واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: مخاطب مقصر نيست
جهان- ونداد جليلي:
نزديك به 15سال از مرگ فرانك زاپا ميگذرد اما در اين مدت نه تنها از شوق علاقهمندانش كم نشده بلكه به جمع طرفدارانش هم اضافه شده است.
سال 85 نادر مشايخي با اركستر سمفونيك تهران آثاري از بتهوون، چايكوفسكي را در جشنواره موسيقي شرقي اجرا كرد و اجراي آثاري از فرانك زاپا هم بخشي از اين برنامه بود و نيزچند ماه پيش هم مشايخي كارهاي اين ترانه سرا، نوازنده، خواننده و آهنگساز را در آمريكا اجرا كرد و در همين ايام هم پسرزاپا به همراه گروه سابق وي قطعات او را اجرا كردند.
در بهار سال 1991 فصل نامه «ته لوز» در آمريكا، مصاحبه با فرانك زاپا ترانه سرا، نوازنده ، خواننده و آهنگساز برجسته و جنجالي آمريكايي انجام داد و در باب مدرنيسم در موسيقي و بازار فرهنگي وقت با او به صحبت نشست.
فرانك زاپا يكي از بزرگترين و پركارترين آهنگسازان نيمه دوم قرن بيستم بود. وي كمي بعد از تاريخ اين مصاحبه نامزدي خود را براي رياستجمهوري ايالات متحده آمريكا اعلام كرد، گرچه بهزودي با دانستن ابتلا به سرطان پروستات از تصميم خود منصرف شد و 2 سال بعد در سال 1993 و در سن 53 سالگي درگذشت. زاپا همواره از منتقدان سرسخت دولتهاي آمريكا و بهخصوص دولت ريگان و مدافعان پرشور آزادي بيان بود و از لحظه شروع فعاليت اش در دنياي موسيقي تا امروز پخش ساختههاي او از راديوي اين كشور ممنوع بوده است.
فرانك زاپا همواره مرزهاي آنچه ما بهعنوان موسيقي ميپذيريم را فراتر برده است. با وجود اينكه در زمينه موسيقي از استراوينسكي و وارس تاثير پذيرفته است، نگاه تحقيرآميزش به چگونگي همساز شدن موسيقي با فرهنگ معاصر و اشتياق اش براي بيان موسيقي با هجو، شوخ طبعي، تمسخر آثار موسيقي موجود و طبع پر كنايه اش باعث شده است كه سليقه جمعي امروز موسيقي او را بپسندند. اين گفتوگو توسط فردي به نام وولاپ كيو انجام شده است كه در زمره بهترين خبرنگاران اين مجله است.
* آيا بهنظر شما فرو ريختن نقش اساسي توناليته و ضرب معمول در ريتم موسيقي مهمترين پيشرفت موسيقي مدرن به شمار ميآيد؟
نه. مهمترين پيشرفت در موسيقي مدرن اين است كه اين قابليت را دارد كه بشود با آن تجارت كرد. در حال حاضر به موقعيتي رسيدهايم كه فقط به اين دليل ميتوانيم آهنگسازي كنيم و دوست داريم آهنگسازي كنيم كه عدهاي به شنيدن موسيقي علاقه دارند. در نهايت كسي آن موسيقي را خواهد شنيد و چون كساني به اجراي موسيقي علاقهمند هستند چه بسا آن را اجرا كنند، نميتوان يك جا نشست و موسيقي نوشت. چنين چيزي ديگر نمودي ندارد.
اين نكته كه هر كس كه آهنگسازي ميكند مجبور است با انواع اجراي موسيقي دست و پنجه نرم كند- بهخصوص به شيوهاي كه در جامعه آمريكا با آن مواجه هستيم - بر موسيقياي كه ميسازد تاثير بزرگي ميگذارد. بهعنوان مثال يكي از دغدغه هاي من اين است كه علت جان گرفتن ميني ماليسم، بودجه كم آن براي تمرينهاي اجراي اين طور قطعات بوده و در نتيجه تعدادِ نوازندههاي كمي مورد نياز است. اگر كسي بخواهد قطعهاي بنويسد و بداند كه براي تمرين آن قطعه چند دقيقهاي بيشتر فرصت نخواهد داشت، امكان ندارد قطعه گستردهاي براي اركستر بنويسد. چنان قطعهاي هرگز فرصت تمرين نخواهد يافت و هرگز اجرا نخواهد شد و بنابراين انگيزهاي براي نوشتن اش وجود ندارد.
* دليل اينكه شما پيشرفتهاي فرانسويها در موسيقي را به پيشرفتهاي آلمانيها در موسيقي ترجيح ميدهيد، چيست؟
ببينيد، موضوع به اين شكل نيست. شما به گونهاي از پيشرفت صحبت ميكنيد كه انگار براي دست يافتن به آن بايد تمامي خصوصيات معمول موسيقي را كنار گذاشت. بهنظر من اگر كسي بخواهد آهنگسازي كند، بايد اين كار را براساس سليقه اش و مطابق هر چه را كه دوست دارد بشنود، آهنگسازي كند. مسئله دلبستگي تمام به فلان سبك پرطرفدار نشانه هر سبكي نيست، آنچه اهميت دارد بيان است. مكتب دوازده آوايي تا زماني كه در دانشگاهها از آن پشتيباني مالي ميشد، سبكي پرطرفدار بود اما ناگهان دست از پشتيباني مالي آن سبك برداشتند
ميني ماليسم را مورد حمايت مالي قرار دادند. به اين شكل مينيماليسم به سبك تبديل شد. حالا فرض كنيم در زماني كه سبك دوازده آوايي تنها چيزي بود كه مورد حمايت مالي قرار ميگرفت و تنها چيزي بود كه بهعنوان موسيقي مدرن و جدي تلقي ميشد اگر كسي ميخواست يك قطعه موسيقي تماماً ملوديك بنويسد، در اين صورت اگر موسيقي او از جنسي بود كه بتوان آن را زمزمه كرد و به خاطر سپرد، همه به او ميخنديدند.
* ولي آيا فكر نميكنيد اين به تغيير مخاطبان نيز ارتباط دارد؟
بله، آنها نيز كمتر ميشوند.
* شما در موسيقي تان، با وجود تاثيرات ناشي از فصل مشتركهاي سبكها و قالبهاي مختلف موسيقي، بهطور عمدي و هشيارانه بين آنها تمايز قائل ميشويد. آيا بين هنر سطح بالا و هنر سطح پايين تمايزي قائل ميشويد؟
بهتر بود ميپرسيديد آيا من اصلاً هنر را متمايز ميكنم؟
* آيا به كار گيري رو به رشد مولفههاي موسيقي پاپ توسط دنياي موسيقي جدي، اگر نخواهيم بگوييم انطباق كامل آنها با چنين ترانههايي، آيا راكاند رول تبديل به گونه جديدي از كلاسيسيسم ِ نو شده است؟
نه. آنچه من از روند رشد تاريخ موسيقي راكاند رول به خاطر دارم، اين است كه از زمان اجراي ترانههايي توسط خوانندهها و نوازندههاي جوان، (دقت كنيد؛ نه نوازندههاي موسيقي جاز يا خوانندههاي پير بلوز) جوانان و نوجوانان مشغول ساخت و انتشار آن شدند. ابتداي كار تمام كاري كه كردند ساختن مشتي ترانه درباره دختران مورد علاقه شان بود. اين مقارن است با اولين روزهاي به وجود آمدن موسيقي دو واپ. از آن لحظه به بعد شروع به دريافت مساعدتهاي صنفي كردند. اين كمكها ابتدا از جانب مردان ِ سيگار برگ بر لبِ بود كه ميگفتند، آها! من هم ميتوانم چنين آهنگي بسازم. آقايان متوجه شدند كه نوشتن ترانه و ساختن آهنگ و انتشار آن روي صفحه سود سرشاري به همراه دارد.
كم كم ميشد متوجه حضور تجاري بيشتر كساني شد كه چندان اهميتي بهخود ترانهها و موضوعات آنها نميدادند. همين كه جاي خالي اسم ترانه را با نام دختري پر كنند كفايت ميكرد، خود را ترانه سرايي حرفهاي و آگاه به سبك كار ميديدند و توانايي ساخت آثار بيشتر را نيز در خود مييافتند. اين ماجرا در نهايت منجر به شكل گرفتن راك صنفي شد. با اين تفاسير، از ديد من در اين گروهها هيچچيز كلاسيكي ديده نميشود. البته اين آثار قابلقبول هستند، مخاطبان بسياري دارند و بر نحوه زندگي آنها تاثيراتي نيز ميگذارند و قطعاً موضوعات خوب، بد يا اتفاقات روزمره جامعه را بهصورت پيامي در لفافه ترانهها، منعكس ميكنند. هدف از ساخت چنين آثاري توليد كالاست نه آهنگسازي. من هميشه بين ترانه سراها و آهنگسازان تمايز قائل ميشوم.
* البته كساني هم هستند كه عقيده دارند موسيقي راك فرصتي براي تخريب فرهنگي مخاطب فراهم ميكند.
اين را نميپذيرم. علت نپذيرفتن من اين است كه موسيقي راك در بهترين نمونههاي خود هنري فولكلوريك و سنتي است و مستقيماً توسط كساني ساخته ميشود كه ميتوانند با ساز خود يكي دو آهنگي بنوازند و آن يكي دو آهنگ براي كساني كه آنها را ساختهاند و خوانده اند، دربردارنده معناست.
* بهنظر ميرسد بيشتر گروههاي عامه پسند امروز عمدتاً در استوديوها توانايي ادامه كار خود را داشته باشند و اجراهاي زنده تلاشهايي براي نسخه برداري از اجراهاي ضبط شده هستند. بدون اينكه حتي اشارهاي به حس لازم براي نوازند گان در برابر تماشاچيان يك اجراي زنده بكنم، بداهه نوازي و ابتكار عمل در اجراهاي زنده كمتر شده است. خلاصه اينكه اجراهاي زنده روز به روز بيش از پيش برنامه ريزي ميشوند. آيا شما اين موضوع را به نحوه انتقال فرهنگي موسيقي به مخاطب در همان ابتداي كار و از طريق آثار ضبط شده نسبت ميدهيد؟
مقصر خود گروه است. نميتوان تقصير را به گردن مخاطب انداخت. بالاخره اين موسيقي و اين شهرت به گروه تعلق دارد. آنها برده نيستند. به چند و چون ماجرا التفات كامل دارند و ميتوانند براي اجراهاي زنده خود تصميم بگيرند.
* با وجود اين، آيا تهيهكننده تاثير مهمي بر نحوه ضبط موسيقي ندارد؟
تهيه كنندهها در اجراهاي زنده دخالتي ندارند.
* اگر گروهي كه سرگرم اجراست بخواهد مخاطبان را راضي كند، بهترين راه براي جلب رضايت مخاطب تكرار عيني چيزي است كه به گوش او آشنا بيايد و اين يعني تكرار بخشهاي آشناي قطعه ضبط شده توسط تهيه كننده.
بهتر است نگاهي به نسخه اصلي قطعه بيندازيم. آيا يك كار هنري است يا يك كالاي توليدي؟ اگر كالاست چه ميتوان كرد؟ لابد تا اينجا پيش آمدهايم كه كالاي خود را بفروشيم. به همين دليل طبيعتاً خواست ما تكرار عيني كالا خواهد بود و بهترين حالت اين است كه در اجراهاي زنده تبديل به دستگاه پخش آهنگهاي درخواستي شويم.
* ولي نحوه توليد كالا در استوديوي ضبط از نحوه ارتباط شنيداري مردم با موسيقي تاثير ميپذيرد.
چگونگي شنيده شدن موسيقي توسط مردم بيشتر به شبكه تلويزيوني موسيقي
ام تي وي وابسته است تا به تهيهكنند گان. بخشي از مشكلات اجراي زنده ناشي از اين است كه در يك اجراي زنده هيچ وقت اعضاي گروه ظاهر مطبوع خود در كليپ تصويري شان را ندارند، مگر اينكه كليپ تصويري نسخه سطح بالايي از اجراي زنده باشد و گروه در تورهاي خود نيز در هر اجرا با هزاران لامپ در و ديوار را چراغاني كند و خلاصه تن به همه صحنهسازيهاي موجود در كليپ تصويري بدهد. تنها بهيك شكل ميتوان از پس چنين هزينههايي بر آمد و آن هم استفاده از يارانه است. راهي براي تكرار هيچ كدام از آن كليپهاي بهاصطلاح مفهومي در اجراي زنده وجود ندارد.
در اجراي زنده معمولاً با مشتي آمپلي فاير و يك گروه روبهرو ميشويم، مگر اينكه آنها بخواهند براي دكوراسيون صحنه و ديگر عوامل مشابه پول فراواني خرج كنند. كساني كه تن به اين تجارت عملي ميدهند و كالاهاي صوتي توليد ميكنند و در اجراهاي زنده براي تبليغ آن با تمامي توان خود سعي در اجراي نسخهاي مشابه نسخه اصلي دارند، از لب خواني ترانههاي خود در اجراهاي زنده هيچ ابايي ندارند.
تاريخ درج: 18 ارديبهشت 1387 ساعت 09:17 تاريخ تاييد: 18 ارديبهشت 1387 ساعت 11:46 تاريخ به روز رساني: 18 ارديبهشت 1387 ساعت 11:43
چهارشنبه 25 ارديبهشت 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 141]