تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833726362
گزيده سرمقاله برخی از روزنامههای صبح امروز كشور
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
برخی روزنامه های صبح امروز سرمقاله های خود را به موضوعات زير اختصاص دادند. رسالت روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان "واكاوي منطق معترضين انتخابات دهم " به قلم امير محبيان آورده است: دموكراسي سه ضلع دارد كه فقدان هر يك مشكلاتي را در برابر فرايند انتقال دموكراتيك قدرت پديد مي آورد. 1. رقابت جدي 2. مشاركت گسترده 3. پذيرش تبعات و نتايج انتخابات رياست جمهوري دهم عليرغم شروع استثنايي خود در مناظره ها و مشاركت بي مانند در هنگام راي دادن متاسفانه در بخش پذيرش تبعات و نتايج دچار اشكالات جدي شده است. چرا؟ صورت مسئله چيست؟ 1 .در مناظرات انتخاباتي چالش هاي جدي ميان كانديداها پديد آمد كه هم موجب جلب توجه توده هاي مردم شد ، هم بر مشاركت به شكل چشمگيري افزود و هم البته موجب اتهاماتي شد كه افكار عمومي را عليه افرادي چه كانديدا و چه خارج از دايره رقابت انتخاباتي تهييج كرد. 2. مشاركت گسترده و مدل هاي جديد به صحنه كشاندن هواداران باعث دو قطبي شدن انتخابات ميان آقايان مير حسين موسوي و احمدي نژاد شد. به گونه اي كه سطح توقع كانديداها و بويژه هواداران را دامن زد. 3. با اعلام نتايج ،سه كانديداي غير پيروز به انحاء گوناگون به اين نتيجه اعتراض كردند . در اين ميان موسوي بدليل آن كه رقيب اصلي بود واكنش بيشتري نشان داد. 4. هواداران موسوي به فرمان وي به خيابانها ريختند و به نتيجه اعتراض كردند موسوي هم خود را پيروز انتخابات خواندو خواهان ابطال اصل انتخابات شد. پرسش ها: 1. اعتراض كانديداها يا كانديداي معترض به چيست؟به فرايند مقدماتي پيش از انتخابات نظير مناظره ها و اتهامات و سخنان رد و بدل شده؟ به نحوه برگزاري انتخابات در همان روز ؟ يا نحوه اعلام نتايج؟ 2. اگر اعتراض به نحوه اجراي مناظره ها بوده است؛ چرا همان زمان رسما و بصورت جدي اعلام نشده است؟وآيا اگر امروز مهندس موسوي پيروز انتخابات بود آيا باز هم شاهد اعتراض به مناظره مي بوديم؟اگر اعتراض به اتهامات ذكر شده در مناظره هاست؛ مي توان از طريق قانوني بابت اتهامات اقدام كرد واين حق براي همگان وجود دارد 3. چنانچه اعتراض به نحوه برگزاري انتخابات است ؛در قانون نظارت شوراي نگهبان بر انتخابات رياست جمهوري اسلامي ايران ماده 1 آمده است:طبق اصل 99 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران شوراي نگهبان نظارت بر انتخابات رياست جمهوري را برعهده دارد . لذا اعتراضات بايد از طريق شوراي نگهبان پيگيري شود.اما ممكن است معترضين نه به جايگاه قانوني شوراي نگهبان بلكه به بي طرفي شوراي نگهبان اعتراض داشته باشند. در اين حالت چند پرسش ديگر پديد مي آيد:آيا اعضاي شوراي نگهبان و منش آنها از قبل براي كانديداها شناخته شده نبود؟اگر اعضا يا منش آنها را قبول نداشتند ؛ چرا وارد روندي شدند كه آن را اساسا قبول نداشتند؟از سوي ديگر چرا هنگامي كه آقاي خاتمي از همين مسير دو دوره رئيس جمهور ايران شدند اعتراضي صورت نگرفت؟اگر در آن زمان آقاي ناطق نوري اعتراض مي كرد و انتخابات را زير سوال مي برد ؛ واكنش رقبا چه مي بود؟ 4. حال ممكن است اعتراض به روند تجمع آرا و نحوه اعلام آن باشد. در اين حالت نحوه اعتراض كه البته حق قانوني معترض است بر حسب قانون مشخص است؟در اين حالت رسيدگي شده ودر صورت تخلف صندوق ها يا حتي آراء حوزه هايي ابطال مي گردد.لذا نيازي به اعتراضات خياباني با وجود راهكارهاي قانوني نيست. اما عليرغم اين روند روشن كانديداي معترض خواهان ابطال انتخابات و حضور هواداران آن هم با هزينه سنگين جاني ومالي در خيابان هاست ؛ چرا؟ به اين پرسش و پرسش هاي ديگر در نوشتار هاي آينده پاسخ خواهيم داد. كيهان روزنامه كيهان در يادداشت روز خود با عنوان " سپرت كو پهلوان؟! " به قلم محمد ايماني آورده است:«آيا مردم گمان مي برند واگذاشته شده اند كه بگويند ايمان آورديم و در فتنه آزموده نشوند. و حال آن كه همه افراد پيش از شما را در فتنه آزموديم تا خداوند راستگويان و دروغگويان را معلوم كند». وقتي اين آيات از سوره عنكبوت نازل شد امير مؤمنان(ع) از ماهيت فتنه اي كه در آيه خبر داده شده بود سؤال كرد و پيامبر فرمود «يا علي، بعد از من، امت من دچار فتنه مي شوند». علي دلتنگ شد و عرض كرد «اي رسول خدا! آيا در جنگ احد كه جمعي از مسلمانان به شهادت رسيدند و بر من سنگين آمد كه شهادت نصيبم نشده، نفرمودي تو را به شهادت در آينده بشارت باد؟». رسول خدا فرمود «آري چنين است. در آن هنگام (شهادت) چگونه صبر و تحمل خواهي كرد؟». امام در خطبه 156 نهج البلاغه مي فرمايد «گفتم اي پيامبر خدا، اين نه موضع صبر بلكه جاي بشارت و شكر است. و رسول خدا فرمود اي علي! اين قوم با اموال خود به فتنه مي افتند و به خاطر ديني كه پذيرفته اند بر خداوند منت مي گذارند و با اين حال رحمت او را آرزو مي كنند. و خويش را از خشم و غضب او در امان مي بينند در حالي كه حرامش را با شبهه هاي دروغين و هواهاي غفلت آور حلال مي شمارند... آنان را در جايگاه فتنه قرار داده نه جايگاه مرتدان». انسان مدام از حالي به حالي مي شود. مدام در حال صيرورت و «شدن» است. اوضاع ديگرگون مي شود تا آدمي -هر كه مي خواهد باشد- آزمايش شود. گاه فضا غبارآلود مي شود. فتنه با ظاهري فريبا و باطني زشت و نازيبا هجوم مي آورد. تو مي ماني و فتنه و فتوت، مردي و نامردي. مرد! انتخاب با توست. پس سلاح و سپرت كجاست پهلوان؟! خلع سلاح نيامده باشي؟! ميدان رزم است نه نوبت بزم. مبادا زمين دشمن و جبهه خودي را در اين غبار گم كرده باشي؟ «بين شما و اهل قبله ]پيمان شكنان و از دين بيرون شدگان[ باب نبرد گشوده شد و اين پرچم را بر دوش نمي كشد مگر آن كه اهل بصيرت و صبر و علم به جايگاه حق باشد. پس انجام دهيد آنچه مأمور مي شويد و باز ايستيد از آنچه نهي مي شويد. و شتاب و عجله نكنيد در چيزي كه آن را بررسي و روشن نكرده ايد چرا كه آنچه شما منكرش هستيد ما را قدرت تغيير آن هست. بدانيد دنيايي را كه آرزو مي كنيد و بدان رغبت داريد، و دنيايي كه گاه شما را به خشم و گاه به خشنودي مي آورد، نه خانه شماست و نه منزلي كه براي آن آفريده شده ايد... در دنيا براي آخرتي كه به آن دعوت شده ايد بر يكديگر پيشي گيريد و با عمق دل از دنيا روي برگردانيد و نبايد كسي از شما به خاطر چيزي از دنيا كه از او گرفته شده، چون كنيز بنالد» (خطبه 172 نهج البلاغه) مي توان ابوذر و عمار و ميثم و مقداد و اويس و مالك اشتر شد. مي شود آدمي «سلمان محمدي» شود كه وقتي مي گفتند خودت را معرفي كن، به مال و منال و طايفه و تبار نمي نازيد بلكه مي گفت من منت دار رسول خدا هستم «برده و فقير و گمراه بودم پس خداوند به بركت محمد(ص) مرا آزاد و توانگر و اهل هدايت گردانيد» و در عمل تا روز آخر اين منت داري و فروتني را نشان داد. و مي توان طلحه يا زبير شد و خون در دل علي كرد. مي توان علي را به بليغ ترين الفاظ ستود و به اصرار و اجبار، حجت را براي به دست گرفتن زعامت مسلمين بر او تمام كرد اما به وقت آزمون، زير همه اعتراف ها و شهادت ها و بيعت ها زد. مگر آن هنگام كه در مدينه با علي بيعت مي كردند، نشنيدند كه مي فرمايد «عهده دار و در گروي سخني هستم كه مي گويم و بدان ضامن و پايبندم. بدانيد روزگار دگربار شما را در بوته آزمون نهاده به همان شكل خود در روز بعثت پيامبر. به خدايي كه او را به حق مبعوث كرد در هم آميخته و غربال مي شويد و همچون محتواي ديگ جوشان بالا و پايين مي شويد تا آنكه پايين است فراز آيد و آن كه بالاست، پايين افتد.» (خطبه 15 نهج البلاغه). مگر ناگهاني بيعت كردند؟ «بيعت شما با من ناگهاني نبود. و كار من و شما يكي نيست. من شما را براي خدا مي خواهم و شما مرا براي خود!» (خطبه 136) دردشان چه بود و درمانش كدام؟ اينها كه به اختيار بيعت كرده بودند؟ «به خدا سوگند نتوانستند گناهي را به من نسبت دهند و بين من و خودشان با انصاف داوري نكردند... اول كاري كه از موضع عدالت بايد بكنند اين است كه عليه خود حكم كنند. به يقين بصيرتم با من است، نه امر را بر كسي مشتبه كرده ام و نه هيچ چيزي بر من پوشيده است. اينها همان قوم ستمگري هستند كه در ميانشان لجن و زهر عقرب و شبهه تاريك است... براي بيعت با من هجوم آورديد مانند ماده شتراني كه مشتاقانه به جانب فرزندان خود رو كنند. فرياد زديد بيعت! بيعت! دستم را جمع كردم و بستم، براي بيعت گشوديد. و دستم را عقب بردم، شما پيش كشيديد. خدايا! طلحه و زبير با من قطع رحم كردند و ستم روا داشتند و بيعتم را شكستند و مردم را بر مردم شوراندند. ابن عباس! برخيز و سراغ زبير برو و حجت تمام كن «با طلحه ملاقات مكن زيرا او را همچون گاوي ببيني كه شاخش را روي گوشش كج كرده است. بر مركبي چموش سوار مي شود و مي گويد رام است! اما به ديدار زبير برو زيرا او را طبيعتي نرم است. به او بگو پسردايي ات مي گويد مرا در حجاز شناختي ]و بيعت كردي[ و در عراق انكار كردي و نشناختي؟! چه چيز تو را از آن چه- بيعت- كه با من داشتي و آشكار كردي بازداشت؟» (خطبه 31) «او (زبير) گمان مي كند با دستش با من بيعت كرده اما قلبش بيعت نكرده است. پس به بيعت با من آشكارا اقرار كرده و نسبت به آن چه پنهان است ادعا مي كند. بايد كه بر اثبات ادعايش دليل قابل قبولي بياورد وگرنه به همان بيعتي كه از او سر زده بازگردد» (خطبه 8) ... اينجا «ذي قار» است، منزلي بر سر راه آوردگاه جمل. امير سپاه ايمان و عدالت، نشسته و نعلين پاره خويش را وصله مي زند. جاي وصله هم مانده؟! «ابن عباس اين نعلين چقدر مي ارزد؟» هيچ! «به خدا سوگند اين نعلين پاره در نظرم از حكومت بر شما محبوب تر است مگر آن كه بتوانم حقي را اقامه و باطلي را دفع كنم.» فتوت و حريتي چنان بايد كه مولا بتواند مقابل سپاه خويش بايستد و با شجاعت تمام بگويد «به خدا سوگند در ميان جمعيت اين لشكر بودم كه به سپاه كفر هجوم برديم تا فرار كردند. از جنگ عاجز نشدم و نترسيدم. اين بار هم وضع من مانند آن زمان است، بي شك باطل را، مي شكافم تا حق از پهلوي آن برون آيد» (خطبه 33). و چون سران و سپاهيان جمل به هلاك افتادند، خطاب به همان ها فرمود «برجاي و استوار باد دلي كه خوف خدا از او جدا نگردد. پيوسته در انتظار خيانت و عهدشكني شما بودم و علامت فريب خوردگان را در سيماي شما مي ديدم. چشم پوشي ام از شما به خاطر پنهان بودنتان زير لباس دين بود در حالي كه صدق باطنم مرا از پنهان شما خبر مي داد» (خطبه 4 نهج البلاغه) مي توان سلمان و ابوذر و مالك اشتر و عمار بود براي علي. شما را نمي دانم. من اما در همين روزهاي هجوم فتنه، كام جانم شيرين از شهادت هاي بالابلندي است كه 7 مرداد سال گذشته از آقاي هاشمي رفسنجاني در مصاحبه با روزنامه جام جم خواندم «زير آسمان آبي به هيچ كس به اندازه آيت الله خامنه اي اعتماد ندارم... ايشان بر من حق ولايت دارند... به ياد دارم در زمان رياست جمهوري يك بار در نمازجمعه اعلام كردم حاضرم كاغذهاي سفيدي را امضا كنم و به ايشان بدهم تا هرچه خواستند در اين كاغذها بنويسند... من معتقدم اگر در كشور بحراني پيش بيايد باز هم ولي فقيه است كه مي تواند بن بست شكني كند» يا آن كلمات حجت آوري كه همان بزرگوار 4آذر 84 در همايش «30سال انقلاب، دستاوردها و آسيب ها و فرصت ها» در دانشگاه شريف گفت «عشق من آقاي خامنه اي است. در موارد اختلاف ميان من و رهبري، قانونا و شرعا بايد از رهبرم اطاعت كنم. من نمي توانم صرفا به نظر خود عمل كنم، زيرا حجت دارم و بايد قانونا و شرعا تبعيت كنم.» شايد بگوييد خوش باوري زيادي است اما من خودم حديث معصوم(ع) را از زبان آقاي ميرحسين موسوي در تلويزيون شنيدم كه «مؤمن ممكن است دزدي و گناه بكند اما قطعا دروغ نمي كند». من هنوز هم باور نمي كنم كه او در اين تبليغات 3 ماهه اخير به دانشجويان و مردم در شهرهاي گوناگون درباره ارادت و اعتقادش به ولايت فقيه و شخص رهبري دروغ گفته باشد. نه، موسوي مي گفت دروغ بد است. اغلب آن 13ميليون نفري هم كه به او راي دادند با شنيدن همين وفاداري هايش به ولي فقيه راي دادند؛ عباراتي مثل: «ولايت فقيه همواره جامعه ما را از كودتاها و ديكتاتوري ها حفظ كرده و اين قطعا عقيده سياسي بنده است. بدون ولايت فقيه به فرصت هاي امروز نمي رسيديم. ممكن است بعضي ها نظر مرا قبول نداشته باشند ولي اين نظر من نسبت به ولايت فقيه است و به آن متعهد و پايبند هستم»، «ما بدون ولايت فقيه در 30 سال گذشته در برابر تهديدها آسيب پذير بوديم و هر لحظه ممكن بود كشور به فضاي قبل از انقلاب بازگردد. من با قبول ولايت فقيه وارد انتخابات شده ام»، «من همواره از ولايت فقيه دفاع كرده ام و هم اكنون نيز بهترين رابطه را با رهبر معظم انقلاب دارم»، «سخن گفتن از اطاعت از ولي فقيه ساده است اما اصل، اجراي آن و انطباق رفتار و اعمال با نظر ولي فقيه است.» از اين كلمات شيرين در كلام بسياري از رجال مي توان يافت، در كلمات خاتمي و كروبي و پنجمي و ششمي و... تاريخ ورق خورده و روزگار پيش آمده. حالا نوبت ماست. زنگ انشا تمام شد. زنگ حساب است و نوبت ديكته نوشتن. قلم ها را برداريد! بنويسيد «فتوت»! خط تيره «فتنه»! خط روشن «ارادت و عدالت علي»! نقطه سر سطر!... چه كسي بود آن 5/24ميليون راي و آن 40ميليون راي را نخواست ببيند و «همه» را غلط نوشت؟ جمهوری اسلامی روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله امروز خود با عنوان "مبارك ادامه دلالي براي صهيونيسم " آورده است: حسني مبارك رئيس رژيم مصر تاكيد دولتمردان آمريكائي براي برقراري باصطلاح صلح ميان فلسطيني ها و رژيم صهيونيستي را « فرصتي نادر » دانست كه بايد قدر آن دانسته شود و از آن به نفع مردم فلسطين استفاده گردد. رئيس رژيم مصر كه از سخنراني 14 خرداد اوباما در قاهره بسيار خرسند است با ارسال مقاله اي به روزنامه « وال استريت ژورنال » كه به صورت سرمقاله در آن روزنامه به چاپ رسيده است نوشت : « باراك اوباما رئيس جمهور آمريكا خواهان به دست گرفتن زمام تحقق طرح صلح است و جهان عرب به وي پاسخ مثبت خواهد داد » . وي در ادامه افزود : « حل و فصل تاريخي روند صلح درحال بررسي است و اين همان صلحي است كه به فلسطيني ها كشورشان را اعطا مي كند و موجب مي شود از اشغال آزاد شوند و در همان حال اسرائيل نيز به رسميت شناخته مي شود و شاهد امنيت خواهد بود » . آنچه در اين مقاله و در اظهارات جديد حسني مبارك درباره باصطلاح صلح فلسطيني ها با رژيم صهيونيستي آمده حاوي چند عنصر مشخص است كه عبارتند از : تشكيل كشوري در بخشي از فلسطين كه اداره آن در اختيار مردم فلسطين باشد. به رسميت شناخته شدن رژيم صهيونيستي تامين امنيت رژيم صهيونيستي اين هر سه عنصر درست همانهائي هستند كه صهيونيست ها طراح آن هستند و باراك اوباما نيز نقشي غير از اجراي نقشه آنان برعهده ندارد. درباره عنصر اول يعني تشكيل كشوري در بخشي از خاك فلسطين كه توسط مردم فلسطين اداره شود اظهارات هفته گذشته نتانياهو نخست وزير رژيم صهيونيستي همه چيز را روشن كرده است . نتانياهو با صراحت اعلام كرده است براي چنين كشوري شروطي دارد كه اينها هستند : كشور جديد بايد غيرمسلح باشد و در چارچوب منافع و امنيت رژيم صهيونيستي تعريف شود فلسطيني ها رژيم صهيونيستي را به رسميت بشناسند شهرك سازي توسط صهيونيست ها ادامه يابد بيت المقدس مركز حكومتي رژيم صهيونيستي باشد موضوع بازگشت آوارگان فلسطيني براي هميشه منتفي شود تمامي گروه هاي فلسطيني خلع سلاح شوند و كشور جديد فلسطيني نيز هيچگونه سلاحي در اختيار نداشته باشد. روشن است كه چنين كشوري فاقد قدرت دفاعي و اراده و هويت خواهد بود و هرگز امنيت نخواهد داشت . وجود رژيم صهيونيستي با در اختيار داشتن ارتش مجهز به پيشرفته ترين سلاح ها و تضمين امنيت از طرف فلسطيني ها خطري دائمي براي امنيت كشوري خواهد بود كه مردم فلسطين بدون داشتن سلاح و ساير امكانات و اختيارات مسئول اداره آن مي شوند. ادامه شهرك سازي هر چند در اظهارات حسني مبارك به عنوان يكي از عوامل ادامه تشنج امري منفي دانسته شده لكن از جمله شروط بنيامين نتانياهو برشمرده شده است . ادامه شهرك سازي ها يعني افزودن بر تعداد صهيونيست هائي كه رژيم صهيونيستي براي انتقال آنها از نقاط مختلف جهان درحال تدارك است و آژانس يهود درحال اجراي آن مي باشد. اين اقدام در برابر ممنوعيت بازگشت آوارگان فلسطيني به سرزمين فلسطين مفهوم خاصي دارد كه بر هيچكس پوشيده نيست . افزوده شدن بر جمعيت كشوري كه تحت مديريت صهيونيست ها قرار دارد و محروم ساختن فلسطيني ها از بازگشت به وطن خود فقط مي تواند در چارچوب تبعيض نژادي كه از پايه هاي صهيونيسم است و تامين اهداف امنيتي رژيم صهيونيستي تعريف شود. اين نكته هنگامي روشن تر خواهد شد كه به شرط خلع سلاح همه گروه هاي فلسطيني و فاقد سلاح بودن كشور فلسطيني مورد نظر توجه شود. درباره تامين امنيت رژيم صهيونيستي كه عنصر ديگر اظهارات مبارك است با توجه به آنچه درباره شروط مورد نظر بنيامين نتانياهو توضيح داده شد همه چيز روشن است . هدف مشترك حسني مبارك و نتانياهو اينست كه مساله فلسطين را با يك صورت سازي و تشكيل كشوري صوري كه همچون موم در اختيار صهيونيست ها باشد و از خود هيچ اراده و اختياري نداشته باشد حل و فصل كنند. قطعا درصورت تشكيل چنين كشور بي هويت و بي اراده اي انكار موجوديت آن در وقت مقتضي و يا وادار كردن دولتمردان آن به تمكين نسبت به هرچه صهيونيست ها اراده كنند كار بسيار آساني خواهد بود و كسي نمي تواند در برابر اين قبيل خواسته هاي غيرقانوني مقاومت كند. به رسميت شناخته شدن رژيم صهيونيستي توسط فلسطيني ها نهايت آرزوي صهيونيست هاست . اين همان چيزي است كه مي تواند به مثابه تير خلاص به آرمان فلسطين عمل كند و به رژيم صهيونيستي براي هميشه مشروعيت ببخشد و راه را براي دنبال كردن اهداف توسعه طلبانه اش در منطقه خاورميانه هموار سازد. صهيونيست يكبار به اين آرزوي خود نزديك شدند هنگامي كه ياسر عرفات در يك سازش ننگين حاضر شد مبارزات ضد صهيونيستي را از منشور فلسطين حذف نمايد اما ملت فلسطين حاضر نشد اين ننگ را بپذيرد و با روي آوردن به اسلام و الگو گرفتن از انقلاب اسلامي به مبارزات خود عليه رژيم صهيونيستي ادامه داد. ياسر عرفات گرفتار بازي هاي آلوده صهيونيست ها و آمريكائي ها و اروپائي ها شد و درحالي كه پايگاهي در ميان ملت فلسطين نداشت از دنيا رفت و آنهمه سابقه مبارزاتي را بر باد داد. همين وضعيت اكنون به سراغ حسني مبارك رفته و او با دلالي هائي كه براي صهيونيست ها مي كند پرونده اي بشدت سياه تر زير بغل دارد و هر روز برگ سياه تري بر اوراق اين پرونده قطور مي افزايد. البته تفاوت حسني مبارك با ياسر عرفات اينست كه او برخلاف عرفات نه تنها هيچ سابقه مبارزات ضد صهيونيستي ندارد بلكه تعليم ديده سازمان جاسوسي آمريكاست و بعد از آنكه خالد اسلامبولي سادات را اعدام انقلابي كرد آمريكا او را به عنوان يكي از مهره هاي كارآمد خود بر مسند حكومت مصر نشاند و اكنون 28 سال است كه از او به نفع اهداف ضد اسلامي و ضد غربي خود بهره برداري مي كند و تازه ترين خدمت او به آمريكا و صهيونيست ها همراهي او با رژيم صهيونيستي در جنگ 22 روزه غزه به ويژه در موضوع گذرگاه و تونل هاي رفح بود . تلاش مشترك اوباما رئيس جمهور آمريكا و حسني مبارك رئيس رژيم مصر براي راضي كردن فلسطيني ها به پذيرش تاسيس كشور فلسطين با ويژگي هائي كه برشمرديم درحالي صورت مي گيرد كه رژيم صهيونيستي در ضعيف ترين موقعيت خود قرار دارد و سران آن به ترميم روحيه خود نيازمندند. گروه هاي جهادي فلسطيني با توجه به همين موقعيت و استعماري بودن طرح مورد نظر آمريكا و صهيونيست ها آنرا رد كرده اند. اين موضعگيري فلسطيني ها كاملا هوشمندانه است و قطعا با موفقيت همراه خواهد بود. شرايط رژيم صهيونيستي بعد از شكست هاي پياپي در جنگ هاي 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه اكنون بگونه ايست كه نمي تواند در برابر مبارزات مردم فلسطين دوام بياورد. به نظر مي رسد مبارزات مردم فلسطين به نقطه حساسي رسيده و آنها نبايد به چيزي كمتر از نابودي رژيم صهيونيستي راضي شوند هدفي كه دست يابي به آن نزديك است . مردمسالاری روزنامه مردمسالاري در يادداشت روز خود با عنوان "اندر احوال مشاركت 140 درصدي در برخي حوزه ها " آورده است:دانشجو، رئيس ستاد انتخابات وزارت كشور كه پيشتر اعلام كرده بود، انتشار ليست جداگانه صندوق هاي راي خلاف قانون است و عملي غيرقانوني بوده و وزارت كشور به انتشار آن تن نمي دهد، سرانجام پس از 9 روز از گذشت انتخابات، البته به صورت ناقص، اقدام به انتشار ليستي از آراي تفكيكي برخي حوزه ها كرد. دانشجو كه بار ديگر در برنامه 45 دقيقه شبكه خبر حاضر شده بود، به نظر مي رسيد كه اين بار تلاش دارد، دست كم به عنوان رئيس ستاد انتخابات كشور كه بايد پناه و حامي آراي همه كانديدا ها باشد با شبهه زدايي و شفافيت كامل و تشريح و تبيين وضعيت انتخاباتي و نيز با آرام كردن وضعيت موجود، فضايي فراهم آورد تا شكايات كانديداها را بي ربطي با قوانين و مقررات كشور و ادعاهاي آنان را كاملا بي پايه و صد در صد غيره موجه نشان دهد. وي كه به گزارش پايگاه اطلاع رساني وزارت كشور براي پاسخ به برخي شبهات درباره فرآيند برگزاري دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري در اين برنامه حاضر شده بود، درباره مشاركت بالاي 95 تا 100درصد در برخي از حوزه هاي انتخابيه گفت: در دوره هاي متعدد برگزاري انتخابات رياست جمهوري، شاهد مشاركت بيش از صددرصد در مناطق گوناگون كشورمان بوديم و اين تنها محدود به اين دوره از انتخابات نمي شود، به گونه اي كه در دوره ششم مجلس شوراي اسلامي كه مشاركت حدود 54 درصد بود، در 64 حوزه، شاهد آراي بالاتر از 95 تا صددرصد بوديم و اين موضوع در انتخابات مجلس هشتم كه ميزان مشاركت معادل 55 درصد بود، نيز در 49 حوزه حاصل شد. اين ميزان در انتخابات رياست جمهوري نهم كه مشاركت معادل 62 درصد بود نيز در 42 حوزه رقم خورد; بنابراين، در اين دوره از انتخابات با مشاركتي حدود 85 درصد (بيش از 22 درصد نسبت به انتخابات گذشته) وجود مشاركت بالاي 95 تا صددرصد در 40 حوزه انتخابيه به نسبت دوره هاي گذشته، عادي است. رئيس ستاد انتخابات كشور، اما درباره علت وقوع اين پديده گفت: برخي استان ها و شهرستان ها در فصل بهار و تابستان مسافرپذير هستند و از همين روست كه برخي از شهرستان هاي استان مازندران كه معمولا پنجشنبه و جمعه مسافراني از دورترين نقاط كشور دارند، مشاركت بالاي 100 درصد داشته باشند. هرچند كامران دانشجو تا پيش از روي كار آمدن دولت نهم، تجربه چنداني در برگزاري انتخابات نداشت، انتظار مي رفت پس از انتصابش به عنوان استاندار تهران و به دنبال آن، معاون سياسي وزير كشور، اين موضوع اجتماعي رواني انتخابات را در اين مدت تجربه كرده و به اين نتيجه رسيده باشند كه بين انتخابات شوراها، مجلس و رياست جمهوري، تفاوت هاي بسياري است. اما فارغ از اين موضوع، درباره اين ادعاي وي كه تنها در چهل حوزه مشاركت بالاي 95 تا صد در صدي داشته اند و دليل آن را مسافرپذيري برخي از استان ها و شهرستان ها در فصل بهار! ذكر كرده و شهرستان هاي استان مازندران را كه معمولا در پنجشنبه و جمعه، مسافراني از دورترين نقاط كشور دارد، به عنوان شاهدي براي مدعاي خود بيان كرده اند، بيان نكات زير براي روشن شدن ادعاي وي ضروري است; نخست درباره تعداد حوزه ها كه ايشان رقم چهل را براي مشاركت آنها ذكر كرده اند. آخرين آمار كه از سوي خود وزارت كشور انتشار يافته است، رقم 125 حوزه را نشان مي دهد كه بين 95 تا 140 درصد مشاركت داشته اند. و در اين ميان، استان يزد با داشتن پنج حوزه راي گيري با آراي بالاتر از 100 درصد و وجود حوزه «تفت» با ميزان مشاركت 141 درصد، ركوردار ميزان آراي گرفته شده در بين حوزه هاي راي گيري كل كشور به شمار مي رود. آقاي دانشجو مدعي شده اند كه به دليل فصل بهار و مسافرت پنجشنبه و جمعه، ميزان مشاركت در برخي از حوزه ها افزايش داشته است و استان مازندران را به طور مشخص نام برده اند، اما براي آگاهي رئيس ستاد انتخابات كشور، بايد گفت كه خراسان جنوبي و شمالي و رضوي با همان پراكندگي جمعيتي 23 حوزه آن مشاركت بالاي 95 درصد داشته، در صورتي كه استان مازندران، تنها ده حوزه راي گيري با مشاركت 95 درصدي دارد كه در اين زمينه با حوزه كويري كرمان كه همگان وضعيت آب و هوايي اين استان را در اين فصل مي دانند، با داشتن مشاركت بالاي 95 درصد در 9 حوزه راي گيري با استان مازندران كه مصداق گفته ايشان است، برابري مي كند. بنابراين، پراكندگي 125 حوزه انتخاباتي كه مشاركت در آن بين 95 درصد تا 141 درصد است، در سرتاسر ايران به نسبت تقسيم شده و جالب اينجاست كه حوزه اي مانند شهر اردبيل كه اكنون در بين شهرهاي ايران، بهترين آب و هوا را داشته و مناسب ترين مكان براي مسافرت است، تنها در يك حوزه داراي مشاركت 97 درصدي بوده است. دادن كليه اطلاعات درست به مردم به ويژه تعداد آراي آنها، شايد در انتخابات گذشته كه حساسيت در جامعه نبوده توجيه پذير باشد، اما چگونه مي توان در اين برهه حساس و دقت افكار عمومي، با بيان اين مطلب كه در دوره هاي گذشته اين موضوع انجام نشده، توجيهات غيرمنطقي داد؟! هم اكنون بايد افكار عمومي را كه اين موضوع را زير ذره بين برده اند اقناع كرد و اين تنها با دادن اطلاعات درست و جزيي مرتفع مي شود; اين رسالتي است كه ستاد انتخابات كشور، بايد عهده دار آن شده و به نحو احسن انجام دهد. منبع: تابناك صدای عدالت روزنامه صداي عدالت در سخن روز خود با عنوان "تظاهرات، قانون، مجريان قانون "به قلم مصطفي ايزدي آورده است: در اين روزها گفتگوهاي زيادي از طريق رسانه هاي متعلق به محافظه كاران به افكار عمومي منتقل مي شود كه در چند نكته متمركز است. نكته اول: همه اين آقايان بر اين نكته تاكيد دارند كه نيروهاي انتظامي وشبه نظامي بايد با معترضين مدارا كنند و حساب اغتشاشگران را از هواداران نامزدها جدا كنند. به خصوص مجلسيان از حمله به خوابگاه دانشجويان كه صدمات مادي و معنوي فراواني را بر بهترين فرزندان اين آب و خاك وارد كردند، بسيار شاكي و گلايه مند هستند. اما با كمال تاسف براي مردم روشن نمي كنند كه چه كساني در نيمه هاي شب اينگونه وحشيانه به محل زندگي و استراحت جوانان تحصيلكرده و غيور ملت ايران يورش بردند؟ و مغول وار همه چيز را و همه كس را كوبيدند و تخريب كردند. چرا هيات تحقيق مجلس شوراي اسلامي با افراد مامور براي ضربه زدن به دانشجويان و تضعيف نظام رودر بايستي دارد و افشاگري نمي كند؟ اين ها فكر نمي كنند كه اطلاعات فراواني به بيرون درز پيدا كرده و خصوصا دانشجويان مهاجمان را مي شناسند؟ مگر مي شود فراموش كرد كه ساكنان خوابگاه امير آباد چه كساني هستند؟ آيا بهترين جوانان درس خوان و باهوش و پركار نيستند كه در دانشگاه تهران قبول شده اند؟ آيا شهرستاني هاي زحمتكشي نيستند كه در كوي اين دانشگاه ساكن هستند؟ آيا جزو اقشار كم در آمد جامعه نيستند كه به دليل تنگدستي مجبور شده اند زندگي سخت در اطاقهاي 4تا 6ا نفره را براي سكونت چندين ساله انتخاب كنند؟ اين ها اگر توان اجاره نصف اتاق خارج از خوابگاه را مي داشتند حتما از سكونت در كوي پرهيز مي كردند. آن وقت نيروهاي عمل كننده در هتك اين عزيزان اين بديهي ترين شرايط را درك نكردند؟ چه پاسخي به اين شرارت دادند؟ نكته دوم: همه كساني كه در گفت وگوي رسانه اي براي رامش بخشي به جامعه حاضر مي شوند بر اين موضوع تاكيد دارند كه شوراي نگهبان و وزارت كشور و صدا و سيما بايد براي مردم توضيح دهند كه چرا آرايش آرا نامزدها به اين صورت اعلام شده است؟ در واقع اين چهره هاي سياسي معتقدند كه انتخابات به درستي وبه سلامت كامل برگزار شده است ،اما جوانان معترض اين امر بديهي را نمي دانند و بايد براي آگاه شدن ازسلامت انتخابات و توجيه آنان اطلاع رساني كرد. از نظر اين آقايان مشكل تجمعات عدم آگاهي مردم است نه بي اعتمادي به روندبرگزاري و شمارش آراء و اعلام نتيجه انتخابات! لذا وظيفه مقامات اجرايي و نظارت نه اين است كه از طريق برخورد با تخلفات وتقلبات احتمالي حقيقت را ثابت كنند بلكه بيايند و با حجم انبوهي از اطلاعات و مواعظ ،به مردم آگاهي بدهند كه آنچه وزارت كشور انجام داده است درست است ! در صورتي كه مردم چون استدلال هاي نامزدان و ناظران آنان را شنيده اند به صحت انتخابات مشكوك هستند. و نيازي به توجيه ندارند، بلكه نياز به روشن شدن حقايق دارند. نكته سوم: ارجاع به قانون و ساكت ماندن تا شوراي نگهبان اعلام نظر كند اين نكته بيشتر از دو نكته قبلي از طرف طرفداران وضع موجود بيان مي شود. واقعيت اين است كه بهترين راه پيمودن راه قانون است اما: اولا: قوانين جاري مي تواند اين معضل را حل كند؟ ثانيا: اگر مجريان قانون نخواهند به همين قانون ناقص تمكين كنند چه بايد كرد؟ مگر قانون انتخابات ناقص است؟ به نظر مي رسد چند اشكال در آن وجود دارد يكي اين كه در مورد تبليغات انتخابات و اين كه از موقعيت هاي حكومتي نبايد بهره برداري كرد بعضا ساكت است . مثلا پيرامون فعاليت و اظهار نظر مقامات فراتر از دولت چيزي در قانون انتخابات وجود ندارد. ديگر اين كه در قانون انتخابات همه راهها به شوراي نگهبان ختم مي شود. مثلا اگر نامزدها به نحوه رسيدگي شوراي نگهبان يا طرفداري اعضاي شوراي نگهبان اعتراض داشته باشند جايي براي اعتراض آنان وجود ندارد. لطفا به اين ماده قانوني توجه نماييد: ماده 2 قانون نظارت شوراي نگهبان بر انتخابات رياست جمهوري اسلامي ايران ، ((شوراي نگهبان قبل از شروع انتخابات دو نفر از اعضاي خود و پنج نفر از افراد مسلمان و مطلع و مورد اعتماد داراي حسن سابقه را با اكثريت مطلق آراي اعضاي شوراي نگهبان به عنوان هيات مركزي نظارت بر انتخابات رياست جمهوري وسه نفر به عنوان عضو علي البدل انتخاب و به وزارت كشور معرفي مي نمايد.)) حال اگر مردم و نامزدها به عملكرد اين 7 نفر اعتراض داشته باشند بايد به خود شوراي نگهبان شكايت كنند. از اين 7 نفر دو نفر كه عضو خود شورا هستند، 5 نفر هم مورد اعتماد اعضاي شوراي نگهبان هستند، لذا چگونه شوراي نگهبان مي پذيرد كه ادعاها و اعتراضات مردم و نامزدها به صحت نزديك تر است؟ مي دانيم كه اعضاي شوراي نگهبان نه معصوم هستند و نه سلمان فارسي و اباذر غفاري و عمار ياسر. اما با مجريان قانون چه بايد كرد؟ وزير كشور كه از صميمي ترين ياران يكي از كانديداها است . دبير شوراي نگهبان كه همان كانديدا را بهترين فرد در مقابل رقبايش مخصوصا اصلاح طلبان مي داند و به هيچ عنوان هم حاضر نيست وي را مورد انتقادات اصولي قرار دهد.يك نفر از حقوقدانان شوراي نگهبان هم كه جزو ارادتمندان پر وپا قرص واز كارگزاران رئيس دولت نهم است هيچيك از فقهاي شوراي نگهبان و حقوقدانان اين شورا و برگزاركنندگان انتخابات همفكر ديگر كانديداهاي اصلاح طلب نيستند. در اين صورت مي توان بر بي طرفي مجريان و ناظران اعتماد كامل داشت؟ به ويژه اين كه اصولا اين آقايان محترم قبول ندارند كه اسلام و مسلمين و مملكت با حضور شخصي مثل آقاي مهندس موسوي يا كروبي و يا حتي آقاي رضايي به سامان مي رسد، آن وقت چگونه حاضر مي شوند مملكت را به دست اين ها بسپارند؟ كار به جايي رسيده كه آقاي علي لاريجاني رئيس محترم قوه مقننه كه از همفكران اعضاي شوراي نگهبان و شايد ارادتمند بعضي از آنان است در يك گفت وگوي تلويزيوني گفته است: اگر چه شوراي نگهبان را افراد متديني تشكيل مي دهد اما كاش برخي اعضاي آن به نفع يك كانديداي خاص وارد ميدان نمي شدند.(گفت وگو با شبكه 2 - 88/3/30) به اضافه شوراي نگهبان در قبال نظرات عالي ترين مقام كشور محدوديت هايي دارد كه نبايد آن را از نظر دور داشت. گسترش صنعت روزنامه گسترش صنعت در سرمقاله خود با عنوان "اقتصاد، نيازمند نقشه راه " آورده است: بار ديگر در دهمين دوره انتخابات رياستجمهوري تكيهگاه اصلي تبليغات بر پاشنه اقتصاد قرار گرفت. البته در كشور در حال توسعهاي چون ايران با اقتصاد بيش از 07درصد دولتي، بهرهمند از درآمدهاي نفتي و وابستگي معيشت مردم به تصميمات اقتصادي دولت، محور قرار گرفتن اقتصاد چندان عجيب نيست. اگرچه رئيسجمهوري منتخب همان است كه از چهار سال پيش برنامهها و رويكرد او در عرصه اقتصاد درحال اجراست و دغدغه تغيير سياستهاي كليدي و روندهاي موجود وجود ندارد اما از ديدگاه اقتصاد توسعه لازم است كه در ميزان و نحوه اثرگذاريهاي تغييرات سياسي و اجتماعي بر عرصه اقتصاد تجديدنظرهايي صورت گرفته و كاهش يابد. كانال اصلي اجراي اين تجديدنظر نيز آن است كه براي اقتصاد كشورمان همانند سياست خارجي اصول ثابت، شفاف و پذيرفتهشدهاي تعريف شود و تغيير دولتها نيز تنها مسير دستيابي به آن اهداف را دچار بازتعريف و بازبيني كند و نه آنكه اصل مسائل را حذف و يا نقض نمايد. اگرچه در اقتصاد موضوعاتي به عنوان اصل معرفي شده اما اين اصول تا حد بسيار زيادي كلي ميباشد و لازم است كه جزئيتر و شفافتر بيان شود. بهعنوان مثال در اقتصاد ميتوان حركت به سمت واقعي شدن قيمتها، هدفمند نمودن يارانهها، حركت به سمت تقويت بخش خصوصي و عدم بازگشت به اقتصاد دولتي، شناسايي بخشهاي داراي مزيت نسبي در اقتصاد و هدفگذاري تجاري آنها، تعريف مشخص از كاركرد ابزار نرخ تعرفه و غيره ميتواند بهعنوان اصول ثابت پذيرفته شود و از اينرو دامنه تاثيرگذاري تغيير دولتها بر عرصه فعاليتهاي اقتصادي محدود شود. در آن صورت است كه سرمايهگذاران و فعالان اقتصادي با اعتماد و اطمينان خاطر بيشتري ميتوانند چشمانداز خود را طراحي كنند. نبود همين اصول ثابت بهعنوان نقشه راه اقتصاد باعث شده است تا بعضي مواقع تصميماتي متناقض در اقتصاد اتخاذ شود. به عنوان مثال درحاليكه در قانون برنامه چهارم توسعه حركت به سمت اصلاح قيمت حاملهاي انرژي مورد تاكيد قرار گرفته بود، اما همان مجلس طرح تثبيت قيمتها را به تصويب رساند كه كاملا با مفاد قانون برنامه چهارم توسعه در اين زمينه در تضاد بود و چندين نمونه ديگر در اين زمينه قابل ذكر است. نامگذاري سالجاري به نام سال اصلاح الگوي مصرف ميتواند گامي در اين جهت باشد كه راهكارهاي دستيابي به اين هدف بهعنوان يكي از اصول ثابت اقتصاد تعريف شوند و همواره تمام برنامهها و تصميمات اقتصادي در جهتي باشد كه با اين اصل در تناقض نباشد. همچنين اخيرا وزير اقتصاد اعلام كرد كه سياستهاي كلي اصل 44 قانون اساسي مدل پايه (Base Model) اقتصاد ايران است. اين نظر گوياي آن است كه تصميمگيران اقتصادي به اين نتيجه رسيدهاند كه اصول، مدل و نقشه راه اقتصاد ايران قابل تعريف و تعيين است و تنها با حركت در اين مسير ميتوان به اهداف بلندمدت توسعه كشور دست يافت. /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 534]
-
گوناگون
پربازدیدترینها