تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 14 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):سكوت مؤمن تفكر و سكوت منافق غفلت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804373692




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

«اخراجی‌ها» نباید شناسنامه‌ سینمای این ملت شود


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: «اخراجي‌ها» نبايد شناسنامه‌ سينماي اين ملت شود
حميد فرخ نژاد
حميد فرخ‌نژاد با صراحت از بازيگري، وضعيت سينماي ايران و حواشي سيمرغ بازيگري سال گذشته گفتنشريه سينمايي «24» ، گفت‌وگويي با حميد فرخ‌نژاد بازيگر سينما و تلويزيون انجام داده که بخش‌هايي از آن در ادامه مي‌آيد. او در اين گفت‌گو درباره مسير كارش، شرايط سينماي ايران و حواشي سيمرغ بازيگري جشنواره سال گذشته حرف زده است. - من نمي‌خواستم بازيگر شوم و نمي‌خواهم بازيگر بمانم. فعلاً بازيگر شده‌ام و در اين حرفه جا افتاده‌ام، اما ترجيحم اين نبود. ماجرا هم اين بود که اولين فيلمي که ساختم ديده نشد، اما اولين بازي‌ام ديده شد. - براي موقعيت‌هاي مختلف اين سال‌ها فيلمنامه داشته‌ام، طرح و ايده داشته‌ام، به همين دليل نخواسته‌ام به فيلم‌ ساختن در هر شرايط تن بدهم. خواسته‌ام طرح خودم را بسازم، اما ديده‌ام که نگاه خوبي به کسي که فيلم اولش مشکل مميزي پيدا کرده وجود ندارد. براي ساختن فيلم دوم ناچار بوده‌ام فيلمي را بسازم که در واقع مال يکي ديگر است و بايد از خيلي چيزها عدول مي‌کردم تا ساخته شود. - مي‌توانم بگويم سينماي امروز ايران در يک جور خلأ به سر مي‌برد. ببين، سينماي ما دولتي است، بنابراين تعيين مسيرهاي آن در جايي خارج از حوزه سينما اتفاق مي‌افتد. يعني چون اين سينما وابسته به دولت است، مي‌آيند به ما مي‌گويند روي فلان بحث متمرکز شويد، ما الان از اين نوع کار حمايت مي‌کنيم. قاطبه‌ سينما حرکت مي‌کنند به همان طرف. خواسته‌هاي مردم عادي از سينماي تجاري هم که مشخص است و هميشه ثابت است. - ما در سينماي بعد از انقلاب، يک دوره سينماي دهه‌ شصت را داريم در سال‌هاي جنگ و موقعيتي که فضاي پرشور آن سال‌ها و جو تبليغاتي حاکم ايجاب مي‌کرد نوع خاصي از سينما را داشته باشيم. از سينماي ايران توقع مي‌رفت فيلم‌هايي عرضه کند که شور دفاع و مقاومت را در جوانان برانگيزد. بخش عمده‌اي از فيلم‌هاي آن سال‌هاي ما جنگي بودند. جنگ تمام شد و دوران دهه‌ هفتاد رسيد. نوع فيلم‌ها و بازيگران و فيلمسازان تغيير کرد. عده‌اي از سينماگران سابق اصلاً به‌کلي حذف شدند. - علاوه بر فيلمساز ، بازيگر هم داريم که کاملاً حذف شده. بازيگراني که الان اصلاً نيستند. در دوره‌ جديد، سياست‌هاي فرهنگي تغيير کرد و مي‌بيني فيلم‌ها و سريال‌هاي طنز در تلويزيون و سينما توليد مي‌شود و ظاهراً قرار است مردم شاد شوند. نطفه‌ گروه‌هايي مثل «ساعت خوش» در همان سال‌ها بسته شد. قرار بود جامعه‌ جنگ‌زده‌ ما حالا شاد شود. اين وضعيت جلو آمد تا رسيد به دوران دوم خرداد و نوع ديگري از فعاليت‌هاي فرهنگي. حالا موج جوان‌گرايي کشور را فرا‌مي‌گيرد و در سينما هم اين فضا ديده مي‌شود. فيلم‌هاي جوانانه و به اصطلاح دختر‌پسري زياد مي‌شود. - متأسفانه سينماي ما به‌شدت قائم به اشخاص است. من درباره‌ فضاي عمومي جامعه حرف زدم. وقتي ماحصل جوان‌گرايي بشود فلان فيلم و ماحصل تلاش براي شاد ‌کردن مردم بشود بهمان فيلم، خب آن وقت سير عمومي جامعه ربطي به کيفيت فيلم‌ها نخواهد داشت. اينها نشانه‌ بلوغ نيست. نشانه غلبه‌ جرياني است که پشتوانه‌ فکري ندارد. در همان دوران دوم خرداد، بعضي فيلمفارسي‌سازها هم به اين نتيجه رسيده بودند که نان توي حرف سياسي زدن است، در نتيجه بازيگران را مي‌نشاندند رو به دوربين تا دري‌وري‌هاي سياسي بگويند. حرف‌هاي گنده‌گنده بدون پشتوانه تفکر و سواد سياسي. تماشاگر هم خوش‌اش مي‌آمد. - متأسفانه ما در مملکتي داريم زندگي مي‌کنيم که پرفروش‌ترين فيلم تاريخ سينمايش «اخراجي‌ها» است. اين جاي سرافکندگي دارد. فعلاً کاري به بد و خوب «اخراجي‌ها» ندارم و نمي‌خواهم تحليلش کنم، ولي ملتي با اين پيشينه و سابقه‌ فرهنگي، نبايد «اخراجي‌ها» پرفروش‌ترين فيلم تاريخش باشد. براي ما کم است. «اخراجي‌ها» براي مملکتي با اين پشتوانه‌ تاريخي کم است. «اخراجي‌ها» نبايد به شناسنامه‌ سينماي اين ملت تبديل شود. - ايراد ما اين است که هر مديري که مي‌آيد همه‌ تاريخ قبل از خودش را اصلاً انکار مي‌کند. بي‌اعتنايي نه، اصلاً انکار. يعني يک کرونومتر دستش مي‌گيرد و مي‌گويد تاريخ از اين مقطعي که من آمده‌ام شروع مي‌شود. از همين‌جا. در مديريت فرهنگي مکمل هم نيستيم. هيچ مديري از تجربه‌هاي مدير قبلي عبرت نمي‌گيرد. تازه در سال‌هاي اخير جرياناتي به قدرت رسيده‌اند که اصلاً در تناقض با هم هستند و اين باعث شده موقعيت پيچيده‌تر هم بشود. منکر همديگر مي‌شوند. بنابراين آزمون و خطاها را از اول شروع مي‌کنند. ما هنوز درباره چيزهايي بحث مي‌کنيم که بعد از سي سال نبايد حل‌نشده باقي مانده باشند. علتش اين است که سر بسياري از مفاهيم به زبان مشترک نرسيده‌ايم. به همين دليل چيزي که تو گفتي غيرقابل انکار است؛ ما مديري داشته‌ايم به نام آقاي سيد محمد بهشتي که اوج سينماي بعد از انقلاب ما را رقم زده. متأسفانه ما در مملکتي داريم زندگي مي‌کنيم که پرفروش‌ترين فيلم تاريخ سينمايش «اخراجي‌ها» است. اين جاي سرافکندگي دارد. ملتي با اين پيشينه و سابقه‌ فرهنگي، نبايد «اخراجي‌ها» پرفروش‌ترين فيلم تاريخش باشد. براي ما کم است. «اخراجي‌ها» براي مملکتي با اين پشتوانه‌ تاريخي کم است. «اخراجي‌ها» نبايد به شناسنامه‌ سينماي اين ملت تبديل شود. - خيلي از اوقات جلوي يک جريان خوب فرهنگي گرفته مي‌شود به اين دليل که مدير بالادست مي‌گويد چرا اين اتفاق خوب به نام من ثبت نشود و به نام آن ‌يکي ثبت شود. اين نوع نگاه‌هاست که ظرفيت‌هاي فرهنگي ما را تلف مي‌کند. وضعيت امروز سينماي ما اين است؛ ايده‌اي براي هدايت سينما نداريم. ديگر فيلم جدي ساخته نمي‌شود. فيلمي نداريم که منتقد باشد. شايد از نظر مديران امروز، بعضي از فيلمسازان ما روباه باشند. اما مي‌خواهم بگويم وقتي جلوي اين روباه‌ها را مي‌گيريد، آن وقت مزرعه را موش برمي‌دارد. روباه‌ها هم لازم‌اند. آدم منتقد لازم است، حتي اگر به نظر شما روباه باشد. وقتي جلوي فيلم جدي را مي‌گيريد، از دروديوار فيلم سخيف مي‌بارد. - به سطحي‌نگري و تکرار رسيده‌ايم. و عجيب است که هيچ کس با اين سطحي‌نگري مشکلي ندارد. بيشتر مديران امروز ما حوصله‌ ريسک ندارند. ترجيح مي‌دهند از همان مسيرهاي امتحان پس‌داده عبور کنند. حوصله بدعت ندارند؛ يعني همان چيزي که لازمه ظهور نبوغ است، لازمه پيشرفت و کار نو در هنر است. مي‌خواهند در مدتي که مديرند کسي به آنها نپرد. متأسفانه کارشناس فرهنگي بي‌صلاحيت هم که فراوان داريم؛ کساني که خيلي راحت مي‌توانند درباره سينما تذکر بدهند و تعطيل کنند و مانع شوند. حرکاتشان تابع قاعده و فرمولي هم نيست. يک‌دفعه جلوي يک حرکت را مي‌گيرند. - ما سينمايي داريم که نود درصدش دولتي است. ده درصد يا کمتر هم آنهايي هستند که براي جشنواره‌ها فيلم مي‌سازند. تهيه‌کننده‌اي که تابع مقررات فارابي و ارشاد است، وام مي‌خواهد، وسيله مي‌خواهد، سالن براي نمايش مي‌خواهد، پروانه بايد بگيرد، چه استقلالي دارد؟ معلوم است که در اين شرايط، مدير سينمايي حرف اول را مي‌زند. شايد ظاهراً وارد جزئيات نشوند و خودشان نيايند فيلم را مميزي کنند و چرخه‌اي براي اين کارها درست کنند، ولي جايگاهشان مثل سابق است. - ما داريم اينجا زندگي مي‌کنيم. چه راه ديگري داريم؟ سينما متعلق به دولت است. بنابراين مي‌گويد اگر سوبسيد مرا مي‌خواهي، همان‌جوري فيلم بساز که من مي‌گويم. البته تماشاگر را نمي‌تواند وادار کند که چه‌جوري فيلم ببيند و از چه‌چيزهايي خوشش بيايد. اين خلأ به همين دليل شکل مي‌گيرد. چون تماشاگر اگر فيلم دلخواهش را نبيند، مي‌رود از مسيرهاي ديگري آن را به دست مي‌آورد. اين کاسه‌هاي گدايي که بالاي پشت‌بام‌هاي ماست دليل اثبات خلايي است که در جاهايي داريم. مي‌گويند اينها نبايد باشد. بله، درست مي‌گويند، ولي عده‌اي هم مي‌خواهند باشد. راه قاچاقش را پيدا مي‌کنند. بي‌تعارف، آنچه در بازار محصولات فرهنگي ما عرضه مي‌شود، برآورده‌کننده نيازهاي همه اقشار جامعه نيست. ما در چنين فضايي داريم زندگي مي‌کنيم و مدير فرهنگي در همين فضا مي‌آيد مي‌گويد فيلمي بساز که مورد تأييد من باشد. - يک موقع هست مديري مي‌آيد که به سينماي خوب پروبال مي‌دهد و از آن حمايت مي‌کند. يک موقع هم مديري مي‌آيد و مي‌گويد نوع ديگري از سينما را مي‌خواهم. يکي از همين مديران چند وقت پيش در برنامه «هفت» مي‌گفت ما به فيلم مخالف نظام اجازه توليد نمي‌دهيم. خب، واقعاً تعريف فيلم مخالف نظام مشخص است؟ اين حرف، خيلي کلي است. آيا هر فيلم منتقدي، مخالف نظام است؟ ‌يعني منظورشان اين است که هرکس نگاه انتقادي دارد بايد برود کنار؟ خب، يک مدير چنين نگاهي دارد. شايد منظورش اين است که بايد فيلم‌هايي ساخته شود که از فعاليت‌هاي دولت حمايت کند. - مردم مجبور نيستند چيز مشخصي را تماشا کنند. انتخاب‌هاي زيادي دارند. شرايط عوض شده، ولي نگاه مدير فرهنگي عوض نشده. مدير امروز ما دارد مثل همان دوران قديم برنامه‌ريزي مي‌کند. دقت نمي‌کند که ابزارها عوض شده و ديگر مخاطب مجبور نيست همان‌چيزي را ببيند که تو مي‌پسندي. - ما به عنوان فيلمساز هميشه دوست داريم فضاي بازي داشته باشيم و بتوانيم با خيال راحت کارمان را بکنيم، اما کساني هم هستند که قضيه را کاملاً جور ديگر مي‌بينند. توقع ديگري از سينما دارند، البته اگر اصلاً بخواهند که سينما وجود داشته باشد. حالا مدير فرهنگي بايد بتواند تعادلي بين اين دو فضاي ذهني ايجاد کند. نمي‌شود اين مدير نباشد. در اين جامعه، اگر اين مدير نباشد، آن وقت چه‌کار کنيم؟ سينمايمان را با ساختار سينماي آمريکا اداره کنيم؟ مگر مي‌شود؟ با اين شکنندگي که جايگاه سينما در کشور ما دارد، در غياب اين مدير چه مي‌شود کرد؟ به همين دليل وجود مدير سينمايي و نقش او اهميت پيدا مي‌کند. - امروز هيچ برنامه‌اي نمي‌بينيم. تصميم‌ها فصلي است. مانيفست اين دوستان جديد چيست؟ چيزي اعلام نکرده‌اند. يا شايد اعلام کرده‌اند و من نمي‌فهمم. معلوم نيست قرار است چه‌کار کنيم. سکوت برقرار است؛ در مرحله آرامش قبل از توفان نيستيم، در مرحله سکوتِ قبل از هيچ‌چيز هستيم! سينماي امروز ما ادامه همان سينماي دوران وزارت آقاي صفارهرندي است. هنوز از معاونت سينمايي جديد چيزي نديده‌ايم. مرحله انکار دوره قبل را با رفع توقيف چند فيلم انجام دادند، اما برنامه اين مديريت جديد هنوز مشخص نيست. - مي‌خواهم اعتراف کنم زماني مي‌گفتم تا پيشنهادي عالي نباشد قبول نمي‌کنم و سالي يک فيلم بيشتر بازي نمي‌کردم. الان تحولي در من رخ داده؛ ديگر کمتر منتظر آن نوع فيلم مي‌مانم. به جايش دنبال يک سينماي پرمخاطب آبرومند مي‌گردم. الان سالي ده تا فيلم درجه ‌يک ساخته نمي‌شود. به عنوان يک حرفه‌اي چاره‌اي ندارم جز آن‌که فقط دنبال فيلم آبرومند باشم. ديگر نمي‌توانم منتظر «عروس آتش»، «ارتفاع پست» و «چهارشنبه‌سوري» بمانم. تعداد اينها خيلي کم شده. جز اين سينماي موجود، يک نوع سينماي تبليغاتي رسمي هم هست که فيلم‌هاي مورد تأييد مي‌سازد و بازي در آنها ممکن است تو را به يک بازيگر تبليغاتي تبديل کند. - در ميان جوان‌ها خب من با محسن اميريوسفي کار کرده‌ام و از نتيجه هم بسيار راضي‌ام. ولي در آن طيف دوم، شايد نمونه‌اش فيلمي است مثل «دموکراسي تو روز روشن». در شرايط فعلي از بازي در آن راضي هستم در شرايط ديگري شايد نه. مسئله اين است که اول بايد ببينيم کجاييم. در چه مقطعي هستيم و بقيه فيلم‌هايي که دارند ساخته مي‌شوند کجا هستند. در اين شرايط چه کار ديگري مي‌شود کرد؟ - يکي از حسن‌هاي حاتمي‌کيا اين است که به کار گروهي اعتقاد دارد. حاتمي‌کيا و اصغر فرهادي خيلي از ويژگي‌هاي نهايي فيلمشان را از توي تمرين‌ها و کار گروهي به دست مي‌آورند. حتي دکوپاژشان در مرحله تمرين شکل مي‌گيرد. کاري مي‌کنند که يک آدم هرچه توانايي دارد صرف فيلم کند. - احتمالاً شنيده‌اي بعد از اين که سامان مقدم از پروژه «سن‌پطرزبورگ» کنار رفت، من براي بازي در فيلم انتخاب شدم و از همان اول شرط گذاشتم که اگر بهروز افخمي اين فيلم را کارگرداني کند، بازي مي‌کنم. وقتي افخمي آمد با اصرار گفت تو برو، به درد اين نقش نمي‌خوري! - افخمي را سال‌ها پيش که داشتم فيلمم را در عروج‌فيلم مونتاژ مي‌کردم ديدم. گفت مي‌خواهم «تنگسير» را بازسازي کنم، بيا بازي کن. هنوز چشمم به در است که بيايد! حيف، او هم از آن سرمايه‌هاست که مي‌تواند در سينماي ما جريان‌ساز باشد. او با عروس جريان درست کرد. مي‌گفت بعد از ديدن «گلادياتور» به فکر بازسازي «تنگسير» افتاده. با توضيحاتي که مي‌داد، اگر شرايط ساخت «تنگسير» فراهم شود، اين هم مي‌تواند در سينماي ما جريان‌ساز بشود. - وقتي نخبه‌گرايي در خود سينما به مرز صفر مي‌رسد، خب بهتر است کم‌کم خودت را ديزالو کني در سينماي حد وسطي که قرار است رايج باشد. وسط همين وضعيت بايد زور بزني بهترين را صيد کني. البته اگر بشود. اگر وسوسه پول و تن‌پروري باعث نشود که اصلاً از کل قضيه صرف‌نظر کني. ببين، وقتي قرار است فيلم باارزشي بازي کني، تو را وسط زمستان مي‌برند بالاي کوه، بدون هيچ امکاناتي و هيچ تدارکات مناسبي، پول خوب هم بهت نمي‌دهند، تازه دست آخر فيلمت اکران هم نمي‌شود! اما در اين فيلم‌هاي سطح‌پايين که بازي مي‌کني، درآمد خوب داري، لوکيشنت بالاي ميدان ونک است، بيل‌بورد فيلم را هم همه‌جا مي‌زنند و به بهترين شکل اکرانش مي‌کنند. خب، اين چه وضعي است؟! آدم‌ها چقدر بايد از خودشان مايه بگذارند؟ بي‌تعارف تصميم گرفته‌ام خودم کمي خودم را بکشم پايين، قبل از اين که ديگران اين‌کار را بکنند. - در جشنواره فيلم فجر سال گذشته، يک روز قبل از شب اختتاميه با من تماس گرفتند و گفتند قرار است تو به خاطر «شب واقعه» جايزه بگيري. من هم شرط گذاشتم و گفتم دوست دارم جايزه‌ام را به امير سرتيپ کهتري بدهم، او را بياوريد. چون اصلاً نذر کرده بودم و به شهرام اسدي هم گفته بودم که اگر به خاطر اين فيلم جايزه‌اي گرفتم، آن را به سرتيپ کهتري مي‌دهم که در زمان جنگ، سرهنگ کهتري بود و ناجي آبادان است در همان روزهاي محاصره. مي‌خواستم جايزه‌ام را براي قدرداني به او بدهم که جانباز است و الان بازنشسته شده. فردايش رفتم و ديدم امير کهتري را از مشهد آورده‌اند و نشانده‌اند آن جلو و آن وقت جايزه را به يکي ديگر دادند. اين مرا اذيت کرد. دلم شکست. آدمي را که خيلي برايم باارزش بود و مي‌خواستم از او تقدير کنم، بي‌دليل آوردند و بردند. خب، اگر نمي‌خواستيد جايزه را به من بدهيد، اين آدم را چرا معطل کرديد؟ چرا شبانه از مشهد مي‌آوريدش تهران؟ سينماي ما تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 331]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن