واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تاریخ انتشار شنبه 4 آبان 1387 تعداد مشاهده : 100 زمانه امام صادقع و شكوفايي علم جام جم آنلاين: در باب زندگي، فضايل و ويژگيهاي ششمين امام شيعيان، تاكنون كتابها و مقالات زيادي نوشته شده است، اما هميشه نوشتن درباره ايشان و ديگر ائمه، چون قطرهاي است در اقيانوس بيكران فضائل آنها كه آسمانياند و راهنماي زمينيان براي آسماني شدن. در اين نوشتار برآنيم تا به ابعاد علمي زندگي و زمانه ايشان بپردازيم و آنگاه در خاتمه به حديثي از ايشان در باب وظايف مسلمانان در قبال يكديگر اشاره ميكنيم كه البته بسيار زيباست و آموزنده. نام پيشواي ششم شيعيان، جعفر، كنيهاش ابوعبدالله و لقبش صادق است. امام جعفر صادقع در روز هفدهم ربيعالاول سال 83 هجري در مدينه به دنيا آمد و سال 148 هجري در 65 سالگي چشم از جهان فروبست و در قبرستان معروف بقيع در جوار قبر پدر بزرگوارش، امام محمدباقرع به خاك سپرده شد. امام جعفر صادقع سال 114 هجري به امامت رسيد كه دوران امامت وي، مصادف با آخرين سالهاي حكومت امويان بود كه در سال 132 هجري، حيات امويان پايان پذيرفت و حكومت عباسيان آغاز شد. دوران امامت امام صادقع در اواخر حكومت امويان و اوايل حكومت عباسيان با 7 خليفه، مصادف بود كه در ميان خلفاي اموي ميتوان به نامهاي هشام بن عبدالملك، وليد بن يزيد بن عبدالملك، يزيد بن وليد، ابراهيم بن وليد و مروان بن محمد، مشهور به مروان حمار اشاره كرد و از ميان خلفاي عباسي معاصر با وي ميتوان از عبدالله بن محمد، مشهور به سفاح و ابوجعفر، مشهور به منصور دوانيقي نام برد. در اينجا بايد به عصر و زمانه امام اشاره كرد كه اوضاع سياسي، اجتماعي و حتي فرهنگي دوران ايشان را ترسيم ميكند. اين نكته مهم است كه شايد بتوان عصر امام صادقع را ميان دورانهاي ديگر امامان، منحصر به فرد دانست. به عبارت ديگر شرايط اجتماعي و فرهنگي كه امام در آن زندگي ميكرد، متفاوت با دوران حيات ديگر ائمه بود زيرا ميتوان دوران امويان را دوره تزلزل و ضعف سياسي و فزوني قدرت عباسيان دانست كه آنها دائم با يكديگر مشغول مبارزه و كشمكش سياسي بودند و همين مشكلات و درگيريهاي سياسي بنياميه موجب شده بود فشار و اختناق كمتري نسبت به دوران ديگر ائمه وجود داشته باشد و حتي عباسيان نيز چون پيش از دستيابي به قدرت و حكومت، شعار حمايت از خاندان پيامبرص را سر ميدادند، فشار و اختناق آنچناني بر امامع وارد نكردند و در نتيجه، اين دوران را ميتوان دوران آرامش و آزادي نسبي امام و شيعيان تعبير كرد و از اين نظر است كه در زمان امام صادقع، رشد و بالندگي بيشتر علم را ميان مسلمانان و بويژه شيعيان شاهد هستيم. همچنين در ارتباط با اوضاع فكري، فرهنگي و علمي دوران امامت امام صادقع نيز ميتوان برجستگيهاي مشهودي را نام برد كه شور و شوق علمي در جامعه اسلامي آن روز، يكي از جلوههاي جنبش فكري و فرهنگي عصر ايشان است. در آن دوره، علومي همچون علم قرائت قرآن، علم تفسير، علم حديث، علم فقه، علم كلام، طب، فلسفه، نجوم، رياضيات و غيره به وجود آمده بود و آنها كه از قبل وجود داشت بشدت سير صعودي خود را طي ميكرد. علامه شهيد مرتضي مطهريره، در سيري در سيره ائمه اطهارع به برخي از عواملي كه در پيدايش جنبش علمي و فكري دوران امام صادقع نقش داشتند اشاره ميكنند كه از آن جمله است: 1) همزيستي مسالمتآميز با غيرمسلمانان، بويژه همزيستي با اهل كتاب. مسلمانان با اهل كتاب برخورد علمي ميكردند و همين باعث بحث و مناظره علمي ميشد. 2) محيط آن روز اسلامي، محيطي كاملا مذهبي بود و مردم تحت تاثير انگيزههاي مذهبي بودند، چراكه تشويقهاي پيامبر اسلامص به كسب علم و همچنين تشويقها و دعوتهاي قرآن به علم و تعلم و تفكر و تعقل، عامل اساسي اين نهضت و شور و شوق علمي در ميان مسلمانان بود. 3) اقوام و مللي كه اسلام را پذيرفته بودند، نوعا داراي سابقه فكري و علمي بودند و بعضا همچون نژاد ايراني، مصري و سوري از مردمان مراكز تمدن آن روز به شمار ميرفتند. اين افراد به منظور درك عميق تعاليم اسلام به تحقيق، جستجو و تبادل نظر ميپرداختند. 4) آزادي و حريت فكر و عقيده در اسلام كه البته اين آزادي، ريشه در تعاليم اسلام داشت. اين عواملي كه به آنها اشاره شد، نقش انكارناپذيري در پيدايي و پويايي جنبش فكري و علمي عصر ششمين پيشواي شيعيان جهان، امام صادقع داشتند. از ديگر رخدادهاي فكري دوران امامت امام صادقع ميتوان به پيدايي فرق و مذاهب گوناگون اشاره كرد كه متاثر از برخورد انديشهها با يكديگر بود. به گونهاي كه در اثر برخورد مسلمانان با عقايد و آراي اهل كتاب و همچنين دانشمندان يوناني شبهات و اشكالات گوناگوني به وجود آمده بود. حتي در رابطه با علوم اسلامياي چون علم قرائت قرآن، تفسير، حديث و فقه اختلافنظرهايي پديد آمد كه برخاسته از همين فضاي فكري بود. در اين فضا بود كه فرقههايي همچون معتزله، جبريه، مرجئه، غلات، زنادقه، مشبهه، متصوفه، مجسمه و تناسخيه ظهور كردند. در زمان امامصادقع علم قرائت قرآن، علم تفسير، علم حديث، علم فقه، علم كلام و غيره به وجود آمده بود و بشدت سير صعودي خود را طي ميكردامامع در اين فضاي به وجود آمده از اختلاف سياسي ميان امويان و عباسيان، دنباله نهضت علمي پدرشان، امام باقرع را گرفتند و از آمادگي اجتماعي و همچنين نياز شديد جامعه آن روز استفاده كردند و حوزه و دانشگاه علمي وسيعي را سامان دادند و به تربيت شاگرداني چون هشام بن حكم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، مفضل بن عمر و جابر بن حيان پرداختند كه بنا به گفته شيخ مفيد در كتاب الارشاد، بالغ بر 4هزار نفر بودهاند كه البته هر يك از شاگردان ايشان هم به درجات بالايي دست يافتند؛ به گونهاي كه ميتوان از جابر بن حيان به عنوان نمونهاي از شاگردان برجسته مكتب امام صادقع نام برد كه بيش از 200 عنوان كتاب در زمينههاي مختلف علمي از قبيل علوم عقلي، طبيعي و شيمي(كيميا) نگاشت و حتي پدر علم شيمي لقب گرفت. از نكاتي كه در رابطه با برخورد امام با جريانهاي فكري و عقيدتي آن روز جلب توجه ميكرد، اين است كه شاگردان مكتب ايشان منحصر در شيعيان نبود؛ بلكه پيروان ديگر اديان و مذاهب نيز در ميان شاگردان آن حضرت بودند. از ميان آنها ميتوان به ابوحنيفه از پيشوايان اهل سنت (فرقه حنفي) اشاره كرد كه 2 سال در نزد امامع تلمذ كرد و اين 2 سال شاگردي خود در مكتب امام صادق را پايه و اساس علوم و دانش خود عنوان كرد و گفت: لولا السنتان لهلك نعمان؛ اگر آن 2 سال نبود نعمان هلاك ميشد. (گفتني است اسم ابوحنيفه، نعمان بن ثابت بوده است). در جاي ديگري، ابوحنيفه، ميگويد: من، دانشمندتر از جعفر بن محمد نديدهام. مالك، پيشواي فرقه مالكي در باب عظمت علمي امام ميگويد: مدتي نزد جعفر بن محمد، رفت و آمد ميكردم، او را همواره در يكي از 3 حالت ديدم: يا نماز ميخواند يا روزه بود يا قرآن تلاوت ميكرد و هرگز او را نديدم كه بدون وضو، حديث نقل كند. در علم و عبادت و پرهيزگاري، برتر از جعفر بن محمد، هيچ چشمي نديده و به قلب هيچ بشري خطور نكرده است. از ديگر ابعاد درخشان زندگي امام صادقع ميتوان به مناظرات امام با پيروان ديگر فرق و مذاهب اشاره كرد كه در راستاي معرفي اسلام واقعي و نيز شناسايي مباني شيعي بود. همچنين از نكات جالب در باب امام اين كه ايشان در علوم طبيعي، مباحثي دارند كه براي دانشمندان امروزي مايه شگفتي و تعجب است. چنان كه رساله توحيد مفضل را ميتوان نام برد كه امام، آن را در ظرف 4روز املا كردند و مفضل بن عمر كوفي، آن را نوشتند و اين رساله به نام كتاب توحيد مفضل مشهور است. در اين كتاب كه توسط علامه مجلسيره به فارسي ترجمه شده است، امامع بياناتي راجع به آفرينش انسان از آغاز خلقت و نيروهاي ظاهري و باطني و صفات فطري وي و در خلقت اعضا و جوارح انسان، و آفرينش انواع حيوانات و نيز آفرينش آسمان و زمين و مباحث ديگر دارند كه امام، آنها را املا فرموده و مفضل آنها را نوشته است. نكته مهم ديگري كه نبايد در باب زندگي امام صادقع مغفول بماند، اين است كه حركت امام، فقط در زمينههاي علمي خلاصه نميشد؛ بلكه امامع فعاليتهاي سياسي نيز داشتند. چنان كه امام، نمايندگاني را به منظور تبليغ امامت به مناطق مختلف ميفرستادند و مواردي از اين قبيل. همچنين تقابل فقه جعفري با فقه فقيهان عصر امام نيز از موضوعات بسيار مهمي است كه جاي پرداختن بسيار دارد و در اين مجال، فرصت آن نيست؛ چراكه خود بحث مفصلي را ميطلبد. در خاتمه اين نوشتار به حديثي كه از امام صادقع در رابطه با وظايف مسلمان نسبت به مسلمان ديگر كه در كتاب شريف وسائل الشيعه، ج 8، ص 550 نقل شده است ميپردازيم و آن را ذكر ميكنيم؛ به آن اميد كه فرمايشات حكيمانه اين امام عزيز چراغ راه همه مسلمانان واقع شود. امام صادقع در حديثي به شرح مجموعهاي از وظايف مسلمان نسبت به مسلمان ديگر پرداخته است و ميفرمايد: «هر مسلمان بر گردن برادرش، 30 حق دارد كه برادر وي نميتواند از آنها رها شود، مگر آن كه آنها را ادا كند يا آن كه آن مسلمان، وي را عفو نمايد (و اين حق را ناديده بگيرد) و انحراف و اشتباه او را ببخشد. در موقع ناراحتي به او مهرباني كند و اسرار او را بپوشاند (جايي بازگو نكند). از اشتباهات او چشمپوشي كند و عذرخواهي او را بپذيرد، هنگامي كه از او غيبتي ميشود آن را رد كند، مرتبا او را نصيحت كند و نقايص او را اصلاح نمايد و افشا نكند، نزد مردم، حافظ او باشد و از او بدگويي نكند، بيمارش را عيادت كند، به تشييع جنازهاش برود، دعوتش را اجابت كند، هديهاش را بپذيرد و در مقابل هديه و صلهاش به او هديه بدهد، در مقابل كمك او از وي تشكر كند، به نيكي بدو ياري برساند، ناموس او را حفظ نمايد، حاجت او را برآورد، درخواستش را بپذيرد و... گمشده او را به دستش برساند، پاسخ سلامش را بدهد، سخنش را با او نيكو و زيبا گرداند، در مقابل انعام او نيكي كند، قسم او را تصديق كند، با دوست او دوستي كند و دشمني نكند، به او چه ظالم باشد و چه مظلوم، ياري كند، اما يارياش در مواقع ظالم بودن به اين است كه او را از ظلمش بازگرداند و در موقع مظلوم بودن به اين است كه او را در گرفتن حق خود ياري دهد و به دشمن تسليم نكند. او را خوار و ذليل نكند، هر نيكي كه براي خود دوست دارد براي وي نيز دوست بدارد و آنچه براي خود ناپسند ميشمارد براي او نيز ناپسند شمارد».
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 360]