واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تاریخ انتشار سه شنبه 4 دی 1386 تعداد مشاهده : 380 تلويزيون- الهام طهماسبي: مهدي فخيمزاده مدتهاست كه از سينما دور شده و ژانرهاي مختلفي را در سريالسازي تلويزيوني تجربه ميكند و حالا پس ازساختن سريالهاي مختلف در زمينههاي تاريخي، پليسي و اجتماعي( مثل «تنهاترين سردار»، «حس سوم» و «خواب و بيدار») ظاهرا به اين نتيجه رسيده است كه در ژانر حادثهاي – پليسي بهتر ميتواند عمل كند. پيش از اين، او با ساخت سريال «خواب و بيدار»، به نوعي چنين ژانري را در قالبي ديگر وبا موضوع سرقت مسلحانه تجربه كرده بود و حالا فخيمزاده همه فن حريف كه علاوه بر كارگرداني، متنهايش را هم خودش مينويسد و اغلب بازيگر محوري كار هم هست، اين بار آمده تا با دستمايه قرار دادن موضوعي به روزتر و پرده برداري از مناسبات پنهاني كه هنوز هم در جامعه چندان جا افتاده و روشن نيستند سريال جديدي بسازد. چيزي كه مسلم است نفس انتخاب مضمون قرصهاي اكس جسارت ميطلبد هر چندكه او پيش از اين نيز در سريال« حس سوم » به موادمخدر پرداخته بود اما پرداختن به موضوع قرصهاي روان گردان و توزيعكنندگان آن و اكس پارتيها موضوعي است كه انتخاب آن با وجود اين همه حاشيه و اصطلاحا دست به عصا رفتار كردن در نوشتن فيلمنامه يا حتي وجود ممنوعيت در نشان دادن خيلي چيزها در رابطه با اين موضوع در تلويزيون، تحسين بر انگيز است و به نوعي هم هوشمندانه، چرا كه طرح اين موضوعات در رسانهاي با وسعت تلويزيون اگر در گذشته ضرورت چنداني نداشت امروز ديگر كاملا واجب است و ديگر نميتوان با لاپوشاني و روتوش ظاهر جامعه چيزهايي كه اصطلاحا قبلا تابو و اسمشو نبر محسوب ميشدند، ناديده گرفت. انتخاب اين مضمون علاوه براين كه ورود به حيطهاي جسورانه است، كارگردان و نويسنده فيلمنامه را درگير چالشي بزرگ ميكند چرا كه مجبوراست هم ناگفتهها را بگويد تا به رسالت آگاهي رساني توسط رسانه عمل كرده باشد و هم از سويي اين ناگفتهها را بايد به شكلي در لفافه تصوير، كلمات و داستانهاي نيمه پنهان بگويد تا هم ظاهر آن به لحاظ شبكه بيمانع باشد و هم آنقدر ابتر و مصنوعي جلوه نكند كه مخاطب را دلزده كند و اين پروسه دشواري است كه شايد اگر بخت ياركارگردان باشد محدوديتها سبب شكوفايي خلاقيتش ميشود. ريتمي هوشمندانه اما آنچه در سريال بيصدا فرياد كن در اولين نگاه به چشم ميآيد، صرفنظر از استفاده از اين مضمون تازه و به روز (كه جزو محاسن آن به حساب ميآيد) ، ريتم خوب اتفاقات سريال است؛ ريتمي هوشمندانه كه اگر داستان سريال را دنبال كنيد در همان يكي- دوقسمت ميفهميد اين ضرباهنگ ربطي به گذشت زمان در ماجراي سريال يا تلاش فيلمساز براي دادن اطلاعات بيشتر به مخاطب ندارد. ريتم سريالهاي تلويزيوني در فرمهاي مختلف و بهخصوص در ژانرهاي اكشن يا پليسي عموما درصورتي كش دار و خستهكننده جلوه نميكند، كه ممكن است يكي از موارد زير در كار صادق باشد: يا اين كه كارگردان نحوه كارگرداني خلاق يا حتي تجربي را در شكل دادن به روند روايت و تعيين ميزانسنها به كار ميگيرد كه اين كار عموما علاوه بر دكوپاژ ويژه با همراهي يك فيلمبردار نوگرا و خلاق و تصويربرداري از زاويهها ي بديع يا خاص، ممكن است كه كمتر در سريالهاي تلويزيوني داخل يا حتي خارج اتفاق بيفتد. معمولا در سريالسازي الگوي كلاسيك بر هر فرم ديگري ارجحيت دارد چون به لحاظ استقبال مخاطبان هميشه فرمولي بوده كه با جايگزيني يك سري مولفهها جواب داده است. اما در غيراين صورت بايد موارد ديگري در كار سريالسازي دخيل باشند كه اصطلاحا تماشاچي نگويد كهاي بابا اين سريال را آب بستهاند و در عين اين كه به هزار و يك كار در خانه مشغول است نيم نگاهي از گوشه چشم به سريال داشته و انصافا چيزي را هم از دست ندهد . از جمله اين عوامل ميتواند فيلمنامه پر و پيماني باشد كه در هر بخش سريال به قاعده يك تله فيلم اطلاعات براي تماشاچي رو كند و كلي گره افكني و كنش و واكنش در حجمي كم عرضه كند كه اين هم جز در مواردي نادر، خارج از اصول معمول سريالسازي بهخصوص با ميزان بودجه و شرايط سريالسازي در سيماست، پس ميماند تنها گزينه موجود كه آنهم تلفيقي از كارگرداني با دقت، استفاده از بازيگران نسبتا خوش چهره، ميزانسنهاي شلوغ، بالا بردن دوز اكشن كار ( حتي تا حدي كه گاهي نا بجا و نالازم است اما لاجرم فريادها حواس تماشاگر را به خود جلب ميكند و نگاه او را در هر حال ميدزدد) است اما گزينهاي ديگر كه از تمام اينها در سريال فخيمزاده و سر و شكل دادن به ريتم آن و جنبه پليسي آن، مؤثرتر عمل كرده تدوين كار است. نوع تدوين به گونهاي است كه ريتم كار را بالا برده است و ناخودآگاه فكر مي كني ا تفاق خاصي افتاده كه از آن بيخبر مانده اي...و در واقع شايد به نوعي بتوان گفت فخيمزاده ريتم نسبتا تند و چشمگير سريالش را ( اگر نگوييم به خاطر فريادها يا جيغ و دادهاي افراطي ) مديون نوع تدوين ماجراست و همين نوع تدوين سبب ايجاد عنصر تعليق در داستان شده است چون در طول زمان يك قسمت گره چنداني گشوده يا انصافا باز نميشود كه مخاطب در پيگيري سؤالهاي خود دنبال قسمت بعدي سريال باشد اما اين نوع تدوين خواسته يا ناخواسته تعليقي كاذب را ايجاد كرده كه كاملا در جهت جذب مخاطب عمل ميكند. كارگردانهاي زيادي در سيما طي سالهاي طولاني سريالهاي پليسي جنايي يا دلهره آور ساختهاند اما نام آنها كمتر به خاطر مانده است. در مجموع ميتوان گفت فخيمزاده به مجموعه عواملي در ساخت سريال پليسي دست يافته كه مثل فرمول مؤثري براي مخاطب عمل ميكند، از طرح ماجرايي ممنوعه و كنجكاوي بر انگيز تا... . مضاميني مشابه اما عوامل ديگري در جذب مخاطب در ساخت سريال بي صدا فرياد كن دخيل است كه نميتوان بهطور مطلق وجه منفي به آن بخشيد از جمله آنها گرته برداريهاي آشكار و پنهان از سريالهاي خارجي (البته در حد بضاعت كارگردان و تلويزيون داخلي) است. گرته برداريهايي كه گاهي از مضاميني مشابه وام ميگيرد و گاهي بهطور كلي و قالبي شامل برداشت ميزانسن كامل يك سكانس تعقيب و گريز ميشود يا مثلا نمونههاي دست به نقدي كه كاملا كپي برداريهاي كمي مصنوعي از سريال پليس بزرگراهند. نمونههايي مثل اين كه كاراكتر ليلا برخورداري موبايلش را به بهانه احوال پرسي در جيب زن ديگر مياندازد تا او را تعقيب كنند يا....لازم به توضيح است چنين كاركردي در پليس بزرگراه بلا فاصله با توضيحي تصويري علت مسئله را روشن كرد، اما قدر مسلم اينجا تمام تماشاگران نه به اين كاركردها واقفند و نه چنين كاركردهايي درحد خلافكارهاي ايراني( هر چند هم كه با هوش باشند) براي اين نوع تعقيب و گريز هاست. اشاره به نمونه سادهاي از برخورد تماشاچي عام با اين صحنه خالي از لطف نيست...در حين تماشاي اين صحنه ميپرسيدند ؟ اين چه كاري بود؟ دزدي كرد ؟ مواد انداخت؟ تو موبايلش قرص بود؟و برخوردهاي ساده انگارانه ديگر كه به جاي ايجاد نوعي كاركرد تعليق زا براي مخاطب، حواس او را از پيگيري ماجرا به كل پرت ميكند. درست است كه در تلويزيونها ي دنيا، ماهوارهها و سريالها و... ديگر همه چيز گفته شده است و هيچ چيز جديد نيست اما تكرار يا گفتن اين موضوعات مشابه و ايرانيزه كردن آنها و دستمايه قرار دادن مشكلات جامعه داخلي خودمان همه و همه هنر و ديدگاهي متفاوت و خاص ميطلبد و اگر كارگردان با بهره گيري از سوژهاي مناسب يا حتي تكراري با نگاهي خاص خودش موضوع را بررسي كند بهطور قطع حاصل كار تكراري نخواهد بود. انتخاب بازيگر اما در حيطه انتخاب بازيگر، بازيگران مجموعه بيصدا فرياد كن عموما بر مبناي سليقه كارگردان انتخاب شده و بازيگراني هستند كه گاه يا در مجموعههاي او تكرارياند يا ويژگيهاي آنها مشترك است. در مجموع بازيها خوب است يا بهتر است بگوييم خوب از آنها بازي گرفته شده اما در همه آنها حتي پليسها ( كه شايد اين هم سليقه كارگردان باشد) نوعي اغراق غيرضروري در كلفت كردن صداها، نگاههاي خشمگين و مصنوعي و افراط در فرياد و ژستهاي غيرضروري به چشم ميخورد؛ اينها شايد تماشاچي عام را مغلوب يا حتي براي لحظاتي مرعوب كند اما باعث بيتوجهي و حس بيسليقگي در مخاطب كمي دقيقتر ميشود. خيلي از اين صدا كلفت كردنها، چشم گشاد كردنها و فريادها و ضربات كتك كاري كه انگار به بالش ميخورد گاه شايد حتي لازم نيست و همه اينها ماهيت كلي كار را باوجود اين همه زحمت كارگردان خوب و حرفهاي مجموعه مصنوعي جلوه ميدهد. البته تلاش فخيمزاده براي ساخت و الگوسازي در سريالهاي تلويزيوني پليسي به سبك ايراني قابل تقدير است اما اگر يك سري مولفهها در آن مراعات نشوند، بيننده به ناچار به سراغ «كارآگاه ناوارو» يا همان «درك» خودمان يا سريالهاي تكراري پليسي آلماني يا همين پليس بزرگراه خواهد رفت و اينها نكاتي است كه شايد گفتن آنها و اجراي آنها در سريالهاي بعدي راهگشايي باشد تا سريال به ساختاري قويتر رسيده و راه را بر بسياري از انتقادها ببندد. اما از جمله انتقادهايي كه به سريال كمابيش وارد است، ميتوان به ا ين موارد اشاره كرد كه بهرغم ايده خوب سريال، بسياري از اتفاقات سريال به مفهوم دقيق كلمه، كاملا اتفاقياند و اين دقيقا بر ميگردد به آن گاف فيلمنامه نويسي معروف. استادهاي حرفهاي از همان ابتدا تأكيد ميكنند كه در نوشتن فيلمنامه اصل باور پذيري را مدنظر قرار داده و خود را قادر مطلق وقايع فرض نكنيد بلكه اين فيلمنامه، داستاني دارد كه بايد در روندي معقول و بدون حس شدن حضور سنگين نويسنده و كارگردان، وقايع آن پيش برود...در اين سريال متأسفانه خيلي از چيزها بر مبناي اتفاقات نادر و غيرقابل باور بنا شدهاند كه به باورپذيري كل كار لطمه ميزند. از سويي انگار قرار است نقش بانوان پليس زن با اين سريال به گونهاي تببين شود. در حاليكه خانمهاي پليس بهنظر كارمنداني اداري ميآيند بهخصوص كه در صحنههايي حتي بايد به پليسهاي مرد بابت حضورشان جواب پس داده و كارت نشان ميدهند. طبعا در اين موارد كسي انتظار ژانگولربازي از ايشان آنهم درسريال و در عمليات ويژهاي ندارد اما لا اقل بهتر بوداگر قرار است درباره اين موضوع به نوعي فرهنگسازي شود، حيطه مسئوليتها و حضور اين بانوان و نحوه حضورشان كمي پررنگتر و واقعيتر ديده ميشد. البته طبعا محدوديتهاي زيادي در نشان دادن هر موضوع جديدي وجود دارد و اين هم از آن دست مقولات است كه هنوز به خاطر تازگي و حضور كمتر آن در سريالها بايد پيش از نوشتن و ساختن، مورد تحقيق، بررسي و سازماندهي بيشتري قرار گيرد و به صرف طرح حضور آنها در سريالي محدود نشود. شايد ميشد به اين شخصيتها بيشتر نزديك شد و اين طور كليشه اي و تا حدي باورنكردني بودن آنها را شكست.اما آنچه مسلم است فخيمزاده سريالسازي حادثهاي را خوب ميشناسد و چه بسا كه در كار بعدي اش اين ظرايف را هم به كار ببندد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 212]