تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):اسلام بر پنج چيز استوار است، برنماز و زكات حج و روزه و ولايت (رهبرى اسلامى).
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816338840




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سلمي در اشعار حافظ کيست ؟


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سلمي در اشعار حافظ کيست ؟
سلمي در اشعار حافظ کيست ؟ چنانکه نوشته اند سلمي نام زني است از عرابيس عرب و مجازاً هر معشوق را گفته اند ، اين نام را بعضي از شعراي فارسي زبان در همين معني در اشعار خود به کنايه آورده اند و اکثر محققين بر اساس اين قول سلمي را در اشعار حافظ معشوق مجازي تعبير کرده اند . شواهدي که در اشعار بعضي از شعراي قديم ديده شده زياد نيست ، ولي حافظ در هفت غزل نام سلمي را صراحت بدون کنايه و ابهام آورده و در هر غزل برا ياو مشتاقانه پايم فرستاده . پيک صبا پيغام بر اوست و گاه از دوري او زار ميگريد و از رنج مهجوري ناله و فغان مي کند . از مضنون ابيات اين هفت غزل که در زير به آنها اشارت م يکنيم چنين بر مي آيد که سلمي اگر دختر يا خواهر و خواهرزاده ي خواجه نباشد ، قرابت و بستگي او با حافظ مسلم است و آنچه از اشعار وي مستفاد مي شود اين است که سلمي را يکي از بزرگان به عقد خود درآورده و پيکي از شهرهاي سواحل رود ارس مانند ايروان يا شروان برده است و غزل ملمع به لهجه ي شيرازي خواجه اين معني را تاييد م يکند . در اين غزل حافظ در فراق سلمي زاري مي کند . شوريده حاليست و در هجران به ياد پند ياران که او را از موافقت با چنين ازدواج منع کرده اند افتاده ، خود را در غزل ، اي صبا گر بگذري بر ساحل رود ارس ، سرزنش و ملامت کرده و گفته است : من که پند ناصحان را خواندمي قول رباب گوشمالي ديدم از هجران که اينم پند بس اکنون غزلهايي را که نام سلمي در آنها آمده نقل مي کنيم : در غزل بدين مطلع : کلک مشکين تو روزي که ز ما ياد کند ببرد اجر دو صد بنده که آزاد کند مي فرمايد : قاصد منزل سلمي که سلامت بادش چه شود گر به سلامي دل ما شاد کند در آرزوي وصول خبر و نامه ي سلمي مدتها انتظار کشيده و طاير مقصود بر بام اميدش ننشسته از اين رو به او گفته است : امتحان کن که بسي گنج مرادت بدهند گر خرابي چو مرا لطف تو آباد کند ساير ابيات اين غزل مانند اکثر غزلهاي خواجه هر يک در معني خاصي سروده شده و مفهومي جداگانه دارد . در غزل : يارب آن نوگل خندان که سپردي به منش ميسپارم به تو از چشم حسود چمنش مي گويد : گر به سر منزل سلمي رسي اي باد صبا چشم دارم که سلامي برساني ز منش بادب نافه گشايي کن از آن زلف سياه جاي دلهاي عزيزت بهم بر مزنش گو دلم حق وفا با خط و خالت دارد محترم دار دران طه عنبر شکنش و بقيه ي ابيات اين غزل نيز در مقام و مقصودي ديگرست . و در غزل : دوش سوداي رخش گفتم ز سر بيرون کن گفت کو زنجير تا تدبير اين مجنون کنم چنني گفته است : اي نسيم سلمي خدا را تا به کي ربع را بر هم زنم اطلال را جيحون کنم و در غزل ملعمي بدين مطلع : سبت سلمي به صد غيها فوأدي و روحي کل يوم لي ينادي با سلمي سخن مي گويد و زيبايي او را مي ستايد و شوق خود را براي ديدار او بيان م يکند . و در غزل ملمع ديگر به اين مطلع : کتبت قصه شوقي و مدمعي با کي بيا که بي تو بجان آمدم ز غمناکي گفته است : با که گفته ام از شوق با دو ديده ي خود ايا منازل سلمي فاين سلماک در اين غزل خواجه سلمي خطاب کرده گويد : کرا رسد که کند عيب دامن پاکت که همچو قطره که بر برگ گل چکد پاکي ز خاک پاي تو داد آب رو يلاله و گل چو کلک صنع رقم زد به آبي و خاکي گوئي دشمنان به دامن سلمي لکه ي بهتاني نهاده بودند که خواجه پاکدامني او را چنين توصيف کرده است . حافظ در غزل معروف : اي صبا گر بگذري بر ساحل رود ارس بوسه زن خاک آن وادي و مشکين کن نفس به صبا که قاصد کعبه ي مقصود دست مي گويد : منزل سلمي که بادش هر دم از ما صد سلام پر صداي ساربانان بيني و بانگ جرس محمل جانان ببوس آنکه بزاري عرضه دار کز فراقت سوختم اي مهربان فرياد رس من که پند ناصحان را خواندمي قول رباب گوشمالي ديدم از هجران که اينم پنديس شادروان دکتر غني در بحث آثار و افکار حافظ نوشته است بظن قوي اين غزل را در سال 777 هـ موقعي که شاه شجاع در تبريز بوده خواجه سروده و براي او ارسال داشته است . اين معني بعيد به نظر مي رسد ، زيرا ميان تبريز و رود ارس فرسنگها فاصله مي باشد و مضمون غزل حکايت از اين ماجرا نمي کند . ممکن است براي دکتر غني به اعتبار مقطع غزل که مي گويد : نام حافظ گر بر آيد بر زبان کلک دوست از جناب حضرت شاهم بس است اين ملتمس اين عقيده پيدا شده باشد . باري روزي مژده ي بازگشت سلمي شيراز مي رسد و پيک وي پيغام وصال مي رساند و خواجه اين غزل را مي سرايد . خوش خبر باش اي نسيم شمال که به ما مي رسد زمان وصال ما اسلمي و من بذي سلم اين جيراننا و کيف الحال يا بريد الحمي حماک الله مرحبا مرحبا تعال تعال و دور نيست که اين غزل را هم : شَمَمتُ روحَ وداد و شمت برق وصالبيا که بوي ترا ميرم اي نسيم شمال در اين وقت براي سلمي فرموده باشد چنانکه ضمن ا« گفته است : حکايت شب هجران فرو گذاشته بد به شکر انکه بر افکند پرده روز وصال منبع:پایگاه نور/س
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 526]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن