تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):از به زبان آوردن سخنان زشت بر حذر باش. زیرا فرومایگان را گرد تو جمع می کند و گرانم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821019570




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزیده سرمقاله روزنامه های امروز


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پر داخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد. كيهان: نطق قاهره دويدن روى ماسه ها «نطق قاهره دويدن روى ماسه ها» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن مي‌خوانيد؛باراک اوباما رئيس جمهور آمريکا روز پنجشنبه گذشته وارد قاهره شد تا پيام مهمي را که از حدود سه ماه پيش وعده آن داده بود، خطاب به مسلمانان صادر کند. در اين فاصله رسانه ها و محافل سياسي به گمانه زني هايي درباره مفاد پيام روي آوردند. بعضي از رسانه ها براي آنکه اولين سفر خاورميانه اي و پيام اوباما به مسلمانان را بسيار مهم جلوه بدهند به عبارت پردازي هايي روي آوردند. روزنامه انگليسي تايمز چند روز قبل از سفر اوباما نوشت: «اوباما نخستين رهبر غربي است که پس از ناپلئون بناپارت، جهان اسلام را مستقيماً مورد خطاب قرار مي دهد» در داخل ايران نيز از سوي بعضي از مطبوعات اولين ديدار خاورميانه اي اوباما پس از احراز پست رياست جمهوري آمريکا مهم ارزيابي شد. مباحث رسانه اي سطح توقعات را از سفر اوباما تا آنجا بالا برد که روزنامه آلماني اشپيگل نوشت اوباما تلاش مي کند تا توقعات را از سفرش به خاورميانه پايين بياورد از اين رو گفت: «اشتباه نشود هدف از سخنراني من در مصر تلاش براي ايجاد گفت وگوي بهتر براي مسلمانان است.» اوباما در نطق کوتاهي که در دانشگاه مذهبي الازهر مصر ايراد کرد حرف جديدي نزد او البته درباره ايران و برنامه هسته اي آن، عراق، افغانستان، فلسطين و رژيم صهيونيستي صحبت کرد ولي همه اين حرف ها را قبلاً خود او يا همکارانش بيان کرده بودند. اوباما فعاليت هسته اي ايران را مورد تاييد قرار داد ولي درباره صلح آميز بودن اهداف آن ابراز ترديد کرد. او از نظريه دو کشور در يک سرزمين سخن گفت و در همان حال که حماس را مسئول خشونت ها معرفي کرد از اسرائيل خواست با متوقف کردن توسعه شهرک سازي در کرانه باختري موافقت کند. اوباما در حالي که برنامه اي براي افزايش نيروهاي نظامي در افغانستان تدوين کرده و به اجرا گذاشته است، گفت که کشورش قصد ندارد نيروهاي خود را در افغانستان نگه دارد. در واقع اوباما حدود 4 ماه پس از آغاز به کارش نتوانست مخاطب چنداني را پاي صفحه تلويزيون بکشاند و شايد بيش از سه هزار نفري که در صحن الازهر به ديدار او آمدند و همه مقامات رسمي بودند شنونده اي نداشت. درخصوص مواضع و اظهارات اوباما نکات زير شايسته تأمل است. 1-اوباما در سخنراني خود در قاهره و سپس تکرار بخشي از آن در آلمان در ديدار با آنجلا مرکل سري به تاريخ مداخلات آمريکا زد و فقط در مورد کودتايي که کشور او نزديک به 6 دهه قبل عليه دولت ايران انجام داده است، موضع گرفت اين در حالي است که اقدامات آمريکا در حمايت از صدام براي حمله به ايران، ساقط کردن هواپيماي مسافربري ايرباس،حمله به سکوهاي نفتي ايران، مسدود کردن دارايي هاي کشورمان، اشغال نظامي عراق و افغانستان و اقدامات زورمدارانه عليه دولت ها و ملت ها توجه او را برنينگيخت در واقع او از موضوعي عذرخواهي کرد که عذرخواهي وي چيزي را تغيير نمي دهد و صرفاً ابعاد تبليغاتي دارد. 2- اوباما در قاهره از تغيير سخن گفت و مدعي شد کشورش آماده است تا نحوه همکاري با جهان اسلام را مورد بررسي قرار دهد او در عين حال جنبش مردمي حماس را مورد خطاب قرار داد و از آنان خواست اسرائيل و توافقنامه هاي پيشين بعضي از گروههاي فلسطيني با آن را به رسميت بشناسد و البته در کنار آن صرفاً از اسرائيل خواست تا به حقوق فلسطيني ها اعتراف کند! اوباما در اين ديدار پديده دو کشور در يک سرزمين را مورد تاکيد قرار داد ولي تکيه کلام هاي او روي حقوق اسرائيلي ها متمرکز بود. 3- باراک اوباما در قاهره وانمود کرد که مشکل کشورش با ايران صرفاً تاريخي است او گفت: «سالهاست که ايران، آمريکا را دشمن خود مي داند و اين به خاطر پيشينه اي است که اين کشور از آمريکا دارد.» اين در حالي است که همين آقاي اوباما نيز حدود دو ماه پيش، قانون اعمال محدوديت عليه شرکت هاي خارجي طرف قرار داد با ايران را امضا کرد. کشور او طي 5-4 سال گذشته بارها محور صدور قطعنامه ها و بيانيه هاي ضد ايراني بوده است. تکليف پرونده ناو متجاوز وينسنس - که حدود 290 ايراني سرنشين هواپيماي ايرباس را به شهادت رساند- مشخص نيست و اموال ايران عليرغم گذشت حدود سه دهه هنوز در انبارهاي ارتش آمريکا خاک مي خورد اين مشکلات اگرچه در سينه تاريخ حک شده اند ولي هيچ گاه فراموش نشده و ارزش حقوقي آن از بين نرفته است. 4- اوباما در سخنراني کوتاه خود در الازهر وانمود مي کند که کشورش آماده است تا گام هاي اوليه را در راه عادي سازي رابطه با ايران بردارد و براي اين کار شرطي قايل نيست اما واقعيت اين است که ايران پيش شرط هايي دارد که کاملاً منطقي است. پيش شرط هاي ايران اعاده آن دسته از حقوق تضييع شده اي است که امکان اعاده آن وجود دارد. آمريکا اگر واقعاً حق ايران را در برنامه هسته اي اش پذيرفته است بايد پيشگام لغو چهار قطعنامه اي شود که خود در تصويب آن پيشتاز بوده است. اموال بلوکه شده ايران را آزاد کند، فرمانده ناو وينسنس را محاکمه کند، مجرمان جنايتکار فراري را به ايران تحويل دهد و... اگر آمريکا مي خواهد در موضوعات مرتبط با حوزه خاورميانه به نظرات ايران نزديک شود بايد دولت قانوني حماس که برآمده از آراء مردم است را بپذيرد و حزب الله لبنان را بعنوان يک حقيقت مشروع در سپهر مناسبات خاورميانه به رسميت بشناسد وگرنه ايران اسلامي قادر نيست سرنوشت مسلمانان را با آمريکا - که مسئول بسياري از مصيبت ها و آلام جهان اسلام است- به گفت وگو بگذارد. 5- بخش عمده نطق کوتاه اوباما به ايران ارتباط داشت به گونه اي که به نظر مي آمد نطق او در پاسخ به نامه اي است که حدود شش ماه پيش دکتر احمدي نژاد به او نوشته است. نطق ملاطفت جويانه اوباما يک هفته پيش از برگزاري انتخابات رياست جمهوري در ايران يک معناي اضافي هم دارد کما اينکه ديدار 3 ساعته سارکوزي رئيس جمهور فرانسه با منوچهر متکي در کاخ اليزه- در روزي که اوباما در قاهره مشغول سخنراني بود- داراي آن مفهوم اضافي بود. اوباما و سارکوزي منتظر برگزاري انتخابات 22 خرداد ايران نشدند و «ايران کنوني» را بعنوان کشوري که بايد جايگاه بي بديل آن را در اداره خاورميانه- مهمترين نقطه جهان- به رسميت شناخت، مورد خطاب قرار دادند اين نشان مي دهد که دولت کنوني را پيروز انتخابات مي دانند و نمي خواهند با تأخير در مخاطبه توليد بدبيني بيشتر نمايند. 6- چندي پيش «دنيس راس» دستيار ارشد وزارت خارجه آمريکا در امور خاورميانه در کتاب «افسانه ها، توهمات و صلح؛ يافتن مسيري جديد براي آمريکا» نوشت «اگر آمريکا از سياست هاي کنوني خود در برابر ايران دوري نکند و الگويي ميانه رو را در پيش نگيرد حتماً با شکستي سنگين روبرو خواهد شد» روزنامه اماراتي «گلف نيوز» نيز 4 روز پيش - با اشاره به سفر منطقه اي اوباما- در سرمقاله خود نوشت: «فاصله گرفتن اوباما از ايران به منزله به خطر افتادن منافع آمريکاست. چنانچه اوباما نتواند اعتماد ايران را جلب کند، سياست خارجي آمريکا در خاورميانه بشدت شکست خواهد خورد.» بر اين اساس ايران بايد آمريکايي ها را وادار کند تا پيش از لفاظي درباره لزوم بهبود مناسبات تهران- واشنگتن، به جبران اقدامات ضد ايراني خود متعهد شوند. 7- واقعيت اين است که سياست تغيير از خاورميانه و بخصوص از مرکز فکري آن - ايران- به آمريکا راه يافته است. شعار انتخاباتي اوباما- change- با نگاه به شکست هاي سياست خارجي اين کشور در دوره بوش مطرح گرديد و سبد او را پر از رأي کرد. بنابراين برخلاف تحليل بعضي از عناصر اصلاح طلب در ايران نبايد گمان کرد که ما براي اجابت دعوت آنان بايد تغييري در سياست هاي خود ايجاد کنيم بلکه تغييري که امروزه سايه خود را بر سياست خارجي آمريکا گسترانده است - اگر تظاهر نباشد- از طريق ايستادگي ايران- و ساير کانونهاي مقاومت در خاورميانه- بدست آمده است و براي عملي شدن آن بايد بر مواضع خود تأکيد کنيم نه اينکه در آنان تجديد نظر نمائيم. اعتماد:احياي حقوق شهروندي و اصلاح وضع اقتصادي «احياي حقوق شهروندي و اصلاح وضع اقتصادي»عنوان سرمقاله‌‌ي روزنامه‌ي اعتماد به قلم محمد کاکاوند است كه در آن مي‌خوانيد؛ 1-هفته پيش با يکي از دوستانم به ديدن يکي از استادان به دانشکده رفته بوديم. قبل از اينکه وارد اتاق کار آن استاد شويم يکي از دانشجويان از راه رسيد و بدون توجه به حضور ما بسيار راحت و لبخندزنان از استاد اجازه خواست که سوالي طرح کند. استاد تذکر داد که ما (= من و دوستم) وقت گرفته ايم و نوبت ماست. جوان دانشجو به اين تذکر اعتنايي نکرد و انگار ما را نمي ديد، پرسيد؛ «استاد به چه کسي راي مي دهيد؟» استاد کمي مکث کرد و نگاهي زيرچشمي به دوست من انداخت و گفت هنوز تصميم نگرفته است که راي بدهد يا ندهد اما اگر بخواهد راي بدهد به ... راي مي دهد. با شنيدن نام نامزد مورد نظر استاد، جوان دانشجو از شايستگي نامزدي ديگر دفاع کرد. او يکي از علل شايستگي نامزد مورد نظرش را در اين اعلام کرد که محور برنامه کانديداي محبوبش مطالبات «حقوق شهروندي» است اما محور برنامه کانديداي مورد نظر استاد مطالبات «اقتصادي»، اين گفت وگو به همين جا ختم نشد و جوان دانشجو مي خواست بداند چرا استادش از نامزد به خصوصي دفاع و آن را اعلان نمي کند؟، استاد پاسخ داد دانشگاهي است و معلمي ساده غ= يعني هيچ کاره،ف. به جوان دانشجو گفت معلم دانشگاه در نظر دانشجويان ارج و قرب زيادي دارد اما در جامعه ما معلم جايگاه و وزني ندارد، به علاوه اگر معلم دانشگاه بخواهد از کسي علني طرفداري کند ممکن است ارزش علمي کارش پايين بيايد. آدم دانشگاهي بايد به مسائل علمي نگاه کند و کار علمي هم دليل و برهان مي خواهد. براي ختم گفت وگو دوستم با عذرخواهي از ورود در آن گفت وگوي استاد و دانشجو، خطاب به جوان دانشجو گفت خردمندانه و پسنديده ترين کاري که مي توان از آدم دانشگاهي مخصوصاً در دانشگاه توقع داشت، اين است که از اصل حکومت مردمسالار و فوايد آن و چگونگي کارکرد و موفقيت آن سخن بگويد و طرفداري کند و نه از کارگزاران حکومت مردمسالار که چه کسي بهتر از چه کسي است و شايسته اداره امور، از اين گذشته، بهتر است از استاد بخواهيد در انتخابات شرکت کنند و دانشجويان و ديگران را به شرکت آگاهانه در انتخابات تشويق کنند؛ نه اينکه ايشان را وادار کنيد از نامزدي طرفداري کنند و براي او تبليغ، اما جوان دانشجو دست بردار نبود و بر نظر خودش اصرار کرد و استدلال که نخير استاد شکسته نفسي مي کنند و مي گويند وزن و جايگاهي ندارند، ايشان هزاران هزار دانشجو تربيت کرده اند. اگر ايشان از کسي طرفداري کنند دانشجويان قبلي و فعلي هم از ايشان تبعيت خواهند کرد، استاد اين بحث را ديگر ادامه نداد و خوشبختانه ما به کار خودمان رسيديم اما اين گفت وگو مرا به فکر فرو برد. 2-اولاً تعجب کردم که آن دانشجو بر خلاف آنچه ادعا مي کرد که هزاران هزار دانشجو از استاد خودشان تبعيت مي کنند، چرا خودش حرف استادش را نمي پذيرفت؟، چطور توقع داشت که دانشجويان ديگر دربست و بي چون و چرا حرف استادشان را قبول کنند؟ آيا دانشگاه محلي است که بدون انديشيدن بايد هر حرف و نظر را پذيرفت و اطاعت کرد، از هر چه در آن گفته يا شنيده مي شود؟، ثانياً تعجب کردم که چرا ما ايرانيان بي حد و حصر دلبسته نتيجه هر کاري هستيم و وسيله و مسير رسيدن به نتيجه براي ما هيچ ارزشي ندارد؟ ما عجول هستيم و مي خواهيم به آنچه مي خواهيم و دوست داريم زود برسيم. متاسفانه ما منتظريم کارهاي سخت را کسي ديگر تحمل کند و ما فقط وقتي آب ها از آسياب افتاد در خوشي و خرمي شريک باشيم. هيچ دوست نداريم خودمان در به ثمر رسيدن کاري دخالت کنيم. متاسفانه در عرصه زندگي اجتماعي ما منتظريم يک نفر پيدا شود و کارها را درست کند و ما در بهترين وضعيت برايش کف بزنيم. هنوز نياموخته ايم مهم نيست که چه کسي روي صندلي مناصب عمومي مي نشيند، مهم اين است که ما همه با هم در روندي دوستانه و مسالمت آميز تصميم مي گيريم چه کسي شايستگي نشستن بر آن صندلي را دارد و او هم براي کار کردن خواست و نظر مردم را اعمال مي کند نه خواست خودش را. متوجه نيستيم که جمهوري بودن هر نظام جمهوري بستگي به مشارکت مردم دارد. مردم بايد نه از سر تکلف و نه با خواهش و تمنا و براي نمايش به پاي صندوق هاي راي بيايند. هيچ کس نمي گويد ماستش ترش است. مردم خودشان بايد قضاوت کنند که دارندگان مناصب عمومي واقعاً در جهت منافع مردم حرکت کرده اند يا نه، انتخابات روز داوري مردم است که چه کسي در جهت منافع مردم کار کرده است يا خواهد کرد و مردم به او اطمينان دارند اما وقتي هر کس سرش به کار خودش گرم باشد و به اداره امور بي اعتنايي کند معلوم است که نتيجه چندان مطلوب از آب درنمي آيد، 3-انتخابات از جهتي شبيه مسابقات جام جهاني فوتبال است. هر دو هر چهار سال يک بار برگزار مي شوند؛ با اين فرق که يکي پر از شور و شوق و بيم و اميد است اما آن ديگري به نظر عده يي که به خطا گمان مي کنند بيايي نيايي، راي بدهي ندهي نتيجه معلوم است، هنوز به قدرت خودمان ايمان نداريم، در مسابقات جام جهاني فوتبال ضعيف ترين تيم هم با اميد به ميدان مي آيد نه از سر تکلف و تصنع. زيباترين لحظات زمان برگزاري مسابقات است نه آن موقع که جام را به برنده تسليم مي کنند. آيا تا به حال ديده ايد کسي از لحظات تسليم جام به تيم برنده تصوير برداري کرده باشد و فقط از ديدن آنها خوشحال باشد؟ اگر تيمي بخواهد به جام دست يابد بايد در بازي کردن مهارت پيدا کند. تيمي برنده خواهد شد که اعضاي آن هر کدام در کار خودشان ماهر باشند و با يکديگر هماهنگ بازي کنند. حتي در مسابقات عادي فوتبال هر تيم تا آخرين دقيقه که به «دقيقه 90» مشهور شده است از کوشش نمي ايستد. چرا انتخابات شروع نشده مي گوييم «معلومه کي انتخاب مي شه،» 4- به ادعاي آن جوان دانشجو فکر کردم که مطالبات حقوق شهروندي بر مطالبات اقتصادي برتري و ارجحيت دارد، آيا واقعاً فلان کانديدا طرفدار حقوق شهروندي است و آن ديگري طرفدار و مدافع اصلاح وضع اقتصادي؟ مي توان اين پرسش را طرح کرد که حقوق شهروندي چيست؟ يعني چه؟ اما مي توان گفت هدف و غرض اصلي اش ارج نهادن، تضمين، اجرا و دفاع از شأن اتباع يک دولت است. بر خلاف نظر آن جوان دانشجو نمي خواهم و نمي توانم به صراحت حکم کنم کدام بر ديگري برتري و ارجحيت دارد. به ياد ژنده پوشاني مي افتم که متاسفانه، در سطل هاي بزرگ زباله يا تا کمر خم شده اند يا سطل بزرگ را تا نيمه خم کرده اند تا درون آن چيزي بيابند و بتوانند از خود محتوياتش يا فروشش نصيبي ببرند، به ياد مردان و زنان ظاهراً مرتب و منظم و مودب مي افتم که با آوردن عذري و در صورت لزوم تصريح به اينکه گدا نيستند، از مخاطب مي خواهند مبلغي به آنها بپردازند... داشتن ارج و احترام وقتي شکم خالي است و سرپناهي نداري و فشارهاي گوناگون اقتصادي بر آدمي وارد مي شود چه ارزشي دارد؟ دائم روي کاغذ بنويسيم و در هر مجلس از ارزش انسان سخن بگوييم اما عملاً در جهت پاسداشت ارزش و احترام انسان ها هيچ کاري نکنيم، چه سودي دارد؟ اولين قدم در احترام به شأن انسان اين است که نيازهاي اساسي و اوليه اش برطرف شود بدون آنکه توهين يا تحقير شود. از سوي ديگر اگر وضع زندگي مردم بهتر شود و آن نيازهاي اوليه و اساسي برطرف شود اما مردم هيچ ارزشي نداشته باشند و اجازه نداشته باشند يا نتوانند که به بيش از نيازهاي اساسي بينديشند و وجود و خواست شان به حساب نيايد؛ اين بودن چه حاصلي دارد؟، آيا تيم فوتبالي را سراغ داريد که دروازه را بدون دروازه بان رها کند و از حضور او در ميدان استفاده کند تا گل بزند، يا تمام بازيکنان ديواري مقابل دروازه خودشان درست کنند که گل نخورند، احترام به حقوق شهروندي و اصلاح وضع اقتصادي هر دو لازم و ملزوم يکديگرند، هيچ يک بدون آن ديگري راهگشا نيست، جمهوري اسلامي: خطر تكرار فجايع مشروطيت «خطر تكرار فجايع مشروطيت»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛از فضاي تبليغات انتخاباتي آهنگ تكرار فجايعي كه نهضت مشروطيت را به مسلخ برد و آنرا از مسير منحرف كرد به گوش مي رسد. با قطع نظر از اينكه چه كسي از صندوق هاي راي بيرون مي آيد و رئيس جمهور مي شود آنچه اين روزها در تبليغات انتخاباتي مطرح مي گردد انكار كارآمدي نظام جمهوري اسلامي و سر بر آوردن عده اي غارت گرو خائن به كشور و ملت و دين از چرخه اين نظام است. اين همان چيزي است كه 30 سال است دشمنان انقلاب و نظام جمهوري اسلامي از راديوهاي خود تبليغ كرده اند و در نشريات و كتاب هاي خود نوشته اند و منتشر كرده اند. عده اي ميخواهند به قيمت متهم كردن نظام جمهوري اسلامي به اين تهمت ها و اثبات بي كفايتي اسلام و خارج ساختن روحانيت از عرصه مديريت كشور همان وضعيت قبل از انقلاب را برگردانند و بدون آنكه مزاحمي داشته باشند بر مردم حكومت كنند. در ماجراي مشروطيت آيت الله شيخ فضل الله نوري را با تهمت طرفداري از استبداد و مخالفت با مشروطه و قدم برداشتن در مسيري كه خلاف مسير مردم است به پاي چوبه دار بردند و به شهادت رساندند و سپس به نوبت سراغ ساير روحانيون رفتند و سران مشروطيت را از سر راه خود برداشتند و زمينه را براي ديكتاتوري رضاخان فراهم كردند. ديكتاتوري و استبداد رضاخاني كه يك شبه سر بر نياورد مقدمات تسلط رضاخان بر كشور را كساني فراهم كردند كه ابتدا تبليغات عليه آيت الله شيخ فضل الله نوري را شروع كردند سپس او را به شهادت رساندند و بعد از او به سراغ ساير سران مشروطه رفتند و در نهايت ميدان را از مردان مبارز خالي كردند و زمينه را براي يكه تازي رضاخان فراهم ساختند. گناه آيت الله شيخ فضل الله نوري اين بود كه زودتر از ديگران صداي پاي بيگانگان را شنيده بود و ميگفت « مشروطه مشروعه » ميخواهيم و مشروطه اي را كه از ديگ پلوي سفارت انگليس سر در بياورد نميخواهيم . سفير انگليس در تهران به شيخ پيشنهاد كرده بود پرچم آن كشور را بر سر در خانه اش نصب كند تا از تعرض كساني كه خود را متولي مشروطه ميدانند و ادعاي دلسوزي براي كشور و ملت دارند و مي گويند ميخواهيم به مردم خدمت كنيم در امان باشد ولي شيخ به آنها پاسخ داد : مشكل اصلي خود انگليس است كه عوامل خود را به جان مشروطيت انداخته و با متهم ساختن علماي مشروطه خواه درصدد خالي كردن ميدان و سوار شدن بر موج است . اگر شما و عوامل استيجاري تان از سر راه مشروطه كنار برويد مردم به راه خود ادامه خواهند داد و نهضت مشروطيت نيز به ثمر خواهد نشست . غفلت علما و تنها ماندن آيت الله شيخ فضل الله نوري راه را براي كارگر افتادن فريبكاري هاي موج سواران باز كرد و شيخ در ميدان غورخانه تهران ميدان امام خميني امروز به دار آويخته شد و عده اي از متدينين كلاه نخي و تسبيح صددانه به دست نيز پاي چوبه دار خدا را شكر كردند كه از شر شيخ ضد مشروطه ! خلاص شده اند غافل از اينكه شهادت شيخ آغاز سقوط نهضت مشروطيت و زمينه ساز حاكميت رضاخان است . كار به جائي رسيد كه طبق پيش بيني و هشدار شيخ شهيد ـ كه البته به آن توجهي نشد ـ رهبران روحاني مشروطيت يكي بعد از ديگري از ميان برداشته شدند و حتي آيت الله سيدحسن مدرس كه يكي از پنج مجتهد معرفي شده توسط مراجع نجف براي نظارت بر قوانين مجلس بود كنار زده شدو عليرغم آنهمه خدمت كه به استقلال ايران و آزادي ملت كرده بود توسط رضاخان به خواف تبعيد شد و ماموران رضاخان او را در كاشمر با دهان روزه مسموم كردند و به شهادت رساندند. آيت الله سيدحسن مدرس بعد از آنكه اصل دوم متمم قانون اساسي مشروطيت توسط مستبدين زير پا گذاشته شد به عنوان نماينده مردم تهران در مجلس فعال شد ولي رضاخان در انتخابات مجلس ششم دستور داد اسم او را نخوانند تا او وارد مجلس هم نشود. اين اوج وقاحت رضاخان بود كه وقتي به قدرت رسيد حتي آرا مردم را هم ناديده گرفت و دستور داد به قول مدرس حتي راي خود مدرس به خودش را هم نخوانند. رضاخان ابتدا كه روي كار آمد با سالوس بازي مردم را فريب مي داد و در مجالس عزاداري محرم شركت مي كرد و با گل ماليدن به پيشاني و سر خود در دسته هاي سينه زني همراه عزاداران حسيني مي شد ولي هنگامي كه جاي پاي خود را محكم كرد چادر از سر زنان كشيد مساجد را بست و تكيه ها و حسينيه ها را به انبار تبديل كرد لباس روحانيون را قيچي كرد در حرم حضرت معصومه شيخ بافقي را كتك زد حوزه هاي علميه را تعطيل كرد و هرچه اربابان به او ديكته كردند انجام داد. پسر رضاخان هم راه پدر را با تفاوت هائي در شيوه عمل ادامه داد آيت الله كاشاني را خانه نشين كرد روحانيت انقلابي را ارتجاع سياه ناميد امام خميني را زنداني و تبعيد و متهم به پول گرفتن از خارج و همكاري با بيگانگان نمود به مبارزه ريشه اي با دين پرداخت همه مخالفان را سركوب كرد و نام همه اين خيانت ها را ماموريت براي وطن و خدمت به مردم گذاشت . او هم مانند پدرش براي فريب دادن مردم در مجالس عزاداري شركت مي كرد و مدرسه شهيد مطهري امروز و سپهسالار ديروز شاهد روضه خواني هاي وعاظ السلاطين با حضور او بود. البته محمدرضا پهلوي بدشانس بود كه با امام خميني معاصر بود و در برابر آن سياستمدار روشن ضمير و هوشمند كم آورد و انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد و همانگونه كه رهبر معظم انقلاب در روز 14 خرداد جاري فرمودند امام خميني دو پرچم عزت اسلام و ايران را در سراسر جهان به اهتزاز در آوردند و ملت ايران آزادي و استقلال خود را باز يافت . امروز با تبليغات مسمومي كه عليه روحانيت ياران انقلابي امام و مديران ارشد نظام جمهوري اسلامي درحال انجام است صداي پاي خطر تكرار فجايع مشروطيت به گوش مي رسد. جلوي اين خطر را قبل از آنكه كار از كار گذشته باشد بايد گرفت . اينكه كسي خود را با حضرت علي مقايسه كند و سران نظام جمهوري اسلامي را خائن بداند واقعه اي عادي نيست . چرا بزرگان در برابر تهاجم شديدي كه اين روزها به اركان نظام صورت مي گيرد ساكتند چرا علما و مراجع تقليد در برابر هجمه شديدي كه عليه روحانيت در جريان است به وظيفه شرعي خود عمل نمي كنند مردم اين روزها مي پرسند و حق دارند بپرسند اگر اين اتهامات صحت دارد چرا متهمان در بالاترين مناصب شرعي و قانوني سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 383]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن