تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند عزوجل مى فرمايد: هيچ مخلوقى نيست كه به غير من پناه ببرد، مگر اين كه دستش را...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798695031




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد. كيهان: كاش كه اين فاصله را كم كنيم«كاش كه اين فاصله را كم كنيم» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي‌خوانيد؛تير در گوشه اي از اردوگاه افتاد. تير جنگ نبود، جنگ هنوز آغاز نشده بود. پيامي كوتاه بر چوبه آن حك شده بود. از اردوگاه دشمن پرتاب شده بود اما لحني خيرخواهانه داشت. «م ن عبدالله الناصح ...از بنده خيرخواه و ناصح خدا. من شما را خبر و هشدار مي دهم كه معاويه مي خواهد فرات را بشكافد و به جانب شما گشايد تا شما را غرق كند، پس خود را بپاييد.» تير كه افتاد و در سپاه اميرمؤمنان(ع) دست به دست شد، ولوله برپا كرد. هنوز كار به قرآن هاي سرنيزه نكشيده و جنگ آغاز نشده بود. نيرنگ معاويه و عمروعاص كار خود را كرد. آنها مي خواستند اردوگاه كوفه را كه در موضع بهتري قرار داشت از جاي بجنبانند و موقعيت آنها را به تسخير درآورند و چنين هم شد. جماعت به سوي علي بن ابيطالب(ع) هجوم آوردند درحالي كه 200 عمله معاويه را نشان مي دادند، كنار فرات مشغول «نمايش» حفاري!امام فرمود «آنها نيروي اين كار را ندارند و تنها مي خواهند شما را بترسانند و از جاي بجنبانند.» اما جماعت گفتند «به خدا سوگند دارند حفر مي كنند و ما اينجا نمي مانيم و تغيير موقعيت مي دهيم، تو مي خواهي بمان.» امام فرمود «رأي مرا تباه مي كنيد» و به ناچار با آنها همراه شد و لشكر شام موقعيت برتر را- از لحاظ امدادرساني و آب و آذوقه- اشغال كرد. بنابر روايت آيت الله رسولي محلاتي در كتاب «زندگاني اميرالمؤمنين(ع)»، امام پس از اين اتفاق تلخ، مالك اشتر و اشعث بن قيس، هر دو را سرزنش و ملامت كرد. «آيا شما نبوديد كه مرا مغلوب نظر خود كرديد، اكنون اين شما و اين وضع تازه.» اين ماجرا پس از خطبه اي كه امام در دعوت جماعت به عزت و جهاد خواند، ختم به خير شد و سپاه امام موقعيت از دست داده را پس گرفت اما صفين آبستن حادثه هاي مهيب تر و خرد سوزتر بود، آنجا كه راه مالك و اشعث از هم جدا شد، يكي مدال شجاعت و افتخار از امام زمان خود گرفت و ديگري به عنوان بخشي از چيدمان نقشه دشمن، مجسمه خيانت در فتنه شد. اميرمؤمنان در همان آزمون اول صفين، 2 بيت شعر را زمزمه كرد كه مضمون آن اين بود «اگر اطاعت مي شدم، قوم خود را مصون و در پناه نگاه مي داشتم اما چگونه كار خويش را محكم و استوار كنم حال آن كه از من مي خواهند فرو مايگان را پيروي كنم.»سخن از دوستان و دوست نمايان است، از دشمن كه گله اي نيست. و خدا مي داند كه سهم طايفه دوستان دين و اهل بيت، از تاخير در تشكيل دولت كريمه دوست چقدر است. و امن و آسايش و عدالت، همچنان پرده نشين غيبت شد تا آنجا كه جماعتي به ترديد افتادند نكند عدالت، افسانه اي بيش نباشد! حمران بن اعين مگر از روزگار چه ديده بود كه خدمت امام زمان خود- امام صادق عليه السلام- عرض كرد «ما شيعيان چه كم شماريم كه اگر براي خوردن برّه اي دور هم جمع شويم، نمي توانيم آن را به پايان رسانيم». آيا سهل بن حسن خراساني را ديده بود كه به امام عرض مي كند «چرا قيام نمي كنيد در حالي كه فقط 100 هزار شيعه در خراسان آماده قيامند» اما وقتي امام به آزمون و استدلال، از او مي خواهد وارد تنور شود، عرض مي كند «مرا معاف داريد»؟! هارون مكي تو در آتش تنور شو! «فاخلع نعليك» را لبيك مي گويد و در تنور مي شود. سهل! چند نفر در ميان شما چنين آماده جهادند؟! هيچ مولايم... هيچ! چند نفر به عبدالله بن ابي يعفور مي مانند كه به امام خود عرض كنند «به خدا سوگند اگر اناري را دو نيم كني و بگويي اين نيم حرام و اين نيم حلال است، من شهادت مي دهم همان نيم كه گفتي حلال است و آن نيم ديگر، حرام» و صادق آل محمد او را دعا كند و بگويد «خداوند تو را رحمت كند.»تكان دهنده است اين دو كلام ناب از حضرت به حق ناطق جعفربن محمدالصادق(ع) كه فرمود «بدانيد اگر مردم، خداوند را چندان كه شايسته طاعت اوست اطاعت مي كردند، همانا بارهاي خود را بر شيرها]به تسخير درآمده و رام شده[ بار مي كردند» و «اگر شيعيان ما استقامت مي ورزيدند، فرشتگان با آنها مصافحه مي كردند و ابرها سايه خويش بر آنها مي گستراندند و در روشناي روز مي درخشيدند و از بالاي سر و پايين پاي خويش روزي مي خوردند و چيزي از خدا نمي خواستند مگر آن كه به آنها عطا مي كرد.» و همين شد قصه تلخ روزگار دراز ظهور و غيبت. آب در كنار و تشنه لبان در حيرت روزگار!سخن از دوستان و دوست نمايان است، از دشمن كه گله اي نيست. دست اولياي خدا را فقط دشمنان كه نبستند. كم نبودند دوستان و دوست نماياني كه دست مولاي حق را بستند و انسانيت و شرافت و عزت و عدالت و حق را در اضطرار انداختند. هنوز تازه و آشناست طنين گلايه روح خدا خميني كه مي گويد «تاريخ اسلام پر است از خيانت بزرگان آن به اسلام ...سعدي، از دست دوستان فرياد». روح خدا مردم روزگار خويش را مي شناخت و شهادت مي داد كه از امت پيامبر(ص) در حجاز برتر و وفادارترند اما همين مرد الهي در ماه هاي آخر عمر مبارك خود، درباره نظاير آن شيخ لجوج آلت دست منافقين- كه او را حاصل عمر خود مي شمرد- خيانت بزرگان به اسلام را يادآور شد؛ و غصه خونباري كه بر قلب امام رفت. و امان از آن زمان كه ساده لوحي دوستان به مضرب «غرور و لجاجت و غفلت و نفوذ و تعصب باطل» گرفتار شود.فتنه سال 88 را شماري از دوستان و دوست نمايان انقلاب- برخي از سر غفلت و شماري از سر غرض و هماهنگي با بيگانه- تدارك كردند تا معبر شبيخون دشمن به سرمايه 40 ميليوني اعتماد ملت مؤمن فراهم شد. آتش آن فتنه را خود همان ملتي فرو نشاندند كه دل در گرو مولا داشتند و قصه هاي پرغصه و عبرت آلود خيانت خواص در تاريخ را آويزه گوش ساخته بودند. دشمن لحظه غفلت را غنيمت شمرد و خنجر خود را فرود آورد اما چون ايمان، دستاويز و سپر جان ملت ما بود، كيد دشمن در تضليل و گمراهي و تباهي خود او قرار گرفت و بصيرت و غيرت ازخاكستر فتنه روييد. آن فتنه به يقين با پايمردي ملت و نخبگان اهل حق مرد اما دشمني دشمنان و نفاق منافقان سر جاي خود باقي است. نفاق به تعبير امير مؤمنان مرضي است بي درمان و منافق، در هر موقعيتي به رنگي درمي آيد و به هر دلي- به مقتضاي تعلقات آن دل- راهي مي جويد.منافق شاخ و دم ندارد اما نشانه دارد. منافق هر چند همرنگ متن و محيط مي شود و تشخيص او دشوار مي گردد، اما قابل شناسايي است آنجا كه پس از مدت ها سكون براي همرنگي، ناچار از حركت مي شود و خلاف متن جامعه ديني به حركت در مي آيد.بزرگ نشان دادن دشمن و رعب او را در دل ها انداختن، خالي كردن دلها، نااميد ساختن و سياه نمايي، القاي اين كه همه چيز از دست رفته و بايد كوتاه آمد و از باورها دست شست، تفرقه انداختن و زدن ريشه هاي وحدت و همدلي و الفت، القاي اعتماد مطلق به دشمن و بدگماني مطلق به جبهه خودي، دشمن را به عنوان دوست و محرم اسرار گرفتن، مخالف خواني با ولي حق يا او را متهم به خوش باوري و آسان پذيري كردن (آيه 61 سوره توبه)، كفر ورزيدن پنهان، آدرس غلط و انحرافي دادن و اصرار به بازي در زمين و نقشه دشمن از نشانه هاي منافقين است كه در سوره هاي متعدد قرآن به ويژه سوره هاي توبه و احزاب مورد تصريح قرار گرفته است تا آنجا كه خداوند از پيامبر خود مي خواهد بر جنازه آنها نماز نخواند و سر قبرشان نرود و براي آنها استغفار نكند كه حتي 70بار استغفار پيامبر هم براي آنها- به خاطر كفر و فسق شان- باعث آمرزش آنان نمي شود. (آيه 84 سوره توبه). منافق با تأكيد قسم مي خورد كه از ناصحان و خيرخواهان است و اين را از پيشواي خود- ابليس- آموخته است. منافق خود را مهياي يارگيري و كمك و همراهي نشان مي دهد، جاي پا باز مي كند و به وقت مقتضي از پشت شبيخون مي زند. منافق براي هر سليقه و هر محيطي، جامه و پوشش همان سليقه و محيط را دارد. از احزاب و شعارهاي سياسي بگيريد تا دستگاه ها، و تا دفتر و اندروني و خانه نخبگان صاحب نفوذ و محل رجوع.از فتنه 88 به بعد تيرهاي فراواني به جانب جبهه خودي روانه مي شود اما نه از جنس جنگ سخت، كه تيرهاي جنگ سخت در جاي خود- به انبوه- روانه است. اين يكي تيرها، امضاهايي چون «بنده ناصح خدا»، «دوست دلسوز و نگران ارزشها و انقلاب»، «همسر شهيد...»، «حجت الاسلام و آيت الله فلان»، «دكتر ايثارگر بهمان» و... پاي پيام خود دارند، متنوع و متفاوت و پر از عاطفه و احساس! اما تشخيص اينكه از كدام اردوگاه و براي چه پرتاب مي شوند، ناممكن نيست. فارغ از اينكه اين تيرها مستقيماً از جانب دشمن سفارش داده شده باشند يا با واسطه- و بدون اطلاع تيرانداز- محتواي پيام ها سوخته و لو رفته است. تيرها مرض آلوده و مسموم است چرا كه اگر دقيق تر بنگري اثر انگشت «نفاق» در مرحله اي از ساخت و پرداخت يا انداخت آن مشاهده مي شود و طبق معمول، كارگران و عمله هايي چه در اردوگاه دشمن و چه در صف دوست، مشغول كار و هنرنمايي اند! يكي به حفر و ديگري به حرف، يكي به پاس و ديگري به آبشار!... مطلب در تنگناي ستون يادداشت ماند، گفته و نگفته، به ايجاز. در اين مجال تنها دو كلمه مي ماند يكي خطاب به آنها كه نفاق مي ورزند و به دشمن ميل مي كنند و آن اينكه «قل اذن خيرلكم... بگو شنيدن و پذيرفتن پيامبر از شما، خير شماست... و خداوند آشكار مي كند رازهاي شما را كه از انتشار آن هراسانيد...بگو همانا خداوند ما را از اخبار شما باخبر كرده است» (سوره توبه). و مطلب دوم، بشارت دعاي خير رسول خدا(ص) است براي دوستان عمل آلوده كه توبه كنند. «و ديگراني كه به گناهان خود اعتراف كردند، آنها عمل صالح را با عمل بد و گناه آميختند. باشد كه خداوند توبه آنها را بپذيرد،همانا خداوند آمرزنده مهربان است. از اموال آنها مالي را براي پاكيزه و خالص شدن آنها بگير و براي آنها دعا كن، كه دعاي تو براي آنها سكينه و آرامش است. و خداوند وسعت دهنده و داناست» (توبه، آيات 301 و 401).تيغ و تير دشمن را به تيغ و تير بايد پاسخ گفت و رجز و فريب را با رشادت و صراحت و سينه سپر كردن، چونان عمار ياسر... همچون اباالفضل العباس و حبيب بن مظاهر. گاه چند جمله از سر مروت و بصيرت، سال ها از زمان ظهور كم مي كند و گاه نگفتن همان ها، ظلمت 11قرن «غيبت» را بر سرنوشت بشر حاكم مي سازد. شايد اين راز آن آه پرحسرتي باشد كه امام دوران، اميرمؤمنان علي عليه السلام كشيد و فرمود «أين عمار. كجاست عمار».يكبار هم به جاي گله از امام عصر(عج) خطاب به خود بگوييم:كاش كه اين فاصله را كم كنيممحنت اين قافله را كم كنيممردم سالاري: آمار بيکاري واقعي نيست«آمار بيکاري واقعي نيست»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم شهرام صدوقي است كه در آن مي‌خوانيد؛سياست هاي مربوط به اشتغال  زايي و در پي آن کنترل نرخ بيکاري در کشور که يکي از مهمترين  و تاثيرگذارترين شاخص هاي اقتصادي کشور محسوب مي شود طي سال جاري دستخوش تغييراتي شده که علي رغم ادعاهاي دولتمردان از حمايت هاي کارشناسان اقتصادي برخوردار نيست.مسوولا ن متولي  اشتغال در کشور در حالي از اشتغال زايي براي يک ميليون و يکصد هزار نفر در سال جاري سخن به ميان آورده اند که روند کند تحقق اين امر از افزايش مجدد نرخ بيکاري در سال جاري حکايت مي کند.اين در حالي است که کارشناسان و منتقدان اقتصادي نيز حتي  به نرخ بيکاري اعلا م شده از سوي اداره آمار انتقاد دارند. همانطور که کارشناسان معتقدند ترکيب شاغلا ن در آمار استخراجي از سوي دولت حاوي اشکالا تي است که سبب وجود اختلا ف بين آمار منتشر شده و آمار واقعي بيکاران در کشور شده است.استفاده از افراد شاغل  به صورت پاره وقت  و فصلي در آمار استخراجي دولت از مهمترين  اختلا فاتي است که آمار بيکاري را غير واقعي  و کاهنده جلوه مي دهد. کارشناسان همچنين معتقدند نوع آمارگيري و زمان آن و حتي شرايط شخص آمارگير و شخص پاسخ دهنده مي تواند شرايط غيرواقعي در نتايج آمارگيري ايجاد کند و حتي انتخاب جامعه نمونه نيز مي تواند در نتيجه تاثيرگذار باشد. در همين خصوص دبير کانون عالي انجمن هاي صنفي کارفرمايي ايران تاکيد کرده که به طور قطع نرخ بيکاري واقعي در جامعه بيش از آن چيزي است که اعلا م شده است.محمد عطارديان گفته که نرخ بيکاري 14/6 درصد اعلا م شده براي فصل بهار قطعا کمتر از رقم واقعي است و طبق اين آمار افرادي که حتي يک ساعت در هفته کار مي کنند نيز به عنوان شاغل معرفي شده اند که همين  موارد آمار بيکاران را کمتر از رقم واقعي نشان مي دهد.  وي داشتن حداقل 25 ساعت  کار درهفته را براي يک فرد نيمه شاغل لا زم دانست و در اين رابطه اظهار داشت: بايد افراد را طبق ساعات کاريشان براساس يک ضريب خاص خود در آمارگيري استفاده کرده به طوري که آمار دونيمه شاغل با يک فرد شاغل برابري مي کند.موضوع ديگري که رقم واقعي بيکاري را دستخوش تغييرات غيرواقعي قرار مي دهد به احتساب کارگران فصلي در آمار شاغلا ن مربوط مي شود به طوري که کارشناسان اين موضوع را نيز در غير واقعي جلوه دادن رقم پائين نرخ بيکاري در کشور تاثيرگذار مي دانند و رقم واقعي نرخ بيکاري در کشور را حداقل 5 درصد بيشتر از آمار منتشره 14/6 درصدي تخمين مي زنند.البته گروهي از کارشناسان اشتغال نيز شمارش کارگران بيگانه در آمارگيري را نيز در غيرواقعي کردن آماربيکاري در کشور مهم تلقي مي کنند و نبود استاندارد در آمارگيري را از دلا يل به وجود آمدن آمارهاي غيرواقعي درحوزه هاي مختلف اقتصادي و علي الخصوص اشتغال مي دانند به طوري که هيچ نهاد قانون گذاري بر روند آمارگيري و اعلا م نتايج  آن دخالت ندارد.رسالت:گريز از بي‌ديني‌«گريز از بي‌ديني‌»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم الهام‌نصرتي-دکترحامد حا‌جي حيدري است كه در آن مي‌خوانيد؛بشر کلافه مي‌شود از اين وضع...دين با سه مؤلفه مهم اعتقاد، ايمان و شريعت، يك نهاد اجتماعي بي‌مانند محسوب مي‌شود كه بديلي براي انجام كاركردهاي آن وجود نداشته و ندارد. از آغاز گسترش فرايند مدرنيت در جهان، روند رو به گسترش وضعيت سكولار و زوال سطوح مختلف حيات ديني، بحران‌هاي اجتماعي متعددي را موجب شده است.بشر کلافه مي‌شود از اين وضع...با توجه به فرايند عمومي جهاني‌شدن، نهادها و زندگي مدرن، بررسي عوامل و مؤلفه‌هاي مختلف سكولاريسم از اهميت ويژه‌اي برخوردار است. در جهان امروز با وجود وسايل ارتباط جمعي، هيچ نظريه، ديدگاه و فرهنگي تنها در يك كشور خاص باقي نمي‌ماند و اطلاعات به سرعت مبادله مي‌شوند. به همين دليل، دولت‌ها نمي‌توانند جلوي تبادل اطلاعات و به طور كلي، تهاجم فرهنگي بايستند.افراد صاحبنظر، بايد در مورد همه گرايش‌هاي فرهنگي تحقيق نمايند تا اطلاعاتي كامل و جامع از آنها را در اختيار همه افراد جامعه بگذارند تا اقشار مختلف جامعه در مقابل ايده‌ها و فرهنگ‌ها به انفعال نيفتند. به همين جهت، احساس مي‌شود اين مسائل از اهميت ويژه‌اي برخوردارند.سكولاريسم يكي از تلقي‌هاي متداول از دنياي غرب است؛ سكولاريسم را رد صورت‌ها و عملكردهاي ديني و مقدس، به نفع تلقي‌ها و تصميم‌گيري‌هاي عقلاني و دنيوي و نهادهاي مدني و حكومتي مي‌دانند. بنا به اين تعريف، سكولاريسم آهنگ زدوده شدن دين از صحنه‌هاي مختلف زندگي افراد است.با توجه به اينكه قرآن كريم آخرين كتاب آسماني و فرجامين برنامه زندگي بشر است، كشف مواضع قرآن در مورد اين تحولات و رسوخ رو به گسترش دنيوي شدن، حيطه پژوهشي پر رونقي را موجب خواهد شد. اين نوع مطالعه، نظر به مجموعه اهميت‌هاي پيش‌گفته در مقايسه با ساير مطالعاتي كه در حوزه دين‌شناسي و جامعه‌شناسي صورت مي‌گيرد، اولويت دارد.استراتژي اصولي ما در اين سلسله گفتارها، در گام نخست، استخراج جنبه‌هاي مختلف سكولاريسم در مساعي نظري مختلف متألهان، جامعه‌شناسان و ساير دانشمندان علوم انساني، و در ادامه، استخراج مواضع قرآن كريم در باب اين جنبه‌هاست. اين قالب و شيوه پرسشگرانه از محضر قرآن کريم که سؤالات آن از جانب سازه‌هاي نظري پيشرفته و نيرومند علوم انساني مدرن به دست مي‌آيد، مي‌تواند به مثابه يک روش‌شناسي تازه و راهگشا براي مقدمه‌چيني علوم انساني اسلامي فراهم آورد. الگوي تدوين اين تحقيق، يک نقشه راه خواهد بود.و توفيق در اين مهم را به خدا مي‌سپاريم، همانا که او به حال بندگان آگاه است...هر چند سكولاريسم و سكولاريته مانند بسياري مفاهيم ديگر در علوم انساني مدرن، مفاهيم جديدي هستند، ولي واقعياتي كه اين مفاهيم به آنها اشاره مي‌كنند، ابداً تازه نيستند، و بسياري از آنها، جنبه‌هاي ثابتي از حيات انساني بوده‌اند. دين، حيات ديني، شريعت، ايمان، بي‌ديني، حيات كافرانه، نگاه فارغ از دين به جهان و… ابداً موضوعات تازه‌اي نيستند و حداقل در سراسر تاريخ مضبوط بشر، جنبه‌هاي حيات انساني را تشكيل داده‌اند.آشکارا، اديان، اديان توحيدي و خصوصاً دين اسلام و قرآن كريم به اين جنبه‌هاي متعارف از حوزه نظري دين، سكولاريسم و سكولاريته بي‌اعتنا نبوده‌اند، بلكه اين موضوعات به نوعي، وجهه همت اصلي آنها بوده‌اند.خواهيد ديد… ملاحظه خواهيد کرد… و اين تحقيق، نشان خواهد داد كه بررسي قرآني در مورد اين جنبه‌ها، ابعاد تازه‌اي از موضوع سكولاريسم و سكولاريته را روشن مي‌كند كه تا كنون نزد متألهان و جامعه‌شناسان مطرح نبوده است و مي‌توان ايده‌هاي تازه‌اي را در باب ابعاد اين موضوع و علل و عوامل منجر به آن فهميد.اين، تنها يک طرح مبحث و معرفي بود و از اين پس، حاصل مطالعه‌اي تقديم خواهد شد که طي آن، 185 بهره از قرآن کريم، که حاصل يک مطالعه نظري، همراه با کاوش و بحث و بررسي در 285 آيه از آيات کريم قرآن مجيد است و مستظهر به 38 منبع مستقيم و 76 منبع غير مستقيم فارسي، عربي و انگليسي خواهد بود، در ميان گذاشته خواهد شد.ادامه دارد...تهران امروز:محدود‌سازي شوراها اين بار در حمل‌ونقل عمومي!«محدود‌سازي شوراها اين بار در حمل‌ونقل عمومي!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم حسام‌الدين كاوه است كه در آن مي‌خوانيد؛طي يك تصميم شگفت‌آور كه گويا از سوي وزارت كشور و ستاد مديريت مصرف سوخت اتخاذ شده است، مديريت كنترل نرخ حمل‌ونقل و نظارت بر حمل‌ونقل (عمومي) ‌از سوي فرمانداران شهرها صورت خواهد گرفت.سردار رويانيان، رئيس ستاد مديريت مصرف سوخت، در جمع خبرنگاران رسانه‌ها گفته است: وزير كشور احكام فرمانداران را مبني بر رياست آنان بر اين كميته صادر و ابلاغ خواهد كرد.آنچنان كه از سخنان سردار رويانيان برمي‌آيد، اعضاي كميته‌هاي مديريت كنترل نرخ حمل‌ونقل شامل: فرمانداران، روساي دادگستري، روساي سپاه، فرمانده نيروي انتظامي، رئيس اداره بازرگاني، رئيس تعزيرات حكومتي و نيز شهرداران و روساي اتحاديه‌ها و تعاوني‌هاي حمل‌ونقل است.چنين به نظر مي‌رسد كه رويه در پيش گرفته شده با هدف كاهش اختيارات شوراها و افزايش تصدي‌گري دولت به جاي كاهش آن باشد. اگر وظايف شوراها در قانون مشخص، حصر و معين نشده بود، شايد تصميم تازه‌اي كه براي كنترل نرخ حمل‌ونقل عمومي در شهرهاي كشور گرفته شده، موجه و معقول مي‌نمود.اما وفق ماده 27 قانون تشكيلات، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران كه در تاريخ 1/ 3/ 1375 به تصويب مجلس شوراي اسلامي رسيده است و آخرين اصلاحات صورت گرفته بر اين قانون، براساس قانون اصلاحيه مصوب 6 /7/ 1382 كه مي‌گويد: «تصويب نرخ كرايه وسايل نقليه درون شهري.» واضح است كه تشكيل كميته‌‌اي با عنوان كميته مديريت كنترل نرخ حمل و نقل و نظارت بر حمل و نقل (عمومي) ‌مغاير با قانون مذكور و تصميمي غيرقانوني است.بديهي است اگر دولت، وزارت كشور يا ستاد مديريت كنترل سوخت، نگراني‌هايي درباره افزايش غيرمجاز نرخ خدمات حمل‌ونقل عمومي دارند – كه ممكن است نگراني بجايي هم باشد- بايد با همراهي شوراهاي اسلامي شهرها در تقويت اين تشكل‌هاي مردم‌نهاد بكوشند نه آن كه خود با ناديده انگاشتن شوراهاي اسلامي شهرها، موجب تضعيف آنها شوند. دولت و زيرمجموعه‌هاي متبوع آن از جمله وزارت كشور و ستاد مديريت مصرف سوخت كشور، بيش از ديگر نهادها و سازمان‌هاي اجتماعي ‌بايد قانونمدار باشند و رفتارهاي خود را به‌ويژه در حوزه‌هاي تصميم‌گيري و تصميم‌سازي، با قوانين موضوعه انطباق دهند.يكي از عوارض اينگونه موازي‌كاري‌ها و ايجاد ساختارهاي موازي، احتمال تعارض تصميم‌هاي اتخاذ شده در ساختارهاي موازي و اتلاف انرژي و نيروست اما پرسشي كه مطرح است اين است كه شوراهاي اسلامي شهرها در برابر تصميم غيرقانوني وزارت كشور و ستاد مديريت مصرف سوخت كشور، چه واكنشي از خود نشان خواهند داد.همچنين آيا مجلس شوراي اسلامي در برابر اين تصميم خلاف قانون سكوت خواهد كرد؟‌ يكي از وظايف مهم مجلس شوراي اسلامي نظارت بر حُسن اجراي قوانين است. آيا مديران و مسئولاني كه با ناديده انگاشتن مفاد قانون شوراها به‌ويژه ماده 27 آن، از اين قانون تخطي كرده‌اند، از سوي نمايندگان مجلس شوراي اسلامي به چالش كشيده نخواهند شد؟اگر استدلال چنين باشد كه تشكيل كميته‌هاي كنترل نرخ حمل و نقل عمومي، در ايجاد نظم و نسق دقيق در رعايت قيمت حمل‌ونقل عمومي موثر و مفيد خواهند بود، آيا مطلوب‌تر اين نمي‌بود كه دولت با ارائه لايحه‌اي به مجلس، ضمن اصلاح قانون شوراها وظيفه نرخ‌گذاري و نظارت بر حمل‌ونقل عمومي را از خلال يك مصوبه قانوني، برعهده اينگونه كميته‌ها مي‌گذاشت؟ناديده انگاشتن قوانين موضوعه و كوچك شمردن آن در برابر تصميمات خلق‌الساعه، نه‌تنها وهن نهاد قانونگذاري است كه احيانا احتمال هرج و مرج و تشتت در تصميم‌گيري‌ها و تصميم‌سازي‌هاي مديران را نيز در پي خواهد داشت. متاسفانه از زمان تشكيل شوراهاي اسلامي شهر و روستا،‌ نه‌تنها وظايف و اختيارات اين شوراها گسترش و تعميق نيافته است كه در روندي روبه‌رشد شاهد تحديد و حصر هر چه بيشتر وظايف اين شوراها هستيم.در نظام مردمسالاري ديني، كاهش تصدي‌گري دولت و واگذاري امور مردم به مردم، جزو اصول لايتغير است و عبور و چشم‌پوشي از اين اصل، چشم‌اندازي مبهم و پرسش برانگيز در پي خواهد داشت.سياست روز:در تدارك تخريب يك رئيس‌ جمهور«در تدارك تخريب يك رئيس‌ جمهور»عنوان سرمقاله‌ِ روزنامه‌ي روزنامه‌ي سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن مي‌خوانيد؛سفر محمود احمدي نژاد رئيس جمهوري اسلامي ايران به لبنان نخستين سفر وي به اين كشور پس از 5 سال رياست جمهوري وي است.از ابتداي اعلام سفر تاكنون واكنش‌هاي گوناگوني از سوي آمريكا و رژيم صهيونيستي نسبت به آن اتخاذ شده است.اين واكنش‌ها كه در رسانه‌هاي صهيونيستي، آمريكايي و غربي بازتاب گسترده‌اي داشته است، نشان دهنده آن است كه، سفر رياست جمهوري كشورمان از اهميت ويژه‌اي برخوردار است.به چند نمونه ازاين واكنش‌ها كه با ابزار نگراني و ناخشنودي همراه است توجه كنيد.روزنامه «هاآرتص» خبر داد كه رژيم اسرائيل از برنامه محمود احمدي نژاد براي سفر به لبنان به شدت ناخشنود است.فيليپ كراولي سخنگوي وزارت خارجه آمريكا گفته است: «سفر رئيس جمهوري ايران به لبنان درحاشيه نشست مجمع عمومي سازمان ملل بررسي شد. ما نگراني‌مان را درباره اين سفر (به طرف لبناني) به دليل ارتباط ايران با حزب الله لبنان اعلام كرديم، زيرا ممكن است ايران در اين زمينه به شكل فعالي حاكميت لبنان را در اختيار بگيرد.»ابراز نگراني،‌ناخشنودي و توصيه به لغو سفر رئيس جمهوري اسلامي ا يران به لبنان را مي‌توان در اين راستا دانست كه اين سفر مي‌تواند در راستاي تحكيم اتحاد ملي در لبنان تاثير مثبت بگذارد.تحركات گسترده‌ آمريكا و رژيم صهيونيستي براي تحت الشعاع قرار دادن و حتي فشار براي لغو اين سفر نشان مي‌دهد كه آمريكا خواستار گسترش مناسبات ايران و لبنان نيست و اين مخالفت و مقاومت شديد با محوريت حزب الله دو چندان مي‌شود.يكي از برنامه‌هاي رئيس جمهوري در اين سفر ديدار با سيدحسن نصرالله و بازديد از مناطق جنوب لبنان است كه اين موضوع يكي از موارد نگراني آمريكا و رژيم صهيونيستي است. از سوي ديگر نگراني ديگري كه آنها را مي‌‌آزارد نفوذ معنوي انقلاب اسلامي در منطقه از جمله مردم لبنان است.حمايت‌هاي معنوي ايران از مقاومت لبنان يكي از عوامل مهمي است كه همواره مورد توجه بوده است. از هم اكنون شاهد هستيم كه گروههاي مردمي با تداركات ويژه براي استقبال از رئيس جمهوري اسلامي ايران آماده مي‌شوند. در اين استقبال شاهد خواهيم بود كه مردم قدردان لبنان نشان خواهند داد هنگامي كه رئيس جمهور ايران به لبنان سفر مي‌كند چه استقبالي از او خواهند كرد و آنگاه غرب متوجه مي‌شود هنگامي كه يك مقام ارشد آنها به لبنان سفر كند چه استقبالي خواهد شد. مقايسه آن دو نزديك است.جمهوري اسلامي:آمريكا، ابرقدرت درحال افول«آمريكا، ابرقدرت درحال افول»عنوان سرمقاله روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛بيل كلينتون رئيس‌جمهور اسبق آمريكا با اعتراف به شرايط نامساعد كشورش در جهان گفت: آمريكا بايد خود را براي از دست دادن ابرقدرتي جهان آماده كند. كلينتون كه در يك اجلاس اقتصادي در اوكراين سخنراني مي‌كرد افزود: "رقباي قدرتمندي همچون چين و هند دور پيشرفت را از آمريكا گرفته‌اند. كلينتون اضافه كرد علاوه بر چين و هند، رشد اقتصادي در كشورهاي مختلف موجب شده است آنها به خود متكي شوند و ديگر نيازي به آمريكا نداشته باشند".از مدتها پيش، ناظران مسائل جهاني با توجه به تحولات سال‌هاي اخير، از آغاز روند فروپاشي آمريكا خبر داده‌اند ولي اذعان به اين واقعيت توسط يك رئيس‌جمهور آمريكايي موضوع تازه‌اي است كه عمق و اهميت مسئله را مورد تاكيد قرار مي‌دهد.در همين حال، نتايج يك نظرسنجي تازه حاكي از آنست كه اكثر آمريكايي‌ها نسبت به آينده و ادامه ابرقدرتي اين كشور خوشبين نيستند. در گزارش نظرسنجي موسسه "راسموسن" آمده است تنها 27 درصد از مردم آمريكا هنوز اعتقاد دارند اين كشور قدرتمندترين كشور جهان است.در مفهوم ابرقدرت، پايگاه اينترنتي "دانشنامه آزاد"، (ويكي‌پديا) مي‌نويسد: ابرقدرت به كشوري گفته مي‌شود كه موقعيت ممتازي در روابط بين الملل باشد و توانايي تأثيرگذاري در تحولات، در مقياس جهاني را داشته باشد. پس از جنگ سرد عقيده بر اين شد كه تنها آمريكا معيارهاي يك ابرقدرت را دارد ولي اكنون بحث‌هايي درباره از دست رفتن موقعيت ابرقدرتي آمريكا مطرح است.آمريكا در سه مقوله اقتصادي، سياسي و نظامي، كه اضلاع مثلث قدرت محسوب مي‌شوند در سالهاي اخير با ضعف‌هاي روزافزون مواجه بوده است. در زمينه اقتصاد، ظهور قدرتهاي جديد از جمله چين، اتحاديه اروپا، هند و روسيه انحصار موجود را شكسته‌اند و به اعتراف محافل غربي، پيشتازي رقباي جديد اقتصادي غيرقابل انكار است. براي مثال، چين در طول دو دهه گذشته توانسته است حدنصاب رشد اقتصادي را در انحصار خود داشته باشد و اين درحالي است كه آمريكا در اين مدت با بحران‌هاي اقتصادي مختلفي مواجه بوده كه آخرين مورد آن، يعني بحران پولي اخير، گلوي اقتصادي اين كشور را همچنان مي‌فشارد.از جنبه توانمندي سياسي و تأثيرگذاري در صحنه بين‌المللي نيز، آمريكا روز به روز توان خود را از دست مي‌دهد كه براي نمونه مي‌توان به بحران اخير گرجستان و اوكراين و پيشروي روسها در محدوده نفوذ غرب اشاره كرد بدون آنكه واشنگتن عملاً بتواند كاري انجام دهد. ضعف و انفعال آمريكا در آمريكاي لاتين نيز شاخص ديگري است كه بايد مورد اشاره قرار گيرد. شكست‌هاي سنگين حيثيتي آمريكا در افغانستان و عراق را بايد نقطه عطفي در تاريخ معاصر آمريكا به حساب آورد كه كاملاً هيمنه ابرقدرتي اين كشور را زير سئوال برده است. وضعيت آمريكا در افغانستان و عراق به حدي از وخامت رسيده است كه كاخ سفيد تنها به فكر خروج آبرومندانه از اين دو كشور است تا بتواند اعتبار ظاهري خود را حفظ نمايد.اكنون جهانيان مي‌بينند كه دولت آمريكا مدت هشت سال است با تمام قوا در عراق و افغانستان وارد شده و هزينه‌هاي انساني و مالي سنگين را صرف كرده است بدون اينكه موفقيت و دستاورد قابل ارائه‌اي كسب كرده باشد. آمريكا نه تنها نتوانسته از پس ملاعمر و بن لادن در افغانستان برآيد بلكه سرانجام مجبور شده است با اين افراد از در مصالحه و مذاكره در آيد.رسوايي "طوفان كاترينا" را نيز بايد به فهرست ضعف‌هاي دولت آمريكا اضافه كرد كه نشان داد دولتي كه ادعاي ابرقدرتي در جهان را دارد چگونه در برابر يك حادثه طبيعي معمول در درون كشور خود در مي‌ماند و با فرياد اعتراض مردم مواجه مي‌شود.اگر سهمي از شكست‌هاي مفتضحانه رژيم صهيونيستي طي سالهاي اخير در درون و بيرون از فلسطين اشغالي را نيز به آمريكا منتسب كنيم كه همينگونه نيز هست، ابعاد ضعف سياسي و نظامي آمريكا بيش از پيش نمايان مي‌شود.جهانيان فراموش نكرده‌اند كه اساساً جنگ 33 روزه و تهاجم ارتش صهيونيستي به لبنان با همراهي كامل كاخ سفيد صورت گرفت و دولت وقت آمريكا درصدد بود از اين حمله براي رسيدن به اهداف منطقه‌اي اش، از جمله عملي ساختن طرح خاورميانه بزرگ بهره برداري كند كه با شكست اين توطئه و عقب‌نشيني زبونانه ارتش صهيونيستي بدون هيچ دستاوردي، آمريكا نيز از طرح خاورميانه بزرگ دست برداشت.اساساً ورود باراك اوباما به كاخ سفيد معلول شرايط نامساعد آمريكا و تدبيري براي دور شدن از پرتگاه سقوط بود كه آمريكا تحت سياستهاي جورج بوش به سرعت به آن نزديك مي‌شد.به زعم طراحان اين واقعه، قرار گرفتن يك سياهپوست با شعارهاي تغيير، در رأس قدرت، مي‌توانست زمينه‌اي باشد براي آنكه تغييري در شرايط وخيم آمريكا و ديدگاه منفي جهانيان نسبت به اين كشور ايجاد نمايد، هر چند اكنون مشخص شد و اين تدبير نيز نتوانسته است كارساز باشد.نكته مهمتر در اين ميان اينست كه اساساً تفكر و ذهنيت مردم جهان نسبت به گذشته تغيير كرده است و ملت‌هاي جهان ديگر حاضر نيستند ساختار سنتي گذشته و تسلط يك يا دو ابرقدرت بر مقدرات جهان را بپذيرند و اين واقعيتي است كه آمريكايي‌ها بايد به آن گردن نهند. اگر روزگاري ملت‌ها به دليل شرايط خاص وقت، از جمله حاكميت جنگ سرد مجبور بودند در بخشي از دو بلوك سياسي جهان و زير پرچم يكي از دو ابرقدرت بزرگ وقت قرار گيرند، اكنون به چيزي اعتقاد ندارند و خواستار حاكميت عدالت بر مناسبات جهاني هستند.مردم جهان در سالهاي اخير و در مناسبت‌هاي متفاوت اين خواسته خود را بروز داده‌اند و خواستار رهايي مجامع و محاكم جهاني از زير يوغ قدرتها و قطع دست سلطه آنان شده‌اند. اين اراده و خواست امروز حتي در جوامع كشورهاي متحد آمريكا نيز مشاهده مي‌شود. آنها از وضع ناعادلانه كنوني ناخشنود هستند. آنها نيز از فضاي كنوني حاكم بر جهان كه در آن دولت آمريكا به نمايندگي از شبكه‌هاي صهيونيستي هوادار رژيم صهيونيستي، خودخواهانه سرنوشت جهان را رقم مي‌زنند و خطوط سياست‌هاي مجامع بين‌المللي و سازمانهاي جهاني را ترسيم مي‌كنند خسته شده‌اند و نمي‌خواهند بيش از اين، اين ننگ را تحمل كنند.مردم نقاط مختلف جهان، بار سنگين تبعات بحران‌هائي كه ناشي از طمع‌ورزي‌هاي آمريكاست را بردوش مي‌كشند. بحرانهايي كه منشا اصلي آن ها، صهيونيسم بين الملل است.اين شرايط باعث شده است موجي از انزجار جهاني عليه آمريكا شكل بگيرد كه روز به روز بر ابعاد آن افزوده مي‌شود و دامنه اين انزجارها از اعتراضات و تظاهرات تا حمله به منافع و اهداف آمريكايي گسترش پيدا كرده است، امري كه از نزديك شدن زمان افول ابرقدرتي آمريكا را خبر مي‌دهد.ابتكار:چرا کسي از باخت هاي ملي ناراحت نمي‌شود؟«چرا کسي از باخت هاي ملي ناراحت نمي‌شود؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم فضل الله ياري است كه در آن مي‌خوانيد؛روزگاري نه چندان دور ديدن تصاوير جوانان و نوجواناني که پرچم سه رنگ ايران را بر گونه‌ها نقاشي کرده و از ميدانگاهي برمي گشتند که يک سوي آن لشکري بود که براي غرور ملي مي‌جنگيد، تماشايي بود.اين تصاوير البته به دو صورت ديده مي‌شد : يک زمان جوانان سربلند و مغرور با اشک شوق در نگاه از ورزشگاه‌ها بر مي‌گشتند و در شيپور خود نام بلند ايران را مي‌دميدند . طنيني که بر شادي‌ها مي‌افزود و اشک شوق را روان تر از پيش بر گونه‌هاي نقاشي شده از رنگ پرچم ايران روان مي‌ساخت.يک زمان نيز جواناني پريشان و بغض در گلو رو به دوربين‌هاي تلويزيون فرياد بر مي‌کشيدند تا غرور زخم برداشته شان را التيام بخشند . اين زماني بود که لشکر غرور ملي نتوانسته بود از سد تيمي از همسايگان دور و نزديک بگذرد و به ميداني جهاني قدم بگذارد. آنروز گويي فاجعه در خيابانهاي شهر قدم مي‌زد .خشم از عمق جانها به دست‌ها مي‌رسيد و در هيئت مشت بر بدنه اتوبوس‌ها و شيشه ميني بوس‌ها فرود مي‌آمد .گاهي روزها و هفته دوره نقاهت بيماري حاصل از اين زخم طول مي‌کشيد.ديدن اين تصاوير اگر چه دردناک بود اما گاهي لبخندي بر لب مي‌آورد که هنوز عرق ملي حساسيت خود را دارد و “هنوز رگ ايراني بر شقيقه‌ها و گردن‌ها برجسته مي‌شود.اين تصاوير اما چند گاهي است که به تصاويري نوستالژيک بدل شده است و اين البته نه از سر پيروزي‌هاي پياپي تيم‌هاي ملي است که بالعکس چيزي که پربار است کارنامه باخت‌هاي ملي است.اما چرا اين تصاوير را ديگر شاهد نيستيم؟چرا نوجوان جنوبي با لهجه‌اي از گرما و شرجي زار نمي‌زند که اين تيم ما نبود؟ و يا جوان شمالي با ته لهجه‌اي از دريا و جنگل فرياد نمي‌زند که “جاي قايقران‌ها در تيم ملي خالي است “؟چرا غرور ملي کسي در ميدان‌هاي ورزشي درد نمي‌کند؟چرا وقتي مسئولين در آمار هايشان برد تيم‌هاي دانش آموزي کشور را بر همسايه‌اي ضعيف نيز بر مي‌شمارند نگاهي به سمت باخت‌هايي بزرگ دوخته نمي‌شود؟چرا در زماني که کوروش از پس سالهاي نه چندان دور که مظهر ظلم و جور به شمار مي رفت، اکنون از عمق و گور سنگي خود برخاسته است و همراه با آرش و رستم و فرهاد پرچم سه رنگ ايران را بر دوش مي‌کشد،بادي غرور ملي ما را تکان نمي‌دهد؟.چرا پس از باخت‌هاي سنگين تيم‌هاي ملي متوليان امور لبخند مي‌زنند و ازفوايد اين باخت‌ها سخن مي‌رانند خون کسي نمي‌جوشد؟اصلا چرا کسي نمي‌پرسد که براي چه مسئولين پس از اين همه باخت بايد لبخند بزنند؟سوالها مثل همان اشک‌هاي سابق جوانان و نوجوانان نا اميد از ورزشگاه‌ها برگشته،روان مي‌شود و گويي سرباز ايستادن ندارند تا به پاسخي برسند.چرا قهرمانان کشوري با نام و آوازه ايران به صرف حضور در ميداني که نامداران جهان حضور دارند به غريبانه ترين شکل فوتبال ملي را وداع گويند؟چرا نمي‌توانيم قهرمان جهان را به ورزشگاه آزادي بکشانيم تا اگر در مستطيل چهارگوش بازي را واگذار مي‌کنيم،سرمايه‌اي به نام تماشاگر ايراني را به رخ شان بکشيم؟چرا عرصه ورزش ملي -که خود مقياسي از جامعه امروز ماست- پر از رقبايي شده که تنها به پيروزي خود در ميدان مسابقه و يا گرفتن ميزي در فلان فدراسيون مي‌انديشند؟چرا برخي از مسئولين پيکر نحيف خود را پشت کوهي از عضلات قهرمانان سابق پنهان مي‌کنند تا کسي ضعف هايشان را نبينند؟ اصلا چرا وضعيت به گونه‌اي پيش رفته است که قهرمانان ميدان‌هايي که تن به خاک حريفان قدرتمند جهاني نداده بودند و يا فولاد سرد مقهور سرپنجه هايشان بود، اکنون همه افتخارات خود را در کشوي ميزي مي‌بينند که حتي تاب تکيه زدن هايشان را نيز ندارد؟سخن در اين وادي بسيار توان گفت .اما آنچه که تنها از اين نگارنده بر مي‌آيد طرح سوالاتي است که چندي در جانش نفوذ کرده بود.سوالاتي که اگر چه در حوزه ورزش طرح شده اند اما مسئولان حوزه‌هاي ديگر را هم مخاطب خود مي‌دانند و اگر در خود پاسخي مي‌يابند از اين همه علامت سوال دريغ نفرمايند.چرا که بحث فوتبال و کشتي و وزنه برداري در ميان نيست .بحث بر سر آن چيزي است “غرور ملي “مي خوانندش .همانکه تنها به درد سکوهاي ورزشگا ه‌ها نمي‌خورد .همانکه به درد روزهاي انتخابات و همايش‌هاي سياسي و ملي و ميهني هم مي‌خورد.به اين خاطر هم که شده آن را دريابيد.آفرينش:روسيه ، اس300 و غرامت به ايران«روسيه ، اس300 و غرامت به ايران»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي‌خوانيد؛"روسيه فقط به ايران پيش پرداختي که بابت خريد سيستم هاي "اس-300" از سوي تهران پرداخت شده بدهکار است و هيچ غرامت ديگري به خاطر امتناع از قرارداد در نظر گرفته نشده است".سخنان فوق را چند روز گذشته سرگي چمزوف  رئيس شرکت دولتي  روسيه در قبال فرجام ارسال اس 300 به ايران اعلام کرد سخناني که بيش از هر چيزي بر ترديد ها در زمينه امتناع کرملين در پرداخت  غرامت در باره عدم ارسال سامانه دفاعي اس 300 به ايران افزوده است .در واقع  قرارداد انتقال 5 سامانه دفاع موشکي اس-300 به ايران در سالها پيش  به امضا دو کشور رسيد ه و داراي  ارزشي حدود 800 ميليون دلار بوده است در اين بين  کرملين در دوسال گذشته وبا توجه به  فرارسيدن موعد تحويل اين سامانه ها به ايران  کوشيد از اين سامانه ها نهايت استفاده را در روابط خارجي خود با  ايران، رژيم صهيونيستي وامريکا ببرد.در اين راستا بود که روس ها چندين بار انتقال اين سامانه به ايران را با ادعاهايي نظير مشکلات فني به تاخير انداختند، در همين حين مي کوشيدند تا از اين سامانه  ها به مثابه کارتي براي بازي در مقابل  واشنگتن و تل آويو بهره برند. بعد از آن بود که مذاکرات پنهان وآاشکار ي بين مقامات سه کشور  در باره عدم ارسال اين سامانه به ايران انجام گرفت که تا امروز نيز تداوم يافته است.در واقع مشوق ها وامتياز هاي گسترده و فراوان امريکا واسرائيل به روسيه  از قبيل برچيدن سپر دفاع موشکي در اروپاي شرقي، قراردادهاي تسليحاتي تل آويو با  روسيه و نزديکي بيشتر روسيه با امريکاو اخيرا  پشتيباني امريکا از پيوستن روسيه به سازمان تجارت جهاني باعث شد روس ها عملا  اندک اندک  قصد خود را براي  عدم ارسال اس 300 به ايران آشکار ترکنند. در اين بين  پس از دور چهارم تحريم هاي شوراي امنيت سازمان ملل عليه ايران، رسما  از انتقال اين سامانه ها به ايران امتناع کردند به طوري که رئيس جمهوري روسيه اعلام کرد که  تحويل موشک هاي زمين به هوا به ايران را به دليل آنچه نقض تحريم هاي شوراي امنيت سازمان ملل خوانده شده بود، متوقف خواهد کرد در حالي که عملا  اين سيستم  دفاعي تحت مفاد قعطنامه صادره 1929 قرار نمي گيرد.   آنچه مشخص است روس ها اينک مي کوشند تا  از  پرداخت غرامت فسخ يک جانبه  ارسال اس 300  به ايران خودداري ورزند; غرامتي که به نگاه کارشناسان رقمي در حدود يک ميليارد دلار است.در هفته هاي اخير برخي مقامات ايراني  هشدار داده اند که فسخ شدن قرارداد فروش اس-300 را از طريق مراجع قانوني پيگيري خواهند کرد، در مقابل به نظر  مي رسد که رو سها با تاکيد بر اينکه بحث هيچ غرامتي در ميان نيست در آينده  تلاش خواهند کرد از زير پرداخت غرامت به ايران شانه خالي کنند، امري که  در صورت عدم توجه مقامات ايراني و نوع بازي ديپلماتيک کرملين دور از دسترس روس ها نخواهد بود چه اينکه  رو سها اينک  برآن هستند که اس 300 را در شمول  قطعنامه تحريمي 1929  عليه ايران قرار دهند، رويکردي که در صورت موفقيت کرملين عملا پرداخت غرامت به ايران را منتفي خواهد کرد.     آرمان:موانع رشد احزاب در ايران«موانع رشد احزاب در ايران»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آرمان به قلم علي زماني است كه در آن مي‌خوانيد؛يكي از اصول نيل به دموكراسي و نقش پذيري مردم در سرنوشت خود در دنياي امروزسياست مدني حركت به سمت جامعه پذيري سياسي مي‌باشد كه نقطه آغاز ورود فرد به عرصه سياست بر اساس تجربيات و دانسته‌هايي است كه زندگي اجتماعي به وي نشان مي‌دهد. چرا كه در جامعه‌پذيري سياسي، فرد هنوز وارد عرصه عالمانه نظر دادن ودانستن تئوري‌ها و دكترين‌هاي سياسي نشده است و مشق اوليه نقش پذيري در جامعه خود را مي‌آموزد.‏انتخابات و مشاركت فرد در تعيين حاكمان و صاحبان قدرت و حكومت از مصاديق اين مرحله مي‌باشد كه همان ادغام سياسي است. ‏بر اين اساس شركت فرد در اموري كه سرنوشت خود و كشورش را رقم مي‌زند صرفا به معناي رشد و بلوغ جامعه و حصول مشاركت سياسي نمي‌باشد و اين همان نقطه كوري است كه باعث شده نظام سياسي همچنان جوان و نابالغ بماند.‏در جامعه ما در پروسه ورود فرد به جامعه سياسي بيشترين افراد در اين مرحله به خوبي جلو مي‌آيند، آنچنانكه مشاركت سياسي در بسياري از موارد دور از انتظار و شگفتي‌آور مي‌باشد ولي در مراحل بعدي به علت پيچيدگي‌هايي به نقطه استاپ مي‌رسند.لذا، مشاركت سياسي به علت طي نكردن مراحل رشد تداوم و تاثير گذاري خود را ندارد.‏پس از جامعه پذيري سياسي مرحله‌اي است كه فرد داراي نگرش سياسي در درون ذهن خود بر اساس آموزش‌هاي تجربي كه در اجتماع ديده است مي‌شود كه همان جهت گيري سياسي است كه فرد را به صورت آگاهانه وارد تئوري‌هاي سياسي مي‌كند كه به نوعي ورود فرد به مرحله كنش سياسي نيز مي‌باشد.‏بنابراين پس از جامعه پذيري سياسي است كه فرد مي‌تواند گوشه چشمي به احزاب و تشكل‌هاي سياسي داشته باشد.دراين مرحله است  که فرد داراي اظهار نظر و عقيده مي‌شود.فرايندي كه متاسفانه در كشور ما در فرم‌هاي مختلف تحزب کمتر به آن توجه شده است. به همين علت است كه جريان تحزب و تاثير گذاري احزاب درحركت‌هاي سياسي ديگر نمي‌تواند نقش فعالي داشته باشد.از اين جا نقطه آغاز نقش فعال فرد به عنوان يك شهروند سياسي مطرح مي‌شود كه مرحله قبل از مشاركت سياسي مي‌باشد.‏ از سويي ديگر احزاب و گروههاي سياسي پشتيباني مردمي خود را از دست داده‌اند، همان چيزي كه در جامعه شناسي سياسي به نقش گروههاي اجتماعي از آن ياد مي‌شود.چراكه بزرگترين پشتيبان يك حزب براي انجام حركتهاي سياسي، مردم مي‌باشند.‏امروزه با مطرح شدن دموكراسي به عنوان روزمره‌ترين اصطلاح سياسي در دنيا احزاب ديگر با تبليغات و صرفا نخبه پروري نمي‌توانند به اهداف سياسي خود برسند. اما اين جريان در كشورهاي در حال توسعه كه در مراحل گذار سياسي و حركت به سوي جامعه مدني مي‌باشند متفاوت است و همچنان نقش اليت در جهش سياسي افراد تاثير دارد.‏در استنتاج نهايي اين نكته را در مي‌يابيم كه تحزب و احزاب سياسي بدون طي كردن3 مرحله بلوغ جامعه پذيري سياسي،جهت گيري سياسي و مشاركت سياسي و موازي با آن دارا بودن رهبري كاريزماتيك و نخبه (نه به معناي نخبه محوري ) و از سويي مشروعيت مردمي و پشتيباني آنها نمي‌توانند به موفقيت و كارآمدي كه در اهداف وتعريف حزب در علم سياست آورده مي‌شود، برسند. دنياي اقتصاد:جنگ ارزي چيست و چرا مغلوبه شده؟«جنگ ارزي چيست و چرا مغلوبه شده؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم دكتر فرخ قبادي است كه در آن مي‌خوانيد؛هفته گذشته وزير دارايي برزيل سخناني را بر زبان آورد که طي روزهاي اخير به يکي از داغ‌ترين موضوعات مورد بحث رسانه‌هاي اقتصادي جهان تبديل شده است.آقاي مانتگا گفته‌اند که ما هم‌اکنون در بحبوحه يک «جنگ ارزي» جهاني قرار داريم. کشورها در بازار ارز مداخله مي‌کنند تا نرخ برابري پول‌هاي ملي خود را پايين نگه‌دارند و رقابت‌پذيري خود را در بازار جهاني افزايش دهند. به همين دليل، «ارزها به طور عمومي در حال ضعيف‌تر شدن هستند. اين قضيه اقتصاد ما را مورد تهديد قرار مي‌دهد؛ زيرا رقابت‌پذيري ما را از ميان مي‌برد.»(1)به نوشته يکي از نشريات انگليسي، وزير دارايي برزيل با اعلام رسمي فراگير شدن جنگ ارزي، در حقيقت مطلبي را افشا کرده است که بسياري از سياست‌گذاران در سراسر جهان از آن باخبر بودند و در گفت‌وگو‌هاي خصوصي بر زبان مي‌آوردند. «اهل فن»، مدتي است که مي‌دانند تعداد زيادي از کشورها به اين نتيجه رسيده‌اند که کاهش ارزش پول ملي‌شان، راهي سريع و کارآمد براي تحرک بخشيدن به اقتصاد درگل‌نشسته آنها است.در همين حال آقاي استراوس کان، رييس صندوق بين‌المللي پول نيز به دولت‌هاي جهان هشدار داده است که از نرخ‌هاي برابري به عنوان «سلاح» در سياست‌هاي اقتصادي خود استفاده نکن




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 483]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن