را بـه پیامبر(صلی الله علیه و آله) و در نتیجه شایستگى خویش را براى مقام خلافت آن حضرت ، به رخ علویان ، به ویژه موسى بن جعفر(علیه السلام) بكشد، خطاب به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چنین سلام كرد:(اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا رَسُولَ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَابْنَ الْعَمِّ.)درود بر تو اى رسول خدا، درود بر تو اى پسر عمو!امـام كـاظم (علیه السلام) كه چنین دید جلو آمد و در حضور خلیفه و انبوه جمعیت حاضر، پیامبر (صلی الله علیه و آله) را مخاطب قرار داد و گفت :(اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا رَسُولَ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبَةِ.)درود بر تو اى رسول خدا، درود بر تو اى پدر!هارون از سخن امام (علیه السلام) كه خود را از او نزدیكتر به پیامبر (صلی الله علیه و آله) معرفى كرد سخت ناراحت شد و رنگ چهره اش از شدت شرمندگى دگرگون گشت .3 تهیه و تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیانپی نوشت ها:1 - عیون اخبارالرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 74 .2 - عیون اخبارالرضا(علیه السلام) ، ج 1 ، ص 66 ـ 68 ، با تلخیص .3 - احتجاج ، ج 2 ، ص 165 و بحارالانوار ، ج 48 ، ص 103 .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 241]