واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: گریز از واقعیت در تصویرگری دینی
نقاشان و تصویرگران برای تصویركردن چهره معصومین یا از واقعگرایی دور شده و به نماد روی میآورند، یا از ایشان، چهرهای فرازمینی و دستنیافتنی ارائه میدهند. آنگونه كه سید علی محمد رفیعی در مقاله خود با عنوان «پشتوانههای علمی برای تصویرگری دینی» مینویسد: «به اثری دینی گفته میشود كه محتوای آن، دست كم به یكی از موضوعها یا مقولههای دینی بپردازد؛ نگاهی از بیرون به یكی از موضوعها یا مقولههای دینی بیندازد؛ با الهام از یك موضوع، مقوله، آموزه، پیام یا هدف دینی پدید آمده باشد و درباره یكی از آثار، جوامع، نهادها یا فرهنگهای دینی باشد.او یكی از نیازهای ضروری پژوهش در تصویرگری كتابهای دینی را تعیین شكل چهره، دستها، استخوانبندی، حالت مو و اندام انبیای ابراهیمی و نسل ابراهیم از جمله پیامبر اكرم(ص) و امامان میداند.در این مقاله كه در شماره 72 كتاب ماه كودك و نوجوان نیز منتشر شده، آمده است: « برای پرهیز از حساسیتهای مومنانه نیازی به گذاردن روبند برای انبیا یا سفیدكردن چهره آنها نیست. این كار از یكسو گونهای بدآموزی و ارائه اطلاعات نادرست بهویژه به مخاطب كودك و نوجوان است. از دیگرسو اگر تصویرگری چهره انبیا و اولیا با ملاحظات خاص خود صورت بپذیرد، بهاین معنی كه بیننده از مشاهده چهره آنها احساس الوهیت، روحانیت، زیبایی و آراستگی برون و درون، خردمندی، ژرفنگری و دیگر فضایل مادی و معنوی را دریابد نه تنها از دیدن آن برافروخته نمیشود بلكه تحسین خود را نثار تصویرگری میكند كه توانسته است چنین نمادی از دانایی و والایی بیافریند.»تصویرگر كتاب «هر قاصدكی یك پیامبر است» به باور مردم در روزگار گذشته اشاره و بیان میكند: «آنچه بر در و دیوار غارها نقش بسته، حكایت از ان دارد كه مردم در روزگار گذشته به نیروی جادویی تصویر باور داشتند برای مثال برای اینكه بتوانند، گرازی را شكار كنند تصویر آن را بر بدنه غار نقش و تیری بر پیكرش فرو میكردند.»سیروس آقاخانی، نقاش و تصویرگر، در گفتگو با خبرگزاری میراث فرهنگی، با اشاره بهاینكه «نخستین نقاشیهای یافت شده در ایران بهقرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری برمیگردد. اما در ان دوره،سبكی با عنوان سبك رئالیسم وجود نداشته. این سبك در قرن 15 میلادی شكل میگیرد و رشد میكند.پس بیگمان اینكه میگویند این تصویر، چهره واقعی پیامبر(ص) یا حضرت علی(ع)، صحت ندارد.»تصویرگر كتاب «هر قاصدكی یك پیامبر است» به باور مردم در روزگار گذشته اشاره و بیان میكند:«آنچه بر در و دیوار غارها نقش بسته، حكایت از ان دارد كه مردم در روزگار گذشته به نیروی جادویی تصویر باور داشتند برای مثال برای اینكه بتوانند، گرازی را شكار كنند تصویر آن را بر بدنه غار نقش و تیری بر پیكرش فرو میكردند.»آقاخانی، هنر نقاشی را ویژه ایرانیها نمیداند و معتقد است:«ایرانیان به خاطر شرایط حاكم بر جامعهشان در طول تاریخ از عینیتگرایی گریخته و به ذهنیات خود پناه آوردهاند همیشه شعر به نسبت نثر، از رواج و محبوبیت بیشتری برخوردار بوده است و این ذهنیگرایی در تصویركردن شخصیتهای مقدس چون پیامبر و امامان بیشتر است. ما از بین نقاشان گذشته تنها در آثار رضا عباسی با عینیات و آنچه در جامعه آن روز میگذشته و مردم آن روزگار، روبهرو میشویم .»به باور او«همینكه نقاشان و تصویرگران نمیتوانند چهره معصومین را تصویر كنند از واقعگرایی دور شده و به نماد روی میآورند.برای مثال شهادت امام حسین را با كشیدن چند قطره خون بر كاغذ، تصویر میكنند .یا از او چهرهای فرازمینی و دستنیافتنی ارائه میدهند انگار نه انگار كه هنر امام حسین، زندگی كردن در میان مردم و داشتن نیازها و احساسات انسانی و زمینی بوده است.»نقاشان قهوهخانهای هم از جمله هنرمندانی بودند كه به تصویركردن داستانهای رزمی و مذهبی میپرداختند. سبكی كه در اواخر دوره قاجار و اوایل روزگار پهلوی بهاوج خود رسید. نقاشان قهوه خانه ای به تصویركردن چهره پیامبر و امامان پرداختهاند چرا كه مبدا ای هنر سنت قصه و شبیه و پرده خوانی بوده است. نقاشان قهوه خانه ای هم در قهوهخانهها حضور مییافتند و به كشیدن تصویرهایی میپرداختند كه نقالان و پردهخوانها روایت میكردهاند.گرچه بهباور آقاخانی، پیش از نقاشی قهوهخانهای، در« معراجنامه» و«مكتب تبریز» به تصاویر مذهبی برمیخوریم. خبرگزاری میراث فرهنگیگروه هنری تبیان/ سیما مهاجری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 279]