واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مسئله پاداش و کیفرحسن و قبح ذاتی (2)
در مقاله گذشته به مسئله حسن و قبح ذاتی پرداختیم و اشاره کردیم که یکی از مسائل اختلافی در کلام اسلامی مسئله ذاتی یا شرعی بودن حسن و قبح است. معتزله معتقدند عقل به تنهایی می تواند حسن و قبح برخی از افعال را بفهمد و اشاعره منکر این هستند که عقل بتواند به چنین درکی برسد. به نظر معتزله، خوبی و بدی افعال مبتنی بر اموری واقعی است و همین امور واقعی است که احکام الهی را به واجب، حرام و ... دسته بندی می کنند. در مقابل، اشاعره معتقد است هیچ مصلحت و مفسده واقعی میان در پس پرده احکام وجود ندارد. خوب یا بد دانستن افعال نیز تابع محض احکام شرعی است. در این مقاله سعی می کنیم برخی لوازم و تبعات قبول یا انکار حسن و قبح عقلی را مورد بررسی بیشتر قرار دهیم. به عبارت دیگر، اگر بپذیریم خوبی و بدی افعال ذاتی است چه نتایجی به دنبال خواهد داشت و اگر منکر آن شویم، چه اثراتی در پی دارد. بنابراین سوال ما این است: قبول یا انکار حسن و قبح چه نتایج عملی یا نظری خواهد داشت؟اینکه ما قائل به حسن و قبح عقلی شویم و یا حسن و قبح شرعی را بپذیریم، تاثیرات نظری، عملی و اجتماعی فراوانی نیز دارد.1. تعارض عقل قطعی و خبر شرعی ظنیدر استنباط احکام شرعی، گاهی پیش می آید که مجتهد یا اخبار واحد ظن آوری مواجه می شود که بر خلاف حکم عقل قطعی است. اگر حسن و قبح عقلی را بپذیریم حکم قطعی عقل ترجیح داده می شود و حکم شرعی تفسیر و توجیه می شود. استاد مطهری در این زمینه چنین می گویند: «... اثر عملی مهمی دارد و آن مساله دخالت عقل و علم در استنباط احکام اسلامی است. اگر نظریه اول را بپذیریم که حقی و عدالتی بوده و حسن و قبح واقعی بوده و شارع اسلام همیشه آن واقعیات را منظور می داشته، قهرا در مواردی که برمی خوریم به حکم صریح عقل و علم که مقتضای حق چیست و مقتضای عدالت چیست، صلاح کدام است و فساد کدام، ناچاریم اینجا توقف کنیم و عقل را به عنوان یک راهنما در مواردی که می تواند صلاح و فساد را درک کند بپذیریم و قاعده ای را که عدلیه گفته اندکه «کل ما حکم به العقل حکم به الشرع » یا گفته اند: «الواجبات الشرعیة الطاف فی الواجبات العقلیة » به کار ببندیم، گیرم ظاهر یک دلیل نقلی خلاف آن باشد، زیرا روی آن مبنا ما برای احکام اسلامی روحی و غرضی و هدفی قائلیم، یقین داریم که اسلام هدفی دارد و از هدف خود هرگز منحرف نمی شود... اما بنابر نظریه دوم، عقل به هیچ وجه نمی تواند راهنما باشد، قوانین و مقررات اسلامی یک روحی و معنایی ندارد که ما این روح و معنی را اصل قرار دهیم، هر چه هست همان شکل و فرم و صورت است، با تغییر شکل و فرم و صورت همه چیز عوض می شود.... (مطهری، مرتضی،مجموعه آثار جلد 4، ص 955-954)استاد مطهری با توجه به تاثیرات و تبعات اجتماعی این نظریه می گویند: «...یک سبب گمراهی مردم جاهلیت همین بودکه قوه درک خوبی و بدی از آنها سلب شده بود و هر قبیح و زشتی را تحت عنوان دین قبول می کردند و نام امر دینی و شرعی روی آن می گذاشتند....»2. توجه به فلسفه احکامبا قبول حسن و قبح عقلی، در واقع، پذیرفته ایم که احکام الهی از یک باطن برخوردارند و با توجه به مصالح و مفاسد واقعی وضع شده اند. هر حکمی هدف و مصلحتی را دنبال می کند:«روی آن مبنا ما برای احکام اسلامی روحی و غرضی و هدفی قائلیم، یقین داریم که اسلام هدفی دارد و از هدف خود هرگز منحرف نمی شود، ما به همراه همان هدف می رویم، دیگر در قضایا تابع فرم و شکل و صورت نیستیم، همینکه مثلا فهمیدیم ربا حرام است و بی جهت هم حرام نیست، می فهمیم هر اندازه که بخواهدتغییر شکل و فرم و صورت بدهد باز حرمتش جایی نمی رود، ماهیت ربا رباست، و ماهیت ظلم ظلم، و ماهیت دزدی دزدی، وماهیت گدایی و کل بر اجتماع بودن گدایی است، خواه آنکه شکل و فرم و صورتش همان شکل ربا و ظلم و سرقت و گدایی باشدیا آنکه شکل و قیافه را عوض کند و جامه حق و عدالت بر تن نماید» (همان) اما اگر حسن و قبح ذاتی را منکر شویم نمی توانیم به تعمیم احکامی بپردازیم که علت آنها را به قوه عقل فهمیده ایم. چراکه در اینصورت ما به حق و عدالت و مصلحت به عنوان یک امر واقعی نگاه نمی کنیم، و برای آنها نفس الامری قائل نیستیم. 3. تاثیرات اجتماعی
روشن است که اگر راه عقل در استنباط احکام شرعی بسته شود، امکان ورود مسائل خرافی در دین فراهم می شود. اگر آنگونه که اشاعره می گویند، احکام الهی فاقد ملاک های واقعی و نفس الامری هستند، عقل نمی تواند دخالتی در کشف آنها داشته باشد، زیرا چیزی وجود ندارد تا عقل بتواند به کشف آنها نائل شود. استاد مطهری با توجه به تاثیرات و تبعات اجتماعی این نظریه می گویند: «...یک سبب گمراهی مردم جاهلیت همین بودکه قوه درک خوبی و بدی از آنها سلب شده بود و هر قبیح و زشتی را تحت عنوان دین قبول می کردند و نام امر دینی و شرعی روی آن می گذاشتند....» (همان) 4. مسئله پاداش و کیفراز دیگر لوازم قبول و یا انکار حسن قبح عقلی، بحث «کیفر و پاداش» است. فهم متعارف عادلانه می داند که فاعل عمل خوب مستحق پاداش و فاعل عمل بد مستحق عقاب و کیفر است؛ (الحسن مایصلح علیه المدح و القبیح مایصح علیه الذم). اگر غیر از این باشد، غیر عادلانه و مصداق ظلم است. اما منکرین حسن و قبح ذاتی اشاعره ـ مسئله کیفر و پاداش عادلانه را قبول ندارند. یعنی به نظر اشاعره اگر خداوند در قیامت به بدکاران پاداش و نیکوکاران را کیفر دهد، عمل غیرعادلانه ای انجام نداده است. اما از آنجا که عدلیه، ملاک خوبی و بدی افعال را اموری واقعی و نفس الامری می دانند، معتقدند اگر خداوند به مقتضای آنها عمل نکند عملی غیرعادلانه محسوب می شود. به همین دلیل هیچگاه در قیامت پاداش و مجازات بدکاران و نیکوکاران عوض نخواهد شد. عمل نخواهد کرد. نیز گفته است: «بدان كه فعل اختیاری متصف شود به حسن و قبح، مانند عدل و احسان، و ظلم و عدوان، و شك نیست كه معنی حسن عدل مثلاً آن است كه فاعل آن مستحق مدح و تحسین گردد، و سزاوار جزای خیر شود، و جزای خیر چون از خدای تعالی باشد آن را ثواب گویند. و هم چنین معنی قبح ظلم مثلاً، آن است كه مرتكب آن مستحق مذمت و ملامت شود. و سزاوار جزای بد گردد، و جزای بد چون از حق تعالی صادر شود، آن را عقاب گویند» (حكیم لاهیجی، گوهر مراد،ص 343) نوشته بهرام علیزاده - گروه دین و اندیشه تبیانمنابع: عبدالرزاق بن علی لاهیجی، گوهر مراد، انتشارات سایه، 1383.مرتضی مطهری، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، 1388
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 349]