واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تنها قدرت تاثیرگذار در عالمپاسخ های مسئله شر
مقدمه: در نوشته های پیشین بعد از اثبات وجود خداوند و ادله توحید به برخی سبهات موجود در این زمینه پرداختیم. گفتیم یکی از مسائلی که ملحدین تلاش می کنند از رهگذر آن اصل وجود خداوند و یا برخی از صفات آن را زیر سوال ببرند «مسئله شر» است. در مقاله قبلی به تقریر این شبهه پرداختیم؛ مسئله شرور و بدی ها از طرق مختلفی قابل بررسی است و مسئله توحید یکی از آن طرق است. ارتباط این دو مسئله را می توان چنین بیان کرد؛ بنابر اصل توحید، همه افعال (از جمله افعال انسان) به مشیت و اراده خداوند است و موجودات همانگونه که در اصل وجود خود وابسته به ذات او هستند در تأثیر و فعل خود نیز چنین هستند. جهان هستی تنها یک فاعل حقیقی دارد و خداوند نه در ذات شریك دارد و نه در فاعلیت (در مقام تاثیر و علیّت). اعتقاد به هر قدرتی غیر از قدرت خداوند مستلزم اعتقاد به شریك بودن آن موجود با خدا در استقلال و در فاعلیت است. پس ما با دو مسئله مواجهیم؛أ. هیچ قدرتی در عالم غیر از قدرت خداوند تاثیری ندارد.ب. شرور و بدی های زیادی در عالم وجود دارد.حتماً تا کنون به این مسئله فکر کرده اید که این دو امر چگونه با هم جمع می شوند؟ آیا عالم و هر چه در آن است از یک مبدا سرچشمه گرفته است؟ آیا عالم دو منشاء دارد که یکی خالق خوبی ها و دیگری خالق بدی هاست؟ روشن است که قبول وجود دو خداوند در عالم با توحید ذاتی در تضاد است و ما در نوشته های پیشین دلایل بطلان ثنویت را ذکر کردیم. بنابراین مسئله چنین طرح می شود که آیا خداوند بدی ها را خلق کرده است؟ آیا خلق بدی ها با نظام احسن الهی همساز است؟ آیا خداوندی که خیرخواه علی الاطلاق است می تواند بدی های عالم را خلق کرده باشد؟ بنابراین، ما بطور کلی با یک سوال اساسی مواجهیم:سوال: اگر در عالم خدای واحد حکمفرماست و تنها افعال اوست که در این عالم جریان دارد، پس منشاء شرور و بدی-ها چیست؟ در پاسخ به این سوال گرایش های فکری مختلفی بوجود آمده است که هر یک تلاش می کنند این مشکل را حل کنند؛پاسخ (1) قائلین به دوگانهانگاری مبدأ هستی: این نظریه که معروف به «شبهه ثنویه» است، معتقد است که با توجه به وجود پدیده های شرّ و نابسامانی هایی که در عالم عناصر و اضداد به چشم میخورد و نیز به خاطر عدم سنخیّت که میان خیر و شرّ حکمفرماست، صدور خیر و شرّ از فاعل واحد امکانپذیر نیست؛ از این رو در عرصه آفرینش، قائل به دو آفریدگار شدهاند که یکی فاعل خیرات (یزدان) و دیگری مبدأ شرور (اهریمن) است و برای اثبات این مدعا، به صورت زیر استدلال نمودهاند:اگر واجبالوجود خیر محض است، از خیر محض (به حکم لزوم سنخیّت میان فعل و فاعل) چیزی جز خیر محض صادر نخواهد شد. از سوی دیگر، تردیدی نیست که برخی از پدیدههای موجود در عالم کون و فساد شرّند که هیچ عاقلی نمیتواند آن را انکار کند و پدیده شرّ، به دلیل ممکن بودنش نیازمند علت است و سلسله علل، سرانجام به واجبالوجود منتهی میشود. پس یا شرّ، وجود ندارد، یا واجبالوجود متعدد است و چون وجود شرّ، مفروض و مسلّم است؛ بنابراین باید گفت: واجبالوجود متعدد است. (شرح توحید صدوق، ج2، ص165)بنابر اصل توحید، همه افعال (از جمله افعال انسان) به مشیت و اراده خداوند است و موجودات همانگونه که در اصل وجود خود وابسته به ذات او هستند در تأثیر و فعل خود نیز چنین هستند. جهان هستی تنها یک فاعل حقیقی دارد و خداوند نه در ذات شریك دارد و نه در فاعلیت درواقع، ایشان برای حل این مسئله دشوار خود را ناچار از قبول ثنویت دیده اند. به نظر آنها موجودى كه در ذات خود اراده شر دارد ممكن نیست اراده خیر داشته باشد، و همینطور موجودی که در ذات خود اراده خیر دارد ممكن نیست اراده شر
داشته باشد. بنابراین، جهان داراى دومبدء است که یكى خیر محض است و همه آثار، افعال و عمال خوب در عالم منسوب به اوست و دیگرى شر محض است، و تمامی شرور و بدی ها را او می آفریند. درواقع این عدّه با توجه به اینکه امور عالم را به دو بخش «خیر» و «شر» تقسیم کرده و معتقد بودند میان آنها هیچ نسبتی برقرار نیست (میان آنها رابطه تباین برقرار است: جدایی کامل) لذا مبدأ آنها را نیز واحد ندانسته و معتقد شدند هر یكاز این دو قسم مبدا و منشا جداگانه دارند. «از آنجا کهدر عالم، هم خیر وجود دارد و هم شرّ، لذا هستی ما نیز دو صورت به خود میگیرد: صورت خیر و صورت شرّ، و زمانی که دو صورت متقابل تحقّق پذیرد، قطعا مبدأ این دو نوع از هستی باید دو چیز باشد: مبدأ خیر و مبدأ شرّ. مبدأ خیر را میتوانیم همان خداوند بزرگ بدانیم و مبدأ شرّ قدرت بزرگی است که در اصل خلقت با خداوند، شریک و در نوع خلقت از خداوند امتیاز مییابد و در واقع، با خداوند به رقابت میپردازد. لذا خداوند خیرات به وجود شرّ راضی نیست، اما به خاطر ضعف و ناتوانی نمیتواند مانع بروز شرّ شود.» (جان هاسپرز، فلسفه دین، ص 130) در واقع این قول برای حل تعارض ظاهری میان «توحید» و «شرور» به انکار توحید پرداخته است. ارزیابی: ما در نوشته های پیشین (مقالات مربوط به توحید) دلایلی را ذکر کردیم که ثنویت را رد می کنند. قبول ثنویت مستلزم انکار توحید است و فلاسفه اسلامی با ادله عقلی نشان داده اند که نمی توان به دو خدا در عالم اعتقاد داشت. برای مرور استدلالات ذکر شده به مقالات «ادله توحید»، «توحید ذاتی» و «توحید افعالی» مراجعه کنید. با توجه به اینکه حکما، اصل توحید را با دلایل عقلی مبرهن نموده اند، با چنین شبهاتی از این اصل دست برنداشته و از طرق دیگری به آن پاسخ می دهند. برای حل مسدله شر پاسخ های زیادی ارائه شده است. فلاسفه و حکمای اسلامی برای حل این مسئله با تاکید بر اصل توحید سعی می کنند نظریه را مطرح کنند. بنابراین یکی از پاسخ های ارائه شده نظریه «نیستیانگاری شرّ» است. پاسخ های دیگری نیز در این زمینه ارائه شده است؛ بنابراین بطور کلی می توان پاسخ های مسئله شر را چنین بیان نمود (ناگفته پیداست که پاسخ ثنویه را در این مجموعه ذکر نکردیم چراکه بنیادی ترین اصل ادیان توحیدی را منکر می شود):1- نظریه نیست انگاری شر 2- اعتقاد به قرین بودن شر با خیر.3- اعتقاد به وساطت ضروری شر برای تحقق خیرات. 4- اعتقاد به اینکه؛ «جهان با وجود شر، بهتر از جهان عاری از شر است». 5- اعتقاد به اینکه؛ شر مولود اختیار انسان است. در ادامه برخی از این پاسخ ها را مورد ارزیابی قرار می دهیم. نوشته بهرام علیزاده – گروه دین و اندیشه تبیانمنابع: 1. جان هاسپرز، فلسفه دین، ترجمه گروه ترجمه و ویراستارى مركز مطالعات و تحقیقات اسلامى دفتر تبلیغات اسلامى2. جعفر سبحانی تبریزی، منشور عقاید امامیه، انتشارات امام صادق (ع)، 1385 3. کتاب التوحید -الشیخ الصدوق -وفات:??? -تصحیح وتعلیق : السید هاشم الحسینی الطهرانی -منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة. برای مطالعه بیشتر: 1. شهید مطهری، مرتضی، مجموعه آثار،ج32. محمدرضایی، محمد، الهیات فلسفی، قم، بوستان کتاب، 13833. عبدالله جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا (قم، اسراء، 1375)4. جعفر سبحانی، مدخل مسائل جدید در علم کلام (قم، موسسه امام صادق(ع))5. آموزش فلسفه، محمد تقی مصباح یزدی، تهران، انتشارات امیرکبیر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 543]