واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: وقتي بازيگر بر نقش چيره ميشود
نمايش تاجر ونيزي از ميانه فصل بهار با كارگرداني دانيل سوليوان، برنده جايزه معتبر امي و بازي آل پاچينو، برنده جايزههاي امي، توني، گلدنگلوب و اسكار، در پارك مركزي شهر نيويورك اجرا ميشد كه از ماه اكتبر (ابتداي آبان) به برادوي، بزرگترين مركز نمايشي آمريكا انتقال يافته است.اجراي نمايشنامه تاجر ونيزي اثر ويليام شکسپير تا 19 ژانويه سال آينده توسط اين گروه ادامه دارد.يکي از مهمترين دغدغههاي پاچينوگذشته از کارگردان و نويسنده که هر دوي آنها آدمهاي اهل ذوق و ادبيات هستند، آلپاچينو، بازيگر ايتالياييتبار نيويورکي که نقش شايلاک را در تاجر ونيزي بازي ميکند، در فعاليت چندين ساله هنري خود، همواره علاقه شاياني به ادبيات کهن انگليسي، بويژه شخص شكسپير نشان داده است. گويا يكي از دغدغههاي او اين است كه مبادا هياهوي دنياي مدرن و عصر ديجيتال باعث شود شخصي مثل شكسپير در خاطر اهالي زبان انگليسي بويژه جوانان بميرد.او اين علاقه را نه تنها در 180 ساعت فيلمبرداري كه براي پروژه سينمايي «در جستجوي ريچارد» تنها كاري كه كارگرداني كرده، نشان داده، بلكه در سال 2004 با بازي در نقش شايلاك در فيلم تاجر ونيزي به كارگرداني مايكل ردفورد، اين علاقه را به وضوح اثبات كرده است.اما مهمترين كار او در راستاي علاقهاي كه از آن سخن گفتيم، اكنون در برادوي در حال اجراست. پاچينو كه فعاليت خود در بازيگري را از همين برادوي آغاز كرد، هم اكنون نيز علاقه خود را از حنجره پر از بغض و كينه شايلاك فرياد ميزند. او ارزشمندترين اوقات سال 2010 را به شكسپير اختصاص داده است و تا نخستين ماه سال 2011 نيز اوضاع به همين منوال خواهد بود. او نقش مردي را بازي ميكند كه در عموم تماشاگران حس تنفر را بيدار ميكند. او نهتنها به طرز چندشآوري پولپرست است، بلكه باعث بزرگترين دردسرهاي عشاق بيپناه و دوستداشتني داستان است؛ عشاقي كه حس همدردي را در قلب تماشاگر ايجاد ميكنند. داستان يك شهر و يك قرضتاجر ونيزي داستاني در مورد عشق، بياعتمادي، عدم بخشش و انتقام است. در اين داستان يك رباخوار يهودي با نام شايلاك به يك تاجر مسيحي، تحت يك شرايط يكطرفه مبلغي وام ميدهد. اين تعامل آنها به تصادم مبدل ميشود و به خاطر همين قرض رسواكننده، روابط دومرد در دو طرف معامله و همه آنهايي كه در دنياي آنها هستند، به سرعت به مسالهاي بغرنج و لاينحل بدل ميشود.اين اولين باري نيست كه در طول تاريخ تئاتر، متن تاجر ونيزي روي صحنه ميرود، اما بازي آل پاچينو در نقش شايلاك يكي از اجراهاي عميقا هوشمندانه و دشواري است كه تا به حال در صحنه تئاتر ظاهر شده است.البته، اين اجرا دستاورد حرفهاي و پر اعتبار آل پاچينو در بازيگري و سوليوان در عرصه كارگرداني است.تاجر ونيزي داستاني در مورد عشق، بياعتمادي، عدم بخشش و انتقام است. در اين داستان يك رباخوار يهودي با نام شايلاك به يك تاجر مسيحي، تحت يك شرايط يكطرفه مبلغي وام ميدهد. اين تعامل آنها به تصادم مبدل ميشود و به خاطر همين قرض رسواكننده، روابط دومرد در دو طرف معامله و همه آنهايي كه در دنياي آنها هستند، به سرعت به مسالهاي بغرنج و لاينحل بدل ميشود.فريادهاي اين شايلاك و خطوط مابين خشم و تالم ناديدني او از بابت قرضي كه از بازپس گرفتنش بيمناك است و اظهار آشفتگي وي از اين وضع، به مانند آينهاي است كه تمام پديدههاي اطرافش را با همين رنگهاي مات وتيره بازتاب ميدهد.موقعيت تار و مبهم شايلاك، ناگهان به تماشاچي نهيب ميزند كه يهودي آشفته و انتقامجوي پرداخته تخيل بيهمتاي شكسپير، نهتنها قرباني نيست، بلكه مهمترين شخصيت منفي داستان و ونيز آن روزگار است.اين شايلاك و مردي كه نقش او را بازي ميكند، نميتوانند از آن تاجر مسيحي كه با پاكدامني بسيار در ويراني قرار گرفته است، بگريزند.توانايي از نوع آل پاچينوييكم پيش آمده كه آل پاچينو نتواند به نقشي كه به او سپرده شده، چه منفي و چه مثبت، چيره نشود. بر حسب تقدير، نقش افسانهاي شايلاك ازجمله نقشهايي است كه خلاقيت و هنرمندي آل پاچينو را ارتقاء بخشيده است. اين شخصيت قبلا نيز الهامبخش بازيگراني چون «هنري ايروينگ» و «داستين هافمن» بوده است.شايلاكي كه نقش او را آل پاچينو در برادوي بازي ميكند، دچار يك نوع تناقض دلسردكننده و ويرانگر است. تصور كنيد كه در درون داستان و در اطراف همين شخصيت پر از مشكل، يك كمدي رمانتيك در جريان است.يک پاي اين کمدي رمانتيک شخصيتي به نام پورتياست که نقش او را «لي لي راب» بازي ميکند. او در اين داستان شخصيتي مبتکر و به دردبخور است و مسووليت بر آب کردن نقشه انتقام خونين شايلاک را بر عهده دارد. او در جايي نزديک به پايان داستان مي گويد: «خب! چيزي که من ميبينم، بدون در نظر گرفتن احترامات، چيز خوبي است!» و منظور او از «احترامات»، «زيبايي» است.از سوي ديگر، سوليوان در مقام کارگردان، عمق مفاهيم مورد نظر شکسپير را دريافته است. او همچنين به همراه يک غم فلسفي دريافته است که خلق زيبايي در دنيايي با چنين فسادي دشوار است.ممکن است به نظر برسد که دانيل سوليوان در حال ارائه کردن يک تاجر براي اهالي وال استريت است که از انگيزههاي پر از جوش و خروش پيشرفتهاي مالي سرشارند، اما واقعيت اين است که اين تلقي از تاجر ونيزي شکسپير در بسياري جهات عموميت يافته است.عوامل نمايش به گونهاي کار کردهاند که حاصل ترکيب بازيگران و سايرين از هر جهت مجازي و استعاري به نظر ميرسد. آنها ميتوانند خيلي سريع از صحنه غيب شوند و تماشاگر اين ناپديد شدن را متوجه نشود.فداکاري آنتونيومشکل آنتونيو، وقتي که از شايلاک وام ميستاند، به شخص خودش ارتباط ندارد. دوست عزيز آنتونيو، باسانيو براي به سامان رساندن عشقي که به آن مبتلا شده و برايش ارزش حياتي دارد به اين پول احتياج پيدا کرده است. در اينجا باز هم پاي پورتيا به ميان ميآيد که براي تماشاگر دوستداشتني است. اين همان پورتيايي است که اخيرا براي نجات آنتونيو لباس يک مرد را به تن ميکند و به هيات يک حقوقدان درميآيد.يکي از مهمترين محورهاي دراماتيک داستان که آنرا تا حد يک تراژدي ارتقا ميبخشد، قرارداد قرض بين شايلاک و آنتونيو است. اين قرارداد بر اين اساس است که اگر قرضگيرنده، آنتونيو نتواند از پس بازپرداخت مبلغ وام برآيد، سرنوشتش به دست وامدهنده، شايلاک خواهد بود.صحنه شهر ونيز به گونهاي طراحي شده است که ونيز به صورت يک روستا به نظر ميرسد. روستايي که در نگاه اول شبيه جعبههاي روي هم انباشتهاي هستند که گويا يکي از آنها نقش ويژهاي در نمايش ايفا ميکند. آن جعبه يک بار توسط شايلاک حمل ميشود. جعبهاي که شايلاک حمل کرده بود، دخترش جسيکا از پنجره اتاقش به لورنزو، معشوقش پرتاب ميکند. آنها از داشتن پول شايلاک خوشحال هستند. روي هم رفته، نوع طراحي صحنه با دنياي نااميدکننده داستان ارتباط معنيداري دارد.دخل و تصرف افراطيدر اينجا نيز بايد به بازي پاچينو اشاره شود. او که قبلا در سال 2004 نقش همين مرد (شايلاک) را روي پرده سينما بازي کرده بود، هماکنون پختهتر از قبل ظاهر ميشود. غرولندها، فرياد کشيدنها، داشتن افکار ماليخوليايي و به طور کلي اجراي نقش با حالتي بيمارگونه و کنترل اين همه عناصر رفتاري در طول 3 ساعت نمايش، از مهمترين ويژگيهاي کار «آل» اين روزهاي برادوي است.توليد اين اثر که به دليل ويژگيهاي خاص، آزادي کمتري به عوامل توليد ميدهد، به صورت افراطي، دستخوش دخل و تصرف نويسنده و کارگردان قرار گرفته است و تمام اين دخل و تصرفها به خاطر حضور پررنگ شايلاک است.ذکر اين نکته ضروري است که فضاي غمانگيز ايجاد شده در نمايش نه به خاطر شايلاک که به خاطر ونيز است. در اين بازخواني، حالات تمامي افراد آن جامعه غمانگيز به نظر ميرسد.فضاي سودازده و غمگيني که اهالي شهر ونيز در آن نفس ميکشند، با موسيقياي که توسط «دن موسز شرير» ساخته شده است، هماهنگي کامل دارد.با وجودي که ساختار متن شکسپير يک کمدي را روايت ميکند، ولي کارگردان و ساير عوامل قصد نمايش آن کمدي را ندارند. با اين حال، نبايد تصور کنيد که وقتي روي صندلي مينشينيد، دنيايي از غم و اندوه، پس از کنار رفتن پرده به سوي شما هجوم ميآورند. شما ميتوانيد از آن همه ظرافت در کارگرداني، بازيگري و ساير عوامل صحنه لذت ببريد؛ بويژه در پرده پاياني که آخرين اقدام عليه شايلاک صورت ميگيرد.به نظر ميرسد که اين سه ساعت چيزي شبيه «روز حساب پس دادن» است. مترجم: علي قاسمي / جام جم تنظيم براي تبيان : مسعودعجمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 204]