تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 28 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر که خدا رابشناسد ترس او در دلش می افتد و هر از خدا ترسان باشد نفسش از دنیا باز ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806852173




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عقل هنوز حاضر نشده!


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: عقل هنوز حاضر نشده!
عقل
آیت الله شیخ علی اورمیان مبلغی توانمند و تلاشگری خستگی ناپذیر كه عمر با بركت خود را در جهت ترویج معارف الهی و پاسداری از ارزش‌های انقلاب اسلامی سپری ساخته و در این مسیر از جان و مال و فرزندان خویش مایه گذاشته است.عقل هنوز حاضر نشده!«استاد آیت‌الله ملكوتی» طلبه‌ها را نگریست. «شیخ علی ارومیان» هنوز نیامده بود و شاگردان منتظر شروع درس بودند و همچنان نگاه استاد ملكوتی به در بود. لحظاتی بعد، آقای ارومیان وارد كلاس شد و سلام كرد و نشست. استاد با لبخند جواب سلامش را داد و سپس درس را شروع كرد. طلبه‌ها گوش می‌دادند و یادداشت برمی‌داشتند، ولی شیخ علی ارومیان سراپا گوش بود.روزها گذشت و چند بار دیگر استاد ملكوتی پیش از آمدن شاگردش، شیخ علی ارومیان، تدریس را شروع نكرد. یكی از طلبه‌ها كه خیلی دلش می‌خواست دلیل این كار را بداند، رو به استاد پرسید: «چگونه است كه هر وقت یكی از ما یا حتی سه چهار نفرمان نمی‌آید، شما صبر نمی‌كنید و تدریس را آغاز می‌كنید، اما اگر تنها آقای ارومیان نیامده باشد، منتظرش می‌مانید و بعد از آمدنش درس را می‌گویید؟»استاد ملكوتی كتابش را روی میز گذاشت و گفت: «روزی همه شاگردهای افلاطون جمع می‌شوند، اما ارسطو هنوز به محل درس نرسیده بود. افلاطون كه جای خالیِ او را می‌بیند، درس را شروع نمی‌كند. عده‌ای از شاگردها اعتراض می‌كنند و می‌گویند: وقت گذشته است، بهتر است شروع كنید دیگر! اما افلاطون می‌گوید: نه! هنوز عقل حاضر نشده. بعد از مدتی ارسطو وارد كلاس می‌شود و می‌نشیند. افلاطون نفس عمیقی می‌كشد و لبخندزنان می‌گوید: اكنون عقل حاضر شد».استاد آیت‌الله ملكوتی بارها مشاهده كرده بود كه آقای شیخ علی ارومیان غیر از مباحث اصلی كتاب، به مباحث فرعی خارج از كتاب‌ها و بحث‌ها نیز اشراف دارد. در این هنگام استاد نگاه پرمحبتی به شاگرد پرتلاشش، آقای ارومیان كرد. شاگرد سر به زیر انداخت و احساس كرد هنوز لیاقت محبت‌ها و حرف‌های استاد و مانند ارسطو بودن را ندارد و دانه‌های عرق بر پیشانی‌اش نشست. خجالتآیت‌الله ارومیان می‌دانست كه شاگردش وضع خوبی ندارد و برخی شب‌ها همراه خانواده‌اش، گرسنه به خواب می‌روند. او می‌دانست این طلبه، خجالت می‌كشد كه از فقر و گرسنگی‌ خود و خانواده‌اش حرفی بزند. حتی این طلبه گاهی در جلسات درس حاضر نمی‌شد تا مبادا كسی متوجه وضع زندگی‌اش بشود. آیت‌الله ارومیان به پولی كه داشت، نگاه كرد و آن را شمرد. زیاد نبود، ولی می‌شد با آن چند عدد نان سنگك بخرد. او به نانوایی رفت و نان‌ها را كه گرفت، به طرف خانه طلبه جوان حركت كرد. هرچه در زد، كسی در را باز نكرد. مرد خجالت می‌كشید در را باز كند و نان‌ها را از او بگیرد. به اطراف خانه نگاه كرد، چند قدمی برداشت، تكه نخی از كنار پنجره اتاق خانه آویزان بود. او با دقت نان‌ها را به گوشه پنجره اتاق آویزان كرد. این بار به شیشه پنجره زد و سپس با عجله از خانه طلبه فقیر دور شد. بوی نان تازه از گوشه پنجره به داخل خانه آمده بود. طلبه جوان به آرامی پنجره را باز كرد و چشمش كه به نان‌های سنگك افتاد، اشكش جاری شد. احساس كرد خداوند به او توجه كرده كه كسی را به سراغش فرستاده است. نان‌ها را برداشت و به كوچه سرك كشید، ولی كوچه خلوتِ خلوت بود و تنها صدای باد بود كه به گوش می‌رسید. این رفتار آیت‌الله ارومیان باعث شد، طلبه جوان دوباره به خدا توكل كند و زندگی‌اش را سامان دهد.منبع :کتاب حیات نیکان مرکز پژوهش های اسلامی صدا وسیماتنظیم برای تبیان گروه حوزه علمیه





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 234]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن