تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 15 دی 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):چه آسان است مرگى كه در راه رسيدن به عزّت و احياى حق باشد، مرگ عزتمندانه جز زندگى جاو...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1849959887




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خارکش پیر


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: خارکش پیر
خارکش پیر
در زمان های قدیم، پیرمردی زندگی می کرد که کارش خارکشی بود. یعنی به بیابان ها می رفت و خار جمع می کرد و می برد به بازار و می فروخت. او از همین راه زندگی اش را می گذرانید. او پیرمردی قانع بود و با آن که زندگی بسیار فقیرانه ای داشت، اما...لنگ لنگان قدمی بر می داشتهر قدم دانه شکری می کاشتآری، پیرمرد عادت داشت که با آن قد خمیده و پای لنگ، وقتی به بیابان می رفت و یا از بیابان برمی گشت، موقع راه رفتن، مرتباً شکر خدای را به جای آورد و بگوید: «خدایا شکرت! که این همه نعمت به من عطا فرموده ای و این همه خوبی و نیکی به من داده ای. از سر تا پا که نگاه می کنم، لطف است و خوبی که به من عطا کرده ای. من چگونه می توانم شکر این همه نعمتی را که به من داده ای ادا کنم.» می گفت: «خدایا...در دولت به رخم بگشادیتاج عزت به سرم بنهادیحدّ من نیست، ثنایت گفتن گوهر شکر عطایت سفتن»آری او همیشه راه می رفت و شکر می گفت و...لنگ لنگان قدمی برمی داشتهر قدم دانه شکری می کاشتروزی از روزها، وقتی پیرمرد قصه ما با بار خار بر پشت، داشت از دشت بر می گشت و طبق معمول، هر قدم دانه شکری می کاشت، جوانی او را دید و به تماشایش ایستاد و شنید که پیرمرد می گوید:«خدایا شکرت که این همه نعمت به من عطا کردی، این همه ثروت و عزّت به من بخشیدی، خدایا...»جوان که حرف های او را شنید و قد خمیده و لباس های زنده او را دید. به حیرت افتاد و در دل با خود گفت: «عجب پیرمرد بیچاره و احمقی! بیچارگی و نکبت و بدبختی از سر تا پایش می بارد. آن وقت شکر خدا را به جای می آورد و به خاطر ثروت و عزّت و دولتی که خداوند بدو بخشیده است شکر می گوید ولی کدام قدرت؟ کدام شوکت؟ کدام ثروت و عزت؟» جوان جلوتر رفت و رو به روی پیرمرد ایستاد. می خواست سر از کارهای او در آورد و علت شکر گفتن های او را بفهمد. او در برابر پیرمرد ایستاد و چشم در چشم او، به او گفت:«خار بر پشت زنی زین سان گامدولتت چیست؟ عزیزیت کدام؟عمر در خارکشی ساخته ایعزّت از خواری نشناخته ای!»پیرمرد لبخند معنی داری زد و سراپای جوان مغرور را برانداز کرد و آنگاه با لحنی کنایه آمیز گفت: «چه عزّتی و چه دولتی بالاتر از اینکه محتاج جوانی همچون تو نیستم. خودم کار می کنم و خرج زندگی ام را در می آورم. محتاج این نیستم که به در خانه مردم بروم و تکه نانی از این و جام آبی از آن بخواهم و یا به این و آن بگویم:
خارکش پیر
کای فلان، چاشت بده یا شاممنان و آبی که خورم، آشاممشکر گویم که مرا خوار نساختبه خسی چون تو گرفتار نساخت»جوان از شنیدن حرف های پیرمرد، شرمنده شد و سرش را به زیر انداخت. پیرمرد ادامه داد: «آری ای جوان، من خداوند بخشنده و مهربان را شکر می گویم که مرا...به ره حرص شتابنده نکردبر در شاه و گدا بنده نکردداد با این همه افتادگی امعزّ آزادی و آزادگی ام!» هفت اورنگ جامیتنظیم:نعیمه درویشی_تصویر:مهدیه زمردکارمطالب مرتبطمرد دباغ و بازار عطر فروشان شتر زیرک راه و رسم بندگی غریبی که به دنبال مسکن می گشت حکایت آن ناشنوا مرد بقّال و طوطی حکایت روستایی و گاوش





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 4889]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن