تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):شيطان ، در عالِمِ بى‏بهره از ادب بيشتر طمع مى‏كند تا عالِمِ برخوردار از ادب . پس ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830202591




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دلداده که دلدار شود کم دیدم


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دلداده که دلدار شود کم دیدمهوالشهید....به آنها که دست هاشونو در فرات پر دادند. به آنها که پاشونو به پیشکش عشق با سر دادند. به اونا که چشم هاشون رو پیش تر دادند. خلاصه کنم رفیق... اونا که دست های لنگه به لنگه دارند. به پا چوبی ها، به چشم بلوری ها... به موجی ها، به تب خال لب عشق، به یاور و یونس.. به یوسف ها که می میرند در عشق...
رزمندگان
بیائید عاشقی کنیم دوباره... با عشق آشتی کنیم دوباره... برای خفتگان در نیزارها رو شانه های باد... برای ماهی های گم شده در اروند و هور فکرهامون رو بلند بلند داد بزنیم. تا سرک بکشند حوریان از بهشت به حسادت... بیائید دلشان را آتش بزنیم.  من بودم. او بود و گمنامی... دلداده که دلدار شود کم دیدمیاری که خودش یار شود کم دیدمدر بین ِسپاه حق (علیه الرحمه)سردار که بیدار شود کم دیدم از آن چک و سفته‌ها بپرسید فقطاز آخر هفته‌ها بپرسید فقطاز جنگ اگر سؤال سختی داریداز جبهه نرفته‌ها بپرسید فقط حاجی! رفقای جبهه را جا بگذارسردار و سپهبد همه را وا بگذارتا دست بر آن ستاره‌ها بگذاریبر چهره‌ی ماه شهدا پا بگذار خط خورده‌ی جنگ و جبهه بالا می‌رفتاز مرده‌ی جنگ و جبهه بالا می‌رفتتا روی دو دوشش درجه بگذارداز گرده‌ی جنگ و جبهه بالا می‌رفت حاجی دو سه تا فیل هوا کرد رسید!در ساحل عافیت شنا کرد... رسید!می‌گفت که راه شهدا را رفتمپا داخل پوتین شما کرد... رسید؟! ته ریش شبیه ِحاج همت داردبیش از همه‌ی محله غیرت داردسرباز ِفراری از سر ِخدمت بوداین بنده خدا که عشق ِخدمت دارد انگار که تقدیر ِجهان بر می‌گشتبا برگ ِبرنده، قهرمان بر می‌گشتاو در جهت کمک به پشت ِجبههدر موقع ِحمله ناگهان بر می‌گشت با اسپری و رنگ به جنگ آمده استبا رتبه‌ی سرهنگ به جنگ آمده استتا خط مقدم آمده، البتهده سال پس از جنگ به جنگ آمده است دیدیم همه‌ی متانتش را در جنگثابت کرده دیانتش را در جنگهی سنگ ِمزار شهدا را می‌شستتا پاک کند خیانتش را در جنگ از بی‌پدری بچه‌ی جنگ است... ولییک جور ِبدی مایه‌ی ننگ است... ولیپیراهن و شلوار پلنگی پوشیددر بیشه‌ی بی‌شیر پلنگ است ولی مشتی کلمه برای ِحرفش ماندهیک نقطه در انتهای ِحرفش ماندهاز پای ِخودش به راحتی دست کشیدمردی که هنوز پای حرفش مانده از حوصله‌ی پیاده‌ها سر رفتنداز راه میانبر ِخدا در رفتنددیدند که راه کربلا نزدیک استپاهای تو از کفش جلوتر رفتند و تواصعو بالصبرشاعر شاید از ترس آجر شدن پوتین هایش میم شده و الف... بغض نوشت:این طریقه ای است برای وقت کشی برای کشتن این ساعت های سمج و سنگینی که با هیچ تدبیری نمی توان از سر بازشان کرد. همان وقت های که حسابی ده ریشتر موجی می شوم. تو گوئی یک تانک چیفتن از روی پیکره ام عبور کرده باشد. می لرزم ترس و ارتعاش استخوان هایم ترک بر می دارد. درد همه وجودم را پر می کند. دلم می خواهد همان موقع بمیرم و میمیرم و زنده می شوم بعد حسابی و عمیق دلم می گیرد. خیلی دلم بد جوری می گیرد. بعد حسابی بغض می کنم زیاد. خیلی زیاد خیلی بیشتر از خیلی زیاد حنجره ام را گوئی مسدود کرده باشند. انگار در کانون زمین لرزه ام. نقطه جوش خورشید و حسابی چهل تا هشتاد درجه و می سوزم و می گدازم و ذره ذره ذوب می شوم. قطره قطره سست و بی رمق...می افتم.وآنگاه مثل غروب بعد از یک عملیات، نگاه می کنی همه گوشه دنجی کز کرده اند. از رفقای دیشب، تو مانده ایی خسته و دلتنگ و غصه دار... غصه از جا ماندن، غصه از آدم های فردا...همراز پروانه ها باشید... منبع : دیار رنجتنظیم : رها آرامی – فرهنگ پایداری تبیان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 276]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن