واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: مديريت بحران يا بحران مديريت
قاسم جند
در سالهاي اوايل انقلاب اسلامي و آغاز جنگ تحميلي، وجود مديران دلسوز و متخصص، باعث شد بهرغم مانعتراشيهاي دشمنان، ايران در زمينههاي مورد نظر خود به پيروزي دست يابد. در اين دوره، متناسب با شرايط و نيازهاي كشور، مديران متخصص و توانمندي بودند كه فارغ از جناحبنديهاي عقيدتي، حزبي و سياسي تنها براي اعتلاي نام ايران و ايراني با همه توان خود و بدون هيچ چشمداشتي، تلاش ميكردند و اين امر پيروزيهاي بزرگي براي ايران در زمينههاي نظامي و صنايع مرتبط با آن به همراه آورد و اين موفقيتها زمينهساز و مسبب توسعه صنايع گوناگون كشور در دهه بعد كه به دوران سازندگي شهرت يافت شد.
در دهه نخست انقلاب، به رغم وجود مشكلات ناشي از جنگ و محاصره اقتصادي ايران به وسيله آمريكا، در زمينه توسعه اقتصادي و روستايي گامهاي خوبي برداشته شد و با استفاده از مديران هوشمند كه قدرت مديريت بحران را داشتند، بحرانهايي كه به تدريج به كشور آسيبهاي جدي وارد ميكرد، مهار و از تهديدها به عنوان فرصتي براي پيشرفت و خوداتكايي استفاده شد.
در سالهاي اخير، مردم ايران با نوع ديگري از رويكردها و تصميمگيريها در عرصه سياستهاي داخلي، خارجي و اقتصادي خود روبهرو شدند؛ رويكردهايي كه به تعبير بسياري از كارشناسان، تصميماتي خلقالساعه و بدون پشتوانه كارشناسي بوده كه به چالش اقتصادي ايران در سالهاي اخير منجر شده است. همچنين خود اين چالشهاي اقتصادي، به يكي از حادترين موضوعهاي صحنه سياسي كشور مبدل شده و همگان تأييد ميكنند كه بهرغم افزايش درآمدهاي كلان نفتي اخير كه در تاريخ ايران سابقه نداشته، مشكلات اقتصادي كشور روز به روز افزايش يافته و تا حدود زيادي، اين مشكلات عديده اقتصادي، ناشي از ضعف برخي مديران در ميدانهاي كاري خودشان است.
مسأله بحران مديريت در ساختار مديريتي ايران و اينكه در برخي از عرصههاي مديريتي در كشور، مديران از تجربهها و دانش كافي در عرصههاي خود برخوردار نيستند را ميتوان از جنبههاي گوناگون بررسي كرد. ضعف مديريتها در سالهاي اخير را از آنجا ميتوان متوجه شد كه بهرغم سرمايهگذاريهاي هنگفت و اجراي هزاران طرح بزرگ و كوچك، اثرات اقتصادي آنها در كشور، متناسب با حجم سرمايهگذاريها و اقدامات انجام شده نيست.
چنانچه بخواهيم تعريف دقيقي از بحران بگوييم، بايد آن را با توجه به تناسب شرايطي كه افراد در آن هستند، تعريف كرد. بيشتر مديراني كه در تصميمگيريهاي كلان دخالت دارند، يا تجربه مديريتي در بخشهاي كلان نداشتند و يا اگر داشتند، حيطه فعاليتشان در اندازهاي نبوده كه قادر به مديريت يك مجموعه كلان در حد وزارتخانه، سازمانها يا شركتهاي بزرگ باشند.
گاه تصميمگيري اشتباه اين مديران ضعيف كه در برخي از آنها سبب بحران شده، به دليل فشارهايي است كه از بيرون به اين مسئولان وارد ميشود. مديراني كه استقلال تصميمگيري در عرصه كاري خود را ندارند و تصميماتشان وابسته به نظرات افراد يا احزاب حامي آنان است، افرادي هستند كه به خاطر لياقتشان به اين مناصب نرسيدند و حتي در برخي مواقع، اين افراد تنها بر اين صندليها نشستهاند، اما عملا صاحب اين مناصب نيستند؛ بنابراين، فشارهاي عصبي و گرفتار شدن در يك بحران، ميتواند براي مديري كه آمادگي كنترل گرداب وقايع و همچنين واكنشهاي هيجاني خود را ندارد، فاجعهآميز باشد.
در دنياي امروزه، مديريت را به شكلهاي گوناگون تعريف كردهاند و براي مديريت كلان، استانداردهاي گوناگوني گذاردهاند، اما در سالهاي اخير، بسياري از مديران، اين استانداردها را ندارند و اگر هم باشند مديراني كه داراي اين استانداردها هستند، متأسفانه، در اندك زماني از مجموعه خود كنار گذاشته شده و يا به آنها اجازه مشاركت در تصميمگيري كلان را ندادهاند.
استفاده از مديران غير متخصص آن هم با توجه به وجود مديران توانمند و متخصص ايراني كه صاحبنظر در عرصههاي اقتصادي و سياسي ايران و جهان هستند و همواره در بيشتر نقاط دنيا، رد پايي از آنان را ميتوان ديد كه باعث پيشرفتهاي بزرگي در عرصه تخصصي خود شدند، به هيچ وجه پذيرفتني نيست، چراكه اين، خود باعث بروز بحرانهايي در عرصه تصميمگيريهاي كلان كشور ميشود. متخصص عمران نبايد وزير كشاورزي شود، يك متخصص زراعت و يا خاكشناسي، نميتواند معاون برنامه و بودجه و اقتصادي يك وزارتخانه سازمان و يا مؤسسه علمي باشد. فردي كه صلاحيت وي در اندازه رئيس يك اداره يا مديريت يك بخش كوچك است، نميتواند رئيس يك سازمان بزرگ يا معاون يك وزارتخانه يا رئيس يك دانشگاه باشد.
از سوي ديگر، بحرانهاي اقتصادي، باعث بروز بحرانهاي فرهنگي و ناهنجاريهاي اجتماعي در جامعه و نيز عدم گرايش مردم به علم و كاربردي كردن آن با اهداف اقتصادي و زندگي بهتر، سختكوشي، مسئوليتپذيري و نظم، تدبير و خلاقيت و نوآوري در كار، احترام به قانون و رعايت حقوق ديگران ميشود كه در عمل از تحول و توسعه اقتصادي و فرهنگي جامعه جلوگيري ميكند.
بخشي از امكانات و تواناييهاي كشور ايران در كمتر كشور پيشرفتهاي پيدا ميشود؛ با اين همه امكانات كه از آن برخورداريم و در جهان كم نظير است، از نظر اقتصادي در وضعيت مطلوبي قرار نداريم. صرفنظر از درآمدهاي نفتي كه تنها براي مدت كوتاهي، رفاه كاذب و نسبي براي بخش كوچكي از مردم در گذشتههاي دور ايجاد كرده بود، كشور ايران را ميتوان در رده كشورهاي كمتر توسعه يافته علمي و صنعتي جهان به شمار آورد. همين وضعيت اسفناك در كنار اوضاع نامناسب فرهنگي و گاه نزديكي سياسي حكومت به برخي كشورهاي خارجي خاص براي مقابله با جاهطلبيهاي برخي كشورهاي ديگر، هيچگونه سودي در درازمدت براي كشور ندارد.
دوران بحران دوراني خطرناك است و بزرگترين خطر آن، ناديده گرفتن خطرات جديد است كه عمدتاً با آنچه همه ميدانند همخواني ندارد؛ بنابراين، يك موضوع اصلي در دوران بحران، نياز به مديراني است كه با واقعيات روبهرو شوند و قدرت تصميمگيري درست در مدت زمان كم را داشته باشند.
در پايان بايد گفت، به طور كل و بنا بر روند عملكردها، ميتوان نتيجهگيري كرد كه انتصاب مديران ضعيف و كم تجربه به مسئوليتهاي بزرگ و همچنين گماردن افراد توانمند به مسئوليتهاي كوچك و استفاده نكردن از توانايي مديران لايق و متعهد، سبب كندي پيشرفت امور و نرسيدن به اهداف والا شده است. از طرفي، ميتوان اميدوار بود در صورت استفاده از مديران توانمند و متخصص در عرصههاي تخصصي خودشان، برنامههاي توسعه اقتصادي كشور، نتايج بهتري به همراه آورد.
يکشنبه 29 ارديبهشت 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 376]